اسکارلت و آن شبِ بارانی از اُمید نیاز را دوست داشتم. نه به خاطر اینکه امین بانی زنده میخواند، نه برای روایتی که گُلاب آدینه میکند و نه تهیه کنندگی پرویز پرستویی، تئاتر را برای مفهومی که از آن خارج میشود دوست دارم. مسئلهای که همواره تئاتر در اصفهان با آن دست و پنجه نرم میکند و خیلی عجیب است این موضوع شده که انگار فقط دو یا سه شبِ ابتداییِ نمایش قرار است کار دیده شود و در ادامه خواهیم دید که یک اثرِ نمایشی با 5 یا 6 تماشاگر بر صحنه میرود. البته که تئاتر اگر تئاتر باشد باید برای یک نفر بیننده هم اجرا شود اما این موضوعِ مهمی است که نیاز، نیازی به تبلیغاتِ کاذب برای اجرایش ندارد. یعنی اگر بانی و آدینه و پرستویی هم نباشند باز هم نیازِ تئاتر اصفهان خواهد بود. این کارگردان بلد است چگونه میشود مثلاً 10 شب اجرا کرد و همهی اجراها را با ظرفیتِ پُر رفت. خُب دغدغهی کارگردان را دوست داشتم و اینکه در آخر این اجرا را به همسرش که خود چنین وضعیتی را تجربه کرده بود، تقدیم کرد بسیار مُحترم میدانم. این حرفِ اشمیت نیازِ همهی انسانهایی است که یک لئو در زندگیشان کم دارند و...
متن کامل را در روزنامهی اینترنتی برداشت بلند بخوانید.
https://longtake.ir/?p=24662
ویدئوی مرتبط را در کانال آپارات من ببینید
https://aparat.com/v/xapafli