در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | نیلوفر ثانی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:13:04
 

فعال در نقد تئاتر_ مطبوعات و سایت‌ها

«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
یک نمایش جذاب با قابهای هنری
به سبک رابرت ویلسون و روایت اسطوره‌ها..

کاملتر خواهم نوشت.
درود به اوشان و گروه اجرایی..
لطف دارید همیشه به من و کارهام، و این مقایسه قطعا باعث افتخار منه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درباره نمایش شکستن امواج / مجتبی جدی
منتشر در روزنامه سازندگی پنجشنبه ۶ آذر ۱۴۰۴
«شکستن مرزها و آشوبها»

«قبیله ها» از نمایشنامه‎ های نینا رین، درام نویس بریتانیایی ‎ست که توانسته در محافل ادبی و نمایشی مورد توجه زیادی قرار بگیرد. این نمایشنامه با وفاداری به متن چندی پیش توسط محمد عباداللهی بروی صحنه عمارت نوفل لوشاتو آمد که نگارنده مطلبی مشروح درباره آن نگاشت و به جزئیاتی از اثر و نینا رین اشاره شد. اکنون نیز نمایشی با نام «شکستن امواج» بازخوانی همین نمایشنامه و با اقتباسی متفاوت بروی صحنه مجموعه لبخند آمده است.
در نمایش «شکستن امواج» به کارگردانی مجتبی جدی با بازنویسی ارژنگ طالبی نژاد تلاش شده است ضمن حفظ خط اصلی روایت، هویت مستقلی داشته و از زاویه بومی ‎تری به ... دیدن ادامه ›› اثر نگاه شود.
ماجرا در خانواده‎ای ایرانی اتفاق می افتد که از پدر و مادر و سه فرزند تشکیل شده ‎اند. فرزند کوچکتر «نیلی» کم ‎شنوایی عمیق دارد، بطوری که از سمعک نیز نمی تواند بصورت بهینه استفاده نماید و متکی به لبخوانی ست. سایر افراد خانواده که همگی تحصیلات عالیه و دکترا در ادبیات و زبانشناسی دارند تلاش می کنند با نیلی با روش و بر حسب نیاز خود ارتباط برقرار کنند چرا از نظر آنها به خصوص پدر خانواده، نیلی می تواند مانند افراد عادی و شنوا، در خانواده و جامعه ارتباط بگیرد و زندگی کند.
نیلی در دانشگاه با دوستی آشنا می شود از خانواده ‎ای کم شنوا که او نیز به مرور زمان در حال از دست دادن شنوایی خود است؛ روش ارتباط او اما "زبان اشاره" است. و نیلی متوجه می‎شود که می‎تواند با زبان اشاره با افرادی با معلولیت خود ارتباط برقرار کند در حالیکه خانواده ‎اش تا کنون چنین راه ارتباطی را برای او حذف کرده بودند. این مسیر چالشی برای نیلی باعث می‎شود نوعی بیگانگی و جداافتادگی را تجربه و احساس کند که تصمیم بگیرد از خانواده جدا شده و با دوست خود مستقل زندگی کند. در ادامه او حتی تصمیم می‎گیرد تا زمانی که خانواده ‎اش زبان اشاره را نیاموخته و با او از این طریق ارتباط برقرار نکنند، دیگر صحبت نکند. اما پیچیدگی این تصمیم زمانی بیشتر می‎شود که دوست کم شنوای او نیز ترجیح می ‎دهد با افراد شنوا در ارتباط باشد و تاجای ممکن از لبخوانی و صدا برای معاشرت بهره ببرد. «نیلی» حتی در جامعه کم ‎شنوایانی چون خود نیز، احساس بیگانگی می کند.
نمایشنامه نینا رین، لایه های متعددی را در نظر دارد به ویژه بخش زیادی از محتوای متن بر زبانشناسی و تاکید آن بر ویژگی‎های زبانی متمرکز است اما در نمایشنامه «شکستن امواج» دغدغه های بروزتر و مناسبات امروزی‎تری محور قرار گرفته و به آن پرداخته می‎شود. از جمله نوع و شکل ارتباط دو نسل که به نظر می‎رسد با تفاوت دید و نگاه باز هم محصول یک دوره زمانی و تاریخی هستند. کلام تند و ادبیات عریان و طغیانگرانه در هر دو نسل والدین و فرزندان دیده می‎شود. تجسم عینی از ساختار خانواده ‎ای که سعی کرده است آنقدر امروزی باشد که استقلال و جدا شدن فرزندان را از خانواده همراه با پارتنرهایشان به رسمیت بشناسد اما آنقدر هم سنتی ست که تسلط و سلطه والدگری را همچنان اعمال می‎کند.
این ساختار خانوادگی بطور روشنی در حال حاضر نیز در بسیاری از خانواده ‎های ایرانی قابل مشاهده است. پدر تلاش می‎کند قلمروی خود را مرزگذاری کرده و اجازه تخطی ها را از آن ندهد. فرزندان در مقابل، اگرچه پنهان و آشکار مرزها را شکسته و شیوه ‎های رفتاری خود را دارند اما در نهایت مطیع قدرت هستند. در این میان جسارت، سرکشی و آگاهی، نقطه مقابل تمام آشوبها، از کسی سر می‎زند که تا آنروز کاملا در چهارچوب‎ها رفتار کرده و حتی محبوب‎ترین فرد خانواده است. او به شکل دیگری خطوط قرمز را رد می‎کند و مستقل شدن و رهایی از آن ساختار و قلمرو را با نوعی اعتراض، معنا می‎بخشد.
«نیلی» در نمایشنامه ارژنگ طالبی نژاد، نمونه‌ ‎ی عنصری رهایی ‎بخش است. او می‎داند نقص و یا ناشنوایی او نوعی اختلال در مسیر ارتباطی او ایجاد کرده اما نادیده گرفتن آن توسط نهاد قدرت در خانواده، او را به سمت تاکید بیشتر بر این نقص کشانده و حتی به آن، اهمیت و بهای بیشتری داده است. چنانکه تلاش می‎کند هویت خود را در ناشنوایی بازیابی کند و حتی از لبخوانی و ارتباط با افراد شنوا، به سمت کاربرد زبان ویژه ناشنوایان یعنی زبان اشاره برود. این تاکید و اعلام نیلی که باید از آن پس خانواده با او با زبان اشاره صحبت کنند و در نتیجه باید آن را بیاموزند، اعتراض و طغیانی علیه سیستم قدرتمدار و نوعی سازوکار فاشیستی ست که افراد دارای نقصی جسمی و یا معلولیت را حذف می‎کند. یکدست ‎سازی و پاکسازی جمعیت انسانی از ژنهای معیوب همان روش نظام‎های نژادپرست و سلطه ‎گری بوده که در نازیسم و یهودستیزی جنگ جهانی دوم به عینیت اعمال می‎شد.
نمایش در زیرلایه ‎های خود به بحث‎های سیاسی و اجتماعی و حق زندگی برای هر فرد جامعه نیز می‎پردازد و نگاهی نقدانه به عملکرد بسیاری از خانواده ‎ها و یا دیگر افراد جامعه با قشر دارای نقص شنوایی، بینایی یا جسمی دارد.
«نیلی» سمبلی از عصیان علیه چند سیستم بطور همزمان است. علیه ساختارهای روشنفکری تو خالی که در باطن عقب‎ مانده و قدرت‎طلب است و ژستها و اداهایی که در پشت نقاب خود الفاظ و رفتارهای سخیف و نازل حمل می‎کند.
علیه "زبان" گفتاری که قرارداد برساخته ای‎ست که تنها راه ارتباطی را با دیگران ممکن ساخته و بجز آن افراد در نوع ارتباط، فلج و عقیم هستند. علیه نوع برخوردهای تبعیضگرانه که همراه با انکار و رد انسانهای دارای نقص جسمی آنان را به حاشیه رانده و یا در الگوهای ثابت مشابه سازی می‎کنند.
«شکستن امواج» به کارگردانی مجتبی جدی با نام جذاب و مطابق مفاهیم مورد طرح خود به دو مقوله مهم شکستن و عبور کردن مرزها و قراردادها و البته موج صدا و کلمه «امواج» یعنی آنچه بعنوان آشوبها در اطراف کاراکتر اصلی وجود دارد اشاره می‎کند، توانسته به شکلی مستقل هویت مفهومی و اجرایی خود را از متن اصلی حفظ کند و به بیان دغدغه و خوانش خود با مناسبات جامعه امروز بپردازد.
"جدی" در اجرای فرمال نمایش خود تلاش کرده هرچه بیشتر رئالی را بازنمایی کند که در جامعه ایرانی قابل رویت است و اکثر مخاطبان بتوانند با بخشی و یا اغلب رفتارها و رویداها ارتباط برقرار کرده و پیوندها را پیدا کنند.
از سوی دیگر اجرا با تغییر جنسیت کاراکتر اصلی از پسر به دختری جوان ، موضع خود را نیز در برابر آنچه در ادامه به آن می‎پردازد نیز روشن می‎کند. موضعی که از مناسبات اجتماعی منشاء گرفته و بی تاثیر بر شرایط زیستی افراد جامعه نیست. طراحی صحنه و بازی بازیگران قابل قبول است هر چند نقش نیلی برای «شیدا خلیق» چندان منطبق با واقعیت‎های فردی با معلولیت ناشنوایی نیست. و نیاز به دقت بیشتری در این مورد وجود دارد، هر چند می‎توان تمام آنچه بروی صحنه رخ می‎دهد را قراردادی دانست اما در جهت تکمیل مفاهیمی که اجرا بطور جد به آنها می‎پردازد، ارتباط هر چه بیشتر مخاطب با کاراکترها و فضاسازی کلیت اجرا، ضرورت دارد.
در نهایت آنچه «شکستن امواج» مجتبی جدی ساخته و پرداخته می‎کند قابل احترام و اهمیت است. و نیازمند واکاوی و دقت به تمام المانها و لایه های مورد طرح دارد. اگرچه باید چه در پوسترو بروشور و چه اطلاع رسانی‎های مجازی خاطر نشان کرد که این نمایش تنها خوانش و اقتباسی از نمایشنامه «قبیله ‎ها» از نینا رین است و هویتی کاملا مستقل دارد.
در این نمایش «نگین ‌تهمتن، عباس ‌جمالی، نازنین ‌حشمدار، شیدا ‌خلیق، دنیز ‌دانش ‌صمدی و باسط ‌رضایی» به ایفای نقش می پردازند.
نیلوفرثانی

وقتی باهام حرف می‌زنی تو چشمام نگاه کن...
وقتی باهات حرف می‌زنم بهم گوش بده...
سکوت...
می‌تونست دنیا جورِ دیگه‌ای بشه اگه فقط همین یه کار رو می‌کردیم!
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

کوتاه درباره نمایش «ستاره سهیل» / سهیل ملکی
نیلوفر ثانی

«سهیل ملکی» در سومین تجربه‌ی کارگردانی خود، متنی ایرانی را به نگارش درآورده و روی ... دیدن ادامه ›› صحنه برده که می‌کوشد نگاهی متفاوت به یکی از عمیق‎ترین تجربه‎های دردناک انسان، یعنی "سوگ و فقدان عزیزان" داشته باشد.
داستان درباره‌ی مرد جوانی‌ست که در آسایشگاه بستری‌ست و مدام به اتاق یکی از پزشکان می‌رود و با او گفت‌وگو می‌کند. در ادامه مشخص می‌شود که آن دو پیش‌تر زن و شوهر بوده‌اند و در شب عروسی‌شان، در جاده‌ی شمال تصادف کرده‌اند؛ زن جان باخته و مرد در پی این فقدان، دچار اختلال روانی شده و اکنون در توهماتش با همسر از دست‌رفته‌اش گفت‌وگو می‌کند.
با وجود آن‌که موضوع نمایش می‌تواند برای بسیاری قابل همذات‌پنداری یا تجربه‌ای مشترک باشد، اما اتفاق تازه‌ای رقم نمی‌خورد. داستان با همان فراز و فرودهای آشنا و چند غافلگیری احساسی و پایان بندی تراژیک پیش می‌رود و تلاش دارد فضایی آمیخته با عشق، شاعرانگی و عذاب وجدان بسازد. با این حال، شخصیت‌ها به‌خوبی پرداخت نشده‌اند و روابط میان آن‌ها چندان باورپذیر نیست. در طول اجرا میزان بروز احساسات بر جریان اصلی غلبه می کند و ریتم را تغییر می دهد، بهمین دلیل داستان گاه به سمت کلیشه حرکت می کند.
با این همه، «ستاره سهیل» که از تیمی حرفه‌ای و کاربلد بهره‌مند است و در تلاش‌اند نمایشی شریف و قابل احترام را روی صحنه بیاورند، می تواند برای بسیاری از مخاطبان و تماشاگران تجربه متفاوتی بوده و میزبان شایسته‌ای برای علاقه‌مندان تئاتر باشند.


با احترام و سپاس از مهر گروه نمایشی.
نمایشی خوب با لایه های سیاسی، اجتماعی و بازنمایی خشونت.
متن جذاب و اجرای تروتمیز.

موفق باشید.
کوتاه درباره نمایش «تحت هر شرایطی» / حمیدرضا مرادی

«حمیدرضا مرادی» در دومین کارگردانی خود بار دیگر نمایشی ابزورد و وفادار به سبک اوژن یونسکو را برگزیده که همچنان نگاهی به وضعیت زندگی انسان امروز و سرگردانی او در جهان فعلی اش دارد.
نمایش با توجه به ریزه‎کاری‎ها و جزئیاتی معنادار تلاش می کند این وضعیت را با مخاطب به اشتراک بگذارد. وضعیتی از خودمختاری و خودرأی بودن پدری که همچنان در رأس تصمیم گیری ها قرار دارد و بدون توجه به عواقب و نتایج تصمیماتش، تمام خانواده را درگیر می کند. خانواده ای حراف که با وجود شرایط بغرنج پیش آمده، خود را به حماقت زده و به حرافی های پوچ خود ادامه می دهد. زندگی در سطح که هر چیزی بدل و ادای مشابه واقعی آن است.
از طرفی «نرگس کیومرثی»، نویسنده نمایشنامه به زیرلایه های سیاسی نیز کاملا توجه داشته و حرفی از جنس امروز نیز در آن گنجانده است، در اجرا نیز بخوبی این لایه ها نشان داده شده و از کار درآمده است. خانه ای که تمام امکانات را دارد اما به نظر با عدم رسیدگی کافی، خرابی ها و ویرانی هایی در آن بوجود آمده.موقعیتی مکانی که ایزوله و به نظر از سوی دیگر همسایگان نیز طرد شده اس. پدربزرگی که نماد سنتی ست منسوخ که فقط آداب و آئینی را به نمایش می گذارد و نه عقلانیت را. .
دختری که تلاش می کند معترض وضع موجود باشد اما در نهایت خود او نیز در این سیستم ذوب می شود.
پسری در این خانواده که در یک تشابه اسمی، ... دیدن ادامه ›› نمادی از دیکتاتوری جنگ‎طلب، را نشان می دهد. و موارد بسیاری دیگر .
طراحی صحنه شیب دار، طراحی لباسها و میزانسن ها، فکرشده و در خدمت اثر است.
در نهایت نمایش «تحت هر شرایطی» نمایشی شریف از گروهی جوان است که زمان زیادی را برای تمرین و کار بروی نمایش صرف کرده اند.
خروجی این همکاری و همدلی گروهی، اثری قابل احترام و توجه است.

نرگس کیومرثی (narges.qmarci)
ممنونم از شما و نگاهتون
نیلوفر ثانی (niloofarsani)
حمیدرضا مرادی
ممنونم از نگاه زیباتون که مهمان ما کردید و نکات ظریف و ریزی که اشاره کردید و چه تعابیر درستی و چقدر خوشحالم که کار ما رو دوست داشتید 🙌😍
موفق باشید آقای مرادی عزیز و گروه خوبتون.
نیلوفر ثانی (niloofarsani)
نرگس کیومرثی
ممنونم از شما و نگاهتون
نرگس جان، هنرمد درخشانی هستی. موفق باشی.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نگاهی به نمایش رامسس دوم – رضا گوران
نیلوفرثانی
منتشر در روزنامه سازندگی چهارشنبه ۳۰ مهر ۴۰۴

«ناگهان فروپاشی»
نمایشنامه «رامسس دوم» نوشته سباستین تیری نمایشنامه‌‎نویس، سناریونویس، بازیگر، کارگردان و کمدین فرانسوی‌ست که از سال ۲۰۰۴ آثار او در تلویزیون و تئاتر، به معرض دید علاقمندان قرار گرفته است. او اگرچه اولین نمایشنامه خود به نام «بدون آسانسور» را در ۲۰۰۵ به نگارش درآورد و سپس توسط کارگردانان مهم فرانسه بروی صحنه آمد، با این حال بسیاری از آثار او تلویزیونی و سینمایی هستند.
سباستین تیری، تحصیلات خود را در رشته فلسفه و تئاتر در دانشگاه سوربن پاریس به پایان رساند و بطور حرفه‌ای از سال ۲۰۰۰ فعالیت در عرصه تئاتر ... دیدن ادامه ›› را آغاز کرد. او بیش از ۱۵نمایشنامه نوشته است که اغلب آن‌ها در تئاترهای فرانسه و سایر کشورهای اروپایی به روی صحنه رفته‌اند. تیری در نگارش نمایشنامه‌ های خود متاثر از سبک ابزورد است، به ویژه از آثار ساموئل بکت و ژان ژنه که با دغدغه‌ی انسان امروز و مسائلی که با آنها درگیر است، متن‎های خود را ساخته و پرداخته می ‎کند. نوعی بازی روانی و زبانی نیز در آثار او به چشم می‌خورد که گاه به پوچی و سیکل تکراری و عبث زندگی اشاره می‌‎کند و گاه با کمدی سیاه و تلخ به موضوعاتی از مرز بین حقیقت و توهم، ارتباطات انسانی، جنون و تردید می پردازد.
او تلاش نمی کند روزنه های امید و مثبتی از دنیای امروز را در این پوچی و معناباختگی باز کند بلکه وضعیت را همانطور که هست و می ‎بیند به تصویر می کشد. از دیگر آثار او می‎توان به نمایشنامه «آقای اشمیت کیه؟» اشاره کرد که بارها در ایران بروی صحنه اجرا شده است.
در «رامسس دوم» نیز تیری از یک موقعیت روزمره و یک ارتباط خانوادگی درامی را خلق می ‎کند که در آن علاوه بر بازی با حقیقت و توهم، نوعی بازآفرینی همزمان چند موقعیت از یک اتفاق را در نظر می گیرد. این نگاه ویژه، امکان برداشت‎ها و نتیجه ‎گیری‎های متفاوت و متنوعی را میسر می‎کند تا تماشاگر تنها با یک داستان و یک پایان، از سالن خارج نشود. همان شگردی که از مدتها پیش در سینما آغاز شده است.
داستان «رامسس دوم» درباره زن و مردی میانسال است که ویلایی در خارج از شهر و منطقه ای جنگلی دارند و برای صرف ناهار ظهر، منتظر آمدن دخترشان و شوهرش هستند که به تازگی از سفر مصر بازگشته ‎اند. داماد می‎آید اما از دختر خبری نیست. در طی پرس‎وجوها و رفتار عجیب و متناقض داماد و پاسخ های بی ‎ربط او، احتمال به قتل رسیدن دختر پیش می‎آید اما در این حین دختر خانواده وارد می‎شود و داماد هر چه پیش آمده را انکار می‎کند. ژان پدر خانواده در این وضعیت دچار ظن و بدگمانی نسبت به رفتار متیو می‎شود و زمانی که تا سه بار این روند تکرار می‎شود، و هر بار شدیدتر از قبل احتمال قتل دختر قوت می‎گیرد، رفتار ژان به سمت نوعی جنون و فروپاشی می‎رود. در پایان نیز همچنان مشخص نیست که آیا تمام رخدادها از ذهن پارانوییدی و مشکلات روانی ژان بیرون آمده یا براستی داماد با این رفتار آنها را شکنجه داده است.
رضا گوران از چهره های شناخته شده تئاتر، که حالا پس از ۶ سال بار دیگر به اجرای نمایش به سالن اصلی تئاترشهر بازگشته، «رامسس دوم» را از تیری را که برای بار نخست اجرا می‎شود، انتخاب و با بازیگران حرفه ‎ای تئاتر بروی صحنه آورده است. این نمایشنامه اردیبهشت امسال و توسط شهلا حائری ترجمه و از نشر نی منتشر شده است.
رضا گوران که سابقه ساخت آثاری چون «هملت»، « مرداب روی بام»، «شب آوازهایش را می خواند» و فیلم سینمایی «سرکوب» را طی یک دهه اخیر در کارنامه خود دارد و به عنوان کارگردانی خلاق که به ویژه به عناصر بصری اجرا و بازی گرفتن از بازیگران مشهور است، اینبار متنی فرانسوی و معاصر را که کمدی و ابزورد است برای اجرا در نظر گرفته است. هر چند با دستکاری ‎های متعدد در متن و جابجایی کاراکتر اصلی مرد "ژان" به زن/ مادر خانواده، اساسا تغییرات به شکلی رقم خورده است که با متن اصلی تفاوت زیادی دارد. پایان ‎بندی نیز به شکل دیگری چیده شده که ابهام و پایان باز را، تا حدود زیادی کمرنگ کند. اگرچه همین اقدام باعث ناهم خوانی مسیر و روند نمایش و برداشت‎های ژان از برخورد متیو در متن اصلی شده و باگهایی به جریان نمایش افزوده است.
«رامسس دوم» گوران را باید بازخوانی و اثری مستقل خود او در نظر گرفت. چیزی شبیه به اقتباس که از قضا بخش های زیادی از دیالوگها با متن اصلی، مشابه ‎اند اما آنچه در بطن و متن نمایش شکل گرفته و پیش می ‎رود، متفاوت از متن تیری است.
در این جا تمام نقطه تمرکز اثر به بیماری روانی مادر که نقش آن را سحر دولتشاهی بازی می‏‎کند، معطوف شده است. یعنی قرار است بین مرز توهم و حقیقتی که از آزار داماد و اختلال روانی مادر ارائه می‎شود، کفه به سمتی برود که تمام آنچه از شکنجه و آزارگری داماد بروی صحنه دیده‎ایم، همگی حاصل توهم و تصور مادر بوده باشد.
این روند که به غافلگیری تماشاگر و کشش ادامه داستان توسط او کمک می‎کند، پرسش ‎های زیادی را نیز در ذهنش باقی می‎ گذارد. بهمین دلیل به نظر می ‎رسد تغییرات در جهت ایجاد هیجان و ساده‎سازی لایه‎ های آن به هدف جذب بیشتر مخاطب اعمال شده است و نه چندان مفهومی و محتوایی.
به عنوان مثال مشخص نیست که چطور پس از ۱۰ سال که از رابطه ازدواج دختر و شوهرش می گذرد، چرا اکنون این اختلال و هراس از رفتار او برای مادر/زن پیش می‎ آید.آیا غیبت دختر و توضیحات متناقض متیو و کشف بیلی در صندوق عقب ماشین، او را ناگهانی به مرز فروپاشی رسانده؟ هیچ پیشینه ای از سابقه توهمات و یا اختلال حواس و روان در مادر ارائه نمی ‎شود و تمام آنچه که باید به برقراری پیوندها و ارتباط بین وقایع کمک کند در همان روایت پیش ‎رو و اجرای روی صحنه خلاصه شده است. بهمین دلیل چندان وضعیت روانی و علت برخوردهای مادر با داماد روشن نمی‎شود. بویژه در پرده ‎ی نهایی شکنجه ‎های داماد به حد اعلای خود و با سویه‎های اروتیک می‎رسد و که بیشتر به نمایش خشونت و تحریک تماشاگر معطوف می‎شود.
با این حال «رامسس دوم» با وجود موضوعی انسانی و روابط بین افراد که همچون نقاب رامسس دوم، می تواند آنقدر متغیر و بی ثبات باشه که در لحظه تغییر کند، با بازیگری اندازه و جذاب «علی شادمان» و «سحر دولتشاهی»، طراحی صحنه متفاوت و سورئال، موسیقی افکتیو و مدرن همراه با اجرا و داستانی تعلیقی و دلهره‎آور و پرهیجان، می‎تواند اجرای قابل قبولی باشد.
اگر چه اگر چینش وقایع و عمیق‎ تر شدن مسائل و بُعد دادن به روابط و کاراکترها، کاملتر و دقیقتر صورت می ‎گرفت می توانست اجرای درخور و موفق تری نیز رقم بخورد. با اینحال همچنان ابهام و پرسش های زیادی پس از تماشای اثر با تماشاگر باقی می‎ماند.
نمایش «رامسس دوم» به نویسندگی سباستین تیری و کارگردانی رضا گوران با بازیگری «سحر ‌دولتشاهی، علی ‌شادمان، سعید ‌چنگیزیان و حدیث ‌میرامینی» از مهرماه ۱۴۰۴ در سالن اصلی تئاترشهر بروی صحنه آمده و میزبان علاقمندان به تئاتر است.

نیلوفرثانی

الناز اکبرزاده تقوی (elnazakbarzadeh)
رامسس دوم با بازی درخشان علی شادمان و سحر دولتشاهی بسیار لذت بخش بود ، علی شادمان درخشان درخشان درخشان و شگفت انگیز بود با حرکات به جا جذاب و غافلگیر کننده ، آخه چطوری میتونید تا این اندازه عالی باشید ، باید بگم کیف کردم از بازی علی شادمان و سحر دولتشاهی
نیلوفر ثانی (niloofarsani)
الناز اکبرزاده تقوی
رامسس دوم با بازی درخشان علی شادمان و سحر دولتشاهی بسیار لذت بخش بود ، علی شادمان درخشان درخشان درخشان و شگفت انگیز بود با حرکات به جا جذاب و غافلگیر کننده ، آخه چطوری میتونید تا این اندازه عالی ...
خوشحالم نمایش رو دوست داشتید.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نیلوفر ثانی (niloofarsani)
درباره نمایش فروید i
کوتاه درباره نمایش «فروید» / مرتضی فرهادنیا
احتمال افشا وجود دارد.

نمایش «فروید» به نویسندگی و کارگردانی مرتضی فرهادنیا که امضای او را نیز به عنوان کارگردانی خلاق با خود دارد، تلاشی در جهت بازنمایی ناخودآگاه، ذهن و روان در برشی از یک اتفاق است.
بازی ذهن و تداعی متناوب رخدادها، با بهره از محتویات ناخودآگاه آنقدر می تواند متنوع و جذاب باشد که اجرای آن به شکل نمایش، قدمی برای شناخت و شناسایی این بخش از روان اگرچه سخت اما مجذوب کننده است. در نمایش "فروید" با طرح داستانی که در آن فروید، همسر و پسرش مارتین به خانه ای در حومه شهر رفته اند تا از خشم و اعتراضات مردم عادی درباره طرح نظریه ناخودآگاه او دور شوند و هیپنوتیزم پسر توسط پدر و حضور فردی ناشناس به منزل آنها و رخداد حادثه ای در ادامه، تلاش شده است با نفوذ به شخصیت‌ها و طرح مضامینی روانشناسی و زبانی و شکست زمانی و تعلیق، به کشفی از خواسته های آگاهانه و امیال ناخودآگاه نزدیک شود و سپس در طی این فرآیند به وضعیتی انفجاری و بحرانی ختم شود. اما همه چیز در مرزی از واقعیت ... دیدن ادامه ›› و تخیل است.
طراحی دکور و صحنه ای که از دو خانه و کاملا شبیه هم با دو اتاق و در وروردی و اتاق زیرشیروانی، که با دیواری شیشه ای برای دید تماشاگر تعبیه شده است، به نظم رشدی و لایه های روان با نگاهی به نظریه های لکان از امر خیالی، نمادین و واقعی، و ارتباط عینی ذهن و روان، اشاره کرده و در خدمت کار است.
در نمایش "فروید" ادغام تفکیک ناپذیر روان و زبان و هر آنچه در طی رشد در ناخودآگاه شکل گرفته سوژه را به سبک خود روایت و بازنمایی می کند.
این نمایش برای پردازش ذهن و تامل در مرزهای غیرقابل تشخیص واقعیت و تخیل، می تواند تجربه متفاوتی برای تماشاگر رقم بزند.
اگرچه در زمان کوتاه ۶۰ دقیقه و ترکیب مفاهیمی چنین گسترده و چند وجهی در اجرای صحنه ای، چندان امکان پذیر نیست، اما تلاش گروه اجرایی برای طرح و اجرای "سوژه، ناخودآگاه، ذهن، زبان، کودکی، خشونت، عقده های روانی، میل، واقعیت و تخیل، بدن و ابژه" با بازی های روان و بهره از عناصر اجرایی خلاقانه، قابل تقدیر است.

نیلوفرثانی
۶مهر ۱۴۰۴
ممنون از نقد و نظر دقیق و پخته شما. نمایش "فروید" سعی دارد تا با تکیه بر نظریات بنیادین خودِ فروید، به کشف و تحلیل عمیق ناخودآگاه انسان بپردازد. در این اثر، تلاش شده است تا از درون‌مایه‌های اصلی مثل تعارضات روانی، میل‌های سرکوب‌شده و تضادهای آگاهانه و ناخودآگاه، پرده برداشته شود. طرح داستانی با استفاده از تکنیک‌های ذهنی پیچیده، به مخاطب این امکان را می‌دهد که در دنیای توهمات و حقیقت‌های درونی شخصیت‌ها غوطه‌ور شود.
این ترکیب مفاهیم روان‌شناختی و مفاهیم فلسفی، همان‌طور که اشاره کردید، برای تماشاگر تجربه‌ای متفاوت و چالش‌برانگیز می‌سازد. این نمایش، همچون خود نظریات فروید، جایی برای تردید و پرسش‌گری ایجاد می‌کند که ممکن است درک و تحلیل‌های مختلفی از آن برداشت شود.
از بازخورد شما سپاسگزارم که چنین نکات مهمی را مطرح کردید.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درباره نمایش «نیمه تاریک ماه» / داود بنی اردلان
منتشر در روزنامه سازندگی سه‎شنبه ۱ مهر ۱۴۰۴
نیلوفر ثانی
«شورش سایه‎ها»

«نیمه تاریک ماه» نمایشی به کارگردانی داوود بنی اردلان است که از اواسط مرداد ماه دور سوم اجراهای خود را پس از سال ۹۸ که ابتدا در سالن حافظ و سپس در تماشاخانه ملک بروی صحنه رفت، آغاز کرده و با استقبال زیاد مخاطبان همچنان ادامه دارد. بنی اردلان این نمایشنامه را بر اساس فیلمی ایتالیایی به نام " غریبه‎های تمام عیار" به کارگردانی پائولو ژنووزه و محصول ۲۰۱۶، برای صحنه تئاتر آماده کرده که وفادارانه، همان موضوعات را دنبال می‎کند.
قصه نمایش درباره یک مهمانی شام و دورهمی دوستانه است که به بهانه شب خسوف دور هم جمع شده‎اند. ۴ زوج ( که یکی از آنان بدون پارتنرش به مهمانی ... دیدن ادامه ›› آمده) با اطلاع از خبری داغ درباره خیانت یکی از دوستانشان به زنش، تصمیم می‎گیرند یک بازی‎ را شروع کنند که هر فرد گوشی‎ همراه خود را در دید همه افراد مهمانی قرار دهند و هر پیام و تماس، در حضور دیگران پاسخ داده شود. این زوجها که ادعای خوشبختی و صداقت دارند در شرایطی قرار می‎گیرند که گوشی‎های همراه، محکی برای حقیقت رابطه‎اشان می‎شود.
بنی‎اردلان با بهره از این سوژه و اجرایی در یک لوکیشن ثابت داخلی، نسخه سینمایی این اثر را با دراماتورژی به صحنه تئاتر و اجرای زنده آورده تا ضمن فراهم شدن اوقاتی مفرح و کمدی، به لایه‎های روانشناسی زوج‎ها و ارتباط عاطفی افراد، وارد شده و نگاهی نقدانه به معضلات انسان امروز بدون مکان و مرز جغرافیایی داشته باشد. دنیایی سراسر درگیر اعتیاد به فن‎آوری، ارتباط مجازی و گوشی‎های همراه و استفاده ابزاری از آن در جهت رفع امیال.
انسان امروز با وجود نیروی میل با نظریه روانکاوی فرویدی که در جهت فقدان و پرکردن خلاء فعال است، با مسائلی درگیر می‎شود که می‎تواند یک رابطه زوجیت را به مخاطره بیندازد. او عطش سیری ناپذیری در جهت مصرف و دیده شدن پیدا کرده که حتی به آنچه دارد قانع نیست و همچنان بیشتر می‎خواهد.
در «نیمه تاریک ماه»، چهار نمونه از مشکلات رایج بین زوج‎ها مطرح می‎شود تا با بازبینی هر کدام از آنها، مخاطب و تماشاگر به قضاوت و جمع‎بندی برسد. هر چند در دنیای واقعی ممکن‎ست خود نیز پیش از ورود به سالن نمایش و در زندگی شخصی، به آن مبادرت کرده باشد. بنابراین رویارویی از زاویه‎ای دیگر و بروی صحنه زنده تئاتر می‎تواند تجربه‎ای متفاوت برای او رقم بزند.
«نیمه تاریک ماه» اما در همین حد و اندازه خود را نگه می‎دارد. نه می‎خواهد از فضای کمدی و مفرح، چندان دور شده و وارد مباحث جدی و روانشناختی عمیق شود و نه ادعای تاثیرگذاری و اصلاح دارد.
این نمایش در قالب کلی، یک کمدی اجتماعی‎ست با دغدغه سوژه‎ی امروز که در نقد وابستگی به گوشی‎های همراه، به شکاف حاصل بین افراد خانواده، دوستان، زوجها و والدین و فرزندان اشاره می‎کند.
فاصله حاصل از شتاب زمان و امکانات ارتباط مجازی، موجب نوعی غریبگی و درماندگی آدمها از یکدیگر می‎شود، چنانکه هر کدام در حبابی از تنهایی درونی قرار می‎گیرد که میل به دیده شدن و مورد توجه قرار گرفتن را در او شدیدتر می‎کند. این شدت چنان اوج می‎گیرد که حتی با وجود داشتن همسر و یا شریکی جذاب و مورد علاقه، همچنان بدنبال جذب و تایید افراد دیگر است. اما هیچ موازنه‎ای در این میان بوجود نمی‎آید و دست آخر این بنای کج، فرو می‎ریزد.

نمایش، داستانی از هر کدام از زوجها را تعریف می‎کند که علی‎رغم ادعای اولیه از نزدیکی و صمیمت بین آنها و صداقتی که جعلی از آب در می‎آید، به آسیب‎ها، اختلافها و مشکلاتی ریشه‎ای می‎رسد که تنها با پنهان کردنش، می توانستند ادامه دهند. و حالا در موقعیتی که مجبور به کنار زدن نقاب از چهره هایشان و عریان کردن درون‎شان شده‎اند، به حقیقت و رازهایی از یکدیگر پی می‎برند که دیگر قابل انکار نیست.

بنی اردلان با تکیه بر موضوعی که هم جذابیت دارد و هم برای ایرانی‎ها مملوس و قابل درک است، توانسته چفت و بست داستان و اجرا را بخوبی تأمین کند. اگرچه در ابتدای نمایش، ریتم درهم و برهم و دیالوگ‎ها در یک شلوغی آشفته، قدرت تمرکز و شنیدن رسای گفتگوها را برای تماشاگر مختل می‎کند.
پس از چند دقیقه گذشت زمان، کم کم ریتم و جریان نمایش خود را پیدا می‎کند و به سبب فراز و نشیب‎های غافلگیرانه، به جلو می‎رود.
با این حال در اجرای بازیگران، یکدستی و همگنی وجود ندارد و این معضلی می‎شود که نمایش در یک انسجام و تعادل حرکت نکند. برخی مواقع، بازی‎ها قابل قبول و برخی ضعیف‎تر همراه با تپقند، که پس از ۳۰ شب اجرا، دیگر توجیه چندانی ندارد. اجرای اهورا نیازی و مژده محمدی در سطحی پایین‎تر و سیاوش صفاریان پور و مرجان اتفاقیان بهتر از سایرین هستند. بنی اردلان در این دوره از بازاجرای نمایش «نیمه تاریک ماه» بجز بهزاد عمرانی، سایر بازیگرانش را تغییر داده است. این تغییر اگرچه جذابیت هایی دارد اما به نظر می‎رسد نیازمند تمرینات و تعادل بیشتر در جنس و فضای بازی بازیگرانش است. و شاید نقطه ضعف مشهود بیشتر در این بخش به چشم بیاید. هر چند متن نیز اگرچه دراماتورژی شده و برای تئاتر آماده شده است اما نمی‎تواند وارد عمق رابطه‎ها و فضای مابین آنها به ویژه زوج میزبان شود. به نظر می‎رسد شتاب و عجله زیادی تنها برای نشان دادن خیانتها و سطحی بودن عشق و رابطه‎ها بکار برده شده و نه چرایی آنها. هر چند در یک نمایش ۷۵ دقیقه‎ای بیش از این نیز دشوار به نظر می‎رسد.
طراحی صحنه نیز قابل قبول است. تلاش شده است به فضای داخلی منزلی از قشر متوسط جامعه نزدیک باشد. و از پخش زنده فیلم بروی پرده‎ای در انتهای صحنه، تداعی زیر ذره بین بودن و رویارویی با لنز دوربین به عنوان ناظری تمام وقت، بهره برده شده که ایده جذابی‎ست.
داستان به سمتی پیش می‎رود که مشخص می‎شود تمام افراد حاضر در مهمانی، رازهایی برای پنهان کاری از همسر و پارتنرشان داشته‎اند، رازهایی که اغلب طعم و بوی خیانت و یا رابطه‎های موازی دارد. این برجستگی خیانت می‎تواند نقد واضحی به روابط عاطفی نیز باشد. روابطی که هر چند با گمان و نیت عاشقانه و دلبستگی آغاز شده و شکل می‎گیرد اما طی همان فرآیند میل و فقدان، به نظر می‎رسد که تاریخ انقضای کوتاهی دارد و یا به تنهایی کفایت نمی‎کند.
«نیمه تاریک ماه» با نامی استعاری از خسوف که به تاریک شدن فضای رابطه‏ها اشاره دارد و عریان شدگی آن بخشی از ماه که در تاریکی‎ست و بیشتر می‎توان به نقص‎های آن پی برد، می‎تواند نمایشی مفرح و دغدغه‎مند باشد که لحظاتی خوش را برای تماشاگران و همراهانشان رقم بزند و در عین حال پیامهای اخلاقی نیز داشته باشد..


با پوزش از درج دوباره مطلب، متوجه شدم به اشتباه در برگه نمایش مطلب درج نشده و در صفحه عمومی ارسال شده.
×××
درباره نمایش مبانی تاریکی – میلاد شجره
روزنامه سازندگی سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۴
نیلوفرثانی
«مفیستوی معاصر»

نمایش «مبانی تاریکی» که از اوایل شهریورماه در تماشاخانه ایرانشهر بروی صحنه آمده متنی از مهام میقانی و کارگردانی میلاد شجره دارد.
این ... دیدن ادامه ›› دو هنرمند که تا کنون کارهای اجرایی مشترکی با همکاری هم انجام داده‎اند، اینبار با نمایشی دراماتیک که به فرمی تجربی و رئال نزدیک است، به زیست و موقعیتی واقعی در قالب اجرا پرداخته‎اند.
مهام میقانی از نویسندگان و درام‎نویسان معاصرست که توانسته با خلق فضاهای خلاقانه با میانجی تاریخ و رخدادهای مستند، بستری برای نگارش بسازد که گوشه‎های تاریکی از آنچه در دل تاریخ مانده و کمتر به آن پرداخته شده است، به محضر دید و شناخت مخاطبان و ناظران برسد.
رمانها و داستانهای او با فضایی ایرانی و شهری به ماجراهایی از کشف جرم و یا روابط انسانی در پیوند با زمان وقوع می‎پردازد. و درام‎ها که چندی پیش و در ۱۴۰۳ ، یکی از آنها به نام " ادبیات" توسط محمود امین نیز بر صحنه اجرا شد، همگی در تلاشی برای بازیابی امر نو است. چه در خلال اتفاقات تاریخی و اجتماعی و چه بهره از فرمی تجربی، او حافظه جمعی را به روشنایی و آگاهی آنچه گذشته و یا هنوز در جریان است، فرا می‎خواند.
مهام میقانی در نمایشنامه‎ی اخیر خود «مبانی تاریکی» نیز، دست به این تجربه زده است که نه تنها به زوایایی از گوشه‎های تاریک درون جامعه نوری بتاباند بلکه بطور منحصر ببینده و تماشاگر را دعوت کند که به درون خود نیز نگاهی کند.
او با طرح مسئله‎ای اخلاقی- فلسفی در طی جریان نمایش، مخاطب را در مسیرهایی از دوراهی تصمیم، همذات پنداری، هسویی با امر غیراخلاقی و غیرانسانی، ابتذال شر، فشارهای اقتصادی و معضلات اجتماعی و همدستی با نظام حاکمی قرار می‎دهد که شهروندانش را به خود شبیه می‎کند.
قصه «مبانی تاریکی» درباره نویسنده‎ایست که در برخورد با یک اتفاق و آشنایی با همسایه‎ی خود، تصمیم می‎گیرد با دوستانش نمایشی را روی صحنه ببرد که از خلال آن به نقشه‎ای که به سرقت سکه‎های طلای همسایه‎اش ختم می‎شود، برسد.
بازیگران با اسامی واقعی خود نقش‎هایی را ایفا می‎کنند که به جهان واقعی آنان در شمایل کلی نزدیک است. «سعید چنگیزیان» نقش نویسنده، کارگردان و بازیگر را برعهده دارد و «میلاد شجره و فریال ‌سنگری»، بازیگران نمایش و «‌دلسا ‌کریم‎‌زاده»، همسایه‎ا‎ی که ثروتی به ارث رسیده دارد و قرار است تهیه‎کننده نمایش نیز باشد.
این ترکیب در متن و سپس در اجرا، مرزهای قراردادی و بازنمایی‎های واضح یک نمایش را در هم می‎ریزد و به همان سبک شبه مستندی نزدیک می‎شود که مهام میقانی در آن خبره و تخصص دارد.
اینبار مسئله تاریخی در اکنونیتی‎ست که ریشه‎هایش را می‎توان در بسیاری از افراد جامعه دید و چه بسا به آینده نیز تسری پیدا می‎کند.
«مبانی تاریکی» از جهتی به قشر الیت، روشنفکر و ادبی جامعه اشاره می‎کند که در مناسبات بیمار اقتصاد و اداره کشور، روح خود را معامله می‎کند و از هنر به عنوان ابزاری در جهت منافع شخصی با روش‎های غیرانسانی و غیراخلاقی بهره می‎برد. او مفیستویی‎ست که تحت فشارهای سیستمی و سلطه قدرت در ارعاب و سرکوب روح رهایی‎بخش او و تشدید معضلات اقتصادی و اجتماعی، با نظامی که متولی چنین شرایط بحرانی‎ست، همدست شده و دستش را در جیب دیگری می‎کند تا به اصطلاح سهم خودش را بردارد. درست همان کاری که در طی سالها با مردم جامعه شده است. و این امر آنقدر روح جمعی را آزرده که برای جبران آن، مشروعیت انجام هر عملی، مجوزی نانوشته دارد. او خود نمونه کوچکی از همان سیستم قدرت را که سالها در درونش شکل گرفته و رشد یافته، نشان می‎دهد و این همان روند توزیع خشونتی‎ست که از نوک هرم به اقشار و توده‎های مردم منتشر شده و ریشه ها و مبانی تاریکی را تولید می‎کند.
اضمحلال، رخوت و کمرنگ شدن کنشمندی و بروز کنش‎های انقلابی و مسئولیت‎پذیری اجتماعی که اغلب از خواستگاه قشر روشنفکر و پیشرو جامعه جرقه می‎خورد، درست همان نقطه‎ایست که هدف نظام‎های قدرتمدار بر آن استوار است. تهی‎شدگی از منش و کرامت انسانی و افتادن به ورطه سقوط و اختگی.
«مبانی تاریکی» با وجوه اجتماعی و تاریخی، هوشمندانه در یک قصه روان و ملموسی که برای مخاطب تئاتر آشنا و در ذهن او حاضر و حاکم است، برای پیشبرد اهداف خود بهره می‎برد، او کاراکترها را با نام واقعی بازیگران، از نقش‎های تقلیدی دور کرده و به جهانی از زیست روزمره و جاری می‎آورد تا این فاصله نیز در ذهن تماشاگر محو شود.
سپس با طرح پلاتی از آنچه که اکثریت افراد جامعه، هر روز با آن مواجه و درگیرند و مکرر روبرو می‎شوند، ابتذال شرّ را به شکل و شیوه‎ای که مدام در حال تولید و بازتولید است و به امری عادی بدل شده، به معرض می‎گذارد.
متن و اجرا هر دو در طی این فرآیند، باتلاقی را شبیه‎سازی می‎کنند که بدون آنکه مخاطب مقاومتی احساس کند به درون آن کشیده می‎شود. چه بسا در مواجهه با این ابتذال شرّ، خود نیز همراه شده و مهر تایید می‎زند. این همان انباشتگی سلب حقوق به حق انسانی و شهروندی‎ست که در مصاف با مصادیق آن، بروز می‎کند.
دامنه ابتذال شرّ و رواج بی‎اخلاقی، تجاوز به حریم خصوصی و شخصی افراد، عدم مسئولیت اجتماعی، سلب آزادی و حقوق انسانی، بیش از آنچه تصور می‎شود در جامعه‎ای که بیمار است، رواج داشته و نفوذ کرده است.
«مبانی تاریکی» با فرم اجرایی که میلاد شجره به عنوان کارگردان انتخاب کرده و با بازی‎های باورپذیر و واقعی به ویژه سعید چنگیزیان در بهره از طراحی صحنه‎ای که خود سالن اجرای تئاتر است و در این جا سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر در نظر گرفته شده که نمایش در همان جا نیز در حال اجرا است، و با طراحی لباس به ویژه پالتویی بلند و مصداقی از صاحب قدرت بر تن چنگیزیان و بهره از مولتی مدیا، هر چه بیشتر پیوند متن را با مفاهیم مورد طرحش در اجرا درآمیخته و پیاده سازی می‎کند.
«مبانی تاریکی» اجرایی گفتگومحور است که در خلال این گفتگوها به مسائل بسیاری از زیست روزمره یک فرد در جامعه کنونی ایران، اشاره می‎شود. از روابط عاطفی، مشکلات اقتصادی، تفریحات، وضعیت روانی غالب افراد در میانسالی، میزان یأس و امید جاری، عدالت و تبعیض‎ها و بیش از همه بازنمایی روند استحاله کرامت و شأن فردی در مقام هنرمند، نویسنده و فرهیخته، بطور کاملا روشنی، جانمایی و تصویری از وضعیت جامعه معاصر ایران را ارائه می دهد. مهام میقانی باز همان نگاه واکاوانه و جستجوگرانه خود را در دل داستانی به ظاهر "ساده و معمولی" از نقشه یک جرم و خشونت، با تاریخ معاصر و در ۱۴۰۴ پیوند می‎زند و نشان می‎دهد برای بقا در سیستمی نامتعادل و ناعادلانه، جلوه‌ی بارز خشونت، بازتاب گزینش شرّ اخلاقی از سوی مردم است.
.
امیدوارم روزی در یک کنسرت عمومی، حضور و درخشش تو را ببینیم و از صدای زیبات بیشتر لذت ببریم.
«بهاره بانی»
آوازهایت درخشان بودند.
نیلوفر ثانی (niloofarsani)
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
درود آقای شریفی گرامی. ممنون از توجه و لطفتون. آواز و اجرای این بانوی هنرمند بسیار دلنشین و حرفه ای بود. چه خوب افشین زمانی عزیز این فرصت رو برای این بازیگر هنرمند مهیا کرد.
به امید روزهای خوب..
۲۶ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درباره نمایش مبانی تاریکی – میلاد شجره
روزنامه سازندگی سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۴
نیلوفرثانی
«مفیستوی معاصر»

نمایش «مبانی تاریکی» که از اوایل شهریورماه در تماشاخانه ایرانشهر بروی صحنه آمده متنی از مهام میقانی و کارگردانی میلاد شجره دارد.
این دو هنرمند که تا کنون کارهای اجرایی مشترکی با همکاری هم انجام داده‎اند، اینبار با نمایشی دراماتیک که به فرمی تجربی و رئال نزدیک است، به زیست و موقعیتی واقعی در قالب اجرا ... دیدن ادامه ›› پرداخته‎اند.
مهام میقانی از نویسندگان و درام‎نویسان معاصرست که توانسته با خلق فضاهای خلاقانه با میانجی تاریخ و رخدادهای مستند، بستری برای نگارش بسازد که گوشه‎های تاریکی از آنچه در دل تاریخ مانده و کمتر به آن پرداخته شده است، به محضر دید و شناخت مخاطبان و ناظران برسد.
رمانها و داستانهای او با فضایی ایرانی و شهری به ماجراهایی از کشف جرم و یا روابط انسانی در پیوند با زمان وقوع می‎پردازد. و درام‎ها که چندی پیش و در ۱۴۰۳ ، یکی از آنها به نام " ادبیات" توسط محمود امین نیز بر صحنه اجرا شد، همگی در تلاشی برای بازیابی امر نو است. چه در خلال اتفاقات تاریخی و اجتماعی و چه بهره از فرمی تجربی، او حافظه جمعی را به روشنایی و آگاهی آنچه گذشته و یا هنوز در جریان است، فرا می‎خواند.
مهام میقانی در نمایشنامه‎ی اخیر خود «مبانی تاریکی» نیز، دست به این تجربه زده است که نه تنها به زوایایی از گوشه‎های تاریک درون جامعه نوری بتاباند بلکه بطور منحصر ببینده و تماشاگر را دعوت کند که به درون خود نیز نگاهی کند.
او با طرح مسئله‎ای اخلاقی- فلسفی در طی جریان نمایش، مخاطب را در مسیرهایی از دوراهی تصمیم، همذات پنداری، هسویی با امر غیراخلاقی و غیرانسانی، ابتذال شر، فشارهای اقتصادی و معضلات اجتماعی و همدستی با نظام حاکمی قرار می‎دهد که شهروندانش را به خود شبیه می‎کند.
قصه «مبانی تاریکی» درباره نویسنده‎ایست که در برخورد با یک اتفاق و آشنایی با همسایه‎ی خود، تصمیم می‎گیرد با دوستانش نمایشی را روی صحنه ببرد که از خلال آن به نقشه‎ای که به سرقت سکه‎های طلای همسایه‎اش ختم می‎شود، برسد.
بازیگران با اسامی واقعی خود نقش‎هایی را ایفا می‎کنند که به جهان واقعی آنان در شمایل کلی نزدیک است. «سعید چنگیزیان» نقش نویسنده، کارگردان و بازیگر را برعهده دارد و «میلاد شجره و فریال ‌سنگری»، بازیگران نمایش و «‌دلسا ‌کریم‎‌زاده»، همسایه‎ا‎ی که ثروتی به ارث رسیده دارد و قرار است تهیه‎کننده نمایش نیز باشد.
این ترکیب در متن و سپس در اجرا، مرزهای قراردادی و بازنمایی‎های واضح یک نمایش را در هم می‎ریزد و به همان سبک شبه مستندی نزدیک می‎شود که مهام میقانی در آن خبره و تخصص دارد.
اینبار مسئله تاریخی در اکنونیتی‎ست که ریشه‎هایش را می‎توان در بسیاری از افراد جامعه دید و چه بسا به آینده نیز تسری پیدا می‎کند.
«مبانی تاریکی» از جهتی به قشر الیت، روشنفکر و ادبی جامعه اشاره می‎کند که در مناسبات بیمار اقتصاد و اداره کشور، روح خود را معامله می‎کند و از هنر به عنوان ابزاری در جهت منافع شخصی با روش‎های غیرانسانی و غیراخلاقی بهره می‎برد. او مفیستویی‎ست که تحت فشارهای سیستمی و سلطه قدرت در ارعاب و سرکوب روح رهایی‎بخش او و تشدید معضلات اقتصادی و اجتماعی، با نظامی که متولی چنین شرایط بحرانی‎ست، همدست شده و دستش را در جیب دیگری می‎کند تا به اصطلاح سهم خودش را بردارد. درست همان کاری که در طی سالها با مردم جامعه شده است. و این امر آنقدر روح جمعی را آزرده که برای جبران آن، مشروعیت انجام هر عملی، مجوزی نانوشته دارد. او خود نمونه کوچکی از همان سیستم قدرت را که سالها در درونش شکل گرفته و رشد یافته، نشان می‎دهد و این همان روند توزیع خشونتی‎ست که از نوک هرم به اقشار و توده‎های مردم منتشر شده و ریشه ها و مبانی تاریکی را تولید می‎کند.
اضمحلال، رخوت و کمرنگ شدن کنشمندی و بروز کنش‎های انقلابی و مسئولیت‎پذیری اجتماعی که اغلب از خواستگاه قشر روشنفکر و پیشرو جامعه جرقه می‎خورد، درست همان نقطه‎ایست که هدف نظام‎های قدرتمدار بر آن استوار است. تهی‎شدگی از منش و کرامت انسانی و افتادن به ورطه سقوط و اختگی.
«مبانی تاریکی» با وجوه اجتماعی و تاریخی، هوشمندانه در یک قصه روان و ملموسی که برای مخاطب تئاتر آشنا و در ذهن او حاضر و حاکم است، برای پیشبرد اهداف خود بهره می‎برد، او کاراکترها را با نام واقعی بازیگران، از نقش‎های تقلیدی دور کرده و به جهانی از زیست روزمره و جاری می‎آورد تا این فاصله نیز در ذهن تماشاگر محو شود.
سپس با طرح پلاتی از آنچه که اکثریت افراد جامعه، هر روز با آن مواجه و درگیرند و مکرر روبرو می‎شوند، ابتذال شرّ را به شکل و شیوه‎ای که مدام در حال تولید و بازتولید است و به امری عادی بدل شده، به معرض می‎گذارد.
متن و اجرا هر دو در طی این فرآیند، باتلاقی را شبیه‎سازی می‎کنند که بدون آنکه مخاطب مقاومتی احساس کند به درون آن کشیده می‎شود. چه بسا در مواجهه با این ابتذال شرّ، خود نیز همراه شده و مهر تایید می‎زند. این همان انباشتگی سلب حقوق به حق انسانی و شهروندی‎ست که در مصاف با مصادیق آن، بروز می‎کند.
دامنه ابتذال شرّ و رواج بی‎اخلاقی، تجاوز به حریم خصوصی و شخصی افراد، عدم مسئولیت اجتماعی، سلب آزادی و حقوق انسانی، بیش از آنچه تصور می‎شود در جامعه‎ای که بیمار است، رواج داشته و نفوذ کرده است.
«مبانی تاریکی» با فرم اجرایی که میلاد شجره به عنوان کارگردان انتخاب کرده و با بازی‎های باورپذیر و واقعی به ویژه سعید چنگیزیان در بهره از طراحی صحنه‎ای که خود سالن اجرای تئاتر است و در این جا سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر در نظر گرفته شده که نمایش در همان جا نیز در حال اجرا است، و با طراحی لباس به ویژه پالتویی بلند و مصداقی از صاحب قدرت بر تن چنگیزیان و بهره از مولتی مدیا، هر چه بیشتر پیوند متن را با مفاهیم مورد طرحش در اجرا درآمیخته و پیاده سازی می‎کند.
«مبانی تاریکی» اجرایی گفتگومحور است که در خلال این گفتگوها به مسائل بسیاری از زیست روزمره یک فرد در جامعه کنونی ایران، اشاره می‎شود. از روابط عاطفی، مشکلات اقتصادی، تفریحات، وضعیت روانی غالب افراد در میانسالی، میزان یأس و امید جاری، عدالت و تبعیض‎ها و بیش از همه بازنمایی روند استحاله کرامت و شأن فردی در مقام هنرمند، نویسنده و فرهیخته، بطور کاملا روشنی، جانمایی و تصویری از وضعیت جامعه معاصر ایران را ارائه می دهد. مهام میقانی باز همان نگاه واکاوانه و جستجوگرانه خود را در دل داستانی به ظاهر "ساده و معمولی" از نقشه یک جرم و خشونت، با تاریخ معاصر و در ۱۴۰۴ پیوند می‎زند و نشان می‎دهد برای بقا در سیستمی نامتعادل و ناعادلانه، جلوه‌ی بارز خشونت، بازتاب گزینش شرّ اخلاقی از سوی مردم است.
درباره نمایش آناتومی و زوایای پیشرفت شغلی آقای بازیگر در شب کریسمس یا مفیستوفلس/ مرتضا اسماعیل کاشی
روزنامه سازندگی سه شنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۴
نیلوفر ثانی

"صورت‎نگاری شرّ در شکوه صحنه"
«مرتضی اسماعیل کاشی» از هنرمندان حرفه‎ای تئاتر است که توانسته در مدت فعالیت هنری خود، چه در بازیگری و چه کارگردانی، مخاطبان و علاقمندان بسیاری را جذب نماید.
اسماعیل کاشی، دوره کارگردانی خود را با نمایش "سه خواهر" پس از حضور موفق به عنوان بازیگر در آثار نمایشی همچون «برنارد مرده است، مکبث، عجایب المخلوقات، دستگاه، مستاجر،اتاق ورونیکا، کلاغ و تعدادی دیگر...» و دریافت جایزه بهترین بازیگری مرد در سی‎و یکمین جشنواره بین‎المللی تئاترفجر ... دیدن ادامه ›› برای نمایش «ویتسک» به کارگردانی رضا ثروتی، آغاز کرد که در سال ۹۵ و در تالار مولوی بروی صحنه رفت. یکسال بعد نمایش "صد درصد" را با دو بازیگر حرفه‎ای تئاتر، "ستاره پسیانی و هوتن شکیبا" در تماشاخانه ایرانشهر بروی صحنه برد. اما نمایش "پنجاه/پنجاه" اجرایی کارگاهی و در تماشاخانه هیلاج، در سال ۹۸ که روایتی تاریخی و مرتبط با قربانیان اردوگاه‎های جنگ جهانی دوم بود، توانست نظر بسیاری از تماشاگران و منتقدان را جلب نماید. طراحی صحنه و فضای اجرا، هماهنگی در بازی‎ها و عناصر صحنه، منطبق با مضمون و با قاب‎های تصویری، جذابیت‎های بصری چشم‎نوازی ارائه می‎داد. ضمن آنکه معنایی مرتبط با تئاتر و تاثیر نمایش و هنر در شرایط بحرانی نیز داشت.
نمایش"پنجاه/ پنجاه" حاصل همکاری و نویسندگی مشترک اسماعیل کاشی و هاله مشتاقی‎نیا، در ۱۴۰۲ و در دو دوره بازتولید شد و با نام کاملتر انسان/اسب، پنجاه/پنجاه» و با بیش از ۲۰۰ اجرا به عنوان یکی از اجراهای موفق چند سال اخیر، مطرح و مورد استقبال قرار گرفت.
در تازه‎ترین اثر خود اسماعیل کاشی که از ۳ شهریور ماه در سالن استاد ناظرزاده کرمانی مجموعه تماشاخانه ایرانشهر بروی صحنه رفته است، متنی را برگزیده که باز هم مضمونی تاریخی و نزدیک به مصائب و شرایط اجتماعی و سیاسی حول جنگ جهانی دوم دارد. همزمان با ظهور حزب نازیسم در آلمان و تاثیرات یک حکومت فاشیستی بر وضعیت اجتماعی، جامعه، هنر و هنرمند، و رویکرد این قشر در این شرایط، مورد نظر قرار گرفته است.
نمایشی برگرفته از رمان "مفیستو: یک پیشرفت شغلی" از "کلاوس مان" است که از یک چهره واقعی و هنری تئاتر آلمان در همان دوران برداشت شده و پیشتر نیز نمایشی با عنوان مفیستو و همین رمان در سال ۹۸ توسط دکتر دلخواه و با حضور جمعی از بازیگران و خود اسماعیل کاشی به اجرا درآمد.
کلاوس مان، رمان "مفیستو" را بر اساس زندگی "گوستاو گروندگنس" بازیگر و کارگردان تئاتر آلمانی و مشابه وقایع واقعی نگاشته است. این شخصیت که سال‌های ۱۹۲۰ تا ۱۹۶۳ فعالیت می‌کرده به دلیل دوستی نزدیک با کلاوس و نسبت خانوادگی با خانواده "مان" که مدتی داماد آنها بوده و با خواهر کلاوس، اریکا مان ازدواج داشته است، کاملا در تیرس نگاه و شناخت اطرافیانش بوده و فعالیت‎های او بازتاب وسیعی داشته است.
کلاوس مان، در رمان خود با تغییر نامها این شخصیت را "هندریک هوفگن" نام گذاری کرده و به پیشرفت شغلی او در برهه‎های تاریخی از زمانی که قرار بر اجرای تئاتری انقلابی در دهه ۱۹۲۰ داشته تا پس از روی کار آمدن حزب نازی و علی‎رغم آن تلاش‎های آزادی خواهانه و سوسیالیستی و توصیه کلاوس به بازنگشتن گروندگس به آلمان و بازگشت او و همکاری با حزب نازی برای ادامه فعالیت‎های هنری‎اش، بطور مشروح پرداخته است.
به ویژه آنکه بسیاری از هنرمندان و نویسندگان و خود کلاوس و پدرش توماس مان (برنده جایزه نوبل ادبیات) در دوران هیتلر مجبور به تبعید و ترک آلمان شده بودند، این هم‎سازی و همکاری هنرمندی فرصت‎طلب، سوژه مهمی برای نگارش رمان در دوران تبعید به نظر می‎آمد.
کلاوس مان، رمان را از زمان اجرای نمایشی انقلابی در سالن تئاتر که گروندگس و سایر اعضای گروه تئاتر در حال تمرین و اجرا بودند آغاز کرده و تا اوج شهرت او در اجرای نقش‎ها و کارگردانی تئاتر در آلمان و در دوره نازی و دوره‎هایی از خیانت، همکاری با حکومت وقت و دست زدن به هر دستاویزی برای ادامه حضورش بر صحنه تئاتر و در نهایت در انزوایی تلخ، ادامه می‎دهد. دوره‎ای ۱۰ ساله که از او یک مفیستو می‎سازد. گروندگس همان مفیستویی‎ست که با معامله روح خود در قبال شهرت و بقا بروی صحنه، نیروی ویرانگریست که جز خود به چیز دیگری اهمیت نمی‎دهد و هر چیزی را در این راه قربانی می‎کند.
اسماعیل کاشی و مشتاقی‎نیا در نمایش اخیر خود با نام طویل «بررسیِ آناتومی و زوایایِ پیشرفتِ شغلیِ آقای بازیگر در شب کریسمس یا مفیستوفلس»، مبنای متن و نمایشنامه را بر اساس همین رمان مشهور کلاوس مان قرار داده و با گزینش رخدادهای مهم و تعیین مسیر گروندگس از شروع فعالیتها و تا شهرتش بر صحنه، پیش برده‎اند. اگر چه پایان‎بندی نمایش متفاوت از رمان در نظر گرفته شده است.
این کارگردان جسور که همواره وجهی از تجربه‎گرایی و شیوه‎های کارگاهی را در اجراهای خود مد نظر قرار داده است، اینبار نیز با تعداد زیادی از هنرجویان کارگاه بازیگری، نمایشی را تدارک دیده که بیش از ۵۰ بازیگر دارد. صحنه مدام از بازیگران پرو خالی می‎شود و فیگورها و پرفورمنس‎ها، پی‎در پی ساخته و پرداخته می‎شوند.
اسماعیل کاشی و اجراگرانش تلاش کرده‎اند با حفظ روایی متن، بروی خلق تصاویر و قاب‎های بصری بیشتر متمرکز باشند. اگر چه زمان محدود برای اجرای متن طویلی چون مفیستو با انبوهی از جزئیات، وقایع و روابط، شتابزدگی و سرعت بالای اجرای گزینشی را لاجرم بدنبال دارد. شاید بهمین دلیل است که اگر مخاطب از قبل زمینه آشنایی و یا اطلاع از داستان و زندگی " گروندگس" را نداشته باشد، نمی‎تواند با روبرو شدن با این حجم اسامی اشخاص و کاراکترها (که برخی تغییر نیز کرده‎اند)، داستان را بطور روشن و مشخص دنبال کند و همواره نوعی گنگی و ابهام در سیر و سرنوشت افراد، گریبانگیر است.
نویسندگان این اثر با انتخاب رخدادهای مهم، سیر داستانی را در نظر گرفته‎اند که بتواند کارنامه شغلی و زندگی گروندگس را با تحولات و تغییراتی که داشته در طول زمان نشان دهد. اما بیش از آنکه بتواند روایتگر مفهومی و داستانی و یا شکلی از اعتراض باشد، بیشتر به ویژگی‎های بصری و شمایل‎های تصویری، بازی با نور و حرکات فرم متمایل شده و شتابزدگی و عدم ایجاد مکث‎هایی اجرایی، در جهت فهم و ادراک بیشتر مخاطب با روند تغییرات، حلقه اصلی معنایی و مفهومی را مختل کرده است.
نمایش "بررسی آناتومی..." اگرچه با توجه به نام برگزیده شده، قرار است یک کالبدشکافی عمقی با تشریح کامل باشد، یک صورت‎نگاری خلاصه‎شده، تیتروار و با چاشنی ایدئولوژیک است. چه بسا زمان ۱۳۰ دقیقه‎ای اجرا، نمی‎تواند بیش از این میزان، تحلیل و یا عمقی را ارائه دهد.
بهمین دلیل اگرچه در این اثر با طراحی دکور و سازه‎ای مرتفع و جذاب که از بالکنی دو بخشی با دیواره‎ای شیشه‎ای و قابل دید و نورپردازی حرفه‎ای، بهره برده شده و به این واسطه، قابهای متنوع، حرکات فیزیکی و پرفورمنس تکمیلی و مفاهیمی مرتبط، به معرض دید تماشاگر قرار می‎گیرد اما نمی‎تواند به طور مشروح به شخصیت‎پردازی و عمق لایه‎های کاراکترهایش بدون آنکه به ورطه خیر و شر نیفتد، بپردازد. اسامی پرتعداد برای مخاطبی که پیشتر رمان را نخوانده و یا حتی اگر خوانده در حافظه‎اش نمانده است، بخوبی ربط و پیوند وقایع را، نشان نمی‎دهد. بجز کاراکتر اصلی گروندگس که آن را خود کارگردان یعنی "مرتضی اسماعیل کاشی" بازی می‎کند و به همین دلیل شاخص و مشخص است، در حجمی از نور و رفت و آمد و حضور اجراگران متعدد، حتی تاریخ و روایت زمانی از دست می‎رود و گم می‎شود. به ویژه آنکه بازی‎ها و قدرت بیان بازیگران، یکدست نیست و ضعف‎هایی در این بخش نیز محسوس است که نشان از تازه کار بودن برخی از این بازیگران دارد. بجز حضور قدرتمند و شاخص اسماعیل کاشی به عنوان بازیگر نقش اصلی و کاراکتر گروندگس که البته تمام مدت بر صحنه نیز حضور دارد، بازی دیگر اجراگران چندان به چشم نمی‎آید و در هاله او قرار می‎گیرد و بهمین دلایل اجرا در محدوده فرم بیشتر جریان دارد و از متن پیشی می‎گیرد.
دراماتورژی متنی طویل در یک اثر دراماتیکی اگر با وضوح و روشنی، تکرار و مکث همراه نباشد، تبدیل به کلیتی می‎شود که نمی‎توان جزئیات را بخوبی درک و دنبال کرد. و این عاملی می‎شود که میان اثر ادبی و اجرای صحنه‎ای آن، شکاف ایجاد شود.
با این حال نمی‎توان انکار کرد انتخاب متنی حجیم که بتواند با وضعیت روز زمانه پیوندهایی داشته و هنرمندان ضدمردمی و فرصت‎طلبی که در هر برهه‎ی تاریخی، نان را به نرخ روز می‎خورند، به معرض دید بگذارد، آنقدر اهمیت دارد که بتوان از کاستی‎های آن عبور کرد. اگرچه نمایش "بررسی آناتومی.." همانند نمایش درخشان "پنجاه/ پنجاه" در ذهن مخاطب تا مدتها باقی نمانده و اجازه تکمیلش را تا بیرون از سالن ندهد.


نیلوفر ثانیِ عزیز
بسیار ممنونم 🌹
۱۸ شهریور
مثل هر بار آموختم ازتون سرکار خانوم ثانی عزیز
۲۹ شهریور
نیلوفر ثانی (niloofarsani)
میثم هنزکی
مثل هر بار آموختم ازتون سرکار خانوم ثانی عزیز
ارادت آقا. لطف دارید همیشه آقای هنزکی عزیز .متقابلا همینطوره.
۳۰ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

کوتاه درباره نمایش هیپوکامپوس / میثم عبدی

«ترکیب امید طاهری به عنوان نویسنده و میثم عبدی در مقام کارگردان در سالهای گذشته با اجرای "کمدی استشمامات"، نشان داده که می‎تواند ترکیب موفقی باشد و در کنار یک تیم اجرایی و گروه بازیگری حرفه‎ای، نتیجه‎ی قابل قبولی رقم بخورد.
میثم عبدی در اثر تازه خود بار دیگر متنی از امید طاهری را که از منتقدان باسابقه تئاتر است و نمایشنامه‎نویس قابلی‎ست، برگزیده و به صحنه عمارت نوفل لوشاتو آورده است. نمایش " هیپوکامپوس" با فضایی متفاوت، در ارتباط با انسان و در شرایطی از خواب و بیداری می‎گذرد که قواعد رئال و تثبت شده همیشگی را ندارد؛ هر چند همچنان تاثیرات رفتار و تفکر فردی وجود دارد.
داستان در خانه‎ای می‎گذرد که عده‎ای از افراد در آن جمع شده‎اند. علت این دورهمی روشن نیست اما به نظر می‎رسد که می‎دانند در خواب، با همدیگر ملاقات می‎کنند.
هر بازیگر در ابتدا درباره نگاه و احساس شخصی‎اش توضیحاتی می‎دهد تا فضای مورد نظر شکل بگیرد و بعد از آن افراد جمع، با هم وارد دیالوگ ... دیدن ادامه ›› می‎شوند.
متن تلاش دارد به وضعیت آشفته انسان معاصر و اتفاقات پیرامون او بدون اشاره به مکان یا جغرافیای خاصی اشاره کند. در عین حال با چاشنی طنز، سنگینی موضوعات مطرح شده، تلطیف شود.
متن اگرچه دغدغه‎مند است و از زبان استعاری و شاعرانه بهره می‎برد اما با اشاره به موضوعات مختلف و تراکم لایه‎های موجود در متن با وجود ۸۵ دقیقه زمان اجرا، می‎تواند برای مخاطب سنگین بوده و ردیابی و ربط و پیوند مسائل را برای او با مشکل مواجه کند.
در عین حال کارگردانی میثم عبدی در طراحی میزانسن‎ها، اجرای بازیگران و تسلط کامل آنها در دیالوگهای حجیم، ضربدری و متناوب، نقطه قوت نمایش است. چنانکه واضح است زحمات و تمرینات زیادی برای این اجرا صرف شده است.
نمایش " هیپوکامپوس" روایتی از آشفتگی و آشوب وضعیتی‎ست که انسان امروز در جهانی که مدام در معرض خشونت، تخریب محیط زیست، کشتار، خرابکاری، خیانت و فقدان عشق و معرفت غوطه‎ور است، مرز بین خواب و بیداری را از دست می دهد.»

نیلوفرثانی

ممنون از شما خانم ثانی گرامی
۱۵ شهریور
خریدار
میثم عبدی (abdimeysam)
خانم‌ثانی بزرگوار افتخار دادین که هیپوکامپوس رو دیدین و نقدتون رو ثبت کردین... به امید دیدار شما در اجراهای آینده🙏
۲۹ شهریور
نیلوفر ثانی (niloofarsani)
میثم عبدی
خانم‌ثانی بزرگوار افتخار دادین که هیپوکامپوس رو دیدین و نقدتون رو ثبت کردین... به امید دیدار شما در اجراهای آینده🙏
آقای عبدی عزیز کار شما و گروه محترمتون ارزشمنده . خسته نباشید از زحمات و تمریناتی که کاملا مشخصه چقدر صرف کردید تا این اجرا به ثمر بشینه.
مشتاق اجراهای آتی تون هستم.
۳۰ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کوتاه درباره نمایش تکه تیکه / ملیکا ‌زارع، مبینا ‌کاظمی

نمایش با بهره از اکسسوارها و عروسک ها درباره دو دانشجوی تئاتر است که قرار است اجرایی را برای امتحان خود آماده کنند. ایده ها و متن های متفاوتی را در نظر می گیرند اما در نهایت تصمیم شان، به اجرایی خلاقانه و عروسکی ختم می شود.
تلاش این تیم که هر دو بازیگر و کارگردان این اجرا هستند و به نظر می رسد نخستین تجربه حضورشان بر صحنه است، ارزشمند است اما در بخش هایی که خود بازیگرند، نقص هایی آشکاری وجود دارد که تعادل اجرا را بر هم می زند. بخصوص نوع برخوردهای توأم با خشم در حین تصمیم‎گیری، که کمتر در میان دوستان، در این سطح رخ می دهد و در می گیرد.
اما در بخش عروسکی، خلاقیت و توانمندی قابل قبولی دارند. اگرچه مدت زمان اجرا حدود ۲۰ دقیقه است ولی قابل تحسین است که جسارت اشتراک این تجربه را با علاقمندان به کارهای دانشجویی داشته اند.
امیدوارم آثار کاملتر و قوی تری در همین سبک از این جوانان هنرمند در آینده نزدیک ببینیم.

با درود خانم ثانی گرامی
مدت زمان نمایش کلا ۲۰ دقیقه بود؟
در برگه نمایش اعلام کردن ۳۵ دقیقه
۱۳ شهریور
نیلوفر ثانی (niloofarsani)
امیر مسعود
با درود خانم ثانی گرامی مدت زمان نمایش کلا ۲۰ دقیقه بود؟ در برگه نمایش اعلام کردن ۳۵ دقیقه
درود آقای شیبانی عزیز. بله کمتر از زمان ذکر شده در برگه نمایش هست.
۱۴ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"درباره اجراهای روی صحنه"
کوتاه درباره نمایش کاتانا / فرشید روشنی

پویا سعیدی در نمایشنامه‌ای دیگری با خلق فضایی فانتزی از اقدام به خودکشی فردی که در زندگی نتوانسته به جایگاه رضایتمندی دست یابد و با سفارش قتل خود به موسسه‌ایی آدمکشی ماجراهایی را رقم می‌زند، تلاش کرده ضمن سبکی کمیک، به برخی مسائل اجتماعی و روابط بین افراد اشاره کند. اما متن " کاتانا" که در لغت به نوعی شمشیر ژاپنی اتلاق می‌شود، در همین میزان اشاره باقی می‎ماند و نمی‎تواند عمیق‎تر به ملال و سرخوردگی فردی از جامعه امروز بپردازد. بهمین دلیل داستان از حد یک نمایش کمدی و سرگرم‎کننده فراتر نمی‌رود، به ویژه در اجرا و به کارگردانی فرشید روشنی، این چاشنی افزون‎تر شده و ترکیب مشخصی از تفریح، لودگی، افراط در کلیشه‎های روابط احساسی و اشاره‌ای گذرا به مسائل اجتماعی، ارائه می‌شود.

حضور ۴ کاراکتر روی صحنه و دو کاراکتر ویدئویی و بهره از پرده‌ای بزرگ و پخش سرگذشت و توضیحات راوی از کاراکترها بصورت فیلم، تلفیق جذابی از ... دیدن ادامه ›› ارائه اثری نمایشی و سینما را ساخته است. هر چند این تلفیق بجز جذابیت بصری و ایده‌گرایی نتیجه‌ی دیگری ندارد. نه پرداخت به سوژه مورد نظر، ظریف و دقیق است و نه ایده‎ای نو بکار برده شده و نه حتی در فرم اجرایی خلاقیتی خاص، مشهود است. همه چیز در این اجرا به سمتی از کمدی مفرح می‎رود و حتی شکست دیوار چهارم و فاصله‎گذاری‎ها و تلفیق مدیای فیلم و تئاتر نیز در همین راستا است.

"کاتانا"، نمایشی که شهریور ۱۴۰۴ در مجموعه لبخند بروی صحنه آمده و راد ‌پورجبار، مهناز افتاده‎نیا، مهسا ‌باقری و یسنا ‌میرطهماسب در آن بازی می کنند، می‎تواند انتخابی برای یک اوقات سرگرم‎کننده صرف باشد و نه نمایشی که به عنوان اثری هنری قابل تعمق و یا تاثیرگذار مطرح باشد.


نیلوفر ثانی
درباره نمایش قبیله‎ها / محمد عباداللهی
روزنامه سازندگی سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۴
نیلوفر ثانی
"عبور از مرز صدا"
نینا رین، از نمایشنامه‎نویسان معاصر انگلیسی‎ست که به تازگی مورد توجه هنرمندان تئاتر داخلی قرار گرفته و آثار مهم او را بروی صحنه می‎آورند. چندی پیش نمایش "خرگوش" توسط مهدی نصیری بروی صحنه آمد که اولین درام نینا رین در نمایشنامه‎نویسی بود. محمد عباداللهی نیز نمایشنامه مشهور رین "قبیله‎ها" را برگزیده و در عمارت نوفل لوشاتو بروی صحنه آورده است.
نینا رین که خواهرزاده نویسنده رمان مشهور دکتر ژیواگو " بوریس پاسترناک" است، در انگلیس درس خوانده و با رتبه اول در رشته ادبیات انگلیسی از دانشگاه آکسفورد، فارغ‎التحصیل شده است. او ابتدا با دستیاری کارگردانی تئاتر آغاز کرد و سپس به کارگردانی مستقل پرداخت و تجربه‎های متعددی در این زمینه بدست آورد. چنانکه در چند جشنواره‎های تئاتر، جایزه بهترین کارگردانی را نیز دریافت نموده است.
در ۲۰۰۶، او اولین نمایشنامه خود را به نام "خرگوش" ... دیدن ادامه ›› نگاشت و کارگردانی آن را بر عهده گرفت. "خرگوش" سال بعد در برادوی نیز بروی صحنه رفت. داستان خرگوش حول رابطه دختری با پدر خود می‎گردد که در مهمانی تولدش در کنار دوستانی که دعوت کرده، علاوه بر بحث های روز به ویژه درباره ارتباط های عاطفی و زندگی مشترک و تفاوتهای جنسیتی، به صورت فلش بک به آن پرداخته می‎شود. پدر که در بیمارستان بستری‎ست و در آستانه مرگ قرار دارد، همچنان تاثیرات خود را بر هویت "بلا" دارد. تاثیرات، مجموعه‎ای از نقد و محبت و بار روانیست که به نظر می‎رسد بلا را دچار بحران‎های متعددی در زندگی شخصی‎اش کرده است.

دومین نمایشنامه او "قبیله‎ها" در ۲۰۱۰ در رویال کورت لندن توسط راجر میشل، بروی صحنه اجرا شد. و توانست در سراسر دنیا مورد استقبال قرار بگیرد و در کشورهای مختلف اجرا شود.
این نمایشنامه که بطور ویژه به مفاهیم زبانی و کلامی می‎پردازد، درباره پسری با ناشنوایی مادرزادی است که در خانواده‎ای اهل فرهنگ و زبان رشد کرده و توسط آنان در محیطی بدون تاکید و یا درنظر گرفتن نقص شنوایی، و دور از جامعه کم شنوایان بزرگ شده است. بیلی که کوچکترین فرزند و خواهر و برادری بزرگتر از خود دارد، در دوستی با دختری کم‎شنوا که به تدریج شنوایی‎اش کمتر هم می‎شود، با کاربرد زبان اشاره آشنا می‎شود. این آشنایی باعث تغییر اساسی در چگونگی نحوه ارتباط او با خانواده می‎شود. خانواده ای که تلاش کرده‎اند مشکل شنوایی او را کم اهمیت در روند زندگی او بدانند و چون افراد شنوا با او رفتار کنند تا این نقص مانعی برای پیشرفت او نباشد هر چند که این نوع رفتار خود به مشکلاتی دیگر منجر شده است.
آشنایی بیلی با سیلویا که او را وارد جمع کم‎شنوایان و ناشنوایان کرده، تجربه‎ی دیگری از چگونه شنیده شدن و پذیرش را پیش می‎کشد که منجر به دگرگونی‎هایی در او شده و تبدیل به چالشی سخت می‎شود. چنانکه هویت و پذیرش خود را همانگونه که هست توسط نزدیک‎ترین افراد خانواده‎اش، مختل می‎بیند. در همین راستا او در ادامه، ترجیح می‎دهد خانواده را ترک کند و مسیر دیگری را برود.
متن به شکافی می‎پردازد که اغلب افرادی با نقصی در کارکرد حواس و یا جسم خود، که نوعی معلولیت به حساب می‎آید، چه در خانواده و چه در جمع های دیگر و چه در جامعه، درگیر آن بوده و معضلی پرچالش است.
تقابل دو دیدگاه که ناخواسته پای مسائل زبانی و معانی را نیز پیش می‎کشد، در نمایش "قبیله ها" مورد طرح قرار می گیرد. به ویژه برای کسانی که به نحوی با این نوع معلولیت‎ها و یا افراد درگیر، ارتباط دارند، ملموس‎تر است.
دو دیدگاه که یکی به این می‎پردازد که نقص و معلولیت‎ها را در فرزندان نباید برجسته کرد و مانند افراد عادی باید با آنها رفتار نمود تا کمتر توسط دیگران طرد شوند، و دیدگاه دیگر بر خلاف آن بر این باور است که باید این معلولیت ها را پذیرفت و با فرزند یا فرد مورد نظر با پذیرش آن نقص رفتار کرد. این شکل از برخورد به فرزند دارای معلولیت این احساس را می‎دهد که همان گونه که هست پذیرفته شده و نادیده گرفته نمی‎شود.
از طرفی در این متن، نینا رین به لایه‎هایی درونی‎تر افراد نیز نفوذ می‎کند. روابط خانوادگی بین اعضای خانواده که می‎تواند حجمی از حسادتها، تناقضات، مالکیت و انحصار را نسبت به همدیگر همراه داشته باشد. رابطه دنیل برادر بزرگتر با بیلی موید این نگاه رین در قالب موضوع کلی اثر است. کماآنکه در جایی از متن دنیل حتی نسبت به سیلویا ابراز محبتی عاطفی می‎کند در حالیکه می‎داند او با برادرش بیلی در رابطه است.
بنابراین به نظر می‎رسد که متن رین با وجود معیارهایی از جهان امروز به روابطی می‎پردازد که کمابیش در بسیاری از خانواده‎ها و یا ارتباط های انسانی قابل ردیابی‎ست. با تاکید بر محور زبان و مفاهیم آن که ابعاد روانشناختی و روانکاوی را در همه امور زندگی، تاثیرگذار معرفی می‎کند.

با این توضیح می توان به اجرای این نمایش در عمارت نوفل لوشاتو که توسط محمد عباداللهی در حال اجرا است، پرداخت. این نمایش با بازی علی ‌باقری، اصغر ‌پیران، ساناز ‌طاری، صفورا ‌خوش ‌طینت، زهرا ‌حیدری، مصطفی ‌فاضلی اجرا می‎شود.
اجرای "قبیله‎ها" با طراحی صحنه مناسب از وسایل نشیمن منزل که توسط پارچه‎ای سرخ رنگ پوشانده شده اند، تشکیل شده که در بخشی افکت های تصویری و دیجیتال، همراه با صدای نویز، مرتبط با مسئله شنوایی، و متن‎های نوشتاری که دستورات صحنه و یا نمایش را توضیح می‎دهد، نمایش داده می‎شود. این پوشش وسایل، خلاقیت جذابی در تداعی زبان و یا ناخودآگاهی‎ست که بستر تمامی رخدادهای فرد قلمداد می‎شود.
"قبیله‎ها" توانسته با بازی مناسب بازیگران و ارتباطی که برقرار می‎کنند، روابط خانوادگی را بازسازی کند. هر چند در انتقال مفاهیم دیگر، گاه دچار لکنت می‎شود؛ با اینحال فضاسازی و انسجام موضوع موفق است.
عباداللهی با بهره از فرمی متفاوت که بخشی از زبان، بجای اکت و حرکت، بشکل نوشتاری می‎شود، وضعیتی را ساخته و پرداخته می‎کند که با موضوع داستان منطبق است..
اجرای نقش بیلی و سیلویا به عنوان کاراکترهایی با نقص شنوایی، بخوبی از پس کار برآمده‎اند. اگرچه احتمالا به دلیل مسائل ممیزی، بخشی از مفاهیم مطرح شده در روابط کاراکترها، دستخوش تغییر و یا حذف شده است که تاثیر مستقیمی بر نمایش دارد.
" قبیله ها" از جهتی که برای نخستین بار از نینا رین، درام‎نویسی که توانسته در جهان مطرح باشد و اجراهای متعددی از آثار او در سالن‎های تئاتر، به نمایش درآید، اهمیت مضاعفی می‎یابد.
این نمایش که به موضوعاتی روز از مسائل انسانها می‎پردازد، وارد لایه‎های ذهنی و روانی افراد شده و سطحی دیگر از مناسبات موجود را مورد طرح قرار می‎دهد.
نمایش "قبیله‎ها" تلاش کرده با طراحی لباس، میزانسن‎ها، صحنه، نورپردازی و سایر عوامل، در مسیر متن اصلی قدم بردارد. اگرچه به دلیل آنکه نخستین مواجهه تماشاگر ایرانی با این متن و اجرای آن است، می‎توان خلاقیتهای بیشتری برای تکمیل اثر در نظر گرفت.


"علیرضا فرزانیان"

منتظر درخششت روی صحنه هستم.
با وجود مدتهای زیادی که برای این نمایش تمرین میشه، بدون شک نتیجه هم درخشان خواهد بود.
موفق باشید.
نیلوفر ثانی (niloofarsani)
درباره نمایش کهته i
کوتاه درباره نمایش "کهته" به کارگردانی حسین اسدی
نیلوفر ثانی
« این خاک بوی خون می‎دهد»

" کهته" نمایشی برگزیده از جشنواره چهل و دوم تئاتر فجر، از جزیره خارک، این شبها مهمان پایتخت بوده و میزبان تئاتردوستان است. درخشش گروه های شهرستانی که نشان از زحمت و تمرینات کافی دارد، نشان می دهد که علاقمندان به این هنر، حتی در برابر کمترین امکانات و یا سایر مشکلات موجود، تسلیم نشده و مصمم به ساخت اثر هنری و بازی بروی صحنه هستند.
حسین اسدی از هنرمندان جنوبی‎ست که با گروه نمایشی خود، " کاغذ سفید"، همواره تلاش کرده تا تئاتر و اجرای آن را ادامه دهد و حاصل این تلاش در شهر تهران نیز با علاقمندان به این هنر به اشتراک ... دیدن ادامه ›› گذاشته شود.
نمایش "کهته" که از ۱ مرداد در تالار چهارسوی تئاترشهر بروی صحنه آمده با روایتی بومی و محلی، اقتباسی آزاد از تراژدی "رومئو و ژولیت" شکسپیر است که عقیل جماعتی آن را دست مایه قرار داده و با توجه به شرایط و مسائل موجود در فرهنگ و سنت منطقه، به نگارش در آورده است.
مسائلی از دشمنی‎ها و رقابت‎های قومی و قبیله‎ای که منجر به کشتار و قربانی شدن بسیاری از مردم در آتش این کینه‎ها و جنگ قدرتها می‎شود.
میان دو خانواده سرشناس شهر که صاحب قدرتند، اختلافات سالهاست که ادامه دارد. حتی محبت و عشق دو فرد از این دو خاندان، نمی‎تواند چاره‎ای برای صلح و خاتمه خشونت و کشتار باشد.
متن اگرچه خطی و یک روایت پرتکرار است و منطقه‎ای از جنوب ایران را به عنوان جغرافیای اتفاقات مورد توجه قرار داده تا مسائلی چون تعصبات افراطی، دخترکشی، ترور و زد و بندهای پشت پرده را مطرح کند اما در سطحی کلان‎تر قابل تعمیم به شرایط موجود در کل جامعه و وضعیت سیاسی و اجتماعی ایران است. هر کاراکتر می‎تواند نماینده‎ و نمونه‎ای عینی از وضعیتی باشد که جامعه ایران با آن مواجه و دست به گریبان است. رواج سنتهای متعصبانه، منفعت‎طلبی‎ها، سرکوبگری، فشار و حقارت به فرودستان جز شعله‎های آشوب و انتقام، چیزی بدنبال نخواهد داشت.
"کهته" که نشان از تمرینات و تسلط بازیگرانش به نقش‎ها و کاراکترهایشان دارد، با کارگردانی حسین اسدی، به مفاهیمی چند لایه می‎پردازد و نقدی اجتماعی دارد. به ویژه که در جریان اجرا، روح شاعرانگی شکسپیر و خوانش برخی از قسمت‎های "رومئو و ژولیت" به میان می‎آید اما بر خلاف آنچه در کتابها و رویاها ترسیم می‎شود، نمی‎تواند در برابر جاه‎طلبی، زیاده‎خواهی و تعصب کور حاکم، تاثیر گذار باشد.
"کهته" نمونه واقعی و نه داستانی و خیال‎پردازی، از آن چیزی‎ست که در پیرامون ما و در جامعه به طور روشن و مکرر رخ می‎دهد و قابل ردیابی‎ست. واقعیتی که خشونت با تمام مزمت و نکوهش از شرایط حاکم به افراد متکثر شده و رواج می‎یابد.
گروه نمایشی "کاغذ سفید" تمام تلاش خود را در اجرایی قابل قبول می‎کنند، ضمن آنکه در زمانی حدود ۷۵ دقیقه باید سیر داستانی را حفظ و به انجام برسانند.
طراحی صحنه با وجود سازه‎ای چوبی به شکل لنج، و نورپردازی و حضور موسیقی زنده جنوبی و بندری در تمام طول اجرا، نقطه اتصال و پیوند تماشاگر با جغرافیای مورد نظر و از عناصر تاثیرگذار در فضاسازی و اتمسفر اجرا است تا اصالت روایی خود را حفظ نماید.
در نهایت اجرای " کهته"، نمونه‎ای از تلاش گروهی هنرمند از شهری کوچک است که هر چند بارقه‎هایی از امید و عشق را می تاباند اما نشان می‎دهد که این خاک، هنوز هم بوی خون می‎دهد..

درباره نمایش " آداب شکار روباه" / محمد شاکری
منتشر در روزنامه سازندگی سه شنبه 17 تیر 1404
نیلوفر ثانی
"اقتباسی هویتمند، روایتی مستقل"

"آداب شکار روباه" نمایشی به کارگردانی محمد شاکری است که اجراهای خود را پس از وقفه در فعالیتهای نمایشی و هنری به دلیل وضعیت جنگی پیش آمده،از ۸ تیرماه و در سالن چهارسوی مجموعه تئاترشهر آغاز کرده است.
این نمایش که حاصل کار گروهی شهرستانی از استان خراسان شمالی و شهر بجنورد است با حضور در جشنواره چهل‎و سوم تئاتر فجر، نظر بسیاری از تماشاگران و اهالی تئاتر را جلب نمود و به عنوان یکی از اجراهای خوب نمایشی این جشنواره، مطرح گردید.
گروه تئاتر "آداب شکار روباه" چندی پیش در جشنواره ... دیدن ادامه ›› نمایشی کشور تاجیکستان نیز حضور یافت و توانست در آن رویداد، نماینده مطرحی از ایران باشد و مورد تقدیر قرار بگیرد. چنانکه مسئولان هنری تاجیکستان از این گروه برای اجراهای بیشتری دعوت بعمل آوردند.
"آداب شکار روباه"، به نویسندگی ابراهیم عادل نیا، هر چند موضوع و ارجاعی تاریخی دارد اما هوشمندانه فرم روایت خود را با نمایشنامه کلفت‎های ژان ژنه که اثری معاصر و امروزی است، تلفیق نموده و در بستری از آن به نقل موضوع می‎پردازد.
در چادر آغامحمدخان قاجار و در اردوگاه جنگ، دو فرد که به نظر یکی شاه و دیگری خدمتکار اوست به مکالمه مشغولند. حقارتها، رنج‎ها و عقده‎های این شاه اخته با ملازم و نوکر خود بازگو می‎شود تا از بُعد رواشناختی نیز مخاطب با احوال آغامحمدخان و روحیه‎ی آزارگری او آشنا شود.
کمی که می‎گذرد روشن می‎شود که این دو فرد هر دو ندیم‎باشی آغامحمدخان هستند که در غیاب او در چادر، در حال بازی و نمایش نقش شاه و نوکر هستند، درست همانطور که ژان ژنه دو خواهر خدمتکار را در نبود مادام به بازی و نقش‎آفرینی وامی‎دارد تا مسئله‎ی مهمتر و کلانتری از دلخوری و نارضایتی خدمتکاری نسبت به صاحبخانه را مطرح نماید. با بهره از تجسم توهم، و رویاپردازی در اجرای نمایشی، به اختلاف طبقاتی، استثمار و سرپیچی اشاره می‎شود و به ناهنجاری‎های روانی افراد جامعه در شرایط نابرابری و غیرعادلانه و بروز خشونت ناشی از آن، می‎پردازد.
عادل‎نیا نیز با بهره از مفاهیم و مشخصات متن ژنه، آنرا در روایتی تاریخی و یکی از رویدادهای مهم سیاسی و اجتماعی ایران، معادل‎سازی می‎کند. جایی که عقده حقارت و خشونت‎های دوره زیستی، فرد را تا سطح صاحب قدرتی که مرتکب جنایت و کشتار جمع زیادی از مردم می‎شود، پردازش می‎کند.
کودکی آغامحمد خان که در اسارت با عقیم‎سازی و اختگی او همراه است، از او موجودی می‎سازد که دست به هر جنایتی می‎زند تا خود را به قدرت برساند و در آن نگه دارد. از کورکردن چشمان بسیاری از مردمان اهالی کرمان گرفته تا هر نوع رفتار محقرانه و غیرانسانی با اطرافیان و زیردستان خود. حکایت برخی از اعمال او ،با "بازی در بازی" بخش نخست و همان منوال، در بخش دوم که با حضور آغامحمدخان همراه است، نقل می‎شود. درست همانطور که در کلفتها نیز، مادام به خانه باز می‎گردد و برخورد او با خدمتکارانش همانگونه است که توسط آن دو پیشتر بازی شده بود، آغامحمد خان نیز به چادر می‎آید و همان رفتار توأم با سوءظن، بی‎اعتمادی و وسواس را با دو ملازم خود تکرار می‎کند.
تاکید نویسنده بر اقتباس و همسان‎سازی دو متن، همان مفاهیم متن ژنه، از بهره‎کشی، استثمار و سلطه‎گری صاحب قدرت، نسبت به فرودستان خود است و شالکه روان نژندی و روانشناختی اثر را حفظ می‎کند و طبق همان ترتیب، ملازمان از نقشه قتل شاه، به کشتن خود می‎رسند. این فضاسازی مشابه می‎تواند در اشل‎های کلان‎تر به وضعیت سیاسی و اجتماعی جوامع معاصر، با وجود مستبدی در رأس و توده مردم نیز تعمیم یابد و سویه‎های تحلیلی و جامعه‎شناسی نیز ارائه دهد.
" آداب شکار روباه" که نام خود را از شیوه شکار روباهی که تک افتاده و تنهاست و بهمین دلیل براحتی قابل شکار شدن است، وام گرفته، متن منسجم و زیرلایه‎های روانشناختی با بازی‎های قوی و مسلط هر سه بازیگر به ویژه حکمت شیردل که عنوان بهترین بازیگر مرد جشنواره تئاتر فجر سال گذشته را نیز دریافت نموده، می‎تواند اجرای قابل توجهی در حال حاضر باشد. نورپردازی، طراحی صحنه و پوشش بازیگران، فکرشده و در راستای داستان است اگرچه می‎توانست خلاقیت بیشتری بکار برده شود.
محمد شاکری بهمراه گروه نمایشی خود و با تمرینات چندماهه و موفقیت در دو رویداد هنری، توانسته‎اند در یکی از سالن‎های معتبر تئاترشهر بروی صحنه بیایند و تجربه حضور در پایتخت را با مخاطب جدی تئاتر و منتقدان بدست آورند. بدون شک درخشش گروه‎های نمایشی شهرستانی که امکانات اندکی برای تمرین و اجرا دارند، می‎تواند نمونه‎ای از تلاش و فعالیت درست و تمرین شده‎ای از یک اثر صحنه‎ای باشد که در خیل اجراهای هر شب سالن‎های پایتخت، کمتر قابل مشاهده است. حمایت از این گروه‎های بااستعداد و هنرمند شهرستانها، انگیزه‎ای برای ادامه این مسیر فراهم می‎آورد که به تقویت و حضور پرتعدادتری از اجرای نمایشی از شهرهای مختلف ایران بر صحنه و شاهد کیفیت بهتری از یک نمایش باشیم.

سپاس از حسن توجه و نگاه پر مهرتون 🌹🙏
ممنون نیلوفرجان. چقدر خوبه افراد قابل اعتمادی مثل شما کامنت می ذارن و میشه بهش استناد کرد.👌🙏👍
نیلوفر ثانی (niloofarsani)
لنا گودرزی
ممنون نیلوفرجان. چقدر خوبه افراد قابل اعتمادی مثل شما کامنت می ذارن و میشه بهش استناد کرد.👌🙏👍
درود لنا جان من ممنونم از توجه و لطفت.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کوتاه درباره نمایش " مرگ یزدگرد- سیاوش خوانی"

این اجرا از دو بخش تشکیل شده که حاصل کار گروهی دانشجویی‎ست که در حد بضاعت خود و اغلب تجربه نخست‎شان، قابل قبول ظاهر شده اند.
گزینشی از دو نمایشنامه مهم و ارزشمند بهرام بیضایی، دستمایه قرار گرفته شده که بخش اول "مرگ یزدگرد" با سه بازیگر که نقشهای دیگر را نیز بر عهده دارند، اجرا می شود. بازیگران مسلط و روان اجرا می کنند و فضاسازی اثر شکل می گیرد. به ویژه بهار جوهری در بیان و اجرای نقش دختر، قابل تحسین است.
بخش دوم " سیاوش خوانی" با گروهی از بازیگران به مقطعی از زندگی سیاوش می پردازد که قرار است توسط افراسیاب کشته شود. گفتگوی او با همسرش و روایت اجراگران، روند نمایش است.
طراحی صحنه در مرگ یزدگرد، فکر شده و کارآمدترست. و در سیاوش خوانی به طراحی لباس و میزانسنها، بیشتر توجه شده است.
این نمایش با توجه به اینکه حاصل کاری تجربی و دانشجویی‎ست، توانسته موفق عمل نماید و در شب نخست بدون تاخیر و بدون تپق و نقص بیانی و در مدت ... دیدن ادامه ›› زمان 50 دقیقه اجرا شود. و انتظار می رود در شبهای آتی، به مراتب جاافتاده‎تر و کاملتر شود.

پ.ن: سالن 6 بوتیک ایران، بلک باکسی جمع و جور و با امکانات نور و سرمایشی و جایگاه تماشاگران قابل قبول است.)

نیلوفر ثانی
16 خرداد 1404
بوتیک رو تبدیل به ۷ تا سالن کردند!!!
۱۷ خرداد
نیلوفر ثانی (niloofarsani)
گندم قجاوند
ممنون از مهر و نگاه زیبای شما🌸
موفق باشید عزیزم.
نیلوفر ثانی (niloofarsani)
بهار جوهری
ممنون از لطف و نگاهتان 🌱
بهار عزیز. موفق باشی.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر
شعر و ادبیات
سینما
هنرهای تجسمی

تماس‌ها

niloofarsani