من ۲۶ بهمن ماه به تماشای نمایش ژیلت نشستم و به جرات میتونم بگم بدترین شب زندگیم بود …
من به واسطه شغلی که دارم خواسته یا ناخواسته زندگیم شبیه به زندگی یک ربات شده بود ، یعنی به دور از احساسات ، علایق و هرآن چیزی که من رو خوشحال میکنه طوری که خودم رو فراموش کرده بودم …
اما یک روز تصمیم گرفتم برم دنبال علاقه ام و خودم رو در اون فضا قرار بدم،من چون علاقه به نوشتن دارم اولین قدم برام که من رو ترغیب به نوشتن کنه تئاتر دیدن بود،تصورم از این فضا خیلی متفاوت تر از اون چیزی بود که الان میبینم…احساسم این بود حتی تماشاگری که هزینه میکنه نمایشی رو ببینه با آدم های معمولی متفاوته.
اما این چند وقت عجیب ترین آدم های عمرم رو دیدم و کنارشون بودم،آقای نامحترم که ردیف ۳ صندلی ۲۴ نشسته بودی هرچقدر از شعور کم و بی لول بودن شما بگم کم گفتم،انقدر نفهمی که گوشیت سایلنت نبود،پیام پشت پیام،انقدر بی شعوری که زنگ میخورد جواب میدادی،انقدر بی فرهنگ و احمقی که اعتراض رو میدیدی و به کارت بارها ادامه دادی…
انقدرررر عصبانی بودم که اصلا نتونستم با نمایش ارتباط برقرار کنم ، دو روز به خودم زمان دادم تا بلکه نظرم در مورد نمایش به دور از عصبانیت
... دیدن ادامه ››
باشه . . .
برای من تنها نقطه قوت نمایش بازی دو دوست هنرمند عزیزمون بود واقعا خوب و کم نقص بودن …
موضوع نمایش موضوع بسیار مهمی بود ، سانسور ممیزی دیکتاتور سرکوبگر که این روز ها همه شاهدش هستیم و همه ابعادش رو با پوست و خون لمس کردیم …
من هم موافقم گاهی پرداختن به صورت طنز به این تیپ مسائل تاثیر گذاری بیشتری خواهد داشت اما سوالم اینه به نظرتون یک مقدار طنزی که به نمایش گذاشتید سطح اش پایین نبود؟طنزی که همراه با شوخی های سطحی جنسی همراه باشه به اون هدفی که داشتین از اجرای این نمایش لطمه نمیزنه؟به نظرم متن نمایش نیاز به بازنگری اساسی داره…
البته همه این ها نظر شخصی منه …
در آخر خسته نباشید میگم به گروه نمایش ژیلت…