تفلسفی شاعرانه، روی صحنۀ تئاتر (بخش دوم)
نیچه: فریاد ابر انسان
نیچه، یک اتوبیوگرافی با عنوان «اینک انسان» نوشته و در آن به بررسی آثار و اندیشههای خود میپردازد و نوعی جمعبندی از فلسفهاش ارائه میدهد. او در این اثر، به شکلی گزنده و گاه متکبرانه، به نقد فرهنگ و اخلاق سنتی، به ویژه مسیحیت، میپردازد و خود را به عنوان کسی معرفی میکند که «ارزشهای کهن را واژگون کرده» و «فلسفۀ آینده» را بنیان نهاده است. نیچه با اشاره به عبارت «اینک انسان» خود را به عنوان «انسانی» معرفی میکند که از بند اخلاق مسیحی رها شده و به « فراروی از خود» دست یافته است.
آگامبن: دو پادشاه
... دیدن ادامه ››
در یک اقلیم
آگامبن، فیلسوف معاصر ایتالیایی در کتاب «پیلاطس»، محاکمۀ عیسی را نه یک محاکمۀ حقوقی، بلکه مواجههای بین دو «پادشاهی» میداند: پادشاهی بشری و پادشاهی الهی. این دو پادشاهی با زبانهای متفاوتی سخن میگویند؛ زبانی که ریشه در جهان واقعیتها دارد و زبانی که از جهان حقایق نشأت میگیرد. به زعم آگامبن، وقتی پیلاطس از عیسی میپرسد: «آیا تو پادشاه یهود هستی؟» (یوحنا ۱۸:۳۳)، عیسی در پاسخ میگوید: «پادشاهی من از این جهان نیست.» (یوحنا ۱۸:۳۶). سپس، عیسی با بیان اینکه «من برای این متولد شدم و برای همین به جهان آمدم که بر حقیقت شهادت بدهم.» (یوحنا ۱۸:۳۷)، به مفهوم «حقیقت» اشاره میکند. و اینجاست که پیلاطس، با ناتوانی در درک این حقیقت متفاوت، میپرسد: «حقیقت چیست؟» (یوحنا ۱۸:۳۸). آگامبن، با تفسیر این سؤال، که نیچه آن را «محترمانهترین درشتگوییِ تمام دورانها» مینامد، به این نکته اشاره میکند که سوال پیلاطس، نه بیان شک و تردید در مورد حقیقت به طور کلی، بلکه ناتوانی او در فهم نوع خاصی از حقیقت است که عیسی از آن سخن میگوید.