"آگاممنون" و "منلائوس" برای جنگ به شهر تروا رفته بودند. پیش از آنکه سپاه یونان از دماغه اولیس عبور نمایند، آگاممنون ناگزیر شد دختر خود "ایفی ژینی" را در پیشگاه "آرتمیس" خدای یونانی قربانی کند تا وی باد مساعد بفرستد و کشتی ها بسلامت از دماغه عبور کنند.. آگاممنون با پیروزی به وطن خود بازگشت، لیکن در غیبت او همسرش "کلی تی منسترا" با "ایجستوس" طرح عشق و الفت ریختند و برآن شدند که آگاممنون را هلاک کرده و خود بر تخت شاهی نشینند. "الکترا" دختر آگاممنون این خیانت را تاب نمی آورد و درصدد انتقام بر می آید.