نمایش تونل توقع من را از انچه فکر می کردم خواهم دید براورده نکرد،
به نظرم با توجه به فضای نمایش که در یک اسایشگاه روانی بود شخصیت پردازی ها میتوانست خیلی بهتر و با دقت و ظرافت های بیشتر انجام شود. حتی گاهی آسیبی که در افراد بنا به اتفاقی که برایشان افتاده بود، باید دیده میشد به مقتضای حالشان نبود و برعکس و نامتناسب به تصویر کشیده شده بود!
کاراکتر ها دچار اختلالی به نام ptsd یا استرس پس از سانحه بودند، این اختلال،سندرمی است که پس از مشاهده ،درگیر شدن یا شنیدن یک عامل استرس زای شدید روی می دهد، شخص نسبت به این تجربه با ترس و درماندگی پاسخ می دهد ،رخداها را در ذهن خود مکررا زنده می کند و می کوشد از یاد اوری شدن ان اجتناب کند. ممکن است در جریان جنگ،شکنجه، سوانح طبیعی ،تهاجم ،تجاوز به عنف و تصادفات شدید پدید اید. شخص سانحه را در خواب یا افکار روزانه تجربه می کند و از هر چیزی که ممکن است یاد اور سانحه باشد می پرهیزد و یک حالت انگیزش مفرط و عدم پاسخگویی و کرختی پیدا می کند.
از نظر تاریخی ضربه مربوط به مردها به تجارب جبهه جنگ مربوط بوده و ضربه زنها پیش از همه با مورد حمله و تجاوز به عنف قرار گرفتن رابطه دارد،
در طول اجرا این اختلال که شخصیتها را درگیر کرده بود به چشم می خورد و می توانست به زیبایی به اثرات مخرب جنگ بر همه ابعاد زندگی فرد به خصوص بعد روانی فرد بپردازد،ولی نمایش نتوانست چنین حسی را در من ایجاد کند، بلکه برای من داستانی تعریف شد مانند داستانهایی که بارها راجع به جنگها گفته شده بود البته با تناقض در شخصیت پردازی و اجرایی ساده