در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | علی کیهانی درباره نمایش منگی: یادداشت بابک پرهام بر نمایش «منگی» 🔻نشخوارهای ذهنی یک وسواسی نما
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:41:41
علی کیهانی (alikeyhani)
درباره نمایش منگی i
یادداشت بابک پرهام بر نمایش «منگی»

🔻نشخوارهای ذهنی یک وسواسی

نمایش منگی به نویسندگی و کارگردانی محمد امین سعدی در سالن هامون در حال اجراست، این نمایش برگرفته از داستان منگی نوته ایگلوف است که اصغر نوری آن را ترجمه کرده است.
داستان منگی، داستان فلاکت شخص راوی داستان است، فلاکتی زاییده جبر جغرافیایی و ب‍ه واقع ‍‍ژوئل اگلوف جهانی برساخته دارد که نمونه مینیمالیستی با دیدگاهی سلینی از جهان واقعی است. در این کتاب اگلوف روزمرگی شخصیت اصلی داستان را تصویر می‌کند، راوی در تمام داستان با آرزوهای کوچک‌اش به دنبال کمی خوشبختی است که به دست نمی‌آید و سرآخر به همان روزمرگی تن می‌دهد. او در طول داستان یک آرزو را تکرار می‌کند، رفتن از آن جغرافیا، مکانی که آن را مسبب تمام بدبختی‌هایش می‌داند.
اگر جهان برساخته اگلوف را همان جهان پیرامون بدانیم باید اینطور بخوانیم که آرزوی قهرمان داستان همانا مرگ است ولی چون هیچ وقت ... دیدن ادامه ›› آن مکان جغرافیایی را ترک نمی کند به واقع هیچگاه به آرزویش دست نمی‌یابد. او تشنه روابط انسانی است و تنها مفرش برای آسایش یافتن از فشار فلاکت‌بار این زندگی معاشرت است، با پیرمردی که برایش قلوه می‌برد یا با مادر بزرگش که مشاجره می‌کنند و یا با همکار و رفیقش که شب سال نو با هم در خیابان و زیر باران اسیدی می‌روند و سیگار می‌کشند.
در نمایش آقای سعدی در هنگام ورود با دکوری عظیم مواجه هستیم، دکوری فکر شده ، کل دکور یک چمدان بزرگ است، چمدانی که شخصیت اصلی داستان در آن تکاپو دارد. چمدان همان آرزوی رفتن است که در تمام داستان اگلوف با آن مواجه هستیم و تمام چهان آرزوهای شخصیت اصلی را می‌سازد، نورپردازی از کنار و از سطح زمین هم زیرکانه است، هیچ نوری از سقف نمی‌تابد و این نشانه‌ای از متن است که آسمان سیاه و تاریک است. در طول نمایش همچنین متوجه می‌شویم که امین سعدی در فضا سازی به متن ترجمه اصغر نوری وفادار است ولی سرسپرده این متن نیست، فضای کلی و روایت اصلی را رعایت کرده است ولی پایان بندی را تغییر داده است و همچنین با بهر‌گیری از سه بازیگر رقصنده- سایه ، توانسته است همه آنچه در ذهن وسواس‌گونه شخصیت می‌گذرد بازنمایی کند. بازنویسی متن نمایشنامه از روی داستانی که تمام آن نشخوارهای ذهنی است بسیار کار مشکلی است، چرا که به طور کلی انتقال نظام خیالی به امر واقع محال است و به همین دلیل نویسنده- کارگردان نمایش نظام خیالی را امر نمادین تبدیل کرده است، موفقیت اجرا نیز بر همین انتخاب هوشمندانه استوار است، آنچه کار نویسنده نمایشنامه را تا حدی آسان کرده است ترجمه روان اصغر نوری است، اصغر نوری به عنوان مترجمی که به ادبیات دراماتیک مسلط است توانسته است متن ژوئل اگلوف را به گونه‌ای به فارسی برگرداند که نظام نمادین در متن حفظ شود و چه در گفتگوهای درونی و چه در دیالوگ‌ها فضای نمایشی ساخته شود که شاید انتخاب این متن به طور ناخودآگاه توسط امین سعدی نیز به همین دلیل بوده باشد، اما این موضوع به کاردانی و تبحر نمایشنامه نویس خدشه‌ای وارد نمی‌کند، چرا که انتخاب لحظات درست و ارتباط آنها به جهت پیوستگی اجرا از متن داستانی فارغ از نوع روایت داستان نیاز به دانش تأتری و فهم روایت داشته است که نمایشنامه نویس، امین سعدی، توانسته است درآن موفق باشد.
استفاده از دکور به عنوان امری کاربردی جهت سایه بازی تا حدی زیادی در ترکیب امر خیالی و نظام نمادین موثر بوده است. همچنین کاربرد سایه از جلو پرده و از عقب پرده صحنه توانسته است در شکست روایی موثر باشد، طراحی حرکت رقصندگان و سایه باز‌ها که توسط سه خانم اجرا می‌شوند هم به پویایی نمایش و ایجاد فضا کمک می‌کند. زنانی که می توانند مادربزرگ یا معشوقه- معلم بشوند، سایه هواپیما باشند و همینطور تصویر خیالات جنسی شخصیت اصلی.
همان طور که پیش از این گفته شد آقای سعدی پایان داستان را تغییر داده است، در داستان ترجمه شده آقای نوری، شخصیت اصلی پس از روزمرگی‌های روایی با شروع سال نو دوباره وارد روزمرگی می‌شود، به آن تن می‌دهد، مکان مهیب داستان را ترک نمی‌کند و با نگاه اگزیستانسالیستی اگلوف سرنوشتش را می‌پذیرد، اما در متن نمایشنامه شخصیت در میان خوک‌ها به طور اتفاقی می‌میرد و نمایش تراژیک تمام می‌شود. نگاه اگزیستانسالیستی به دیدگاهی پوچ‌گرایانه تغییر می‌کند، سعدی می‌گوید مهم نیست چقدر اعتراض کنیم در آخر مانند یک خوک خواهیم مرد، این در واقع بسط خواب شخصیت راوی درداستان اصلی است، او خوابی می‌بیند و سعدی آن را به واقعیت تبدیل می‌کند.
نمایش منگی، نشخوارهای ذهن فردی وسواسی است که با نگاه نهیلیستی به اجرا درآمده است و به طور کلی هم اجرای موفقی است که با تمرین بسیار زیاد و فشار مضاعف بازیگر می‌تواند آنچه نویسنده در ذهن داشته است را بازسازی کند.