زبان سُرخِ هنر ، تلخی ِ وعده ی عنقریب بر باد رفتن سرِ سبزِ قدرت را شکلات پیچ درون سینی تقدیم میکند و دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد آن را طوری در مشام تاریخ می سُراند که تنها لحظه ای انگار گذشته از عاقبت کار اعلیحضرت کالیگولا و در لحظه ای بعد تر چه خواهند نوشت در دفتر قطور و لایتناهی تاریخ ..
اقتباس خلاقانه از “ کالیگولا “ و تلفیق زیرکانه ی آن با “ ریچارد سوم “ متن جذابی را پیش روی مخاطب قرار میدهد و به لطف کارگردانی خیلی خوب و بازیهایی که گرچه شاید یکدست به نظر نرسد اما مجموعا وزنه ی قوّت آن سنگینی میکند خصوصا که چند بازی اصلی بسیار قوی و انرژیک خودنمایی میکند و مشخصا نشان از آن است که گروه تمرینات بسیاری را پشت سر گذاشته اند ، ماحصل نهایی ارزشمندی را ارائه میکند .
همچنین نور پردازی و موسیقی در خدمت اثر است و ریسک بالای نبود دکور برای چنین اجرای پُر صحنه ای که از تعدد بالای تغییر در میزانسن استفاده کرده است کاملا موفق به نظر میرسد و نیز طنز ملایمی که جریان اجرا را همراهی میکند و هر از گاهی ذائقه ی مخاطبین را روانکاری میکند تا از بار تاریک درام آن بکاهد و روزنه ای به روی تماشاگران میگشاید تا یادآور “ پایان شب سیه سپید است
... دیدن ادامه ››
“ باشد !
اثر مذکور بر صحنه ، به دور از هر گونه لودگی و کاملا جدی ، با چشمان وَق زده و صورتی خالی از احساس و سنگی و کمی رنگ پریده و با صدایی از عمق گلو ، رسا اما با اندکی لرزش از روی خشم و نگاهی متنفر و تحقیر آمیز در چشمان “ کالیگولا “ زُل زده و بی پروا به روی آن تُف میکند … !!
مردم امنیت میخواهند جناب کالیگولا ، شما مزاحمید …