در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال شاهین ه | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:31:40
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
شاهین ه (shaahinn)
درباره نمایش ادبیات i
خانم من سر کلاس چی به شما یاد دادم؟ نگفتم نظر نمایش‌نامه‌نویس راجع به آنچه که می‌نویسه مطلقا مهم نیست، نگفتم هر نمایش‌نامه‌نویسی، هر جای دنیا همیشه درصد انتقال افکار ناخودآگاهش بیشتر از افکار خودآگاهشه ... هیچ نمایش‌نامه‌نویسی سراسر آگاه به منبع الهامش نیست و حتی اگه نخواد همیشه ناخودآگاه به‌طور مستقیم و غیرمستقیم در حال انتقال روح زمانه است ...

پ.ن: متاسفانه علی‌رغم بازی‌های خوب و زحمتی که کشیده شده بود متن بیش از حد پراکنده‌ بود برام و نتونستم ارتباط برقرار کنم
پی‌نوشتت رو صد درصد هستم👌🏻👍🏻♥️🌹
۲ روز پیش، یکشنبه
شاهین ه
اگه چفت و بست محکم بود احتمالاً همون سری اول تا انتها متمرکز نمی‌موندید؟
نه، تمرکز و حواس جمع میخواست که من حالم بدتر ازین حرفا بود که بتونم تمرکز کامل داشته باشم.
۲ روز پیش، یکشنبه
مهرنوش نوری
دفعه اول توی اپیزود زندان گیر کردم و باقی نمایش رو نمیتونستم متمرکز بشم تا حدی که اصلا نفهمیدم اپیزود آخر چیه و از کجا اومد. بار دوم با تمرکز دنبال کردم و دیدم هر اپیزودی با اپیزودهای قبلی ...
این روانی و چفت و بست رو منم ندیدم البته...
با احترام، یکی از تماشاگران ادبیات...
۲ روز پیش، یکشنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شاهین ه (shaahinn)
درباره نمایش هار i
بعد از مدت‌ها اجرایی دیدم که برام 5 ستاره بود؛ مطمئناً دوباره خواهم دید ولی فعلا به زمان نیاز دارم برای هضم این حجم از دیتایی که بدون بیان حتی یک کلمه در مدت زمانی کمتر از یک ساعت به تماشاچی داده میشه
واووو !
5 ستاره درخشان !
آقا من دیگه صحبتی ندارم ، نوش جانتون :)
زهرا خلیلیان
آقای هنزکی… آقااای هنزکی….:)))
من باختم ، بَدَم باختم ، فقط بزارین برم من :))))
بنظرم یکی از تئاترهای متفاوت و جذابی بود که بعد از کلی وقت دیدم و حسابی کیف کردم.
خیلی خوشم اومد از این تئاتر و پیشنهاد می‌کنم حتما ببینید.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شاهین ه (shaahinn)
درباره نمایش آدمبَچه i
متاسفانه یه نمایش ناامیدکننده دیگه
مهم‌ترین مشکل من با آدمبچه این بود که هر چقدر تلاش کردم نفهمیدم چی می‌خواد بگه، یکسری جاها هم دیالوگ‌ها برای من در ردیف چهار نامفهوم بود که شاید بهتر باشه ردیف‌های جلوتر نشست. فقط شیرینی بازی بچه‌ها کلیت کار رو یه کم تلطیف کرد، امیدوارم سایر دوستان بتونن از کار لذت ببرن
یه موسیقی بده، یه نور هم بده ...

یه مصطفی لطیفی‌خواه عالی، و یه اجرای جسور و دوست‌داشتنی هم کنارش باشه نتیجه‌اش میشه تجربه یه حال خوب بعد اجرا.
امیرمسعود فدائی
https://www.tiwall.com/wall/post/363392
یه دنیا ممنونم از بزرگی و انسانیتی که خرج کردید. خدا رو شکر شما بعنوان کسی که منتقد اجرای ما بود چنین مطلبی نوشت. ممنونم برادر
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
متاسفانه به شدت ناامید کننده بود واسه من.
علتش توقع بالا از تیم این نمایش بود؟ فکر نمی‌کنم
به امید یک پنج مطمئن و حال خوب بعدش رفتم، ولی چیزی جز بازی‌های خوب نداشت واسه من
ای وای من :((( امیدمون ناامید شد که
۰۳ شهریور
محمد کارآمد
شاهین جان کاش همشهری نبودیم😥 چقدر نظراتمون متفاوت شده اینروزها، برای من بهترین ترین ترین بود این لعنتی
برگ به تنم دیگه نذاشتی همشهری :))
۰۴ شهریور
محمد کارآمد
نه بابا فقط نمیتونم دوستش نداشته باشم و از این ناراحتم کاری در اینمورد از دستتون برمیاد؟
عزیزی در هر صورت :)
۰۴ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اَووو
به به از این اجرا!
حقیقتاً بلیط نمایش رو صرفاً از روی دلتنگی واسه کارهای محمد مساوات گرفتم؛ ولی غافلگیر شدم! از بازی‌‌ها و طراحی لباس گرفته تا کلیت اجرا؛ همه چی عالی بود.
امیدوارم اجرا تمدید بشه یا در سالنی بهتر بازاجرا بره
با آرزوی موفقیت
برگهایم شاهین جان، حتی پرزهایم برادر جان!!!!!!!!!!!!!!!!!!
سی ساله نمایش میبینم شاهین جان، شاید بدترین نمایش عمرم بود و اون بازیگر سیاه که سفید بود! آزار دهنده ترین کاراکتر تئاتری همه این سالها😥
محمد کارآمد
سی ساله نمایش میبینم شاهین جان، شاید بدترین نمایش عمرم بود و اون بازیگر سیاه که سفید بود! آزار دهنده ترین کاراکتر تئاتری همه این سالها😥
برگ‌های منم ریخت الان از این که بدترین بوده واسه‌ات :))
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
متاسفانه به هیچ وجه نتونستم با کار ارتباط بگیرم و سلیقه‌ام نبود
شاهین ه (shaahinn)
درباره نمایش تاری i
جهنم
من تو خود خود جهنمم
آخرین طبقه
اونجایی که حتی حرومزاده‌ترین حرومزاده‌های تاریخ هم راه نمی‌دن
فقط من
ببین منو که دارم تو جهنم راه میرم
ببین منو که تو جهنم بالا میرم
من بانوی اول جهنمم
من بانوی اول جهنمم😓
mahaya
من بانوی اول جهنمم😓
کیه اهل جهنم؟ که خونه اش تو بهشته جز ماهایا...
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایشی که تا پات رو از سالن می‌ذاری بیرون برات تموم میشه و بعیده دیگه هیچ وقت یادش بیفتی
شاهین جان نمایشهای بسیار خوبی در حال اجراست مثل مثلث و تاری و بورش و خون صابر ابر و کمدی الهی و غیره، امیدوارم توی انتخابهای بعدید نمایشهای جذابتری کشف کنی برادر
محمد کارآمد
شاهین جان نمایشهای بسیار خوبی در حال اجراست مثل مثلث و تاری و بورش و خون صابر ابر و کمدی الهی و غیره، امیدوارم توی انتخابهای بعدید نمایشهای جذابتری کشف کنی برادر
کمدی الهی هست هنوز؟
شاهین ه
:)) همین که کلافه‌کننده نبود من راضی‌ام
برای من که کلافه کننده بود:-((((
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شاهین ه (shaahinn)
درباره نمایش پس از i
علی‌رغم زحمت و بازی‌های خوب بازیگرهای مرد که به نظرم نقطه قوت کار بود، و هر چه بهتر شدن نمایش با نزدیک شدن به پایان، در نهایت کار متوسطی بود؛ این هم متوجه نشدم چرا آخر نمایش تو رورانس باید ایستاد و واسه دوستان دوره تحصیل کارگردان محترم دست زد؟!
در کل نمایش متوسطی بود، تو یکسری فاکتورها عالی و تو یکسری دیگه ضعیف، یه موج سینوسی که هی امیدوارت می‌کنه و خیلی طول نمی‌کشه که ناامید شی ازش
چیزی که مسلمه زحمتیه که واسه کار کشیده شده، اگرچه شاید بعضی جاها در مسیر درستی خرج نشده
درخشان از هر نظر، ریحانه رضی درخشان‌تر از همه.
«لحظه‌ها و همیشه» رو به دعوت پیمان کریمی عزیز دیدم، و نمایش راضی‌کننده‌ای بود برام، بازی‌ها عالی و هماهنگی و سینک بودن به طرز غیر منتظره‌ای خوب! اگرچه نمایش شروع امیدوارکننده‌ای داشت، اما متأسفانه نتونستم خیلی با متن همراه بشم؛ دیدن مجتبی پیرزاده عزیز و ویدئوکال‌ها من رو یاد نمایش «سوم ماه می» انداخت که پارسال همین روزها اجرا می‌رفت.

با آرزوی موفقیت برای همه عزیزان
هر روز بعد از تعطیل شدنِ مدرسه میومدم با یکی از دوستام، «اعتمادسعید»، زل می‌زدیم به ویترین اون اسباب‌بازی‌فروشی؛
که این دوستم بعد از یه مدت دیگه نیومد ...
و امروز خبر دیگری منتشر شد:
«نرگس سرداری، همسرِ مهدی اعتماد سعید» بازداشت شد
۲۶ مرداد ۱۴۰۲
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
وای وای وای!
۲۷ مرداد ۱۴۰۲
_تو چه کرده‌ای؟
_شعری به سمت ماشین اشغالگران پرتاب کردم...

برشی از نثر #محمود_درویش
ترجمه: #سعید_هلیچی


۲۷ مرداد ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آخرین تئاتر رسمی که دیدم تقریباً یازده ماه پیش بود،
آخرین اجرای رئالیسم مصنوعی با بازی اسماعیل گرجی، اجرایی که قرار نبود اجرای آخر باشه ...
حالا بعد یازده ماه، اولین اجرایی که دیدم، اجرای اول دوباره‌بازی با بازی اسماعیل گرجی
مسلما پیشنهاد میکنم، فکر می‌کنم شاید تا چند روز دیگه اجرای بهتری هم بشه (شاید هم بهتر باشه هر چه زودتر دیدش!)


شب همگیییی بخیرررر
به به … امیدوارم نمایش های عالی ببینی … خوش اومدی
۲۳ مرداد ۱۴۰۲
درود شاهین عزیز، آینده واقعا خبر نمیکنه و بهتره دوستان حتما یک اجرا رو همین اوایل بروند!!!! خودم هفته بعد احتمالا دومین بار تماشایش می کنم. هرچه زودتر باید این اجرا را دید!!
۲۳ مرداد ۱۴۰۲
hami
درود شاهین عزیز، آینده واقعا خبر نمیکنه و بهتره دوستان حتما یک اجرا رو همین اوایل بروند!!!! خودم هفته بعد احتمالا دومین بار تماشایش می کنم. هرچه زودتر باید این اجرا را دید!!
دقیقا حامی جان 👌🏻
۲۳ مرداد ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش متوسطی بود از دید من؛ خلاقیت‌های جالبی داشت، تقسیم صحنه به دو قسمت و روایت خونه‌ی این دو دوست در دو سوی صحنه؛ روایت داستان نود سال قبل ... دیدن ادامه ›› و دوران هیتلر در زمان حال و تبدیل نامه‌نویسی این دو دوست به ویدئوکال (یا بردن تکنولوژی به نود سال قبل!) هم همین‌طور

ولی صحنه مخصوصا تو پرده‌های اول خیلی شلوغ و کلافه کننده بود، و شخصیت‌هایی بودن که حذفشون هیچ ضربه‌ای به داستان نمایش نمی‌زد؛ کتاب «گیرنده شناخته نشد» که بعد از تذکر دوستان به توضیحات نمایش اضافه شد، خیلی خلاصه‌تر و با شخصیت‌های کمتره و شخصیت‌هایی که اینجا اضافه شده بودن خوب بهشون پرداخته نشده بود، در مورد شخصیت مارتین و سیر تغییرش هم همین نظر رو دارم

بازی وحید منتظری رو بیشتر از سایر عزیزان دوست داشتم و البته منم مثل خانم شیرین یزدان‌بخش از دیدن امیر نوروزی روی صحنه تئاتر خوشحال شدم

با آرزوی موفقیت
من به آنتوانت شلیک نکردم، من به اون جمله شلیک کردم، من اون جمله رو زدم
با اجازه من این تکه از یادداشتم که تکمیل کنندۀ این دیالوگ هست رو اضافه می کنم:

یکی از دیالوگ های خوب اجرا جاییه که هانس بعد از شلیک میگه من به اون شلیک نکردم، من به اون جمله "من رفتم" که زن گفت شلیک کردم 👌 در واقع کورمن همه زندگیش ترس از طرد شدن داشت که باعث تردیدش به حذف آنتوانت از بیوگرافیش شد، عاقبت هم با انتخاب زن دقیقا همون ترس سرش اومد! شلیک به جمله رفتن 👌
۱۸ شهریور ۱۴۰۱
محمد مهدی فتحیان
با اجازه من این تکه از یادداشتم که تکمیل کنندۀ این دیالوگ هست رو اضافه می کنم: یکی از دیالوگ های خوب اجرا جاییه که هانس بعد از شلیک میگه من به اون شلیک نکردم، من به اون جمله "من رفتم" ...
👌🏻👍🏻
۱۸ شهریور ۱۴۰۱
محمد مهدی فتحیان
با اجازه من این تکه از یادداشتم که تکمیل کنندۀ این دیالوگ هست رو اضافه می کنم: یکی از دیالوگ های خوب اجرا جاییه که هانس بعد از شلیک میگه من به اون شلیک نکردم، من به اون جمله "من رفتم" ...
چه جالب!خیلی باهاتون موافقم
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش دوست‌داشتنی‌ای بود برای من و مطمئنا بیشترین نقش رو نمایشنامه داشت:
موضوع تغییر بیوگرافی و بازگشت به گذشته در ضمن از دست ندادن دانش و تجربه‌ی امروز؛ یا این که چقدر می‌خوایم به عقب برگردیم و زندگی رو از کجا دوباره زندگی کنیم؛ پیامدهای انتخاب‌های به‌ظاهر نه چندان مهم ما چیه یا اصلأ قادر به تغییر بیوگرافی خودمون هستیم یا در هر صورت خودمون رو تکرار می‌کنیم؛ ....

این متن در کنار کمدی به اندازه و بازی‌های خوب همگی عزیزان یه شب خوب رو برام ساخت

و در نهایت اگرچه توی تئاتر می‌شه همه‌چی‌رو تغییر داد متاسفانه ما توی این بازی شطرنج، چیزی جز مهره‌های پیاده‌ نیستیم؛ همون مهره‌هایی «که به هیچ عنوان عقب برنمی‌گردن» یا «اون کاراکترهایی که وقتی دریچه باز می‌شه حرکات مشابهی رو تکرار می‌کنن، موسیقی هر بار همون موسیقیه»

با آرزوی موفقیت و رفع کسالت احمد ساعتچیان
اجرای این نمایش کنسل شده؟!
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
من اجرای مولوی رو دیدم، ولی با توجه به خستگی و جو سالن نتونستم ارتباط برقرار کنم، دوست داشتم دوباره ببینم
۱۷ شهریور ۱۴۰۱
کنسلش کردن سالنشو دادن به اون کار فاخر حتما 😁
۱۷ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید