به نظرم همینکه با محدودیتهای موجود، گروهی به سراغ نمایش موزیکال و آن هم روی یکی از مهمترین تراژدی های شکسپیر رفته اند، جسارت زیادی را می طلبیده که از این بابت جای قدردانی دارند و بخصوص خانم عبدالرزاقی نشان دادند که در این زمینه واقعا حرفهایی برای گفتن دارند.
قطعا این کار هم مثل بسیاری از نمایشها، نقدهایی را می طلبد که مطمئنم خود تیم و بخصوص کارگردان، بسیار بیشتر از من و امثال من به نقات قوت و ضعف کارشان اشراف دارند و حتی این امید را دارم که شاید برخی از این نقدها را در اجراها یا کارهای بعدی مدنظر قراردهند.
شخصیت دوست داشتنی خانم عبدالرزاقی و سایر دست اندرکاران این نمایش باعث می شود کمی از اینکه این نکات را بر می شمارم احساس نامطلوبی داشته باشم اما تصور می کنم هر هنری که مورد نقد قرار گیرد، ورزیده تر می شود.
در ابتدا با نکات مثبت شروع می کنم:
به نظرم شجاعت انتخاب این سوژه، کارگردانی چنین تیمی و همچنین کیفیت بازیها ستودنی و امیدوار کننده بود. بخصوص بازیگران نقش لیر و دلقک را بسیار پسندیدم. آوازها صرفنظر از محتوا و ژانر موسیقی، گیرا بودند.
طراحی لباسها نیز در خور توجه و تاثیرگذار بود.
و اما با عرض پوزش چند نقد منفی هم دارم:
١) نورپردازی قدری به نظرم شلخته آمد. خیلی در ایجاد
... دیدن ادامه ››
حس مرتبط با صحنه و موسیقی مربوطه، همخوانی حس نمی کردم.
٢) انتخاب موسیقی ها کمی مرا گیج می کرد و در ارتباط برقرار کردن با ژانر و محتوای این آثار با روح حاکم بر نمایشنامه ی شاه لیر دچار مشکل می شدم. این نوع موسیقی در ذهن آشنایان، بیشتر تداعی کننده ی معانی مرتبط با موسیقی گروههایی چون میوز، هُزیِر و موزیسینهایی چون اندرو لوید وبر است و استفاده از آن موسیقی و صرفا همراه کردنش با آواز فارسی به نظر کافی نمی آید. این موسیقی ها روحی دارند که مرتبط با بستر خودشان است. شاید اگر خوانش مدرنی از شاه لیر را شاهد بودیم، کمی از این ناسازگاری کاسته می شد که این اتفاق هم نیفتاد.
٢) استفاده از میکروفون در کار موزیکال قابل درک است اما با توجه به اینکه همه ی صداها دارتد از جای واحدی پخش می شوند، گاهی جهت یابی صدا و یافتن کاراکتر مرتبط با آن صدا دشوار می شد و نورپردازی هم که جز در مواردی، خیلی به وفع این مشکل کمکی نمی کرد.
٣) کیفیت سیستم صوتی متاسفانه به ادراک کار آسیب می زد.
٤) حضور نوازنده ها در اجرا معمولا این توقع را ایجاد می کند که بخش عمده ای از موسیقی را به صورت زنده بشنود. نمیدانم آیا من درست متوجه شدم یا نه، اما احساس می کردم نوازنده هایی که در سمت چپ سالن حضور داشتند، در بسیاری از لحظات خودشان تماشاچی صحنه و شنونده ی موسیقی بودند که از سیستم پخش می شد.
٥) من عاشق حیوانات و گربه ام اما حضور این موجود دوست داشتنی در سالن و صدایی که ابجاد می کرد واقعا بر هم زننده ی تمرکز بود. البته این اتفاق ممکن است هر جایی بیفتد اما به هر حال حضور گربه در این سالن از دقایقی قبل از اجرای نمایش حس می شد و خیلی به حساب غافلگیر شدن نمی تولن آن را گذاشت. حتی لحظاتی باعث شکل گیری فضایی سورئال شده بود که انگار جزو نمایش است. اما به هر حال خوانش جاری روی صحنه که از جنس سورئال نبود که چنین وضعیتی را بطلبد.
٦) عدم تذکر به مخاطب در ابتدای برنامه مبنی بر خاموش یا بی صدا کردن موبایلها، باعث شده بود هرازگاهی با خودنمایی گوشیها روبرو باشیم که بر هم زننده ی تمرکز بودند و تلاش منصدیان سالن برای جلوگیری از فیلم گرفتن افراد در حین نمایش نیز مزید بر علت می شد.
٧) قابل درک است که محدودیتهای جدی در زمینه ی اجرای حرکات موزون وجود دارد. اما حرکات موزون تحت هر شرایط هم کمکی به انتقال مفهوم نمی کند. احساس می کنم این حرکات در کنار افکتها از همان ضعفی برخوردار بودند که نورپردازی هم چنین بود.
مرا بابت این پرحرفی ها ببخشید لطفا
مطمئنم با جسارت و پشتکاری که این تیم دارد، می توان انتظار اجراهای درخشانتری از آنها را در آینده ای نزدیک داشت.
پاینده باشید 🌻