واقعا با حرف آقای اتحاد موافقم. . . زیستن در سرزمینی که سرانه ی مطالعه در آن سالی ده دقیقه برای «هر شهروند» است دشوار است(ارجاع به پَست احسان رستگار در پایین)... و ما همگی شهروند هستیم در این سرزمین...همگی!!!
در عجبم که برخی بزرگترین کارگردانان،نویسندگان،بازیگران و . . . چگونه از کاری که دارای نواقص و یا هر چیزی است که رضایت و لذت مخاطب را درپی نداشته ،یا نقدی جان گداز می کنند و انتقادازخود را پربها می دانند و یا اگر هم دفاع می کنند، هرگز از طریق حمله به مخاطب نیست... تاکتیک حمله برای دفاع در شأن این حوزه نیست... اگر اینجا سرزمینی است که به تعداد انگشتان دو دست هم ارج و معنای کاری را نمی فهمند ، بهتر است در یک مکان خصوصی کار کرد تا دیگر نیازی به این همه تلاش و کوشش برای دفاع از تعصبات نباشد... فرهنگ عرصه ی عام و خاص نیست...عرصه ی «انسان» است. عرصه ی آفرینش امر نمادین است... هرچند؛ در «خاص» بودن هر کار هم نیازمند «استدلالات خاص» هستیم نه کلی گویی و ... پاینده باد مخاطب عام/خاص