در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مهرداد فرنیان | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:42:39
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
هل من ناصر ینصرنی ...
یک عدد بلیط نمایش سقراط برای امروز یکشنبه نیازه ، کیست که مرا یاری کند ؟
فرناز نوروزی، محدثه حسینی و زهرا این را خواندند
منم می خوااام ببینم سقراطووو... :(
امروز تنها روزی ِ که شاید موفق به دیدنش بشم
امکان داره بی بلیط راه بدن این اجرارو؟
۰۶ بهمن ۱۳۹۲
بــــــلــــــــــــــهههه :)))))
مــــوفـــــق شدممممم...چندنفری رو فرستادن تو,البته تو بالکن بودیم و جا خوب نبود ولی جدآ ارزششو داشت و لــــذّت بردم.
۰۷ بهمن ۱۳۹۲
چقدررر خووووب
۰۷ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ًعشق و عاشقی بلدیم اما از بد حادثه شدیم ساقدوش

اول از همه از دلنشینی عمده متن های اصغر گروسی عزیز باید بگم و اینکه ادبیات معاصر رو خوب میشناسه دیالوگ هاش گوش نوازه و عنان مخاطبش رو خیلی زود به دست میگیره و به فضایی که می خواد میبره اما آنچه که در این کار باعث خللی در این روند میشه عدم تطابق زمانی ادبیات گفتاری با موقعیت و فضای نمایش بود . ادبیاتی که بیشتر به ادبیات قاجاری نزدیک بود و باور اینکه دوران جنگ و دهه شصت حتی تو موقعیت مکانی محله های قدیمی و بازاری از این ادبیات استفاده کنند واسم سخت بود . از اونجا که بیشترین جذابیت کار واسه من متن کار بود دوست داشتم فضاسازی کار به جنس دیالوگ ها نزدیکتر بود تا لذت تماشاش صد چندان میشد . از متن که بگذریم کار کارگردان جلوه میکنه کارگردانی مهدی صباغی از همون انتخاب متن آغاز میشه که بی شک انتخاب خوبی بود انتخابی که ایده ال های فضای ذهنی صباغی تمایل به رویاپردازی رو میرسونه و خستگی از سرگردانی . قمری نمایش خود صباغیه که رهایی و پرواز رو جستجو میکنه . اما در اجرای این کار در مقام کارگردان نقاط قوت و ضعفی هم داشت . انتخاب بازیگزان به فراخور شخصیت ها انجام شد طراحی لباس خوب و طراحی نور بسیار زیبا و رندانه بود . اما در ارتباط با طراحی صحنه باید بگم که موازی با بقیه عناصر کار پیش نرفت و نتونسته بود کمکی به فضاسازی کار بکنه از اونحا که انتخاب سالن اجرا هم مناسب این کار نبود و می طلبید یک سالن باکسی با سن یک طرفه برای اینکار در نظر گرفته میشد . طراحی که میتونست فصای داخل خونه رو بهتر ترسیم کنه . البته از استفاده زیرکانه از برخی از المان های صحنه مثل پنبه زنی نباید گذشت آنحا که به زیبایی آشوب و شلوغی درون سهیلا رو نمابان میکرد و تجدید حیات رو برای خودش انتخاب میکرد. دیالوگ زیبایی که در این صحنه که بیانگر آتیشیه که تو وجود سهیلاست اونجا که میگه : حالا که اینطور شد دلم میخواد زنش بشم.
موسیقی کاز خیلی بهتر بود اگه بطور زنده بود ... دیدن ادامه ›› . یا حداقل برای اینکار ساخته می شد .
در ارتباط با بازیگرا بازی هوتن شکیبا در نقش عبدالله چندین لول بالاتر از بقیه بود و نقش بسزایی در بالا رفتن کیفیت کار داشت . بادی لنگوئیچ خیره کننده ای که ناشی از شناخت و درک بالا از شخصیت و مهارت در به اجرا اوردنش داشت . بازی رویا میر علمی ، مهدی صباغی و خسرو شهراز هم خوب بود .
در کل میتونم بگم کار خوبی بود اما می تونست یک کار ماندگار بشه بشرط رعایت نکات ذکر شده .
در نهایت به گروه اجرایی دست مریزاد میگم.
بیتا نجاتی، shalan و بهرنگ این را خواندند
Fahimeh Moussavi، امیر اخوان و حمید خورشیدی این را دوست دارند
آقا درود بر شما
خیلی دوست داشتم نقدتون رو و جامع بود به نظرم
من خودم درباره ی طراحی صحنه نظرمو گفتم فقط، ولی شما خیلی خوب و کامل نقد کردین. ممنون از شما
۱۵ تیر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چندی پیش نقدی رو در رابطه با نحوه اجرای یرما نوشته بودم و اینکه ارکان اجرا هر کدام در این اجرا چطور بودن . اما با خوندن نقد دوستان و بخصوص نقد مسعود آبایی لازم دونستم نقدی بر محتوی کار هم ببرم .
جمله ای که من رو تحریک کرد که نقد دومم رو بنویسم این بود که مسعود آبایی عزیز نوشتند : "از نظر من یرما یه تئاتر زنونه‌ بود. من اصلا نتونستم با موضوعش ارتباط برقرار کنم." باید بگم دردا و حسرتا که یرمای لورکا باید انقدر ضعیف کار بشه که همچین برداشتی ازش بشه . با همه ی احترامی که برای کارکشته تئاتر دکتر رفیعی قائلم اما باید بگم که مضمون یرمایی که لورکا نوشته درک نشده و به هیچ وجه به تصویر کشیده نشد . مضمونی که باعث شده یرما نوشته ای بشه که نه صرفا زنونه بلکه جهان شمول و فارغ از محدوده ی خاص زمانی و مکانی و جنسیتی باشه . لورکا با پیش کشیدن ظرافتمندانه تمایل یرما به باروری و عشق و احساسی فراوانی که به کودک داشت میخواهد به ناباروری اسپانیا در دوره نگارش این متن که همزمان با دوره دیکتاتوری بوده اشاره کند و عقیم بودن نظام سلطه بر اسپانیا را که با عقیم بودن نقش خوان ، همسر یرما به تصویر میکشد . اسپانیای در حسرت باروری و کلافه از پیشرفت های پیرامون که در چنگال دیکتاتوری درکنج خانه گوشه گیر شده . لورکا در اوج استبداد اسپانیا که با هر زایش اندیشه ای مخالفت میشد و ناباروری سرتاسر اسپانیای در تاب باروری را فراگرفته بود این نمایشنامه رو نوشت و چه هنرمندانه از وجود یک زن برای به تصویر کشیدن کشورش بهره گرفت چقدر زیبا درونیات زن را با کش وقوس هاش بیان کرد و سلطه خوان بر یرما که سدی بر شور و نشاط و باروری وی بود به قلم آورده . حال متاسفم از اینکه بگم المان های این مضمون در کار اجراشده توسط دکتر رفیعی و گروهش به چشم نمیخورد گویی به این بعد متن اصلا تامل و توجهی نشده است . اینه که مخاطب به ناچار برداشتی از متن میکنه که تنها به صورت ظاهری متن که همانا نیاز ها و احساسات یک زن بوده . که البته در این مورد هم بدلیل بازی های ضعیف و بدون حس لازم ، همانطور که در نقد قبلیم آوردم و فرزانه محمدی عزیز هم خوب اشاره کرد موفق نبوده و متن رو زخمی کرده .
بیتا نجاتی (tina2677)
آقای فرنیان عزیز، همانطور که اشاره کردید، منظور نویسنده از نگارش این اثر ، به تصویر کشیدن جامعه عقیم اسپانیا در زمان دیکتاتوری ژنرال فرانکو و اشتیاق افراد پیشرو آن زمان به خروج از این وضعیت بوده لکن با توجه به وفاداری اجرا به متن، گمان می کنم این برداشت از داستان باید توسط مخاطب صورت گیرد نه اینکه لزوماً همه چیز توسط کارگردان اثر در برابر چشمان تماشاگر به نمایش در آید.هرچند که اگر برداشت مخاطب تنها محدود به درک حس شخصیت اصلی و راهی که برای نجات از آن در پیش می گیرد هم بشود، باز این داستان و این اجرا ستودنی است و گمان نمی کنم برای درک آن نیاز باشد حتماً مخاطب یک زن باشد.درمورد بازی بازیگران با شما مخالفم چراکه درقیاس با بسیاری از بازیگران مطرح امروز تئاتر ما، که متاسفانه تعدادی از این عزیزان حتی در اجرای رسا و بدون تپق دچار مشکل هستند، بازیهای بازیگران غیرحرفه ای این نمایش، تاثیرگذار و قابل قبول بود.
۲۰ خرداد ۱۳۹۲
آقای فرنیان عزیز ممنونم بابت توجه و توضیحاتتون...

اول از همه بگم که من دیروز توضیحاتتون رو خوندم و نظرمو رو در مورد حرفاتون بطور کامل نوشتم که خیلی هم طولانی شده بود... که متاسفانه بدلیل اشکالاتی که تیوال داره همه ی نوشتم رو ... دیدن ادامه ›› پروند! :(

الان بطور مختصر دوباره مینویسم.

من نظرم رو در مورد تئاتری که دیدم نوشته بودم و نه داستانی که یه نویسنده ی بزرگی نوشته و خیلی هم پر محتوا هم بود و تو دوران خاصی هم نوشته شده بود و غیره...
تئاتری که من دیدم هیچ اثری از اون داستان پرمحتوایی که شما میگید رو نداشت.

نباید هم انتظار داشته باشید که هر کسی که میخواد بیاد تئاتری رو ببینه قبلش بره و اصل داستان رو بخونه... طبیعتا اگه ما یه داستانی رو بخونیم دلیلی نداره که بریم و تصویری رو تو ذهنمون از اون ساختیم رو با تصویر سطحی دیگه ای که یه کارگردان از اون میسازه خراب کنیم.
چون من نظرم اینه که هیچ فیلم و تئاتری به تاثیرگذاری خود کتاب و داستان نیست.
۲۱ خرداد ۱۳۹۲
ممنون از توضیحات خوبتون درباره ی نمایشنامه یرما.
۲۲ خرداد ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
علی نرگس نژاد کارهایی که اجرا کرده جنس خاص خودش رو دارن اما نقدی که بر این کار دارم نه بر شکل و قالب کار که بر محتوی کار هست . اصولا متن رو فاقد محتوی دیدم و صرفا یک هجو بر اساس تیپ بازیگرا بود . ایده شکل گیری این متن رو نمیدونم چی بوده اما آنچه که مشخص بود نگارشش کاملا سطحی بوده و اینکه هیچ فضاسازی برای داستانی که میخواست بگه ایجاد نکرده بود و کاملا بازیگر محور پیش میرفت .
عملا میتونم بگم که انتخاب همچین نمایشی اون هم در تالاری مثل سالن اصلی برای اجرای عموم نابخردانه بوده و نگران از این موضوع هستم با تکرار همچین نمایش هایی در مهمترین خواستگاه تئاتری مملکتون ، تئاترمون در همین سطح بمونه و سطح انتظاراتمون هم از یه تئاتر افول کنه
نکته قابل توجهی که در این کار به چشم میخوره اینه که برخلاف رسم تئاتر های این روزها ، وقت زیادی برای شکل گیری و تمرینات این کار گذاشته شده و برخلاف عادت بد نمایش های روز که کاملا فست فودی شکل میگیره و به خورد مخاطب داده میشه . این چیزیه که برای من از این اجرا قابل توجه بود .
اما در ارتباط با کار باید بگم که خیلی دوست داشتم یرمای لورکا رو به همون شکل کلاسیکش و وفادار به متن ببینم که این اتفاق افتاد . تلاش و انرژی که دکتر رفیعی برای این گروه گذاشته بود ستودنی بود و مشص بود که روی تمرینات بدن و حتی بیان کار بسیار شده بود . اما آنچه که به نظر من در برخی از بازیگران دیده نمی شد حس لازمه کار بود و حسی که برای اون شخصیت لازم بود و بیشتر به تنالیته بالای صدا توجه شده بود و حس کمتر چاشنی دیالوگ بود . این موضوع در بیشتر بازیگرها به چشم میخورد و ان باعث شد لذتی که انتظار داشتم از کار ببرم را نبردم . با توجه به شیوه ی کاری دکتر رفیعی که به ریزترین حرکات بازیگر ورود میکنه و ویرایش میکنه به نظر میومد بیشتر شکل مکانیکی پیدا کرده . البته من روز اول اجرا رو دیدم و جدای از کیفیت کار، استرس اجرای اول هم بخصوص تا اواسط کار تو اجرای بازیگرا به چشم میخورد .
طراحی صحنه بسیار خوب و حسابشده بود اما طراحی نور متوسط بود . میزانسن ها بجا بود . موسیقی خوب بود اما عالی نبود .
نکته ی دیگه ای که برای اینکار میشه اشاره کرد جسارت اجرای متن با همون نگارش اصلی و کوتاه نیومدن از تیغ سانسور که این رو مدیون دکتر رفیعی است . صرف حضور دکتر رفیعی در عرصه ی اجراها به خودی خود غنیمتیه مایه دلگرمی . امیدوارم عرصه برای کار بزرگان تئاتر مهیا شه تا کارهای فاخر رو دوباره شاهد باشیم و سطح توقعاتمون از یک کار تئاتر بالاتر بره و به هر اجرایی که این روزها تو سالن های مختلف رایجه رضایت ندیم .
چلچله ها بر باد سوارند
آسمان آبی
صدای پیچش باد بر برگ
و نسیم با عطر نارون مرا به میهمانی خود میخواند،
اما من...
پی آوازی دیگرم.
طنین صدای تو
و عطری آشنا
برگ به برگ مرا در بر گرفته است
تنها بال فاصله
بر دستانمان سایه افکنده است
نمی دانم چه در توست
که میبندد و می گشاید
اما میدانم چیزی در من است که می داند
چشمان تو نافذتر از هر گل سرخ
مرا به اسارت کشیده است
و من به معجزه حضور تو
ایمان آورده ام .
مهرداد این عالیه ...

بی نهایت لذت بخشه خوندنش...حس ِ خیلی خوبی داره

مرسی
۱۰ مهر ۱۳۹۱
منم همینطور :)
۰۹ آبان ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یادداشتی به مناسبت نو شدن سایت و تخصصی تر شدن پیج تئاتر


نزاع
رنج
کشمکش
عداوت
شر
اینبار میخواهم عرف را زیر پا بگذارم و سرآغاز صحبتم ، از نزاع و جنگ صحبت به میان آورم ، واژه های منحوس بکار ببرم و از اعتقادم به اینکه ... دیدن ادامه ›› با نوشدن از گل و بلبل بنویسیم و اینکه همه چی بر وفق مراد است دست بردارم و خود را از خرافه و حدیث و حاشیه دور کنم و پیام خرد و فضیلت و عشق را تنها به باد نسپارم .
یاد این قطعه از شعر شاملو میافتم که میگوید :
"هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود بر نخواست که من به زندگی نشستم"
عجیب دچار طوفان شده ایم بی هیچ دست و پا زدنی.
آه ، گویی ما در یک طوفان به دام افتاده ایم و داریم مغلوب غبار حاصل از تردید هایمان می شویم . وضوح کم وبیش پنهان شده است و صدایمان بلند و رسا به گوش نمی رسد . نفاق ما را از هم دور کرده و خشکسالی میان ما سایه گسترده است .
هرگز خرد چنین عمیق به سخره کشیده نشده بود وقتی که ناگزیر همه ما را به جنگ‌هایی بیهوده و عقاید متفاوت تهدید می کنند. ما احتیاج به کنار گذاشتن و پایان دادن به این مناظر بی فرهنگی و نازیبایی غیرمعمول داریم. دیدن این مناظر در دنیای امروز عادی شده است و تنها موجب تفاوت‌های ژرف و عمیق میان فقرا و اغنیا می‌گردد و هنر و فرهنگ در پستوخانه ها خاک میخورد .
هنرمند همیشه ایام در مقابله با این هجوم توانسته کمر راست کند و مفعول این ناهنجاری نگردد . هنرمند و بخصوص یک تئاتری تقابل خیر و شر را در یک کمپوزیسیون زیبا در اذهان ماندگار میکند و پایان بندی درام را به مخاطب خود با حس غالب و ذات وی میسپارد . چرا که تئاتر زیبایی را ارج مینهد و به تنهایی می‌تواند استدلال کند که هیچ شکلی از هنر ظرفیت نگهداری زیبایی را، صادقانه‌تر از تئاتر ندارد . تئاتر یکی از منابع کلی در برگیرنده تمامی شکل‌های زیبایی است و کسانی که ارزش زیبایی را نمی‌دانند، نمی‌توانند ارزش زندگی را درک کنند.
و مایی که ادعای کار تئاتر داریم و یا خود را هنرمند تئاتری و یا مخاطب تئاتر میدانیم باید به مطبوع سازی این فضای مسموم بپردازیم و با باد مخالف رویارو شویم . نگذاریم برهنگی فرهنگی در ضمیر ما نفوذ کند . جرات اندیشیدن داشته باشیم و تلاش بیشتری نمائیم تا پیاممان را بشنوند و بکوشیم که با این ندا روح رفاقت را بیاییم تا بتوانیم عشق ، اندیشه ، و تعالی را تکثیر کنیم .
ما ماندگار نیستیم اما تئاتر جاودانه است.
حافظ تو ختم کن که هنر خود عیان شود
با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است

جاودانگی تئاتر و بالاتر از آن جاودانگی هنر همه مرهون بلندنظری های بزرگانی بوده است که در عصری زاده شدند و در اعصار آتی حکمران بلامنازع قلمرو هنر گردیدند ... بزرگانی که هر چه بیشتر کسب کردند خاضع تر شدند و هر چه بیشتر آموختند به نداشته هایشان وقوف ... دیدن ادامه ›› یافتند

هنر نه موروثی ست نه وسیله ی کسب و شهرت
هنر نه مرعوب قوه قهریه می شود و نه مرکب غوغاسالاران ِاز درون تهی
هنر همیشه با آن هنرمندی ماندگار خواهد شد که در پس تمام هنرش اندیشه ی والایی جای گرفته باشد
و خوشا هنر تئاتر که اندیشه هایش والا و بزرگانش مظلومان این مرز و بوم
گاه ظلمی از جانب طبقه بالا! و بسیار ظلم ها از سوی مدعیان دروغین

تئاتر، این مادر هنرها شاید قافله سالار فرهنگ بیمار ما شود

به امید آن روز که تئاتر برایمان معنایی بیش از دو صورتک خندان و گریان شود!
۰۵ شهریور ۱۳۹۱
همچنین لایک برای ِ نظر ِ پیام ِ عزیز
۰۷ شهریور ۱۳۹۱
ممنون مهرداد عزیز
۱۰ شهریور ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خانه ی آرمانی من
کلبه ای بی در و پنجره است
پر از تابلو های انتزاعی رنگ و فرم تو
ضرب قلم هایی که حس حرکت دارد
بی آنکه جهت را نشان دهد...
چیزی از نقاشی نمی دانم
اما
برای کشیدن زندگی ، از زندگی کشیده ام.
حال خود بگو...
آیا می توانی با قلمی سیاه یا خاکستری
بر چاردیواری اسارت
طرحی زنی که تو را به حرکت وادارد؟


از: مهرداد فرنیان

برای کشیدن زندگی ، از زندگی کشیده ام....

مهرداد عزیز خیلی قشنگ نوشتی ...مرسی
۱۸ تیر ۱۳۹۱

کلبه ای بی در و پنجره

۱۸ تیر ۱۳۹۱
آیا می توانی با قلمی سیاه یا خاکستری
بر چاردیواری اسارت
طرحی زنی که تو را به حرکت وادارد؟

دروود به شما
۱۸ تیر ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دلتنگ که میشوی

زایمان خورشید در آسمانم تیره می شود

تحویل نا فرجام

و نوزاد آفتاب نارس خلق می شود

آری ...

تحویل روزگار

وامدار خنده های توست ...

از: مهرداد فرنیان
سپاس جناب فرنیان...
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
مهرداد عزیز
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
فوق العاده بود...
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گام به گام تئاتر


نمایشنامه خوانی

در رابطه با نمایشنامه خوانی گفته میشه که دوره رشد و شکوفایی اون مصادف با جنگ های داخلی انگلستان و به طبع آن تعطیلی تئاتر های عمومی و صحنه ای لندن بوده و در ایران هم با دوران تعطیلی و آتش کشیدن تئاترهای لاله زار مقارن میشه و نقل قول میکنم از استادم عزت الله انتظامی که تعطیلی سالن های تئاتر بهونه ای شده برای شکل گیری محافل و مجالس جمع و جورتر برای خوانش نمایشنامه های نویسندگان آن دوره.
اما چیزی که مشخصه متون نمایشی که برای نمایشنامه خوانی انتخاب میشوند بایستی ارزش ادبی و بلاغی بالایی داشته باشند و برای دریافت و درک درام ... دیدن ادامه ›› ، نیازی به عناصر و امکانات اجرا نباشد . هرچند در نمایشنامه خوانی برای کمک به درک فضا و انتقال آن به تماشاگر از نور ، اصوات ( در صورت لزوم ) و مهمتر از همه بیان تحلیل شده و درک شده نقش خوان یا بازیگر و نحوه حضور مینی مالیستی وی و حس و حال و لحن اجرا استفاده نمود .
در رابطه با پروسه نمایشنامه خوانی باید عنوان کنم که این پروسه به دلیل مواجهه ای که با یک متن ادبی یا مفهومی و کاملا دیالوگ محور داره شاید دشوارتر و زمانبرتر از یک متن صحننه ای بوده و اونچه که لازم میدونم اشاره کنم اینکه این پروسه یک نوع مستقل نمایش هست و لزوما پیش نیازی برای اجرای صحنه ای نیست . اما گاهی میتوان برای رونمایی از یک متن تازه ترجمه شده یا متن خام با ارزش ادبی بالا برای سنجش بازخورد آن در بین مخاطبان و رسیدن به تجربه تحلیلی-بیانی-اجرایی ، با اطمینان بیشتری به سراغ اجرای صحنه ای رفت .
تحلیل درست و ارائه ی با بیان خوب و صحیح ، استفاده بجا از مکث و آکسان گذاری مناسب، گفتار آهنگین و جذاب ، صدای دلنشین و گاها دل ریش کننده از خصوصیات نقش خوان باید باشه .
اولین جلسه ی کارگاه نمایشنامه خوانی گروه هم اندیشان «موج اندیشه تئاتر» سوم اردیبهشت ۱۳۹۱ در پلاتوی خسرو شکیبایی آموزشگاه سه نقطه برگزار شد.

این برنامه که با همکاری سایت دیوار تئاتر شهر، سایت تئاتربازها، آموزشگاه سه نقطه و سایر دوستان دست اندرکار و فعال در زمینه ی تئاتر برپا شده بود، با هدف محوریت خوانش نمایشنامه ها در برنامه های آتی به پایان رسید.

در جلسه ی امروز ایده ها و نظرات اعضای شرکت کننده با یکدیگر به اشتراک گذاشته شد و چهارچوب های کلی روند برگزاری کارگاه تبیین گردید. ... دیدن ادامه ››

قابل ذکر است که جلسه ی بعدی این کارگاه که به سرپرستی آقای مهرداد فرنیان ادامه خواهد یافت، با بیان توضیحاتی در ارتباط با اصول کلی فن نمایشنامه خوانی برگزار خواهد گردید و جلسات بعدی نیز با همکاری اعضای شرکت کننده جهت خوانش و نیز تحلیل نمایشنامه ها در نظر گرفته خواهد شد.

زمان و مکان برگزاری جلسات بعدی متعاقبا از طریق همین پایگاه و یا تارنمای گروه هم اندیشان «موج اندیشه تئاتر» به آدرس http://theaterthoughtwave.blogfa.com/ به اطلاع دوستان خواهد رسید.

پست الکترونیکی گروه: theater.thought.wave@chmail.ir
۰۴ اردیبهشت ۱۳۹۱
سلام جناب مهرداد فرنیان
یه درخواستی داشتم خدمت تون،با توجه به اینکه من یکم مسیرم دور هست، یعنی اصلاً تهران نیستم،میخواستم اگه امکانش هست تاریخ و ساعت مشخص برگزاری این دوره از کلاس هارو درج کنید

شاید منم بتونم در کارگاه شما شرکت کنم که البته باعث افتخار است

ممنون
۰۴ اردیبهشت ۱۳۹۱
سلام خدمت شما سرکار خانم دهقان
باعث افتخاره که در خدمت شما باشیم
زحمت امور هماهنگی جهت برگزاری جلسات آتی با دوستان فعال در موج اندیشه تئاتر بوده و پیشنهاد میدم برای اطلاع از برنامه جلسات آتی ایمیلی به پست الکترونیکی گروه بزنید تا دوستان با شما مکاتبه نمایند.
پست الکترونیکی گروه: theater.thought.wave@chmail.ir
۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امروز صبح از اشکی که دور چشمانم حلقه زده بود فهمیدم سیمین های سرزمین من شاید بیشتر از نادر ها به وطنشون عشق میورزند!!!
صرف ماندن نشان از وفاداری نیست ...
یه بار دیگه معجزه عشق ولو از نوع عشق به وطن برام ثابت شد .

نام جاوید وطن
صبح امید وطن
جلوه کن در آسمان
همچو مهر جاودان
وطن ای هستی من
شور و سرمستی من
جلوه کن در آسمان
همچو مهر جاودان
بشنو سوز سخنم
که هم آواز تو منم
همه‌ی جان و تنم
وطنم ... دیدن ادامه ›› وطنم وطنم وطنم
بشنو سوز سخنم
که نواگر این چمنم
همه‌ی جان و تنم
وطنم وطنم وطنم وطنم
همه با یک نام و نشان
به تفاوت هر رنگ و زبان
همه با یک نام و نشان
به تفاوت هر رنگ و زبان
همه شاد و خوش و نغمه زنان
ز صلابت ایران جوان
ز صلابت ایران جوان
ز صلابت ایران جوان
مهرداد عزیز سپاس
۰۸ اسفند ۱۳۹۰
صبح نمیشه گفت

میشه گفت
ظهور پیدایش فیلمسازان ایران بخصوص جناب فرهادی
۰۸ اسفند ۱۳۹۰
آرش جان ؛ این نم گوشه چشم نشونه ی خوبیه و اینکه عشق هنوز خیلی کارا میتونه باهامون بکنه.
عباس عزیز ؛ سپاس
کیوان جان؛ وه که چه پیشه ای انتخاب کردی واسه خودت ، عاشق پیشه .
۰۸ اسفند ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به بهانه ی اجرای نمایش هتل پارادیزو

موندم بگم خستگی و دلزدگی کارهای اجرا شده ی چند ماهه اخیر رو به فراموشی میسپاره یا اینکه یاداور ضعف تئاتر ما میشه و تاسف و ضعف برای وی مجسوب میشه . بخصوص در تئاترهایی فیزیکال که عمدتا با شیوه های تئاتر بدون کلام آمیخته است . کلامی تو این نمایش نداریم و همه چی بر مبنای پرفرمنس هست . نگاه تیزبین و جز بین از شاخصه های این کار خوب بود و البته بازی های بسیار زیبا و توانمندانه با استفاده از درگیر شدن تمام عضلات بازیگران .
بنظر من همه چی عالی بود و هر کی نره کار رو ببینه یکی از بهترین هارو از دست داده .
موافقم...و خیلی خوشحالم که باوجود اجرای دیر وقت (ساعت نه شب)بازم رفتم و دیدم.

یادم نمی آد آخر اجرایی انقدر دست زده باشم!
۱۳ بهمن ۱۳۹۰
دقیقا یکی از بهترینهاست...بازیها عالی بودند کاملا حس بازیگر رو انتقال می دادند... طنزش لودگی نداشت. ادم یاده کارهای چارلی چاپلین می افتاد...تقریبا از تمامی عناصر صحنه برای طنز یا روایت استفاده شد... عکس پیرمرد بسیار جالب بود...نمایشی که از مرگ داشت... نمایشی که ازخشم داشت...همه بسیار جالب بودند
۱۳ بهمن ۱۳۹۰
کسی بلیط هتل پارادیزو رو نداره؟ من 2 تا می خوام اگه دارید 09128104340
۱۳ بهمن ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عقربه های دلتنگی

آویخته بر دار زمان

که به قصاص انتظار

مصلوب میشوند

و جماعتی

سوگوار این قصه

از ساعت صفر عاشقی

و این قصه همچنان ادامه دارد...


از: مهرداد فرنیان
عالی مهرداد جان

ممنون


ساعت صفر، ساعتم خوابیده است
۳۰ دی ۱۳۹۰
زبان قاصره.....






عالی بود.
۰۱ بهمن ۱۳۹۰
* مهرداد : از اینکه دوست هنرمندی چون شما در این مجموعه هست خوشحالیم . از مصاحبتتون بسیار لذت بردم . بازم میگم ما رو از دانش تئاتری تون بی بهره نذارید .
زنده ترین باشید
۰۹ بهمن ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

بی مکان ، بی قرار ، بی پایان
با استخوانی و تپشی که در آن فرو خفته بود
کوهها را تا فراز زمین پیموده ام
تا تو
دویده ام
میان تو در تویی و همزای درختان جنگلی
تا انحنای اندامها و طبیعت دست نخورده ات
در تو
خزیده ام
در پهنه ی شتابناک چرخ زمان
در تابوتی که در آن ماوایی است از جنس سکوت
با تو
آرمیده ام
چنان بی مکان ، بی قرار ، بی پایان ...


از: مهرداد فرنیان
تو پری چهره عجب زلف پریشی داری / من آشفته عجب شیفته حالی دارم
فروغی بسطامی
۱۶ دی ۱۳۹۰
واقعا از این نگاه لذت بردم،
از آن نوع نوشته هایی است که بسیار می پسندم.
دلم میخواست این شعر رو من نوشته باشم،
بازگشت به ریشه و عناصر طبیعت را همیشه دوست داشتم...
ممنون جناب فرنیان
۱۷ دی ۱۳۹۰
من سکوت میکنم :)
۰۴ بهمن ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گام به گام تئاتر


پیش نوشت : چند شب پیش به تماشای نمایش ریچارد سوم کار آتیلا پسیانی نشستم و در طول این نمایش طراحی های زیبا و جلو های تصویری چشم نوازی از کمپوزیسیون دیدم که تصمیم گرفتم این نوشتار گام به گام تئاتر رو به این مقوله اختصاص بدم البته کاملا موجز.

کمپوزیسیون

کمپوزیسیون ... دیدن ادامه ›› در واقع به نحوه ی قرار گرفتن عناصری که تو صحنه مون داریم مثل دکور ، شخصیت ، نور و رنگ ، با تاکید بیشتر بر شخصیت هاست که این وسواس به خرج دادن در نحوه ی قرار گرفتن ، به منظور تاکید بر یک رویداد دراماتیک و به تصویر کشوندنش هست . برای درک کاملتر این قضیه و اینکه مبادا با میزانسن اشتباه گرفته شه میتونم اینطور بگم که صحنه رو یه قاب در نظر بگیرید و نحوه قرار گرفتن عناصر در یک لحظه خاص از نمایش ، کمپوزیسیون اون بخش از نمایش میشه انگار که با دوربین عکاسی بخواییم لحظات مختلف نمایش رو ثبت کنیم . در واقع میشه گفت سراسر نمایش از تعداد زیادی تصاویر ساکن تشکیل شده که به کمک حرکت هر تصویر به طور مداوم به تصویر بعدی تبدیل میشه که بر شیوه ی درک هر تماشاگر و واکنش احساسی او نسبت به نمایش تاثیر میذاره .
کمپوزیسیون در اشخاص بازی میتونه با نحوه ی چیدمان دو ، سه یا تعدادی بازیگر رخ بده که برای هر کدام از حالاتی که گفته شد مهندسی و تعیین موقعیت اونها ، بیانگر مفهوم خاصی از شرایط حاکم بر نمایش و منتقل کننده ی تاکیدات کارگردان کار بر روابط بین نقش هاست . برای مثال دو فرد در مقابل هم بطور خطی و رودررو، میتونه بیانگر تقابل آن دو و یا عشق آن دو باشه حال اینکه اگه پشت به هم باشند بیانگر قطع ارتباط کردن دو نفر از هم هست . کمپوزیسون های سه نفره معمولا مثلثی شکلند و اغلب نفرات در رأس های این مثلث قرار میگیرن که هرچه عمق این مثلث ها بیشتر باشه قاب چشم نوازتری در ذهن مخاطب حک میشه . یا وقتیکه تعداد زیادی بازیگر در صحنه داریم ، یه کمپوزیسیون جذاب و شکیل میتونه با قرار دادن یک بازیگر در یه سمت از صحنه و تعدادی از بازیگر در سمت دیگه ی صحنه ایجاد شه که این فضا، بازیگر تنها رو قدرتمند و دیکتاتور نشون میده و بر فردیت اش تاکید میکنه با این توضیح که تمام حالت های اشاره شده میبایست به فراخور متن و کشاکشی که بین شخصیت های نمایش هست طراحی بشه .
البته یه سری عوامل دیگه ای هم مثل تغییر سطح یه بازیگر نسبت به بقیه ، زاویه قرار گرفتنش نسبت به طرف مقابلش ، یکی ایستاده و دیگری نشسته ، هردو نشسته در حالت تفاهم و یا تقابل، استفاده از وسایل صحنه به عنوان یک بازیگر و تعبیر کننده فضا و دهها کمپوزیسیون دیگه در حالت های مختلف میشه ترسیم کرد که هر کدام بار تاکیدی خاص خودشون رو دارند .
ممنون. جالب بود...
۱۵ دی ۱۳۹۰
سپاس از شما و آقای طهماسبی..
۱۶ دی ۱۳۹۰
ممنون از دوستانی که خوندن و از احسان عزیز بخاطر مطلب خواندنیش
از سید محمد عزیز و بقیه شما عزیزان دعوت میشه تو نگارش این سلسله نوشتارها همراهی کنید
۱۶ دی ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیشب کار صندلی خالی رو که سالن انتظامی خانه هنرمندان اجرا میره به تماشا نشستیم
زندگی یکنواخت زناشویی که این روزها بیداد میکنه و عوالم زنانه و حس مالکیت مردانه رو به تصویر میکشه و اینکه مرد این نمایش زن خود را فقط وفقط برای پر کردن تنهایی خود میخواهد . و اینگونه میشود که زن نمایش در تصور خودش شوهر خود رو میکشه و این تصور کم کم میره که تبدیل به یک تصمیم بشه و در نهایت به واقعیت منتهی میشه .
حالات روانی هر دو شخصیت خوب به تصویر کشیده شده و از اونجایی که دیالوگ محور نیست بازی در سکوت ها و همچنین بادی لنگوئیچ بسیار جلوه میکنه . بازی نقش مرد خیلی خوب و بازی نقش زن کمی ضعیف . استفاده جالبی از کف صحنه شده بود که این ایده برای من بسیار جالب و البته بکر بود و میشد گفت بار اصلی دیالوگ ها و دکور رو به دوش میکشید که فکر این کار تحسین برانگیز بود . به محمد خالقی عزیز کارگردان این نمایش تبریک میگم که با یه گروه جم وجور و نه چندان حرفه ای کاری در خور ارائه نمودند. برای دوستانی که بخصوص میخوان وارد عرصه تئاتر شن و تو این عرصه کارکنن پیشنهاد میکنم این کار رو ببینن و توجه داشته باشن که با یک ایده ی ساده و کاملا ملموس و با امکانات کم و دکور ساده میشه یه کار خوب ارائه کرد به شرطی که خلاقیت به خرج بدی.
لازم به توضیحه که پس از تمدیدی که واسه اجرای این کار از سوی خانه هنرمندان صورت گرفت امشب آخرین اجرای این کار خواهد بود که ساعت 8 به روی صحنه میره .
خسته نباشید میگم به گروه اجرائی صندلی خالی
درود بر شما جناب فرنیان !
ما منتظر قسمت های بعدی نوشته های شما در باب مباحث حوزه ی نمایش هستیم . نوشته های شما و دیگر دوستان بسیار مفید حال ما تماشاگرهای علاقه مند به این عرصه قرار خواهد گرفت .
۰۶ دی ۱۳۹۰
ممنونم آزیتا خانم
این روند به امید خدا ادامه خواهد یافت و از اونجاییکه تداخلی در نوشته های دوستانی که در گام به گام مشارکت میکنند ایجاد نشه با فاصله چند روزه مطلب نوشته میشه. ممنونم که میخونید و خوشحالم که با استقبال روبرو شده.
۰۶ دی ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پیشنوشت:
**همانطور که همه دوستان میدونند تئاتر هم هنر است و هم تخصص و مانند هر هنر – تخصص دیگه ای از یک سو نیازمند استعداد و ذوقه ،از سویی نیازمند ممارست و تجربه و تمرین طولانی ولی مهمتر از همه آموختن اصول و روشها و شیوه های مدون و تثبیت شده ی این حرفه است . تماشای تئاتر هم بالطبع شناخت اصول ، مبانی و شیوه ها رو می طلبه که برای ما دیواری ها که عضو باشگاه تماشاگران تئاتر شهر محسوب میشیم و عمده ی کارهایی که رو صحنه میره می بینیم لزوم این شناخت بیشتر احساس میشه. البته بیشتر دوستان نه تنها شناخت لازمه رو دارند بلکه صاحبنظر نیز میباشند اما مرور و تبادل نظر در قالب این نوشتار ها می تونه کمکی در شکل دادن این آگاهی باشه وهمچنین آغازگر تماشای حرفه ای و فنی تئاتر ها برای دوستانی که به تازگی به این عرصه ورود کردند . از این پس بر آنم نوشتار هایی با همکاری شما دوستان در باب کمک به این شناخت با عنوان گام به گام تئاتر داشته باشیم . در این سلسله نوشتارها که عمدتا بر پایه ی مراجع و منابع معتبر این فن تشریح خواهد بود سعی داریم نکات و جزییاتی که در به صحنه آوردن هر نمایشی اهمیت دارند یادآوری شود تا یک سری اصطلاحات و یا مراحل اجرایی و یا مکتب های ادبی و یا شیوه های اجرایی به زبان ساده برای عزیزانی که علاقه مندند ارائه شود و البته مورد بحث قرار دهیم. بی شک حضور شما دوستان نازنین که بهونه ی حضورمان در دیوار، تئاتر بوده و تک تک مان اعضای باشگاه تماشاگران تئاتر شهریم در شکل یافتن و ادامه ی این مطالب پیش برنده خواهد بود.لذا از دیواری های عزیز که تمایل دارند خواهشمندم چه عزیزانی که تئاتر کار کردند و صاحبنظرند و چه عزیزانی که دوستدار تئاترند و صرفا به تماشای تئاتر می پردازند خود را در این نوشتار ها شریک فرمایند که بحث و تبادل نظر در این مقوله باعث خواهد شد بیشتر از همدیگه یاد بگیریم و تئاتر را از منظر حرفه ای به تماشا بنشینیم . برای آنکه این سلسله نوشته ها دسته بندی خاصی داشته باشد تا مخاطب خود را به راحتی بیابد عنوان گام به گام تئاتر رو برای تیتر نوشته ها انتخاب کنیم و مطالبمان را در ادامه آن بیاوریم . لذا هر کدام از عزیزان هر زمان که بخواهند در این زمینه پستی بگذارند عنوان پست رو گام به گام تئاتر نگاشته و در ادامه ، مطلب خود را با چند خط فاصله ... دیدن ادامه ›› بنویسند. مطابق الگویی که در ذیل برای سر آغاز این نوشته ها آمده است. لازم به ذکر است که در نگارش مطالب حتی الامکان اختصار نویسی رعایت شود که مخاطبان به راحتی بدون نیاز به وقت مازاد مطالعه نمایند. همچنین از دوستان خواهش دارم چنانچه مطالب و پست ها در اوایل کار ابتدایی به نظر آمد تحمل نموده که تنها دلیل این روند در نظرمخاطبانی که جدیدا تئاتر رو دنبال میکنند و کمتر با این مباحث آشنایند .
توجه با اینکته داشته باشید که این سلسلخ نوشته ها صرفا متعلق به من نخواهد بود و از تک تک شما عزیزان دعوت میکنم در نوشتن پست های در این قالب مشارکت فرمائید . از بذل توجه شما بسیار متشکرم.**

گام به گام تئاتر


میزانسن

میزانسن رو اگه تحت اللفظی نگاهش کنیم به روی صحنه آوردن معنی میده اما چیزی که رایج هست مشخص کردن حرکات بازیگران در طول نمایشه . حال آنکه طراحی و تعیین محل وسایل صحنه و همچنین طراحی نور نیز چیزی خارج از میزانسن نیست. در واقع ابزاری است که به کارگردان کمک میکنه تا ایده و فکر نویسنده متن رو و برداشت های خود رو تصویر سازی کرده و به تماشاگر انتقال بده. به عبارت دیگه میزانسن وسیله ای است که تماشاگر رو از بیرون به درون نمایش هدایت میکنه. بعضی از کارگردان ها این حرکات رو از قبل تعیین و به بازیگر پیشنهاد میکنند , بعضی شیوه بداهه رو ترجیح میدهنو بازیگر رو برای رسیدن به این حرکات آزاد میگذارند , بعضی دیگه هر دو شیوه رو همزمان استفاده میکنند. نکته ی مهم در میزانسن یافتن راهی برای ایجاد انگیزش در بازیگران به منظور دستیابی به شکل بیرونی ارتباط های درونیه ، نه حرکات و رفتاری که صرفا به خاطر ارزش تصویرشون و یا زیباتر کردن اجرا ، بدون رابطه با عوامل دیگه، به نمایش تحمیل شن.
امیدوارم ادامه دار باشه مهرداد جان ممنون یاور
۲۳ آذر ۱۳۹۰
علیرضای عزیز ببخشید پاسخت با تاخیر روبرو شد.
برای سوال اولت البته همین طور است و تمامی ابزار صحنه بر نحوه بازی بازیگر تاثیر میگذارد .
اما سوال دوم باید بگم که عمدتا اینطور نیست و کارگردانان خود را مقید به چیدمان پیشنهادی در متن میدانند و آنگونه که نویسنده متن دیالوگ ها رو بر مبنای چیدمانی که در ذهن خود بوده شکل داده لذا کارگردان با دست بردن مازاد بر دکور گاها بنیان های متن رو زیر سوال میبرد .
۲۶ آذر ۱۳۹۰
شخصا شعرها و نوشته هاتو دوست دارم امیر جان و خوشحالم که مفید واقع شده
۰۳ دی ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چند آرزو از دستم افتاد

زمین باکره ماند

و خاک تشنه...

یک لیوان آب دادم

روی زمین خوابیدم

تو را خواب دیدم

و بار دیگر به دنیا آمدم

از: خود
بابا آقای فرنیان افتخار دادن تشریف اوردن رو دیوار:))))
زمین را آب خواهم داد
بوی نمناک بهار
تا ببینم در خواب
غرق خواهم گشت
در نگاهت هر سو
۲۴ آبان ۱۳۹۰
ممنونم شیمای عزیز
باد آرزوهاتون رو به مقصدش ببره
۲۹ آبان ۱۳۹۰
درود بر مهرداد عزیز . آقا کم پیدایید ؟ سایه تون سنگینه مولا ؟
افتخار بدید از خودتون رو دیوار رد بجا بزارید :)
۱۶ آذر ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آنگاه که تنهایی مرا حامله می کرد
نه ماه باران نمی بارید
و دختر همسایه
از پشت پنجره
جای باران
عرق شرمساریم را عشقبازی می کرد
آنگاه که تنها بودم
هر روز تقویمها قرمز بود
آنگاه که تنها بودم
شمع در شعر قبلی ام تمام شده بود
و فانوسها، از مد افتاده
وقتی که تنها بودم
فارغ از
باران شدم !


از: خود
وای مهرداد خوب بود.

آنگاه که تنهایی مرا حامله می کرد...
۱۴ آبان ۱۳۹۰
از تک تک شما عزیزان جان سپاسگذارم
۱۵ آبان ۱۳۹۰

زیبا بود مهرداد جان .

۱۵ آبان ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در باغچه ی حیاتمان عشق می کارم

غم سبز می شود

آسمان قد می کشد

و شانه

هدایت می کند موج دریا را به روی چشمانم

افسوس...

اجاق چشمانم کور شده است

دیگر اشکی نمی زاید

آسمان

روسری خاکستری سرش کرده

عریانی اش

تمام خیال مرا مچاله می کند .

از: خود
افسوس...

اجاق چشمانم کور شده است


این قسمتشو خیلی دوست داشتم..
زیبا بود..
سپاس..
۰۸ آبان ۱۳۹۰
آسمان

روسری خاکستری سرش کرده

عریانی اش

تمام خیال مرا مچاله می کند ....زیبا بوود:)
۰۹ آبان ۱۳۹۰
زهره جان ؛ :))
نیلوفر عزیز ؛ عشق باشه غمش رو به جان می خرم
حسنا جان؛ شعر من با قطعیت کنار شعر زیبات رنگ باخت و چه زیبا گفتی
مرسی که قابل دونستی و این شعر زیبا رو زیر پست من گذاشتی
مهناز جان؛ تردبد داشتم بعد اینکه سرودمش رو دیوار بزارم که مبادا غمی که توش هست به مخاطبم سرایت کنه اما خوشحالم که دلنشین بوده ... دیدن ادامه ›› .مرسی که خوندی
آرش جان ؛ شعر بسیار زیبایی گذاشتی ممنون که خوندی
سارا عزیز ؛ از فر گرفته شده که به معنی شکوهه و فرنیان میشود باشکوه
سحر جان ؛ زیبا خوندی عزیز
۰۹ آبان ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید