نمایش خوبی بود مجموعا. پرده ی اول نمایش گیرا و در عین حال دردناک بود. بازیها (مخصوصا سیروس همتی و امیر کربلایی زاده) خوب بود. بازی سیروس همتی خیلی خوب و بی آلایش و ساده و عمیقه همیشه. (دقیقا همینا که گفتم). متن نمایش خوب بود اما تو بعضی موارد زیاده روی داشت (مخصوصا زمانی که فکر کنیم در مورد اشخاص بزرگی این نمایش نوشته شده ، خیلی قابل هضم نیست که اینقدر بی پرده بخواهیم در مورد شخصیت های داستان حرف بزنیم. به وضوح اشاره ام به دیالوگ دو شرطه ی مست در مورد پردگیان حرم بود). موسیقی اصلا خوب نبود. اشاره ی دقیق می کنم به زمانی که مطرب پشیمان اصلی (علیرضا عمرانی) مونولوگی دراد در وصف حال و هوای خود و پشیمانی اش. آکورد ، اصلا تطابق با متن نداشت و صرفا یک آکورد کلیشه ای برانگیزاننده ی احساسات بود. اگر قرار است احساسات علاوه بر متن با موسیقی نیز برانگیخته شود پس بهتر است تطابق موسیقی و متن کامل باشد. (ارجاع می دم به نمایش مشروطه بانو ، زمانی که آقای فراهانی مونولوگی بسیار گیرا دارند. اونجا همزمان یک آوای آرام به صورت زنده در گوشه ی گیلکی خوانده میشد که کاملا با متن همخوانی داشت.). در مورد آواها و نواهای فولکلوری که پخش میشد (مداحی ها یا آکاپلاها) اصولا ما اومدیم که نمایش ببینیم نه اینکه به روضه گوش بدیم. معمولا اگر از این موارد هم استفاده می شود در حد بسیار کم است و نه به این میزان که در نمایش دیده شد. (عدم پذیرش این مقدار استفاده از این نوع آواها در اطرافیان من قابل مشاهده بود.) و نکته ی آخر گلایه از داشتن کلیشه ی مونولوگ که در پی انتقال پیام به صورت کاملا مستقیم به مخاطب هستند و اجازه ی هیچ فکر و اندیشه ای را به مخاطب بعد از نمایش نمی دهند. من به شخصه (تاکید می کنم به شخصه) با این نوع انتقال پیام مشکل عمیق دارم.
در نهایت از همه ی دست اندرکاران نمایش تشکر می کنم. شب مفیدی بود.