درود و خسته نباشید.
.
یکم(برای ایفل):
ایفل مثل اسمش جذاب و دلنواز است اما غریب. غریب نه به معنای دور، که به مثابه غربتی که ما در میان جمع گرفتار آنیم. در روزگاری که نزدیک ترین کسانمان درکی از حرفها، نیازها، خواسته ها، درونیات و خوشایندهای ما ندارند.ایفل عاشقانه ای است دلتنگ عشق، دلتنگ تمام چیزهایی که باید اما نشد، نباید اما شد.
ایفل از جنس رفتن است و ماندن. رفتن های دلتنگی، ماندن های پر
... دیدن ادامه ››
درد.
.
دوم
قلم علی صفری برای من که آن را قبلا در قالب نقشی زندگی کرده ام ، آشناست، پس می توانم فارغ از هر گونه اغراق بگویم، صریح ترین و بی تکلف ترین متن اوست که تا بحال اجرا رفته، متنی که دغدغه ای دارد که شامل گذر زمان، تغییر مکان یا محصور به جنسیت خاصی نمی شود.
سوم:
رها حاجی زینل، کارگردانی است که روایت را می شناسد، دغدغه متن را با پوست و خون زیسته، و به دلیل داشتن تجربه بازیگری ، شمایل حضوربازیگر در صحنه را به خوبی درک می کند.برای همین با بهره گیری از پتانسیل بازیگر و طراحی درست جاری در زیرمتن، به کارگردانی یکدست و پر کشش تبدیل شده است.و می توان به وضوح رد کارگردانیش را در این اثر دید.
چهارم:
بازیگری در تئاتر مغوله ای پیچیده است، که اتفاقا اغلب مخاطبین، جذابیت ان را در حضور بازیگر بر صحنه می پندارد. از ویژگی های چشمگیر این اثر نیز بازی های آن است.
آوا گنجی، مسلط بر بیان و اجرای درست فاصله گذاری، بشدت همراهی برانگیزاست.بازی در کاراکتر دختر عاشق پیشه ای که سردی روزگار را با جربزه زنانه اش عطری گرم می پاشد در غایتی درست و به اندازه رخ می نماید. و حاجی زینل، تلرانس غم و شادی را چنان در هم می آمیزد که سردرگمی کاراکتر ها در لحظه بر مخاطب مستولی می شود.
.
پنجم( باز هم برای ایفل):
من ایفل را دیدم، با خنده هایش خندیدم و با اشکهایش گریستم و با تمام وجود از دیدن رفقایم بر صحنه بر خودم بالیدم.بالیدم چون تئاتر همانگونه که چندین هزار سال است بی آنکه قامت خم کند ایستاده، اینبار هم بالغانه در جایش ایستاده و من نیز با عشق برایش ایستاده کف می زنم.
.
مانا باشید❤️