سه جلسه تراپی با توجه به نو بودن موضوع و پرداختن به روزمرگی که کم و بیش اکثر افراد بدان دچار هستند ارزشمند است ولی می توانست داستانی زیبا و روایتی عمیق تر را به نمایش بگذارد .از نظر من جلسه اول تراپی جالب بود ولی بعد از اتمام جلسه اول،مسیر نمایش تغییر یافت و با چاشنی شدن طنز کلامی و شوخی با واژگان و همینطور کاهش عمق آن از جذابیت داستان برایم کاست .
در جلسه اول بارها از خواهری صحبت شد که زندگی و جهانبینی اش از ابتدا برعکس خانم مراجعه کننده بود و البته موفق، همچنین در روند نمایش معلوم شد که میمون اسم دزد نیز ، جذب خواهر این خانم شده است تا حدی که برای دزدیدن اسم او، ناچار اسم خواهرش را دزدیده . این در حالی است که در خلال نمایش درباره مشکلات اخلاقی آن خواهر نیز صحبت به میان آمد. به نظر من برای خروج از روز مرگی لازم نیست همه مرزها را شکست، گاهی عبور از برخی خط قرمزها لازم است ولی بطرز درست و منطقی و نه اینگونه بی حد و مرز!
وقتی قرار است چیزی به مخاطب نشان داده شود که نادرست است باید الگوی صحیح ان را نیز به درستی به نمایش گذاشت. فکر می کنم برای خروج از روزمره گی راه حل ها و دستورالعمل هایی وجود دارد که می تواند خیلی راحت تر و شدنی تر از آنچه در این نمایش عنوان شد، باشد و برای همگان قابل دسترس ، لازم نیست شخصیت فرد اینقدر عجیب یا دور از ذهن باشد تا او را انسانی موفق و خارج از روزمرگی دانست ،در این صورت کمتر انسانی پیدا می شود که شرایط لازم را دارا باشد و مخاطب بین خود و الگوی ارایه شده در نمایش فاصله فراوانی می بیند و این امر برایش محال و ناممکن می نماید.
همچنین از نظر من جلسه دوم و سوم و حضور میمون و لودگیهایش ،می توانست با شخصیتی مثل خواهر مراجعه جایگزین شود، و یا حتی میمون می توانست بجای
... دیدن ادامه ››
شوخی با الفاظ حرف جدی تر و بیشتری برای گفتن داشته باشد .حتی در تزلزل تراپیست هم برای من ابهام بود ، اینکه یک روانشناس در جلسه سوم تصمیم به خروج از شغل خود بگیرد برایم عجیب بود ، کاش شخصیت قوی تری از او می دیدیم یا بیشتر با خود او آشنا می شدیم قبل از جلسه سوم.
در کل نمایشنامه به جز چند دیالوگ قابل تامل برایم جذابیت بیشتری نداشت ولی اجراها و طراحی صحنه زیبا بود.