در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | علی رفیعی وردنجانی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:29:39
 

نویسنده کتاب در جست و جوی سینما، نمایشنامه وقتی اوفیلیا می گرید، احتکار احساسات و جغله
ساخت فیلم دو فیلم کوتاه:
خودسوزی- تراژدی تنهایی
روزنامه نگار از سال 97
سردبیر روزنامه اینترنتی برداشت بلند: longtake.ir

 ۱۸ آذر ۱۳۷۱
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
خاطرات بندباز به کارگردانی حامد رجبی یک ماجراجویی بعد از ماجرای ذهن‌زدگی در سینمای ایران است. تعریفِ من از ذهن‌زدگی در: چه کسی اوّل گُفته؟ خلاصه می‌شود. «پیر پسر» اُکتای براهنی جامع‌تر به موضوعی این‌چُنین پرداخته و بازی بوسیدنیِ حسن پورشیرازی حقیقتاً ثابت کرده، دود از کُنده بلند می‌شود. امّا مسئله‌ی سُلطه‌گری در «خاطرات بندباز» را با اعتراف می‌گویم که: جدّی‌تر به آن پرداخته شده. سلطه‌ی پدر در سطحْ بر روانِ پسر نفوذ می‌کند و با شیبِ ملایم به عُمقِ پُک زدن‌هایش هنگامی که به کولر تکیه داده کوچ خواهد کرد. این پسرِ مُنفعِل شمایلی از تاریخِ ما قبلِ خود در پوسته‌ی علیِ «پیر پسر» براهنی با بازی حامد بهداد است. ایوان تورگنیف در «پدران و پسران» این پوسته را در شاهکاری ادبی به خواننده تزریق می‌کند. پسرانی که از نظرِ فکری و احتمالاً آینده‌نگری یک گام فراتر از پدران خود هستند، امّا از نظرِ توان مالی و اقتصادی چند گام عقب‌تر از نسلی هستند که او را مورد نقد قرار می‌دهند و...
متن کامل را در مجچله سینمایی برداشت بلند بخوانید.
https://longtake.ir/mag/?p=25797
ویدئوی مرتبط را در کانال آپارات من ببینید.
https://aparat.com/v/vjnuf0j
✍️ #علی_رفیعی_وردنجانی
امیر مسعود این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پیر پسر از اُکتای براهِنی یک درامِ جدّی‌تر از «برادران لیلا» سعید روستایی است که با ساختِ بَد من گرایشاتِ مَن دربیاری نسلِ طلبکارِ امروزی به هویَّت پیشین خود را حفظ می‌کند. بازیِ حسن پورشیرازی یک سر و گردن از کُلِّ بازی‌هایی که از سینمای ایران تا به امروز دیدم قوی‌تر است. هنرِ او بهداد و حاتمی را پوشش داده و شمایل شیطانی و میلِ به انتقام‌جویی از هم‌خانه‌هایی که تنها اِسماً فرزندان او هستند یک عُقده‌ی اُدیپِ داستایوفسکی آلود ساخته. گرایش به ادبیاتِ روسی با اقتباساتی اُدیپی در فیلم‌نامه‌های براهِنی از «پُل خواب» تا «لتیان» دیده می‌شود. این گرایشات اِشِلِ سینمایی را از ادبیاتِ روس می‌گیرد و فهمی قابلِ ادراک به عموم منتقل می‌کند که نوعِ فُرمیِ آن در «راننده تاکسی» به نویسندگی شردر و کارگردانی اسکورسیزی و نوعِ بازیِ بازیگرش را در اکثرِ آثارِ دی لوئیس از «به نام پدر» جیم شریدان تا «رشته‌ی خیال» پُل توماس اندرسون، می‌توان دید. نقدی که من بر فیلم دارم این است که ما شاهدِ جزئیاتی ناهم‌خوان و اضافه در فیلم هستیم که قطعاً به تعلیق و کش دادن قصه‌ای سه ساعته کمک خواهند کرد اما بودن یا نبودنشان چیزی به پیرنگ اضافه و یا از آن کم نمی‌کند و...
متن کامل را در مجله سینمایی برداشت بلند بخوانید.
https://longtake.ir/mag/?p=25770
ویدئوی مرتبط را در کانال آپارات من ببینید.
https://aparat.com/v/mcdo1r3
اسکارلت و آن شبِ بارانی از اُمید نیاز را دوست داشتم. نه به خاطر اینکه امین بانی زنده می‌خواند، نه برای روایتی که گُلاب آدینه می‌کند و نه تهیه کنندگی پرویز پرستویی، تئاتر را برای مفهومی که از آن خارج می‌شود دوست دارم. مسئله‌ای که همواره تئاتر در اصفهان با آن دست و پنجه نرم می‌کند و خیلی عجیب است این موضوع شده که انگار فقط دو یا سه شبِ ابتداییِ نمایش قرار است کار دیده شود و در ادامه خواهیم دید که یک اثرِ نمایشی با 5 یا 6 تماشاگر بر صحنه می‌رود. البته که تئاتر اگر تئاتر باشد باید برای یک نفر بیننده هم اجرا شود اما این موضوعِ مهمی است که نیاز، نیازی به تبلیغاتِ کاذب برای اجرایش ندارد. یعنی اگر بانی و آدینه و پرستویی هم نباشند باز هم نیازِ تئاتر اصفهان خواهد بود. این کارگردان بلد است چگونه می‌شود مثلاً 10 شب اجرا کرد و همه‌ی اجراها را با ظرفیتِ پُر رفت. خُب دغدغه‌ی کارگردان را دوست داشتم و اینکه در آخر این اجرا را به همسرش که خود چنین وضعیتی را تجربه کرده بود، تقدیم کرد بسیار مُحترم می‌دانم. این حرفِ اشمیت نیازِ همه‌ی انسان‌هایی است که یک لئو در زندگی‌شان کم دارند و...
متن کامل را در روزنامه‌ی اینترنتی برداشت بلند بخوانید.
https://longtake.ir/?p=24662
ویدئوی مرتبط را در کانال آپارات من ببینید
https://aparat.com/v/xapafli
امیر مسعود، نوید عسکری فراهانی و حسین چیانی این را خواندند
امید نیاز این را دوست دارد
تئاتر امید نیاز همیشه درجه یک بوده هست و خواهد بود و در این موضوع شکی نیست؛ حضور امین بانی هم به نظر من ایده خارق العاده ای بود چون صداش اجراش و احساسش کاملاً متناسب و در جهت موضوع این تئاتر بود و این تئاتر رو درخشان تر کرد پس به نظرم نباید نسبت به این موضوع و حضور ایشون گاردی گرفته بشه و برای تمجید از این تئاتر از ایشون مایه گذاشته بشه
امید نیاز (omidniaz)
سپاس از لطف شما
درود ،وقت بخیر

اجرای خیلی قشنگی بود ، همه چیز به درستی در کنار هم چیده شد که قلب و احساس آدمی را به دست بیار

اجرای زیبای بازیگران ، موسیقی ،اجرای زنده ، نورپردازی و..‌.

همه چی عالی بود ، امیدوارم بازم شاهد نمایش های زیبای شما باشم 🙏⚘️

و کلام آخر موسیقی بی کلام نمایش خیلی انتخاب شایسته ای بود ممنون میشم اسم اش را یاداشت کنید ،نتونستم پیدا کنم🙏
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سووشونِ نرگس آبیار از آنچه بنظر می‌رسد خیلی بدتر و غیرِ سینمایی‌تر است. اگرچه مدیومِ یک اثرِ نمایشی تصویر و جهشِ فکری مولف یا کارگردان را به منطقِ روایی در آن مشخص می‌کند امّا مشخصاً در همان ابتدا آبیار نشان داد که اینکاره نیست و بیشتر برای پُزِ روشن‌فکری دادن با فمینیسم بازی و یک سری تابوهایی را شکستن که برای این سینما و مردمش عُرف شده، پُشتِ دوربین رفته. این اثر نه تنها ارزشِ هنریِ جذابی ندارد بلکه گُنده‌تر از دهانش حرف می‌زند. مدیومِ تصویر در این سریال جایی می‌ایستد که نه مخاطب را دارد و نه مولفش را. دوربین روی دست‌هایی که از نماهای POV بازیگر تماشاگر را پَرت می‌کنند به بیرون از چهارچوبِ سینما و تصویر. هلی‌شاتی که از همان ابتدا نشان می‌دهد کارگردان همچنان پس از چندین فیلم را کارگردانی کردن بلد نیست با هلی‌شات کار کند. بازی‌هایی که از لهجه و گویش بیرون زده‌اند و در کاراکترهایی دیده می‌شوند که حتّی تالی‌فاسدهای اخلاقی‌شان هم مصنوعی شده و... ما با فهمِ نمایشی از ادبیاتِ سیمین دانشور و رُمانِ مهم‌اش «سووشون» مواجه نمی‌شویم، با یک سری گُمان‌هایی از پیشْ فرض شده روبه‌روایم که نه احساس درستی انتقال می‌دهند و نه حسِّ ملموسی ایجاد کرده‌اند و...
متن کامل را در لینک زیر بخوانید.
https://longtake.ir/mag/?p=25753
ویدئوی مرتبط را از کانال آپارات من ببینید.
https://www.aparat.com/v/jsw88eg
عزت الله فلاح کیش این را خواند
Fardin Eskafi این را دوست دارد
از خانم نرگس آبیار نسبت به کارهای قلبشان بیشتر انتظار داشتیم .
۳۰ خرداد
عزت الله فلاح کیش
از خانم نرگس آبیار نسبت به کارهای قلبشان بیشتر انتظار داشتیم .
قسمت اول نسبت به نمایش خانگی خوب بود.نمیگم که ایراد نداشت،ولی محاسن و نکات خوبش بیش از ایرادات بود.
کاش یک فرصتی به بعضیا که خوب ایراد می گیرن،داده می‌شد تا معلوم شود در کارگردانی و فیلم سازی چند مرده حلاج هستند.قسمت اول سریال نسبت به نمایش خانگی ایران خوب بود.قسمت اول در حکم مقدمه سریال بود که عین به عین از روی کتاب ساخته شد و تا حدود زیادی فضا رو شفاف کرد.جنابعالی هم که عین هلو ایراد می گیری هم بهتر از این نمی تونستی بسازی.بازیها نسبتا خوب بود با توجه به جو منفی پیرامون بازیگران اصلی کار..اگر کتاب رو خونده باشی ،فیلم برداری قسمت اول خوب تونست حال و هوای بلبشو آن زمان رو دربیاره..من که کتاب رو خونده بودم خیلی خوب تونست حس وحال کتاب رو منتقل کنه.قسمت اول ایراد داشت ولی نکات خوبش بر معایب می چربید.نوشته شما به هر چی شباهت دارد الا نقد.نقد یعنی دیدن خوب وبد یکفیلم و سریال و بیان آن.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ساحل به کارگردانی حسن وحید دستجردی نمایشی است که تا 3 تیرماه در تالار هنر اصفهان به روی صحنه می‌رود. این نمایش با همه‌ی الکن بودنِ خود ثابت می‌کند ایرانیان چگونه برای منافعِ ملّی حاضر می‌شوند جان و عشقِ خود را ایثار کنند. در برخوردِ ابتدایی با این نمایش با یک سری تغییرِ صحنه‌ها و میان‌پرده‌های اضافی طرف می‌شویم که در کنارش همه‌ی آن بزن بکوب‌های محلّی را زائد کرده. این نمایش می‌تواند در یک مونولوگ خلاصه شود!: منِ ساحل بیست سال خود را به نابینایی زدم و دیدم که برادرم از پشت به عشقم خنجر زد یا دیدم آن کلنل چگونه سرِ مردم و پیرِ معتمدشان کُلاه گذاشت. نمایش یک غمِ بزرگ بر دلِ من نشاند. اگرچه شبِ اولش بود و این نباید برای مخاطب مهم باشد که من و امثالِ من راجع به آن چه می‌نویسم، امّا استقبالِ اندکِ تماشاگران از آن یک بی‌لطفیِ بزرگ است. این نمایش نامِ خلیج فارس را به دوش می‌کشد. از بندر و مردمِ زجر دیده‌اش می‌گوید. برای ایران و منافعش در حرکت است و آن هنگام مردم باید پای کارِ چُنین نمایش‌هایی ایستاده برای عواملش دست بزنند تا غربی‌ها برای قُبح‌شکنی‌ها و بد گُفتن از جامعه‌ی ایرانی 13 دقیقه ایستاده کسی را تشویق نکنند و...
برای مطالعه‌ی متن کامل از لینک زیر استفاده کنید.
https://longtake.ir/?p=24654
برای مشاهده‌ی ویدئوی مرتبط از لینک زیر استفاده کنید.
https://www.aparat.com/v/dfmc1tk
نسلِ جدیدِ تئاتر در اصفهان تا به اینجا که حرفی برای گفتن ندارد. نسلی که احیاناً کتاب خوانده و فیلم‌دیده‌ است امّا عمیقاً صحنه‌ی تئاتر را با اینستاگرام و تولیدِ محتوا کردن برای آن اشتباه گرفته‌اند. نسلی که با جسارت می‌نویسد: اقتباسی از نمایش خودم، «لوکوموتیو: اقتباسی از لوکوموتیو» این خیلی روشن‌فکرنمایی است. برادر من شکسپیر هم از روی دستِ خودش اقتباس نمی‌کرد و این رفتارها هنر نمی‌سازد. تئاتر در صحنه باید شکل بگیرد نه محتوایی که قبلاً تولید شده و حالا بخواهیم آن را بر روی مانیتور بیاندازیم. تئاتر جای هِندی بازی نیست. من نیامدیم که رابطه‌ی عاشقانه‌ی دو نفر دیگر را ببینیم، تو اگر با تئاترت نتوانی تماشاگر جذب کنی و دهان به دهان بچرخد که بریم کارِ فلانی را ببینیم قطعاً هم با تبلیغات کاذبی که هیچ‌ربطی به تئاترت پیدا نمی‌کنند و فقط فریب دهنده‌ی شعور و افکارِ عمومی هستند و بیشتر خدمتی به اینستاگرام خواهند بود تا به فرهنگ و هنرِ این مملکت، نمی‌توانی سطحِ کارِ خود را بالا نشان دهی و یا احیاناً بالا ببری. تئاترِ اصفهان جای آدم‌هایی شده که فکر می‌کنند دخترانش همه در نوارِ غزه به دنیا آمده‌اند و پسرها هم همه اسرائیلی هستند و...
برای مطالعه‌ی متن کامل از لینک زیر استفاده کنید.
https://longtake.ir/?p=24608
محمدرضا میرزایی این را خواند
چهارچوب تئاتر رو کی مشخص میکنه؟! شما؟!
شمایی که در رونمایی ما جلوی جمع گفتید من تا حالا این همه ادم ندیدم و جلو این همه آدم صحبت نکردم !!!
ما تئاتر رو با فضای اینستاگرام اشتباه نگرفتیم گروه ما که تبلیغات شهری نداره مثل تئاتر های دیگه بخاطر همین فضا مجازیمون قوی پیش رفته اگر این برای شمایی که این همه پست گذاشتید و دیده نشده و مایی که دوماهه پیچ رو اوردیم بالا سنگینه این یه بحثه دیگست!!
من به عنوان یک شخص از گروه ثمر اجازه نمیدم با نقد های هدفدارتون از کنار ما و پیج ما بزرگ و دیده شید
به فعالیت خودتون با ۱۰ تا لایک ادامه بدید…
۲۹ اردیبهشت
فاطمه بازایی
چهارچوب تئاتر رو کی مشخص میکنه؟! شما؟! شمایی که در رونمایی ما جلوی جمع گفتید من تا حالا این همه ادم ندیدم و جلو این همه آدم صحبت نکردم !!! ما تئاتر رو با فضای اینستاگرام اشتباه نگرفتیم گروه ...
متاسفانه در همین چند خط نشان دادید بیشتر بخاطر لایک‌های اینستاگرام فعالیت می‌کنید و تئاتر می‌سازید برای فریبی که خوردم متاسفم که هرکسی خوبتون رو بگوید آدمِ بلدی است هرکسی شما رو نقد کند هَوَل و نادان است.
۰۷ خرداد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مسیحِ معتمد این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
لوکوموتیو به کارگردانی رضا کنگازیان شبحی از دوست داشتنِ دنیای مردگانی است که هیچکاک در «سرگیجه» آن را روایت کرده است. قطاری که تا ابد به دورِ شهر می‌چرخد و ایستگاهِ پایانی‌اش می‌شود مُردنِ «لوکوموتیو»ران یک واگنِ احساسی دارد که نه استانیسلاوسکی آن را تذکر داده و نه مِتُد اکتینگِ استراسبرگی در آن دیده می‌شود. نقدِ اوّلِ من به این نمایش در اشتباهِ فاصله‌گذاری‌های بِرِشتی خلاصه می‌شود. در این فواصل بازیگر باید با تماشاگر | بیننده مواجه شود نه اینکه کارگردان را خطابه قرار دهد و خود را تحلیل‌گرِ اشتباهی از کار بداند!. این نمایش که تا 12 اردیبهشت در سالن پروازِ فرشچیان در اصفهان به‌روی صحنه می‌رود بازی‌های خوبی دارد. بازیگران از جان برای ایفای نقش مایه گذاشته‌اند. مصطفی فرهادی بازیِ ستودنی‌ای دارد و ما مهدی معین رو جذاب و دلپذیر می‌پذیریم. مسیح معتمد هم که در انبوهی از جاه‌طلبی‌های کارگردان خلاصه شده یک کاراکتر دوست داشتنی می‌سازد و همچنین مهسا شهریاری در دیالوگ‌ها غرق می‌شود و یک احساسِ ناب از غزل صفری می‌بینیم. من روابط عمومیِ کار نیستم و بلد هم نیستم مثلِ اینها که استوری می‌گذارند و می‌نویسند حمایت از تئاتر شعارِ توخالی و کاذب دهم امّا معتقدم وقتی کاری از دل ساخته شده باشد بر دل هم می‌نشیند و حتماً که این نمایش دیدنی‌ خواهد بود و...
برای مطالعه‌ی متن کامل از لینک زیر استفاده کنید.
https://longtake.ir/?p=24528
برای مشاهده‌ی ویدئوی مرتبط از لینک زیر استفاده کنید.
https://www.aparat.com/v/ecq5676
اشکان دهقان این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام. احتراماً. نقدی بر «ساعت 6 صبح» تقدیم شما
https://farsnews.ir/alirafieivardanjani/1741778367538618870
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نقد فیلم ابراهیم حاتمی‌کیا را در مجله سینمایی برداشت بلند بخوانید.
https://longtake.ir/mag/?p=25635
کامبیز امینی این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
همیشه با تو ساخته‌ی محمدحسین شکرگزار فیلمِ سینما نیست. ابتدا باید بگویم که سینما قداستش به شناختِ مدیوم در قصه‌ای است که برای دوربین گفته. این واقعاً برای من عجیب است که چرا موزیسین‌ها فکر می‌کنند فیلم‌نامه نوشتن مانند ملودی و ترانه و نُت است. قطعاً دانشِ موسیقایی به شناختِ درام در فیلم‌نامه و به خوانش و فهمِ آن کمک خواهد کرد امّا هرگز این دانش نمی‌تواند خود را دانای کُلّی بر مویرگ‌های سناریو نویسی بداند. به همین جهت فیلمْ فریبِ جریانِ عاشقانه در آن را می‌دهد با اُپِنینگی که هیچ ربطی به آن جریان پیدا نمی‌کند. ما یک‌سری پلان‌هایی در فیلمِ مورد بحث، کنار هم قرار دادیم و تیتراژ را روی آن گذاشتیم که غیر از خریدِ ترحُمِّ بیشتر، کارکرد دیگری ندارند. بعد می‌رسیم به سکانسی که مسافر از وضعیتِ اقتصادی کشور گِله‌‌مند است و ما پرسوناژ فیلم، مدرس، را می‌بینیم که با آن صدای تونالیته دارش حواسِ پرتش را با نگاهِ خیره‌ای به تصویر می‌کشد. در درجه‌ی ابتدایی باید این نکته را عرض کنم که بازیِ مدرس و اخلاقی به شدّت تصنعی است و بیرون زدگی در آن مواج شده. در همین راستا این بازی‌های بد ویژگیِ کلیشه‌ای بودن قصّه را دوچندان به نمایش گذاشته‌اند و...
برای مطالعه‌ی متن کامل از لینک زیر استفاده کنید.
https://farsnews.ir/alirafieivardanjani/1741234752337859436
دختران کوچه غم اثرِ خیلی خطرناکی است. جدای از اینکه درامِ بدی دارد، ناشناخته، ناپخته و صرفاً با دیدگاهی به یک انقلابِ فرهنگی نظر انداخته که عاقبت آن سوژه دستِ رسانه‌های معاند دادن خواهد بود. علی جعفرآبادی به عنوان نویسنده و کارگردانِ فیلم نه درام خلق کرده و نه دیالوگ بلد است. تک‌گفته‌ای از دهانِ بازیگر این مثلاً سناریو خارج می‌شود که می‌گوید: فقط با یک زن می‌توان مرد را زمین زد و خراب کرد. این تک‌گفته نه شرعی است و نه دراماتیک. من شرعیات شناس نیستم و خُب قطعاً هم قضاوت را می‌گذارم با کسانی که روحانی هستند و روحانیت را می‌شناسند امّا از نظر دراماتیک این تک‌گفته نه سینمایی است و نه ادبی. مولف ثابت می‌کند روحانیت را نمی‌شناسد و مقامِ او را در حدِّ این تک‌گفته، که نوعی از نصیحتِ جاهلانه در خود دارد، تنزل داده. ما تا کی باید با نمایش مصرف مشروباتِ الکلی، سیگار و دخترانِ قبل از یک انقلابِ فرهنگی بیننده را با توجیهِ فرار رو به جلو فریب دهیم؟. این عینِ واپس‌گرایی است. اگر قرار بوده کنارِ روضه حضرت عباس، صدای کاباره بیاید اصلاً چرا فرهنگ ما یک انقلابِ تفکری را شامل شده؟ این سریال، در قسمتی که دیده‌ام، فارغ از یک سری شُبهاتِ فرهنگی و شرعیِ موجود، گرایشی به قبل از یک انقلابِ فکری و فرهنگی دارد که این چند سالِ اخیر بارها در سینما و شبکه نمایش خانگی دیده‌ایم و...
برای مطالعه‌ی متن کامل از لینک زیر استفاده کنید.
https://farsnews.ir/alirafieivardanjani/1741032250611007563
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آغوش باز ساخته‌ی بهروز شعیبی اثری است پُر هیاهو که تنه‌ی معکوسی به ژانر زده و فُرمی منسجم را نادیده گرفته. فیلم صرفاً جهت سرگرمی و دنبال کردنِ یک موضوعِ تینیجر گونه بدنه‌ای مُدرن از ژانر به سینمای ایران معرفی کرده که در آن کارگردانی نقش مهمی ایفا می‌کند. امّا نکته اینجا است که چرا باید ژانر بهانه‌ای برای ماجراجویی‌های یک کارگردان شود؟ از نظر من کارگردانی که سبک خودش را پیدا نکرده باشد به دنبال تجربه‌‌ی ژانرهای متفاوت است. کسی که «دهلیز»، «سیانور»، «دارکوب» و «بدون قرار قبلی» را ساخته چگونه می‌تواند به تجربه‌ای متفاوت تن در دهد؟. شعیبی کارگردان کار بلدی است. نیازی هم ندارد که من حرکت‌های دوربین در «آغوش باز» را پیدا کنم یا شکلِ بازی گرفتنِ از بازیگر را در فیلم او تحلیل کنم. او را از وقتی که با پرویز پرستویی در «آژانس شیشه‌ای» مُچ انداخت دنبال می‌کنم. میزان اهمیت دادن او به متن را متوجهم و چیزی که برایم عجیب است، پایان بندیِ سطحی با قُربانی کردنِ کاراکترهایش است. کاراکترها به غیر از مادرِ پیام، احترام برومند، درگیر روابطی در یک ماجرا می‌شوند که عشق هم نمی‌تواند منجی آنها باشد و...
بررسی کامل را در فارس تعاملی بخوانید.
https://farsnews.ir/alirafieivardanjani/1739383285934606316
محمد فروزنده این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کارزار فیلمی از شهرام اسدزاده مفهومی غرب‌زده از مردانگی و دوستی در خود دارد که در پایان یک قضاوت زودهنگام نیز نمی‌تواند بهانه‌‌ی توجیهِ گفتمانِ غیرِ اخلاقی آن باشد. فیلم از نظرِ سینمایی نیز حرفِ جدّی‌ای برای زدن ندارد و دائماً فُرمِ مستاصلِ خود را در دو ایده‌ با یک فیلم‌نامه، که می‌توانند هیچ ربطی به یک‌دیگر نداشته باشند و صرفاً یک تصادف آنها را به هم متصل کرده، به سنت‌هایی در سینمای ایران ارجاع می‌دهد که پایه‌گذار آن کیمایی است. فکتِ معرفت داشتن در دوستی، خیانت و بعد قضاوت کردنِ زودهنگام فیلم نمی‌سازد؛ فیلم از نظر من باید خودش معرفت داشته باشد نه آدم‌های درونش. «کارزار» به اندازه‌ی موسیقی‌‌ای که در سکانسِ پایانی‌اش پخش می‌شود و بعد کسی به فریبرز، امیر آقایی، می‌گوید: نگران نباش من موتور را فروختم؛ کودکانه است. نسیم ادبی، محبوبه، شمایلی از زنِ ضعیفی است که همواره آماده شکست خوردن و گریه کردن است. چنین شمایلی از یک زنِ مسلمانِ چادری ساختن از نظرِ فرهنگی و حتی هنری نیز پُر از تالی‌فاسد اخلاقی است. بهرام بیضایی در «سگ کُشی» تصویری از یک زن، مژده شمسایی، ارائه داده که جنگیدن را تجربه می‌کند و برای هدفش به این تجربه کردن ادامه می‌دهد. ما دستی دستی در حالِ نمایشی از فرهنگِ ایرانی اسلامیِ خود هستیم که در آن زن، اساس یک خانواده، را ضعیف و آماده شکست نمایان می‌کنیم و...
برای مطالعه‌ی متن کامل این نقد از لینک زیر استفاده کنید.
https://farsnews.ir/alirafieivardanjani/1739237125334645903
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازی را بکش ساخته‌ی محمدابراهیم عزیزی یک سونوگرافی معیوب از فساد در فوتبالِ زخمی کشور است که راهی جز ترحم‌برانگیزی برای دیده شدن ندارد. فهمِ درام از یک واقعه‌ی دراماتیک با درکِ دراماتیک از یک حادثه متفاوت است. با همین فرمان وقتی سینما به عنوان یک سوژه به یک واقعه‌ی دراماتیک نگاه می‌کند، بسیاری از قراردادهای منطقی خود را از دست می‌دهد. در این فیلم مرگِ تراژیک موسی، محسن کیایی، هیچ ربطی به مرگِ مشکوک برادرش، مسعود، پیدا نمی‌کند و تنها این وسط مولفه‌هایی بزرگ شده‌اند که نمونه‌ی بزرگ‌تر و البته اگزوتیک شده‌ی آن را در «علف‌زار» کاظم دانشی و «بیبدن» مرتضی علیزاده دیده‌ایم و بارها یک جریانِ پلیسی به فکت‌هایی از قانون ربط داده شده که هیچ ارتباطِ نسبی‌ای با هم دیگر ندارند. ما در این فیلم بازیِ به مراتب ضعیفی از هدی زین‌العابدین می‌بینیم و همچنان پوریا رحیمی سام مضنونی است که آخر و عاقبتش در درام نامشخص خواهد ماند و صرفاً جهتِ افزایشِ احساسات بیننده وارد کار می‌شود. هنگامی که یک ایده‌ی رئال در دستانِ کارگردان قرار دارد، اولین فرضِ مخاطب این است که: باید روندِ تعریفِ قصه نیز رئال‌زده باشد. یعنی دوربین روی دست، بازی‌های اگزوتیکِ احساسی و نه حسی، میزان‌سن طبیعت و...
متن کامل را در فارس تعاملی بخوانید.
https://farsnews.ir/alirafieivardanjani/1738788202647577262
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تاسیانِ تینا پاکروان به همان اندازه که تماشایی و سینمایی است، جاه‌طلبانه و خطرناک است. سریالی که در شبکه نمایشِ خانگی اَنگِ بورژوازی به زبانِ پروست، نویسنده فرانسوی، به خود چسبانده و تماشای خیال را در مقابلِ واقعیت سرِ پا نگاه داشته، امّا در حالِ ساخت تصویری از اسنوبیسم است. اعتراف می‌کنم سکانس ابتداییِ «تاسیان» که به درختِ سرو ختم می‌شود خیلی حرفه‌ای ساخته شده. سکانسْ منِ فیلم‌باز را فریب می‌دهد که اُپِنینگِ آن قرار است با یک موضوعِ جنایی آغاز شود. مسئله این نیست که چرا موضوعات در سینما و شبکه‌ی نمایش خانگی دست روی ماجراهای قبل از انقلاب و دانشجو می‌گذارند؛ مسئله دقیقاً این است که این ماجراها چه موضوعاتِ دراماتیکی را دنبال می‌کنند. پروژه خیلی خوب بسته بندی شده. طراحی لباس، دکور و بطور کلی چیدمانِ ذهنیِ دکوپاژ در میزان‌سن دادن کارگردان، مولف را کاربلد نشان می‌دهد و ثابت می‌کند اگر مدیری، شریفی‌نیا و حمیدیان در این فیلم نقش‌آفرینی کردند بخاطر دیده شدن بیشتر و بهترشان بوده نه بواسطه‌ی مسئله‌ی دیگری. موضوعی که بسیار اهمیت دارد این است که ما در حالِ پُز دادن با یک داستان عاشقانه هستیم یا با یک داستان عاشقانه میزانِ جاه‌طلبیِ خود را نشان می‌دهیم. این موضوع ختم می‌شود به ارجاعاتی که مولف در سکانس‌ها و میان‌نوشته‌ی ابتدای فیلم. تقدیم به استادم بهرام بیضایی، پوستری از «گاو» مهرجویی، «اسرار گنج دره‌ی جنّی» گلستان و...
برای مطالعه‌ی متن کامل از لینک زیر استفاده کنید.
https://farsnews.ir/alirafieivardanjani/1738929235164459312
نقره داغ به کارگردانی محسن آقاخان فیلمِ متاسف کننده‌ای است چرا که حس می‌کنم نمایشِ تقلبی از عشق به واسطه‎ی جاه‌طلبیِ اقتصادی یک فرهنگِ غلطِ از پیش ساخته است که انسانی را ذاتاً متقلب و انسانی دیگر را با تجربه در متقلب شناسی نشان می‌دهد. اکبر عبدی با حضور در آثاری مانند: «آدم برفی» میرباقری، «خوابم میاد» عطاران شاخصه‌هایی از جنس لطیف را به بیننده نمایش داده که گرایشِ به آن را، غریزه‌ای بیان می‌کند. شکلِ حضورِ زنانه‌پوشِ وی در «نقره داغ» متفاوت شده. تقلبی که در خاتمه مشخص می‌شود و متقلب به زندان می‌اُفتد. فیلم را اسپویل نمی‌کنم اما پوریا پورسرخ در نهایتی از یک متقلب قرار دارد که هیچ پایانی برای شخصیت وکیل تقلبی بودنش خوش نیست چرا که باور من است، سوء استفاده از جایگاه وکالت، سوء استفاده از احساساتِ زنانه‌ و بعد گیتار دست گرفتن در یک کافه و اندامی که بدنسازی رفته و مدام ژست می‌گیرد، از دور کاراکترِ فرد را مشخص می‌کند و نیازی نیست در سکانسِ پایانی نشان دهیم او چرا تن به ازدواجی می‌دهد که تنها منفعتش کسب پول شده و با ظاهر سازی برق چشمان هرکسی را نشانه می‌رود. من با عادّی شدنِ این فرهنگ مشکل دارم که مردها و زن‌ها را منفعت طلب نشان دهیم و بعد آنها را در این راه فدا کنیم و...
برای مطالعه‌ی متن از لینک زیر استفاده کنید.
https://farsnews.ir/alirafieivardanjani/1738258678426466792
امیر مسعود و مریم اسدی این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نظریه کشش سطحی متفکرانه درباره‌‌ی جدایی و جدال میان سنت و مدرنیته صحبت می‌کند؛ اما کدام مدرنیته؟ مدرنیته‌ای که از غرب وارد جریانِ فرهنگیِ ایران شده یا سنتی که باید امروزی شود؟ بهزاد سیفی بازیگرِ توانمندی است و توانمندیِ او نه فقط در بازی‌اش بلکه در کارگردانی و بازی‌گرفتنِ از بازیگر بر روی صحنه هویدا است و این نمایش بیشتر به ‌واسطه‌ی هنرِ بازیگری دیدنی است و سلیقه‌ام دعوتِ به تماشای چنین آثاری است که مشخص می‌کنند چگونه فرهنگ و اندیشه‌ی غربی در سنت‌های ایرانی نفوذ کرده‌اند و باعث جدایی‌ها خواهند شد. این سلیقه جنبه‌ی عام ندارد بلکه با بسیاری از گفتمان‌های فرهنگیِ در چنین نمایشی مسئله پیدا می‌کنم. اولاً طرح منطقیِ یک موضوعِ احساسی و ادله آوردنِ علمی برای آن، پویاییِ فرد را نمی‌رساند بلکه خوراکِ فرهنگی فرد را مشخص خواهد کرد. افراد، کاراکترها، در این نمایش با رابطه‎شان مشکل دارند. رابطه‌ای که نه سنت ایرانی آن را تایید می‌کند و نه مدرنیته‌ی غربی. بخش غربیِ آن بیشتر ارجاع داده می‌شود به وودی آلن، چایکوفسکی و... این ارجاعات کمکی به تعریفِ منظورِ غرب از روابط نمی‌کنند بلکه همان ادله آوردنِ علمی را افزایش می‌دهد و من هنوز توی کتم نمی‌رود این پایان‌های باز که بیشتر اصغر بازی است تا یک نتیجه‌گیریِ درست و درمان کجای قصه‌گویی هستند. در درجه دوم ما ناتوانی تحملِ زنان از این دوگانگیِ فرهنگی را می‌بینیم. مردانی که زنانی غربی می‌خواهند با تفکری کلاسیک و...
برای مطالعه متن کامل از لینک زیر استفاده کنید.
https://longtake.ir/?p=24468
برای مشاهده ویدئوی مرتبط از لینک زیر استفاده کنید.
https://aparat.com/v/eau0eg3
بهزاد سیفی این را دوست دارد
بهزاد سیفی (behzadseyfi)
ممنون از نگاه شما
۲۷ آذر ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

شعر و ادبیات
سینما
تئاتر

تماس‌ها

alirafieivardanjani