در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | عرفان تحریری درباره نمایش نویسنده مرده است: درود تقریبا اکثر نوشته های دوستان رو در 2 روز اخیر مطالعه کردم. به عل
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:08:42
درود
تقریبا اکثر نوشته های دوستان رو در 2 روز اخیر مطالعه کردم. به علاوه اینکه مصاحبه ها و یادداشتهای آقای عباسی رو خوندم.
خودم هم این نمایش رو روزی دیدم که ظهرش صفحه داشت و فردا که خواستم نظرمو بنویسم صفحه نداشت!!!!
در این 2 روز در بحث ها شرکت نکردم چون بحثها چیزی کم نداشت و از هر تفکری نماینده ای پرچم داری می کرد.
الان هم می خوام نظر شخصیمو بنویسم اما قبلش مهم که بدونید من متخصص تئاتر نیستم و اینها صرفا برداشت شخصی یک علاقه مند به تئاتره. امیدوارم کسی رنجیده خاطر نشه...

نمایش زیبا بود و من واقعا راضی از سالن بیرون اومدم. نمیگم ترکیدم ! اما راضی بودم. اما احساس من میگه متن و بازی بیشترین سهم رو در این حس خوب داشتند و ابعادی از کار اصلا در سطح این دو بخش نبود.

یک نکته هست که فکر کنم همه باهاش موافق باشید اما هیچکس تا حالا تو این 1 سال ندیدم بهش اشاره ... دیدن ادامه ›› کنه، و اون حس غریضی هست که از دیدن یک نمایش به دست میاد. فارق از دوست داشتن و نداشتن و فارق از نکات فنی، تمرینات گروه و برخوردشون و طراحی صحنه و لباس و نور و نوع احترامشون به تماشاگر یک حس درونی از یک نمایش صاتع می کنه که تا حد زیادی روی لذت بردن از اون کار تاثیر میذاره...

حالا چرا دارم داستان میبافم؟ می خوام بگم وقی این نمایشو دیدم یک نکته بسیار ذهنم رو مشغول کرد: اینکه دکور این اجرا بسیار بسیار بسیار ضعیف تر از اجرای قبلیشون توی 2 سال قبل بود که عکسهاشو همینجا دیده بودم. سوال برام بود که چرا؟

آقای محمدرضا دانش پرسیده بودند چرا؟ (چند پست پایین تر) من فکر می کنم این نمایش ذاتا نمایش خوبی بوده که اثراتش در اجرای فعلی هم مشخصه ولی نویسنده و کارگردان انسان با هوش و هنرمندی است که متاسفانه در اجرای مجدد فکر میکرده داره به تماشاگرش لطف میکنه که این کارو دوباره اجرا می کنه و به خودش اجازه داده که از مواردی چون طراحی صحنه و دکور بزنه و در خودش نوعی پیش قضاوت هم در مورد کارش داشته باشه که چون این کار قبلا خیلی مورد تحسین بوده باید حتما دوباره تحسین بشه. کلا فکر کنم از بالا به همه مخاطباش نگاه کرده بوده. اما همون حس غریضی که این بار به علت خود بزرگبینی عوامل و کاهش نسبی کیفیت در بعضی از فاکتورهای سازنده نمایش نسبت به اجرا قبلی خیلی هم در بعضی موارد مثبت نبود موجب شد که انتظارات آقای عباسی در میزان تعریف و تمجید برآورده نشه و با دیدن نقدهای منفی خیلی زود عصبانی بشه و عکس العمل نشون بده.

اما 3 نکته دارم که فکر میکنم دلیل این یادداشتم باشن که هر سه در مورد نشانه های یک آدم بزرگواره (دیدگاه, عملکرد، عکس العمل) :

1- دیدگاه: توی نمایش سقراط وقتی سقراط مده آ رو دید و دوست هم داشت دست نزد. کسی ازش پرسید آقای سقراط نمی خواید به خاطر اجرای خوبشون دست بزنید و تحسینشون کنید؟ سقراط پرسید فکر می کنید من بیشتر به دیدن این نمایش نیاز داشتم یا بازیگران بیشتر نیاز داشتند که من نمایش را ببینم؟ در واقع خیلی مهمه که گروه های نمایشی بدونند با وجود احترامی که برای زحمتهاشون قائلیم منتی بر سر ما ندارند و نباید از بالا به مخاطب نگاه کنند. در این راستا رقپفتار آقای بهروز غریب پور رو بسیار می پسندم که هر وقت ایشون رو دیدم به مخاطبشون احترام گذاشتند و از مخاطبشون تشکر کردند.

2- عملکرد: خوب بودن و خوب موندن هیچ ربطی به هم ندارن. یعنی بزرگترین قاتل دنیا هم شاید روزی کار نیکوکارانه ای کرده اما باعث نمیشه تا ابد خوب تلقی بشه. واسه خوب موندن باید متواضع بود و باید همیشه با کیفیت بود. به قول امام خمینی ملاک حال افراد است!!! (ولی در عین حال نباید خوبی گذشتشونم راحت فراموش کنیما)

3- عکس العمل: حالا اگر کسی اشتباهی کرد باید اعدامش کنیم؟ خیر همه انسانهای با شعور و با فرهنگ به خصوص در قشر هنر دوست خیلی زود کسی رو که اشتباهشو قبول میکنه، عذرخواهی میکنه و در رفتارش تغییر ایجاد میکنه رو میبخشن و حتی به پاس اینکارش بیشتر از قبل دوستش دارن. پس از همه این ها بدتر اینه که آدم روی اشتباهش پافشاری کنه اصرار داشته باشه. من همیشههههههههههه می رفتم چیذر هیات محمود کریمی. بعد از اشتباهش بهش فرصت هم دادم که عذرخواهی کنه و در اولین مراسمش شرکت کردم. اما باز از دست بالا وارد شد و نه تنها عذرخواهی درستی نکرد بلکه گفت این اتفاق اصلا بهتر شد که افتاد تا یسری آدمهای سست قدم دیگه نیان!!!! خوب منم دیگه نرفتم ...
یه چیزی تو مایه های خس و خاشاک!!! پس شخصا از آقای عباسی انتظار دارم که رفتار و برخوردشونو بازنگری کنن و از همه شما دوستای هنردوست و هنرمندم هم می خوام که به ایشون فرصت بدید و خیلی زود زیر همه چیز نزنید. نمایش ایشون زیبا بود همین که در محیط سخت تئاتر باز هم فهالیت می کنن زیباست....

ببخشید اگه کمی بلند نوشتم. سپاس از توجهتون و امیدوارم منظورمو درست متوجه بشید...
روز خوش
جناب تحریرى ،شخصا این موضوع و بررسی چراییش بخاطر نزدکى ماهوى که به بعضی از زمینه های تحقیقاتیم داشت،اهمیت زیادى داره و با مقادیرى بررسی به نتیجه زیر رسیدم(هرچند همیشه امکان اشتباه یا انحراف وجود داره!) بنظرم عوامل فرامتنى اثر خیلى بیشترى داشتن تا تغییر دکور نمایش(ضمنا میشه فرض رو برین گذاشت که چون براى اجراى مجدد بودجه ای از مرکز هنرهای نمایشی نکرفتن،لذا یه دکور کم هزینه ساختن و لزوما بدلیل غرور یا مواردى که شما ذکر کردین نبوده باشه،هرچند با فضاى تیره ای که بوجود اومده دیگه امکان کشف حقیقت دست کم درین مورد وجود نداره و نه نظریه شما و نه من در مورد دکور قابلیت رد یا اثبات قطعی رو ندارند) اول :بعنوان یکى از قربانیان کوره ادمسوزى شب اول و بعنوان کسی که هم نمایشنامه و هم تک تک دیالوگها رو دوست داره و هر دو بازیگر بازیکران تاترى محبوبش محسوب میشن و در شرایط عادى قرار بود دو یا سه بار دیگه کار رو ببینم(بلیطهاى شب دوم رو هم از قبل خریده بودم که بعد از سوختن در کوره شب اول به دوستانم با التماس بخشیدمشون!) ، طوری از گرما زجر میکشیدم که ثانیه شمارى میکردم واسه پایانش و حتى ده درصد حواسم به کار اختصاص نیافته بود...فاجعه با ابعاد کمتر براى خیلى های دیگه رخ داده بود و طبیعى بود که از تجربه تلخشون بگن و از نمایش کمترین لذتها رو نبرده باشند،مشکل گرما با ابعاد کوچکتر در شبهاى بعدی هم ادامه داشته و روى تاثیر حسی نمایش بر بعضی(نه همه) اثر منفى گذاشته،اما ... دیدن ادامه ›› بدترین ضربه گرما به نمایش همون منفى شدن اولین بازخوردها و اولین پستهاى صفحه نمایش هست که باعث شد بعضى(نه همه) با بیش داورى منفى به دیدن کار برن...(ادامه دارد!)
۱۱ تیر ۱۳۹۳
بیتا نجاتی (tina2677)
آقای عرفان تحریری عزیز
سپاس از متن و نگاه انسانی شما
بیشک آرامشی در نوشته شما که برگرفته از ذهن شماست، مستتر است که منجر به ارایه یک تحلیل منطقی از حواشی این نمایش شد
امیدوارم بیشتر از شما بخوانم
۱۲ تیر ۱۳۹۳
ممنون خانم نجاتی. لطف دارین
۱۴ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید