در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال narsis | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:43:26
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
narsis (narsis810)
درباره نمایش سیاه خال i
عرض ادب و احترام خدمت تمامی دست‌ اندر کاران این اثر قابل تحسین.بعد از مدت‌ها دوری خودخواسته از سالن های تاتر به‌ جهت‌ اجراهای کم مایه از تماشای این اجرا به‌ شدت مشعوف شدم. انتخاب متن به‌ تنهایی نشان‌ از تعلق خاطر کارگردان به‌ مایه های درونی هنر تاتر است. متاسفانه این روزها شاهد اجراهایی به‌ شدت‌ سخیف اما با تبلیغات کلان‌ هستیم.اجراهایی که‌ مخاطب را پوچ و تهی اما با لب خندان به‌ بیرون از سالن هدایت می کنند اما "سیاه خال" لب هایتان را می دوزد و چشمانتان را نمدار می کند و از همه مهم‌تر ذهنتان را درگیر می کند.معنای عشق چیست؟ عاشق واقعی کیست؟ جایگاه عشق در دنیای مردسالار و فاشیسم امروزه‌ کجاست؟ احساسات زنانه در چه حدی اجازه بروز و ظهور دارند؟ آزاده کیست و آزادگی چیست؟
این‌ها سؤالاتی ست که‌ مخاطب را درگیر و فعال می کند. چنین اجراهایی با این حجم از بینامتنی با آثار تاثیر گذار ادبی قطعا مخاطب را با لول متفاوتی از دریافت به‌ خارج از سالن هدایت می کند.
از موارد مثبت دکور کاملا مرتبط با اجرا و گریم و اجرای فوق العاده آقای بهنام شرفی ست و مورد بعضا منفی و قابل بازنگری تفاوت سطح بازی دو بازیگر اصلی با سایر بازیگران است. گروهی کاملا مسلط بر اجراهایشان اما نه‌ با پختگی دو بازیگر اصلی.این مورد به‌ تنهایی باعث دو پارگی اجرا شده‌.
مورد بعدی عدم‌ تطبیق زمان‌ بین اتفاقات اجراست. اعدام پدر و حواشی اش تایم زیادی می برد و فاصله بین رسیدن دختر به‌ سن‌ بلوغ و اتفاقات بعدی با شتاب زیادی طی می شود به‌ خصوص قسمت‌ انتهایی اجرا که‌ شتاب کار بالاست. دقت در زمان بندی درست به‌ مخاطب اجازه می‌دهد بدون شتاب دست‌ به‌ تحلیل ذهنی بزند و از تراژدی پیش رویش حض بیشتری ببرد.
درود فراوان

با سپاس از شما مخاطب گرامی که به تماشای نمایش "سیاه خال" نشستید

و خرسندیم که از تماشای این نمایش لذت برده اید.

روابط عمومی نمایش "سیاه خال"
۱۹ اسفند ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
narsis (narsis810)
درباره نمایشنامه‌خوانی کرگدن خوانی i
چطور می‌شه بلیط رو تهیه کرد؟درگاه اش باز نشده ظاهرا.
سپهر این را خواند
لینکش رو بستن. برای رزرو با 09037915387 تماس بگیرید.
۲۱ مرداد ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اجرایی کم نقص،خسته نباشید و درودهای فراوان
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در باب اجرای تاتر سایر بازماندگان: سایر بازماندگان گروتسکی است در صحنه، تنیده در بطن یک زندگی، زندگی سنتی و مردسالار که زن را چنان در لفافه می خواهد گویی که سایه ایی است متحرک. سایی ایی که در نبودش می شود جایش را با مانکنی پر کرد. این است عامل فریادهای بازیگرانی که در غیاب زن، تهی از مردانگی شده اند: عاطفه ایی که دیگر نیست. نه در نقش معشوق، نه مادر .نه دختر سیاه چشم پر رمز و راز همسایه( هاله) که اگر باشند قربانی اند باید قربانی شوند تا بشود تا ابد از ته دل دوستشان داشت و برایشا ن زجه زد و تقصیر نبودشان را به گردن یکدیگر انداخت. در ابتدای امر صحنه تاریک است به همراه موزیکی که دل آشوبت می کند. نور تماشاچی که می رود مردی را می بینیم که خوابیده در میانه تخت ی دو نفره، پاهایش رو به تماشاچی. تخت میله های بلندی دارد، انگار که میله های زندان، اما زندان کدام سوست و زندانی کدام ور؟ مردی که در فراق زنش در خواب غلت و واغلت می زند یا فرزندانی که آنسو درد بی مادری را فرو بلعیده اند و چشم به دست و دهان پدر دوخته اند؟ هیچ فرقی نمی کند. از دید داستان این زندان می تواند به گستردگی یک کشور باشد و این پیامی ست که نویسنده بی هیچ مانیفستی به زیبایی بیان می کند: « دنیایی عاری از زن و زنانگی، دنیایی عاری از مردانگی ست» دنیایی لبریز از نرانی که عاجز از ارتباط گیری با جنس مخالف نعره می زنند و دل به عکس های توی مجلات خوش می کنند. حتی میراث مادر( هنر خیاطی) هم قادر نیست پسران این خانواده را مشکل گشا باشد. پسرانی که در رخت و فیگور نوجوانی شان مانده اند و فقط صدا کلفت کرده اند. کودکانی اخته که از بودن با زنان فقط رویابینی اش را بلدند. متن، کارگردانی، نورپردازی، لباس و صحنه همه دست به دست هم داده اند تا اجرایی دقیق به اندازه، هول انگیز و تفکرساز را پیش چشم تماشاچی علم کنند. داستان ساده و سرراست و تکراری ست، حرف ها به اندازه که حتی می شد بیشتر گفت اما نمی گوید ( این خساست در گفتار قطعا نشان از آگاهی و اشراف کامل نویسنده، ساناز اسدی، به اصول داستان گویی دارد) نمی گوید تا ساز و کار ذهنی تماشاگر به کار بیفتد و تصویر بسازد، جاهای خالی را پر کند و به نتیجه دلخواه برسد. کارگردانی دقیق و فکر شده که فضا را چنان بین رئال و سورئال معلق نگه داشته که بی هیچ تردیدی باور می کنی که هر دو سوی یک پرده خالی می تواند به مقتضای داستان حمامی پر از بخار و آب باشد، که پدری پیر و زمین گیر و لمس که قادر نیست دست خود را به تنهایی جابجا کند، می تواند دقایقی به تنهایی زیر دوشش بایستد تا پسرانش یک دل سیر در رخت کن نزاع کنند. متاسفانه اجراهای قبلی ... دیدن ادامه ›› مهراد مصطفوی را ندیده ام اما بی شک پس از این برای اجراهای جدیدش روزشماری می کنم. اعجوبه ایی که به دور از هیاهو و جنجال کارش را درست و اصولی و حساب شده پیش می برد. طراحی نور علی کوزه گر چنان با طراحی صحنه مینیمال مجتبی رجبی گره خورده که نمی توانی این خانه را با تمام جزئیاتش، خیاط خانه، اطاق پشتی که در آن تولد می گیرند، حیاتی که پسر دزدانه در آن سیگار می کشد و پله هایی که با راهرویی دراز به اطاق خواب عور و بی روح پدر ختم می شود و حمام، حمامی پر از بخار را حی و حاضر جلوی چشمانت نبینی. نور می رود و می آید انگار که دخترک کبریت فروش داستان کریستین آندرسن کبریتی می افروزد تا تصویری گیراتر از دیگری را پیش رویت مجسم کند.موسیقی آنکیدو دارش هم حسن ختام این خانواده گروتسک زده است. نور تماشاچی که آمد لحظاتی مبهوت مانده بودم. حتی وقتی همه سر پا دست می زدند نشسته بودم به انتظار صحنه پایانی پس از رورانس. این است معجزه صحنه که از نگاه بارور شوی و به خانه برگردی و روی صحنه سفید، بدون درد و خون ریزی کلمه بزایی.
امیرمسعود فدائی، سپهر، Reza1991s و مهرنوش مومنی این را خواندند
بامداد و جعفر میراحمدی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
narsis (narsis810)
درباره نمایش کوکاکولا i
متاسفانه از بهترین امکانات نازل ترین استفاده شده بود. واقعا نمیدونم اصرار کارگردانی که میتونه یه متن آماده رو بدون کمترین ایرادی با حفظ تمام جنبه های خلاقانه روی صحنه ببره ،برای اجرای متنی خود نوشته که در حد اتود باقی مونده چیه.
پویا فلاح این را خواند
رویا و امیر مسعود این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
narsis (narsis810)
درباره نمایش تیمون آتنی i
دست مریزاد.
دست مریزاد.
دست مریزاد.
ودیگر هیچ........
narsis (narsis810)
درباره نمایش کله پوک ها i
ՈᕱᏒᏕᎥᏕ:
در زمانه ای که هر سو سر بگردانی، بیلبوردها یادت می اندازند که مفهوم هنر و هنرمند تا چه حد تغییر یافته و چقدر وابسته به دستهای پشت پرده شده، دیدن کاری که تنها به پشتوانه «عشق» شکل گرفته، مثل نوشیدن یک فنجان چای در سرما، حال آدم را بهتر می‌کند.

چشم بستن بر کاستی های کارشان قطعا کمکی به بهبودشان نمی‌کند اما عنصر «شهامت» نیرو محرکه ایی ست که باید حفظش کنند. چند گروه را می‌شناسیم که چنین جوان باشند و چنین جسور در اجرا، در خلق از هیچ؟ راهی ساخته اند، قطعا ویرایشش باید کرد.یادمان باشد که زمان دکمه بازگشت ندارد و هر حرکتی که آغاز می‌شود برای بقا محکوم به حرکت رو به جلو میباشد. ما ابتدای کارشان را دیدیم امیدوارم انتهایش نباشد. درود.
امیرمسعود فدائی و مسعود جعفریان این را خواندند
محمد لهاک و داریوش احمدی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید