«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
مرسی بخاطر این همه حسه خوب و خاطره ی خوب
واقعا عالی بود
عصبانی نیستم – ساخته رضا درمیشیان و بازی خوب باران کوثری و نوید محمدزاده.
ابتدا در مورد ساختار فیلم میگویم . درامی اجتماعی که زندگی جوانی را روایت می کند که برای هموار کردن شرایط ازدواج با دختر مورد علاقه اش در تلاش است. فیلمنامه و کارگردانی و یا دکوپاژ فیلم، خاص است و البته بد هم نبوده و مخاطب را جذب می کند و با خود می کشاند. داستانک های موجود در داستان در کنار زندگی شخصی و گفتگوی درونی پسر جوان حالت تعلیق خوبی به وجود آورده. البته تدوین خوب خانم صفی یاری هم در این کار بسیار به چشم می خورد و به درمیشیان برای رسیدن به هدفش کمک کرده.
اما محتوای فیلم. چیزی که باعث شد 45 دقیقه از فیلم را با بغض تماشا کنم. بغضی که به خاطر فشارهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی در این هشت ساله به وجود آمد. همانطور که نوید و ستاره در جایی از فیلم اشاره می کنند، فیلم حرفش را بدون واسطه می زند و پشت کلام آدم های بزرگ مانند شریعتی و مصدق و ... برای بیان نظراتش پنهان نمی شود. نوید، دانشجوی کردی است که چهار سال پیش به خاطر ستاره دار شدن از دانشگاه اخراج می شود و به دنبال یک جامعه سالم است. زیر بار حرف زور، توهین، تحقیر نمی رود اما هر چه می دود بیشتر تحقیر می شود. دیالوگ های فیلم واقعا تاثیر گذارند. انتقاد در این فیلم موج می زند و هشت سال زندگی خفت باری را نشانه گرفته که در پلان هایی تلنگرهایی به بیننده می زند که گویا سند نظرات سازنده است. البته به نظر می رسد، می خواهد به مسئولین بفهماند که مطالبات مردم چه بوده و مردم چه چیزهایی رو در این هشت ساله از دست داده اند. فیلم از خط قرمزها بسیار فراتر رفته و احتمال اینکه در اکران با مشکل مواجه شود زیاد است. روزنامه نوروز روی دیوار، صحبت از دانشجوی ستاره دار، اعتراض، اشاره به 4 سال پیش و کلی نماد و عبارات دیگر.
امیدوارم که همیشه موفق باشین دوستان
چرا گرفته دلت
مثل انکه تنهایی
چقدر هم تنها
خیال میکنم
دچار ان رگ پنهام رنگ ها هستی
دچار یعنی عاشق
و فکر کن چه تنهاست
اگر ماهی کوچک
دچار ابی دریای بی کران باشد
همیشه فاصله ای هست
دچار باید بود
سهراب سپهری