در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آرش رضایی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:46:52
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
به سرزمین آرش دادگر خوش آمدین
به این سرزمین آزاد خوش آمدین

اول از همه تولدت مبارک آقای تیوال...رفقای قدیمی...یاد دوران اوجمون بخیر...یاد قرار های گروهی بخیر....یاد دوران طلایی بخیر....
دیروز آرش رضایی پانصد کیلومتر راه از ازنا اومد و کارو دید و الان سر صندلیش توی خونه نشسته...
نمایش جوری بود که انگار توی سرت بدنیا اومده بود، یاد وقتهایی افتادم که سنمون کمتر بود، مثلا پانزده سال پیش وقتی برای کنکور میخوندم و یهو توی رویاهای خودم غرق میشدم.این نمایش مثل همون رویا بود، غرقت میکرد، رویا همیشه قشنگ بوده و.... خب فکر میکنم هر حرف دیگه ای بیش از این حوصلتون رو سر میبره، این نمایش مثل یک رویای قشنگ دوران جوانی بود، نور به اندازه، متن به اندازه، بازی ها به اندازه و کارگردانی و ریتم و ریتم و ریتم دقیقا مثل وقتهایی که داری یه آهنگ جدید رو با خودت زمزمه میکنی و لذت میبری مثل همه رویاهای قشنگی که حسرتش روی دلمون موند...ولی خداروشکر رویای این نمایش بهمون نشون داد که میشه خیلی از رویاها رو زندگی کرد....فقط نباید بفهمن که ترسیدی...
دانمارک خدا پیروز است آقای دادگر، نمایش شما پیروز است آقای دادگر
سپاس از حضورتان
۱۴ شهریور ۱۴۰۲
تارا برزی
سپاس از حضورتان
خواهش میکنم ممنونم از شما و تیم بی نظیر
۱۷ شهریور ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام تمام موسیقی این نمایش ساخته جناب حق جوئه؟و از آلبوم های دیگر موسیقی‌دانان و انتخابی نیست؟اگر جواب مثبته وبلاگی لینک دانلودی چیزی برای موسیقی هاشون دارن؟
اینطور که گفته بودند بله و جایی هم موجود نیست.
۱۸ شهریور ۱۴۰۱
رسول حق جو (rasoolhaghjoo)
آرش رضایی
سپاس فراوان از پاسخگویی.بی نهایت زیبا بودن.دست مریزاد
بی نهایت ممنونم از اظهار لطفِ دلگرم کننده تون آقای رضایی عزیز... پیروز باشید
۱۸ شهریور ۱۴۰۱
رسول حق جو
جناب رضایی عزیز با سلام... بله دوست عزیز... آهنگسازی و وُکال تمامیِ قطعات نمایش، اوریجینال هستش و برای این اثر تهیه و تولید شده... امیدوارم مورد پسندتون قرار گرفته باشه.
درود
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بعد میدونی چی میگم؟
یه بچه پنج ساله داشت فقط
اما بهش میگفتن ننه خاور
چون دیر بچه دار شده بود
بعد یه روز که هواپیما اومد سمت زمین
آدما رفتن سمت آسمون
ساام و عرض ادب
موسیقی های این اثر از کدوم آلبوم و از آثار کدوم بزرگواره؟
سپاس فراوان
سلام
اثار انتخاب شده از قطعات هنرمندانی همچونOlafur Arnalds, Meredith Monk و همچنین قطعاتی ساخته‌ی خودم می‌باشد.
پیروز باشید
۰۱ شهریور ۱۴۰۱
شایان صفوی
سلام اثار انتخاب شده از قطعات هنرمندانی همچونOlafur Arnalds, Meredith Monk و همچنین قطعاتی ساخته‌ی خودم می‌باشد. پیروز باشید
بی نهایت سپاس از پاسخ شما.بی نظیر بود
۰۳ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
انفجار بزرگ
نور و نور و نور
و صحنه زیبای این نمایش که مثل یک کهکشان زندگی بخشید
خیانت ویرانگره و میتونه علاقه به ادامه زندگی رو از بین ببره چون عشق رو تا سطح هوس پایین میاره
بعد از جشنواره فجر نمایشی در تهران ندیده بودم و خوشحالم که آزاده شمس عزیز کاری کرد که ببینم و البته لذت ببرم از دیدن کاری که جاش قطعا در جشنواره های خارج از ایران خواهد بود و خوشحالم که فرصت تماشای این نمایش رو داشتم
کابوس،بزرگترین کابوس بشر ترس از دست دادنه
شما فقط یه ذره دم دار اولیه ... دیدن ادامه ›› هستین که......
فکر نمیکردم در یه همچین سالن گم نامی نمایشی به این خوبی ببینم با طراحی لباس،موسیقی،طراحی حرکت و کارگردانی و متن خوب نمایشی که یه مرثیه برای غم هایی بود که بشر در طول زندگیش به چشم میبینه
و سفر به همه ناشناخته های ذهن تا رفتن برای همیشه...کودکی و کودکی و کودکی......و رنج و رنج و رنج
و بازیگرهایی که ستاره بودن در این کهکشان و نویسنده و کارگردانی که فضایی رو درست کرد که من یاد ادیسه فضایی و معنا و فلسفه اون فیلم بیافتم...
مرسی از این نگاه بی نظیر آزاده خانم عزیز، شمس یعنی خورشید و چقدر خوب درخشیدی در کهکشانی که خلق کردی با بقیه ستاره های نمایشت

بسیار سپاسگزارم از حضورتون
خوشحالم که کار گروه ما رو دوست داشتین
ممنونم از اینکه زمان گذاشتین
به امید تلاش بی وقفه ما و حضور پر رنگ هنرمندان
۲۷ تیر ۱۴۰۱
ممنون از سرکار خانم ازاده شمس
تلفیق فلسفه با نمایش و تصویر رو در اسین دخت بسیار دوست داشتم، مطمئنم خانم شمس اینده بسیار درخشانی در ساخت هنرهای مفهومی فلسفی خواهند داشت.
۲۷ تیر ۱۴۰۱
ممنونم از مهر شما کارگردان درجه یک
۲۷ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
واویلا
خوزستان
آرش رضاییhttps://www.aparat.com/v/1CEjn
امیرمسعود فدائی، تانیا و سپهر این را امتیاز داده‌اند
وای خوزستان...
۲۰ خرداد ۱۴۰۱
.
مجروح و مداوا نشده، جانِ من است این!
این خاکِ به جان آمده ایران من است این!

این بیرقِ خونین که روَد خانه به خانه
پیغام‌برِ خونِ عزیزانِ من است این!

خونبار و لت و پار، به چنگالِ حوادث
حلقومِ عزیزان و ... دیدن ادامه ›› گریبانِ من است این!

ای بشکند آن دشنه، که این گُرده‌ی من بود
ای بشکند آن مُشت، که دندانِ من است این!

از "مرگ" چه باکم؟ -که در این بازی خونین-
سخت است ولی مشکلِ آسان من است این!

از چار طرف ابرِ عزا آرَد و بارَد
پاییزِ من است این و زمستانِ من است این!

خاکستر سرخی ست بجا مانده در این دشت
میراثِ غم‌انگیزِ نیستان من است این!

ققنوسم و بگذار بسوزم که ببالم
آغاز من این است، نه پایان من است این!


#مرتضی_لطفی
۲۰ خرداد ۱۴۰۱


ای فرحناکان عالم! غم چه می‌دانید چیست
بر کنار افتادن از عالم چه می‌دانید چیست

ما جدا افتادگانیم از شما نظّارگان
انقطاع آدم از آدم چه می‌دانید چیست

کودکی خوف و جوانی رنج و پیری اضطراب
زیستن در هاله‌ای ... دیدن ادامه ›› مبهم چه می‌دانید چیست

پشت کاشی‌های آبی-سبزمان را بنگرید
سبزه‌ای از جوی خون خرّم چه می‌دانید چیست

ای خریداران قالی‌های خوش نقش و نگار
سوختن از زخم ابریشم چه می‌دانید چیست

طاق سنگین مقرنس، بادگیر باشکوه...
قامتی از بار سنّت خم چه می‌دانید چیست

شادکامی، عشق، آزادی گوارای شما
حسرتی با وحشتی توأم چه می‌دانید چیست

#سمانه_کهرباییان
۲۰ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خانه سایه است و
خون قرمز
و تصادف میان این دو رنگ
شعری جاودانه میشود
زندگی شاید
عبور رهگذری است در تئاتر شهر
زندگی شاید
دیدن نمایشی است که یکی به دیگری
نشان میدهد و ایستاده شکوهش را به نظاره مینشیند
موفق باشین دوستان
سپاس فراوان از مهرتان ?
۱۳ اسفند ۱۴۰۰
پریناز بور
سپاس فراوان از مهرتان ?
خواهش میکنم
۱۷ اسفند ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش به سپیدی سیاهی
منتخب حضور در چهلمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر
نویسنده و طراح و کارگردان:آرش رضایی
بازیگران:آرش رضایی و زهرا عمرانی
ظرفیت پذیرش محدود است
(شماره واتس آپ جهت هماهنگی:09169770600)
این اجرا با مشارکت تماشاچی و بصورت کوهپیمایی و در محوطه توچال انجام خواهد گرفت
(بلیط این نمایش رایگان است)
زمان:پنجشنبه 21 بهمن ماه 1400
ساعت 11 صبح
کاری از گروه ققنوس شهرستان ازنا
(با سپاس از همیاری جهت پر رنگ کردن پست)
حسین ابراهیم نیا، سروناز یکتا و سپهر این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تماشای نمایش به سپیدی سیاهی
منتخب حضور در چهلمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر
نویسنده و طراح و کارگردان:آرش رضایی
بازیگران:آرش رضایی و زهرا عمرانی
ظرفیت پذیرش محدود است
(شماره واتس آپ جهت هماهنگی:09169770600)
این اجرا با مشارکت تماشاچی و بصورت کوهپیمایی و در محوطه توچال انجام خواهد گرفت
(بلیط این نمایش رایگان است)
زمان:پنجشنبه 21 بهمن ماه 1400
ساعت 11 صبح
کاری از گروه ققنوس شهرستان ازنا
(با سپاس از همیاری جهت پر رنگ کردن پست)
حسین ابراهیم نیا و شاهین ه این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
قرار گروهی (کوهنوردی) تماشای نمایش به سپیدی سیاهی
منتخب حضور در چهلمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر
نویسنده و طراح و کارگردان:آرش رضایی
بازیگران:آرش رضایی و زهرا عمرانی
ظرفیت پذیرش محدود است
(شماره واتس آپ جهت هماهنگی:09169770600)
این اجرا با مشارکت تماشاچی و بصورت کوهپیمایی و در محوطه توچال انجام خواهد گرفت
زمان:پنجشنبه 21 بهمن ماه 1400
ساعت 11 صبح
کاری از گروه ققنوس شهرستان ازنا
(با سپاس از همیاری جهت پر رنگ کردن پست)
مانستر
من این نمایش رو دوست داشتم و دیدنش رو پیشنهاد میکنم
بعد از مدت ها به دیدن یک نمایش رفتم.دیدار دوستان قدیمی حس خوبی بهم میداد.با بازیهای خوب و کارگردانی خوب و طراحی صحنه خوب و موسیقی خوبی طرف بودیم اما من نمایشنامه رو دوست نداشتم مخصوصا انتهای کار...به نظرم ای کاش قبل از اتفاقی که پشت صحنه نمایش رخ داد نمایش به انتها میرسید
در انتهای نمایش یاد همون داستان معروف خیاط و شاه افتادم که لباس نامرئی بر تن شاه پوشانده شد...البته یاد نمایش خانواده محمد مساوات نیز هم...(سال ۹۳ جشنواره فجر)
چیزی که برام جالب بود این بود حتی آدم هایی با اون شرایط هم در دنیای بزرگ منزل خودشون جرات ندارن اعتراف کنن که با بقیه فرق دارن و چیزی رو که نمی‌بینن ! میبینن!!!
ممنونم
قرار گروهی تماشای نمایش مانستر
چهارشنبه ۱۵ دی ماه ساعت ۱۶:۳۰ (سانس ویژه)
(پردیس تئاتر شهرزاد سالن صنوبر)
قبلا اسم این قرار هارو گذاشته بودم قرار محبت
پس از سال ها...سال های دور از خانه...هر کس اومد تماس بگیره?
آرش رضایی 09169770600
کار خوبیه و زمانش هم شصت و پنج دقیقه است
(امیدوارم همیاری مثل قدیم ندیم ها پر رنگش کنه)
خون و موزیک
آخرین ضربه رو محکم تر بزن
شلاق داستانی است از رسیدن و تلاش برای همه چیزهایی که دوست داریم و می‌خوایم داشته باشیم.در این فیلم هر چیزی رو که لازمه بدونیم در یک دیالوگ میشنویم:هیچ جمله‌ای بیشتر از جمله‌ی کارت خوب بود به آدم آسیب نمی‌زنه
و این یعنی در همه کارها باید آماده شلاق خوردن باشی
ما با یک فیلم به شدت خوش ساخت طرف هستیم.ریتم تند فیلم و حرکات دوربین عالیه.بازی ها بی نظیرن فیلم نامه به شدت خوبه و کارگردانی شما رو به وجد میاره و موضوع و خود فیلم در مجموع یک کلاس روانشناسیه.از اون فیلم ها که تو رو از خودت نجات میدن و موسیقی فیلم که تو رو آماده می‌کنه تا برای دو ساعت یادت بره به ساعت نگاه کنی!موزیک قصه جدایی ناپذیر فیلم های دیمین شزله و جدا که خوب بلده با درام و موزیک شاهکار خلق کنه....شخصیت پردازی در فیلم خیلی خوب انجام شده و باز هم امان از بازی فوق العاده سیمونز.یک معلم سختگیر و دیکتاتور که اندروهای وجود همه ما به همچنین استادی نیاز داره و مشتی که فلچر جمع می‌کنه و استرسی که به بیننده داده میشه که باز هم ساز ناکوکه و باز هم باید شلاق خورد و امان از پایان بی ... دیدن ادامه ›› نظیر فیلم
حرکات پر از استرس دوربین و موزیک و....پایان
اندرو نا امید شده و در اون لحظه چیزی برای از دست دادن نداره و چیزی که تو رو نکشه قوی ترت میکنه و قوی ترش کرد!و آغوش پدر و کارگردانی که ما را غافلگیر می‌کنه و شروع بدون هماهنگی اندرو تحسین فلچر رو هم با خودش به همراه میاره تا جایی که فلچر کتشو از تنش درمیاره که سعی کنه روی صحنه بهترین معلمی باشه که تا به حال بوده کلیشه به هم میریزه و آخرین ضربه محکم تر زده میشه قبلش همه خوشحالیم که فلچر بداخلاق شکست خورده.اما فلچر هم همراه با ما از شکست خودش لذت میبره و بیشتر سعی می‌کنه که خودش رو شکست بده و به کمک اندرو میاد....اگر در زندگی به امید نیاز دارید حتما این فیلم رو ببینید این شلاق درد داره اما لذت بعدش خیلی خوبه...این فیلم به حدی همه چیزش جفت و جوره که میگی باید دنبال یک ایراد بگردم? مگه میشه یه فیلم آنقدر خوب باشه...شاید رابطه عاشقانه اندرو...نمی‌دونم!بود و نبودش مهم نبود...
اگر میخواهید این فیلم رو ببینید بهتون توصیه میکنم حتما قبلش یک غریق نجات همراه خودتون داشته باشید چون به شدت غرق فیلم میشید.خیلی لذت بردم
حمید رضایی و امیر مسعود این را خواندند
ماهرو رستمی و Captain این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک تسخیر ناپذیری ساده
من معمولا برای نقد هیچ فیلمی با تعریف از بازی یک بازیگر شروع نمیکنم اما خیلی باید قدرتمند باشی که کوین کاستنر باشه.اندی گارسیا باشه.رابرت دنیرو بی نظیر و بزرگ باشه و بازی تو به چشم بیاد آقای شون کانری روحت شاد
این فیلم یک قصه ساده داشت که هیچ گره پیچیده ای در اون نیست ما غرق داستان فیلم میشیم و دوست داریم بدونیم چه اتفاقی میوفته (با اینکه قابل حدسه) این قصه کاملا کلاسیک مسیر رو طی می‌کنه دقیقا همون مسیری که هفت دلاور یا جی و ویرو طی می‌کنند اون هم با کشتن دو نفر از اعضای چهار دلاور حاضر در مأموریت نجات شهر....حتی در پایان فیلم قهرمان همه چیز رو میزاره و به سمت سرنوشتش می‌ره (در فیلم شعله هم هنگام مرگ یکی از دو رفیق جسمی در دستان رفیق دیگر قرار داره و در این فیلم یک کلید در دستان شون کانری قرار میگیره که کوین کاستنر اون رو برمیداره)
خب یک گانگستر خونخوار و یک افسر وظیفه شناس و یک تیرانداز کار بلد و پلیس های فاسد و یک پلیس کاربلد که قبل تر یک استاد به تمام معناست و همون پیر خردمند و یک حسابدار ساده و با نمک که این دو گزینه آخر خواهند مرد....خب از تماشای همچین فیلمی لذت ببرید...همه چیز برای تماشای یک اثر جنایی آماده است
در این فیلم هم بی اعتمادی به قانون حرف اول رو میزنه تا جایی که چهار دلاور برای اجرای قانون مجبور به فرار از قانون میشن!حتی وقتی برای کشف یک محموله عازم میشن یا وقتی خانواده کوین کاستنر در خطرن و... در تمامی موارد قانون خطرناک ترین مسئله است.و از پلیس ها فراری هستند
خب فیلم نامه در مقابل ... دیدن ادامه ›› کارگردانی و بازیگری و موسیقی قطعا از سطح پایین تری برخورداره به طوریکه شاید اگر اسم نویسنده رو از فیلم نامه بگیریم کسی متوجه نشه که چه کسی این فیلم نامه رو نوشته.
این فیلم بر کلیشه استواره...اما کارگردانی و بازی و موسیقی فیلم رو تبدیل به یک فیلم ماندگار میکنه
نکته طلایی کارگردانی خیلی خوب به سبک دی پالما و حرکت با دوربینه.......
از شروع فیلم که دوربین از بالا همه چیز رو نشون میده (مثل یک جاسوس)و بعد از اون همه چیز را به ما از زاویه دید خودمون نشون می‌ده.حتی در صحنه بعد و گم شدن دوربین در فضای رفت و آمد مردم.و کشته شدن شون کانری از دید بیننده که شخصیتی ناشناخته وارد کادر میشه و بعد مرگ شون کانری و.....
موسیقی فوق العاده موریکونه که نیازی به هیچ تعریفی نداره و فقط باید شنید و شنید.....
و امان و امان از سکانس ایستگاه قطار........اون کودک و مادر و رفیق و انتقام و دو دلی.....
امیر مسعود این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیدمش گفتم منم.نشناخت او.....
من این فیلم رو در اتوبوس و با موبایل دیدم اون هم با کلی خستگی... این فیلم باعث شد من ساعت سه صبح در مسافرت و در راه برگشت به ازنا(لرستان) نسخه زبان اصلی فیلم رو ببینم و لذت ببرم و چی بدتر از اینکه خودت رو در اون فیلم ببینی؟وقتی تماشاگر خودشو توی یه فیلم ببینه یعنی یه قسمتی از زندگیش در اون فیلم بوده و بس.با این تفاوت که ازنا هنوز هم سینما نداره.پلاتو نداره.سالن تئاتر هم نداره...9 ماه انتظار شبانه توتو برای النا که در کمتر از ۹ دقیقه در فیلم به ما نمایش داده میشه.... اما اون انتظار خودش یه فیلم جدا بود که به ما میگه همیشه امیدی هست حتی وقتی نیست
فیلم چی بود؟احساس و احساس و احساس.اونقدر که از خودت میپرسی چیه این سینما اصلا؟تمام تن من داره میلرزه.(مثل عادل فردوسی پور)چرا نقد رو به این شکل می‌نویسم؟چون جوری احساست رو درگیر می‌کنه که انگار همه گیرهای زندگیت قبل از اون هیچ بوده.این فیلم میگه باید نابینا شد و دید و باید عاشق هر کاری بود که انجام میدی همین که ساعت سه صبح توی اتوبوس باشی و مثل توتو عاشق باشی یعنی....
همه ما به یه آلفردو نیاز داریم که بهمون بگه تنهایی منتظر بودن خوب نیست بیا دو تایی تنها باشیم که خیلی خیلی بهتره
باید رها کرد و رسید.مثل مادر توتو که پسرش رو رها کرد.مثل آلفردو مثل خود توتو و النا که بعد از سی سال عشق ... دیدن ادامه ›› رو پیدا کرد
در سکانسی که تو تو برمیگرده مادر در حال بافتن بافتنیه.اما به چه راحتی هر چه بافت از هم باز شد!گاهی هر چقدر بجنگی و ببافی نمیشه که نمیشه.فکر می‌کنی قوی شدی.اما نه همش خیالت بوده
مادر وفاداری رو نشون داد اینکه وفادار باشی تنهایی و پسرش خیلی دیر اینو فهمید‌.گاهی باید با واقعیت کنار بیای مثل همون مردی که چهل سال گفت این میدون مال منه ولی اونم آخرش گفت دیگه اینجا زیادی شلوغ شده و از میدون رفت....
این فیلم سرزمین بوسه های انتهایی همه امیدهای زندگی هامون بود
این فیلم قصه امید بود حتی وقتی توتو میدونست النا ازدواج کرده و بچه داره و بازم رفت توی سینما متروکه تا دنبال آخرین نامه النا بگرده تا ببینه آیا اون در برگه یادداشت نوشته:توتو من منتظرت میمونم.تا بدونه عشقشو درست انتخاب کرده و در نهایت اون نامه رو پیدا کرد...
و در نهایت آلفردو که سر حرفش موند و تکه های فیلم های که در اول فیلم به توتو قول داده بود پیش خودش نگه داره بهش برگردوند
و چه شخصیت پردازی بی نظیری داشت و چه کارگردانی خوبی و چه فیلم نامه خوبی.و چقدر به نظرم هر سه مقطع زمانی کودکی و بزرگسالی و میان سالی توتو هر کدوم فیلمی جدا بود.لذت بردم
امیر مسعود این را خواند
جعفر میراحمدی، علی عبدالرحیم، علی جباری و iliya momenian این را دوست دارند
خیلی خوبه این فیلم خیلی ...
۲۳ مرداد ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
و بلاخره تئاتری که براش خون دل خوردم! و جشنواره بین المللی تئاتر فجر...
سلام دوستان تیوالی قدیمی و جدید عزیز خواستم همتون دعوت کنم به تماشای نمایشم که خداروشکر امسال در بخش مسابقه جشنواره بین المللی تئاتر فجر انتخاب شد
((نمایش خیابانی نگهبان آب))
نویسنده و طراح:آرش رضایی
کارگردانان:آرش رضایی و مهدی روزبهانی
زمان نمایش سی دقیقه
اجرای اول-زمان:چهارشنبه پانزدهم بهمن ماه ساعت 16
مکان:روبه روی تالار وحدت
اجرای دوم-زمان:چهارشنبه پانزدهم بهمن ماه ساعت 18:30
مکان-بازار بزرگ ایران-ایران مال-محوطه آب نما
(یه زمانی کلی قرار گروهی میذاشتم-اینم قراره دیگه!گزارش بزنید که همیاری تیوال برجسته اش کنه :)
گزارش شد
موفق باشید
۰۸ بهمن ۱۳۹۹
آرش رضایی
چه خوب پس میبینمت چهارشنبه :)
آقای رضایی خسته نباشید، کار خوب و پر زحمتی بود
فرم و اجرای خلاقانه‌ای داشتید
دست مریزاد ☘️?
۱۵ بهمن ۱۳۹۹
سیدمهدی
آقای رضایی خسته نباشید، کار خوب و پر زحمتی بود فرم و اجرای خلاقانه‌ای داشتید دست مریزاد ☘️?
خیلی ممنونم که تشریف آوردین
سپاس فراوان.لطف دارین
۱۶ بهمن ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شاعری قصه عشقی کمی خوشتر گفت
خسرویی دامن کشان باز چرا شیرین زد؟
آرش رضایی
سپهر، مجتبی مهدی زاده و neda moridi این را دوست دارند
خسروی شیرین زده دامن کشان فریاد زد
قصه های عاشقی دیگر دلش رسوا نیست؟
۲۴ آبان ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بعضی وقتها
فردا فرداتر از فردا میشود
وقتی که انتظار تو را میکشد
و گاهی
دیروز دیروزتر از دیروز میشود
وقتی که خاطرات تو را میکشد
میبینی؟
فقط امروز تو نجاتت میدهد
و چه معصومانه امروز را قربانی دیروزها و فرداها میکنی
قسم به زمان
و همه دیروزهایی که به فردا می رسند
و امروزهایی که آبستن دیروز و فردا میشوند
لحظه را دریاب
لحظه ای که هرگز پیشتر و بعد تر وجود نخواهد داشت
لحظه ای که فرزند دیروز و فرداست
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
bahar، حسین کوهی و مجتبی مهدی زاده این را امتیاز داده‌اند
بعضی وقت ها
به مرز زندگی نزدیک،
لغزش روزگار
زیر پاهایمان حس می شود

لحظه ها رانده
فرصت ها از بین رفته
حتی اگر زمان هم ثابت شود
رگهای امید
زود سِر می شوند.

روزها شنا کنان
سمت ساحل سکوت
بی ... دیدن ادامه ›› وقفه در حال حرکتیم
حیاتِ زندگی را
شب از دست می دهیم

لب مرز تصمیم
خلا و پوچی بلعیده می شود
کاش قایق را نگه دارند
جلیقه ی نجات نیاز داریم.

در لنگرگاه قلب
ماهی های احساس و درد
طعمه های شان را
چنگ نمی زنند

این ما هستیم که بی هوا
دست و پای سخت می زنیم،
چراکه هیچ وقت
برای لمسِ سطح آب
آفریده نشده ایم.

#مجتبی
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
مجتبی مهدی زاده
بعضی وقت ها به مرز زندگی نزدیک، لغزش روزگار زیر پاهایمان حس می شود لحظه ها رانده فرصت ها از بین رفته حتی اگر زمان هم ثابت شود رگهای امید زود سِر می شوند. روزها شنا کنان سمت ساحل ...
و به خاطرت بر روی آب راه میروم
و سطح دلتنگی
چقدر بوی معجزه میدهد
۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
و شعور کدام شعر را دود میکنی؟
نمیشنوی؟
ناقوس قدیسه قلب را به صلیب کشده اند
و مرا به جنون!
و نگاه های مرگباری که بوی آب میدهند
دل شکستن!یا قرنطینه شکستن؟
مسئله آن است!!
و امان از نگاه هایی که باید عشق می آفرید
ولی در خانه ماند....
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
خواهش شاعر دوره گرد را
در کدام کتاب نوشته اند!؟
که هرگز
درس عبرت خوبی نمی شود

آری
از زلیخا هم زلیخاترم
اما در هیچ قرآنی هم
یافت نمی شوم.

همزاد باران است
اشک های من
در آغوش تو،
آغوش خواستنت

گریه ... دیدن ادامه ›› می کنند شعرهایم
دلتنگی را فریاد می زنند
و با مورس به دندان می کوبند:
که بهار،ترانه ی من
و ادامه رویای پاییز است.

به واژه ها
فرمان باریدن میدهم
آیینه می شوند،
هزاران بار،تکثیر می شوم

و تو،ای باران مهربان
چتر بی رحم من هم
از تو لذت می برد و
آباد می شود.

چون تو،
پیامبری خوش صدا هستی،
که فقط برای
دل تنگ کوچکم،
وحی می شوی

تا حروف اشعارم
از تو سخن بگویند
رود عشق شوند
و به دریای عاشقی بریزند.

حال،
بزرگ شده ام
عاقل
و عاشق تر

رودی که
در دلم کاشتی
آبستن دریایِ
چشمانت شده است.

#مجتبی
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
مجتبی مهدی زاده
خواهش شاعر دوره گرد را در کدام کتاب نوشته اند!؟ که هرگز درس عبرت خوبی نمی شود آری از زلیخا هم زلیخاترم اما در هیچ قرآنی هم یافت نمی شوم. همزاد باران است اشک های من در آغوش تو، آغوش ...
و در تبعیدگاه اهرام ثلاثه
چقدر عجیب دلتنگت میشوم
مجتبی مرد بی نظیر
۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خواستم ببینم کار میکنه یا نه!:)
ولی بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا!!
آرش جان جوان رشیدی چون شما حالا حالاها راه دارد برای پیمودن ...
چه خوب است این امکان اشتراک تصویرها در نسخه جدید
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
قربونت شما سلامت باشی.آره واقعا کلی منتظر بودیم
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید