در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | امیرعباس حیدری
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:40:05
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اجرای رومئو ژولیت از اون دست اجراهایی بود که به معنی واقعی کلمه کاتارتسیس داشت و در اوج خنده شمارو به فکر فرو میبرد با اجرای شما گذر زمانو نفهمیدم
ممنونم از شما
معصومه طالبی این را خواند
سينا اسدی، ریحانه توپچی، محمد لهاک و سوبژه این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اجرای زیبایی بود و جذابیت های بصری ویژه ای داشت، از بازی یسنا جان به شدت لذت بردم.
خسته نباشید میگم به آقای کوزه گر عزیز و گروه دوستداشتنیشون.
یکی از ماندگارترین نقش آفرینی های تاریخ بدون شک جوکر هیث لجر میتونه باشه
میثم محمدی، امیرمسعود فدائی و امیر مسعود این را خواندند
محمد لهاک و سوبژه این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خلاصه نمایشنامه رومئو ژولیت

داستانی از شهر ورنا ماجرای عشق دختر و پسری از دو خانواده بزرگ که با یکدیگر دشمنی دیرینه دارند. رومئو که از خاندان مونتگیو است، به امید ملاقات با رزالین، دختری که رومئو عاشق اش شده، به ضیافت لرد کپیولت می‌رود؛ آنجاست که رومئو، ژولیت دختر لرد کپیولت را ملاقات می‌کند و رزالین را فراموش می‌کند. رومئو و ژولیت پس از نخستین شب عاشقی ، در تلاش برای رسیدن به یکدیگر به بن‌بست می‌رسند. در این بین خاندان های آن دو که کینه‌ای دیرینه از هم دارند، آتش اختلافاتشان بالا می‌گیرد و رومئو ناخواسته باعث مرگ تیبالت از خانواده کپیولت می‌شود و اوضاع را وخیم تر میکند. حاکم ورونا دستور می‌دهد که رومئو شهر را ترک کند. ژولیت که از یک سو غم دوری از رومئو و از سوی دیگر غم از دست رفتن تیبالت قلبش را می‌فشارد، غمگین و مایوس می‌شود. خانواده ژولیت که از ازدواج مخفیانه او با رومئو که با وساطت لارنس راهب صورت گرفته بی‌خبر اند، ژولیت را به این امر می‌کنند که با خواستگارش، کنت پاریس ازدواج کند. ژولیت نزد لارنس راهب می‌رود و از او چاره خواهی می‌کند. لارنس به ژولیت معجونی را می‌دهد که با مصرف آن دوروز ساعت به خوابی مرگ گونه فرو خواهد رفت؛ پیش‌بینی لارنس این است که خانواده ژولیت به تصور این که دخترشان مرده، او را در مقبره خانوادگی قرار خواهند داد و در این میانه لارنس این فرصت را خواهد داشت که قاصدی را نزد رومئو بفرستد و او را به ورونا بخواند تا همراه ژولیت که در نهایت از خواب مرگ گونه برخواهد خاست که به مکان امنی بروند. ژولیت ناامید از تحقق عشقش و با هدف تنبیه و هشدار دیگران، معجونی را که لارنس به او داده می‌نوشد که مدتی او را همچون مرده‌ای به خواب عمیقی فرومی‌برد. خبر مرگ ژولیت در شهر می‌پیچد و مجلسی که برای ازدواج ژولیت با کنت پاریس برپا شده بود، به مجلس عزا بدل می‌شود. در همین اثنا نقشه لارنس برای ارسال خبر برای رومئو ناکام می‌ماند؛ چون، جان که راهب ... دیدن ادامه ›› دیگری است پیش از آن که بتواند پیغام را به رومئو برساند در خانه‌ای که نوعی بیماری مسری در آن شیوع یافته و به امر حاکم قرنطینه شده گرفتار می‌شود. رومئو بی‌خبر از همه جا خبر نادرست مرگ ژولیت را از مستخدمش، بالتازار، دریافت می‌کند و پس از آن که سمی را تهیه میکند رهسپار ورونا می‌شود. رومئوی دل‌شکسته و بی‌خبر، برای حضور در کنار پیکر ژولیت که در انتظار برگزاری مراسم تدفین، در کلیسا گذاشته شده حاضر می‌شود و در آن جا با کنت پاریس که برای گذاشتن گل بر مزار ژولیت آمده در گیر می‌شود و او را به قتل می‌رساند. رومئو جسد پاریس را به داخل مقبره کپیولت‌ها می‌کشاند و در آن جا با پیکر ظاهراً بیجان معشوقش روبرو می‌شود. رومئو سم را می‌خورد و جان می‌دهد. زمانی نمی‌گذرد که دو روز پایان یافته و ژولیت از خواب مرگ گونه برمی‌خیزد و چون با جسد بیجان رومئو روبرو می‌شود، با خنجر رومئو به زندگی اش پایان می‌دهد. لرد مونتگیو، لرد کپیولت و حاکم ورونا سر صحنه حاضر می‌شوند و لارنس راهب کل ماجرا را برای آن‌ها توضیح می‌دهد. حاکم که با جسد کنت پاریس که از خویشاوندانش است روبرو شده با یادآوری این که دشمنی دو خاندان مسبب این اتفاقات بوده لرد مونتگیو و لرد کپیولت را سرزنش می‌کند؛ آن دو که سخت اندوهگین اند سرانجام با یکدیگر دست دوستی می‌دهند و نفرت دیرینه دو خاندان با مرگ رومئو و ژولیت برای همیشه پایان می‌یابد.

https://vrgl.ir/vAjlc
زهرا نورانی (zahranurani)
چقدر جذاب
۰۴ آبان ۱۴۰۲
کار جالبی انچام دادین. به نظرم کاربرها گه‌گاه می‌تونن خلاصه ای از نمایشنامه‌های مورد علاقشون یا مهمی رو که خوندن، اینجا به اشتراک بذارن.
۰۴ آبان ۱۴۰۲
امیرعباس حیدری (amirabbasheydari)
رویا کاظمی
کار جالبی انچام دادین. به نظرم کاربرها گه‌گاه می‌تونن خلاصه ای از نمایشنامه‌های مورد علاقشون یا مهمی رو که خوندن، اینجا به اشتراک بذارن.
ممنونم از نظرتون
خوشحالم که مورد پسندتون بود
۲۹ آبان ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خیلی مفید بود.
۰۴ آبان ۱۴۰۲
مرصاد غنی آبادی (mersadghaniabadi)
بسیار عالی
۰۴ آبان ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خلاصه نمایشنامه ریچارد سودم

ریچارد سوم پر شخصیت ترین نمایشنامه ویلیام شکسپیر است و ماجرای آن در اواخر قرن شانزده سپری میشود.

ریچارد سوم نمایش‌نامه‌ای تاریخی اثر ویلیام شکسپیر است که داستان تراژیک به قدرت رسیدن شاه ریچارد سوم و سقوط وی را به پرده می‌کشد. به روایت شکسپیر وی مردی بدقیافه، گوژپشت، حیله‌گر و خشن و برادر پادشاه وقت از دودمان پلانتاجنت است که با خود عهد کرده به هر قیمتی شده صاحب تاج و تخت شود.

این نمایشنامه ظهور تا سقوط ریچارد سوم را به طور کامل ... دیدن ادامه ›› توضیح میدهد.

ریچارد سوم، برادر کوچکتر شاه وقت، ادوارد چهارم سودای سلطنت در سر دارد. به دلیل مشکل جسمانی‌اش می‌پندارد طبیعت حقش را خورده و رسیدن به قدرت را تنها راه برای رهایی از این عقده می‌بیند. پیشگویی‌های قدیمی به کمکش می‌آیند تا نفرتی بین شاه و برادر دیگرش، جورج ایجاد کنند. با ذکاوت اهریمنی‌اش حکم قتل جورج را به تصویب می‌رساند؛ شاه بدحال، کمی بعد جان می‌دهد.

شاهزاده ادوارد جوان برای مراسم تاجگذاری به لندن می‌آید. ریچارد با حیله‌گری، تعدادی از هواداران ولیعهد را پیش از ضیافت اعدام می‌کند و با نمایشی که به کمک مشاورش، دوک باکینگهام راه می‌اندازد، شاه فقید را فاسد و فرزندانش را نامشروع می‌خواند. ملکه نیز پس از دستگیری پسران و برادرش، به جای امن‌تری می‌گریزد. چندی نمی‌گذرد که بزرگان برای پیشنهاد تاج و تخت انگلستان نزد ریچارد می‌آیند. باز ریاکاری به یاری‌اش می‌آید و از دید مردم وادار به قبول سلطنت می‌شود. پسر ارشد ملکه به هنری تودور، دشمن همیشگی ریچارد می‌پیوندد. خبر اعدام باکینگهام در محضر هنری به ریچارد می‌رسد. هر روز بر تعداد سپاهیان هنری اضافه می‌شود تا قدرت را از ریچارد پس بگیرند. دو ارتش وارد نبرد می‌شوند. ریچارد به دست هنری، به طرز خفت‌باری کشته می‌شود و بدینگونه سلطنت هنری هفتم آغاز می‌گردد و ازدواجش با ملکه، به جنگ‌های داخلی پایان می‌بخشد.
https://vrgl.ir/y4AAM
سارا رضایی (sararezayii)
عالی
۰۴ آبان ۱۴۰۲
مرسی از شما
۰۴ آبان ۱۴۰۲
مرصاد غنی آبادی (mersadghaniabadi)
بسیار عالی 👌
۰۴ آبان ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سارا رضایی (sararezayii)
خفن و حرفه ای
۰۴ آبان ۱۴۰۲
مرصاد غنی آبادی (mersadghaniabadi)
❤️❤️
۰۴ آبان ۱۴۰۲
مفید و درست
۰۴ آبان ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خلاصه کتاب وابی سابی نوشته بث کمپتون

با مطالعه کتاب وابی سابی ، با گشت‌وگذار در دل فرهنگ چندین‌هزارساله ژاپن با سبکی از زندگی آشنا می‌شویم که هنر خوب زیستن رابه ما می‌آموزد.

ما به دنبال کسب ثروت بیشتر، کسب موقعیت شغلی بالاتر، کسب جایگاه اجتماعی والاتر و عقب‌نماندن از مد روز به ماشین‌هایبی‌احساس و عاری از تفکری بدل شده‌ایم که دیگر از معنای هستی خود پرسش نمی‌کند.

استرس و اضطراب از عقب‌ماندن، ما را به جلو می‌راند؛ غافل از اینکه بدانیم مسیری که در آن قدم گذاشته‌ایم سرابی بیش نیست و ازبیخ ما را از مسیر منتهی به زندگیِ سعادتمند منحرف کرده است.

وابی‌سابی نوعی جهان‌بینی است که نحوه زندگی‌کردن را به انسان آموزش می‌دهد. شاید بهتر باشد این‌طور بگوییم: ... دیدن ادامه ›› وابی‌سابی هدفاصلی زندگی را مجدداً به ما یادآور می‌شود و ما را به آن سمت هدایت می‌کند. وقتی با وابی‌سابی آشنا شویم، بیشتر از هر وقت دیگریمی‌فهمیم که تا چه حد از زندگی دور افتاده‌ایم و در جای نادرستی انرژی و هزینه صرف کرده‌ایم.

وابی‌سابی معنای مشخصی در فرهنگ ژاپنی ندارد، مردمان ژاپن با آن بزرگ شده‌اند و به طور غریزی از دریچه این مفهوم به زندگیمی‌نگرند.

راز وابی‌سابی در این است که دنیا را نه از زاویه منطق بلکه از دریچه احساسات قلبی ببینیم. وابی‌سابی بینشی غریزی وزیبایی‌شناسانه به زندگی است که از ما می‌خواهد عمیقاً بپذیریم که زندگی ذاتاً فانی، ناقص و ناکامل است.

یکی از اصول اصلی وابی سابی آن است که در پی کامل بودن نباشیم و خود را آنطور که هستیم بپذیریم.

یک ژاپنی قطعاً مفهوم وابی‌سابی را می‌فهمد اما نکته اینجاست که این مفهوم به صورت حسی و از طریق تجربه درک می‌شود. برای درکواقعی این بینش در فرهنگ ژاپنی باید آن را تجربه کنید.

وابی‌سابی در اصل از دو کلمه جداگانه تشکیل شده است؛ وابی یعنی یافتن زیباییِ نهفته در سادگی، معنویت و آرامشی که درفاصله‌گرفتن از دنیای مادی به دست می‌آوریم؛ سابی نیز بیشتر مربوط به گذر زمان است. به این معنا که همه‌چیز رشد می‌کند، نابودمی‌شود و ماهیت زمان همه‌چیز را تغییر می‌دهد. اگرچه وابی‌سابی معنایی فراتر از این دو واژه جداگانه دارد، اما بد نیست پیش از رفتنبه سراغ این مفهوم در هریک از این دو واژه دقیق شویم.

برای کشف منشأ کلمه وابی باید دنیای چای را بکاویم. آیین چای تا نیمه دوم قرن شانزدهم، مراسمی اجتماعی برای نمایش ثروتمتمولان بود. اما استاد چای، سان نو ریکیو، انقلابی در آیین چای‌نوشی به وجود آورد تا سادگی را دوباره به این مراسم بازگرداند. درحقیقت مراسم چای فضایی برای گرده‌همایی و درک اهمیت طبیعت بود نه عرصه‌ای برای نمایش تجمل. ریکیو فرهنگ چای را به سنتستایش سادگی تغییر داد. او در زمان فقر توده‌ها با فرهنگ افراطی طبقات حاکم مخالفت کرد و زیباییِ ساده و زاهدانه را که نمایانگرماهیت خودِ زندگی بود در این فرهنگ منعکس کرد. به همین دلیل چای ریکیو به «چای وابی» مرسوم شد.

وابی نوعی زیبایی فاخر است که در حقایق زمخت و خشن زندگی یافت می‌شود.

وابی به ما می‌گوید زیبایی فقط در چیزهای شاد نیست. زیبایی در هر چیزی وجود دارد اما ممکن است از چشم ما پنهان باشد. وابیزیباییِ نهفته در سادگی است، احساس رضایتی است که اگر به دام مادیات نیفتیم می‌توانیم تجربه‌اش کنیم. وابی یعنی بپذیریم کهنیازهای واقعی ما ساده‌اند و زیبایی را می‌توان در هر چیزی یافت.

کلمه سابی به معنای «زنگارگرفتگی، ظاهر قدیمی و سادگی فاخر» است. آن را می‌توان به «آرامش» هم ترجمه کرد. یک لایه معناییدیگر که کلمه سابیرو به این واژه اضافه می‌کند «رنگ گذر زمان به خود گرفتن» است. سابی یعنی زیباییِ پالوده‌شده در طول زمان. نوعیزیبایی عمیق که با گذر زمان آشکار می‌شود. سابی نشان‌دهنده ردِ گذر زمان بر اشیاست، مثل برقِ کدر افتاده بر یک میز فرسوده. امامعنای عمیق این واژه در فرهنگ زیبایی‌شناسی ژاپنی این است که در زیر ظاهر اشیا چه حقیقتی پنهان شده است. سابی نشانگر تکاملو زوال است و ما را متوجه ناپایداری هستی و چرخه طبیعی مرگ و زندگی می‌کند.

درس‌هایی که وابی‌سابی به ما می‌آموزد ریشه در ایده‌های زیر دارد:

دنیا بسیار متفاوت خواهد بود اگر بیاموزید با قلبتان آن را ببینید و تجربه کنید؛

همه‌چیز از جمله خودِ زندگی ناپایدار و همراه با کم و کاستی است. درنتیجه دستیابی به کمال غیرممکن است و نقص در هرچیزی وجوددارد از جمله خودِ ما؛

در سادگی بی‌نهایت زیبایی و ارزش و آرامش نهفته است.

وابی‌سابی ما را به سمت رویکردهای جدیدی هدایت می‌کند، برخی از این رویکردها به شرح زیرند:

درگیری کمتر، اشتیاق بیشتر؛ شتاب کمتر، راحتی بیشتر؛ هرج‌ومرج کمتر، آرامش بیشتر؛

مصرف‌گرایی جمعیِ کمتر، تولید فردیِ بیشتر؛

پیچیدگی کمتر، شفافیت بیشتر؛ قضاوت کمتر، بخشش بیشتر؛ خودنمایی کمتر، حقیقت بیشتر؛

مقاومت کمتر، سرسختی بیشتر؛ کنترل کمتر، رهایی بیشتر؛

فکر کمتر، حس بیشتر.

برای رسیدن به بینش وابی‌سابی در زندگی می‌توانید برای شروع این بینش را در محیط فیزیکی زندگی خود پیاده کنید؛ خانه مهم‌ترینفضایی است که بر نحوه زندگی‌ و احساسات روزمره‌مان اثر می‌گذارد. یکی از روش‌هایی که با آن می‌توانید وابی‌سابی را به چیدمان وطراحی منزل خود بیاورید، روش «سادگی روح‌انگیز» است. این روش سادگی و راحتی را به محیط زندگی‌تان می‌آورد.

خانه به‌عنوان شخصی‌ترین و امن‌ترین فضای شما که بیشترین وقت را در آن کنار خانواده و دوستان می‌گذرانید باید ساده، کاربردی،باکیفیت و راحت باشد. پس ترس از قضاوت‌شدن را کنار بگذارید و ببینید با داشته‌های فعلی‌تان چه کارهایی می‌توانید انجام دهید. ازآت‌وآشغال‌ها خلاص شوید.

رهاشدن از خرت‌وپرت‌ها بخش مهمی از روش «سادگی روح‌انگیز» است. هرچه از لوازم بیشتری خلاص شوید، کم‌کم متوجه می‌شوید ازافکار منفی، احساس کمبود، پرمشغلگی و وابستگی به گذشته خلاص شده‌اید.

ساده‌سازیِ روح‌انگیز به شما کمک می‌کند چیزهایی را نگهدارید یا بخرید که واقعاً به آن نیاز دارید. این نیاز حتماً نباید کاربردی باشد،ممکن است شما به چیزهایی نیاز داشته باشید که صرفاً ارضاکننده احساسات و امیالتان باشند.

یکی دیگر از ویژگی‌های خانه‌ الهام‌گرفته از وابی‌سابی عنصر طبیعت است. سعی کنید از اجناس طبیعی در چیدمان خانه استفاده کنیدمثل چوب، سنگ، سفال، گل و گیاه.

وابی سابی به چگونه دیدن ربط دارد و نه به آنچه میبینیم. این نوعی نگرش و دریچه ای برای دیدن جهان است.

وابی‌سابی نیز درواقع عکس‌العملی احساسی به ماهیت واقعی چیزها همان‌طور که هستند است. در طبیعت بودن به ما یادآوری می‌کندکه همه‌چیز فانی و ناقص است، گردش فصول و زمستانی که از پی بهار می‌آید، میراییِ هر چیزی را نشان می‌دهد و ما تنها بخشکوچکی از این هستی هستیم.

نگاهی دقیق به طبیعت منجر به تقویت بینش وابی‌سابی می‌شود.

فصل‌ها به‌نوعی زمان‌سنج وابی‌سابی‌اند.

هر فصل بانگی است که ما را مدام به توجه‌کردن به زمان حال، حس‌کردن و ارزشمند دانستن آن فرامی‌خواند.

نکته اینجاست که هیچ‌چیز تا ابد ثابت نمی‌ماند. ما و دنیای اطرافمان دائماً تغییرات کوچک و بزرگی را از سر می‌گذرانیم، پس ناپایداریحالتِ طبیعی هر چیزی است و از آنجایی که تغییر حتمی است، تلاش برای حفظ گذشته یا حال بی‌معنی و استرس‌زاست.

وابی‌سابی از ما می‌خواهد مانند درخت بامبو باشیم. بامبو همیشه رشد می‌کند و به محیط متغیر اطرافش حساس است. ریشه‌اش محکماما منعطف است.

انعطاف پذیری خود قدرت است؛مانند بامبو باشید.

بینش وابی‌سابی که برپایه انعطاف و پذیرش است به ما کمک می‌کند تا دربرابر فجایع دوام بیاوریم و تعادلمان را حفظ کنیم. البته پذیرشبه معنای این نیست که خوشحال باشیم و چشممان را بر روی چیزها ببندیم، بلکه باید به حقایق در حال وقوع که پیوسته تغییر می‌کنندنگاهی واقع‌بینانه داشته باشیم. سرسختی و مقاومت گاهی می‌توانند ما را از پا درآورند.

همین بینش منعطف را باید نسبت به گذر زمان نیز داشته باشیم. نگاهی حسرت‌بار به گذشته، دردی را از ما دوا نمی‌کند. گذشته دیگراینجا نیست، هر اتفاقی که در گذشته افتاده است، خوب یا بد، دیگر تمام شده است. حواستان باشد، گیرکردن در گذشته و غرق‌شدن درآن به معنای ازدست‌دادن فرصت‌های طلایی زمان حال است.

در حال زندگی‌کردن به این معناست که با حقیقتِ لحظه حال همراه شوید. اگر بپذیریم که نمی‌توانیم وضع موجود را حفظ یا کنترل کنیم،آن‌وقت قدر خوبی‌های زمان حال را می‌دانیم و مطمئن خواهیم بود لحظات بد هم سرانجام به پایان خواهند رسید.

آموزه‌ای در فرهنگ ژاپنی وجود دارد که می‌گوید: «وِر تادا تارو آ شیرو». یعنی «ثروتمند کسی است که از داشته‌های خود خشنوداست». امکانات زمان حال محدود است؛ پس ظرفیت خود را بشناسید و بدانید که شما فقط آنچه را از دستتان برمی‌آید می‌توانید انجامدهید.

ما خواسته یا ناخواسته از کمال و کمال‌گرایی برای عدم پذیرش زندگی همان‌طور که هست استفاده می‌کنیم. برای مثال:

به‌عنوان سازوکار دفاعی؛

به‌عنوان شگردی برای به تعویق انداختن؛

به‌عنوان مقیاسی برای قضاوت؛

به‌عنوان سرپوشی برای پنهان‌کردن حقیقت.

نمونه بسیار آشنای این‌گونه کمال‌گرایانه را در جهان مسموم اینستاگرام به‌صورت روزانه مشاهده می‌کنیم. غافل از اینکه بدانیممعیارهایی که چنین محیط‌هایی برای خوشبختی وضع می‌کنند، هیچ ذات حقیقی‌ای ندارند و سرابی بیش نیستند. کما‌ل‌گرایی در اغلبموارد، نتایجی زیان‌بار دارد و چشم ما را دربرابر امکانات واقعی می‌بندد.

یکی از آموزه‌های وابی‌سابی ستایش نقصان است. نقصان که ریشه در طبیعت دارد برمبنای این اصل شکل گرفته است که اگر همه‌چیزمدام در حال تغییر باشد، پس هیچ‌چیز نمی‌تواند همیشه صددرصد کامل باشد. بنابراین، هیچ‌چیز نمی‌تواند همیشه بی‌نقص باشد، زیرابی‌نقصی حالتی از کمال است.

نقص های ماست که ما را یگانه میکنند و یگانگی ماست که هر یک از ما را زیبا میکند.

خود را همان‌طور که هستید بپذیرید و برای نقص‌های خود و دیگران احترام و ارزش قائل باشید.

اصل و اساس بینش وابی‌سابی یک چیز است: پذیرای وجود ارزشمند خود باشید، همانطور که هست، همانطور که طبیعی است، با تمامچاله‌ها و عیوب و نقص‌هایش.

وقتی همیشه به دنبال کمال باشیم، سرعت زندگی بالا می‌رود و تصمیمات عجولانه افسار ما را به دست می‌گیرند.

ژاپنی‌ها ضرب‌المثلی دارند که می‌گوید: «نانا کُرُبی، یا اُکی.» یعنی هفت‌بار به زمین افتادن به معنی هشت‌بار بلندشدن است.

این مهم است که بدانیم یادگیری هیچ‌گاه تمام نمی‌شود و کل زندگی، عرصه‌ آزمون و خطا کردن است. بنابراین اگر خطاها و اشتباهاتمانرا در یک چشم‌انداز وسیع‌تر ببینیم، متوجه خواهیم شد که در نمودار زندگی، آن‌ها فقط فرودهای جزئی‌ای هستند که همیشه می‌توانندروندی صعودی به خود بگیرند.

همیشه زمانی برای تصحیح اشتباه و ارائه‌ عملکرد بهتر در مقاطع بعدی وجود دارد.

اگر از منظر وابی‌سابی به شکست نگاه کنیم، به نتایج زیر می‌رسیم:

_آموختن از شکست به معنای استقبال از آن نیست. شکست ما را سرسخت می‌کند و کمک می‌کند تا به طریق دیگری رشد کنیم. اگردیگر سعی نکنیم که کامل باشیم، ممکن است حتی دیگر «شکست» را «شکست» نبینیم.

_احساس شکست تا همیشه ادامه ندارد. هیج‌چیز ثابت نیست. هر روز فرصتی برای شروعی تازه است.

_همه‌چیز در حال تغییر است و شاید لحظه‌ای فرارسیده تا مکث کنیم، سر بگردانیم و دنبال چیز دیگری برویم.

برای بازتعریف شکست، ابتدا باید نگاهمان را به موفقیت تغییر دهیم. اغلبِ ما یک هدف را در نظر می‌گیریم و ارزش زندگی‌مان را شکستیا پیروزی در آن هدف تعیین می‌کند. اما تک‌هدفی بودن نشان از کمال‌گرایی دارد.

وابی‌سابی برای بازتعریف شکست، چند آموزه در اختیارتان می‌گذارد، از جمله اینکه:

یادگیری هیچ‌گاه «کامل» و «تمام» نمی‌شود.

شکست مقدمه پیشرفت است، پس از شکست است که به پیروزی می‌رسید.

بازتعریف شکست باعث می‌شود دیدگاه ما نسبت به آن تغییر کند.

شش قدم برای رهاشدن از استرس و یادگرفتن از شکست:

۱_حقیقت: حقایقِ اتفاق رخ‌داده را بیان کنید.

۲_تحقیر: ببینید واقعاً چه کسی را دارید سرزنش می‌کنید و خودتان در این موضوع چه نقشی داشته‌اید.

۳_سادگی: بزرگ‌ترین درسی را که از شرایط می‌گیرید بکاوید.

۴_ناپایداری: کشف کنید چه‌چیزی از دست رفته،

چه‌چیزی به دست آمده و چه‌چیزی در درونتان تغییر کرده است.

۵_نقصان: اقرار کنید که چه نقص‌هایی را در خود و در دیگری باید ببخشید یا بپذیرید تا به جلو بروید و به خودتان یادآوری کنید نقصشما را تبدیل به انسان می‌کند.

۶_ناکاملی: بدانید این پایان ماجرا نیست. تصمیم بگیرید در ادامه چه کنید.

نگذارید ترس از شکست جلوی انجام کار و پیشرفتتان را بگیرد، نگران قضاوت دیگران درباره‌ شکست خود نباشید.

شکست نباید مانع خلاقیت باشد.

با پنج روش زیر این مانع را بردارید و خلاقیت خود را شکوفا کنید:

۱_برچسب‌ها را فراموش کنید (هنرمند، نویسنده و غیره) و فقط مشغول خلق‌کردن شوید.

۲_به فرایند فکر کنید، نه به محصول نهایی.

۳_اگر چیزی جواب نمی‌دهد، چیز دیگری را امتحان کنید (ابزارهای جدید، مواد جدید، معلم جدید، دیدگاهی جدید)

۴_فقط نیمی از مسئولیت با شماست. با قلبی باز به سراغ کارها بروید و ببینید چطور کائنات به کمک شما می‌آید.

۵_به تنهایی کاری را امتحان نکنید. گروهی پیدا کنید که علایق مشترک با شما دارند و از یکدیگر حمایت کنید.

آیین چای‌خوری در ژاپن از جایگاه مهمی برخوردار است و بی‌ارتباط به آموزه وابی‌سابی نیست. این مراسم چهار اصل به نام‌های وا،کِی، سِی و جاکو دارد که به معنای هماهنگی، احترام، پاکی و آرامش است.

(وا) یا همان هماهنگی به معنای یکی‌شدن با طبیعت، با دیگران و توجه به یکدیگر است.

(کِی) به معنای پذیرش دیگران به همان‌صورت که هستند است.

(سِی) به اهمیت نظافت و پاکیزگی در مراسم چای اشاره دارد.

(جاکو) نیز همانطور که پیداست به معنای سکون و قرار است.

جهان‌بینیِ الهام‌یافته از وابی‌سابی، فضایی برای عشق باز می‌کند، زیرا به این حقیقت توجه دارد که همه ما به یکدیگر وابسته‌ایم و بدونیکدیگر نمی‌توانیم به زندگی ادامه دهیم. پس باید سخاوت روح را در خود بپرورانیم تا روابطمان را طور دیگری تجربه کنیم.

اصل را بر پذیرش و درک دیگران بگذارید.به این فکر کنید که اگر دیگران نیز با شما همین رفتار را داشته باشند تا چه حد تنش هافروکش خواهد کرد.

برای رسیدن به یک تعامل سالم و زایشی، ارتباط رودررو بسیار مفید است. ژاپنی‌ها اصطلاحی دارند به نام «کوکی اُ یومو» که به معنای«خواندنِ جَو» است. خواندن جو یعنی حس‌کردن موقعیت و رفتارکردن براساس آن.

وابی‌سابی به ما کمک می‌کند تا از بینش تک‌حرفه‌ای و کمال‌محور به سوی چندحرفه‌ای بودن پیش برویم.

کمال‌گرایی در مسیر شغلی، فریبی است که تأثیراتی منفی به بار می‌آورد: استرس و اضطراب، احساس ناکفایتی، عدم استفاده ازظرفیت‌های خود، عدم اعتماد به نفس و مشکلات مالی به دلیل باور به اینکه کفایت لازم را نداریم، ازجمله مشکلاتی است که کمال بر سرراه ما می‌گذارد.

در عوض، اگر بنابر اصول وابی‌سابی، ناپایداری، نقصان و ناکاملی را به‌عنوان حالت طبیعی همه‌چیز، ازجمله شغل، در نظر بگیریم،آن‌وقت لذت و رضایت را تجربه خواهیم کرد، احساس کفایت و اعتماد به نفس خواهیم داشت و از ظرفیت‌هایمان حداکثر استفاده راخواهیم برد.

اگر به دنبال انگیزه می‌گردید، «برتری» را جایگزین «کمال» کنید. کمال یعنی مقصدی دست‌نیافتنی را معین کنیم و خود را در تنگناقرار دهیم و سرآخر هم ناامید و سرخورده شویم. اما برتری یعنی می‌توانم از ظرفیت‌هایم نهایتِ استفاده را بکنم و بهترینِ خودم باشم.

باید اولویت‌هایتان را براساس آنچه واقعاً هستید، آنچه واقعاً می‌خواهید و آنچه ظرفیتتان اجازه می‌دهد داشته باشید برنامه‌ریزی کنید تالذت حاصل از بینش وابی‌سابی را عمیقاً حس کنید.

یک مسیر شغلی کامل و خطی وجود ندارد؛ در طول چرخه زندگی ممکن است چندین حرفه را در مسیر کاری خود دنبال کنید و هرکدام ازآن‌ها برایتان مهم‌ باشند؛ راهِ رسیدن به نتایج مهم‌تر از نتایجی است که به دست می‌آورید.

پذیرش هر مرحله از زندگی به شما کمک می‌کند با رضایت‌خاطر پیر شوید؛ شما تا ابد در این دنیا نیستید، عزیزانتان هم همین‌طور، پسقدر یکدیگر و قدر هر روز زندگی‌تان را بدانید؛ کمال واقعی در لحظات زودگذر یافت می‌شود، قدر لحظات را بدانید.

وابی‌سابی اگرچه بینشی است که در سنت ژاپنی زاده شده است، اما ارزشی جهان‌شمول دارد، زیرا نوعی نگاه به جهان و خودمان استکه زندگی‌مان را سرشار از معنا، لذت، و تحرک می‌کند.
https://vrgl.ir/yC3QI
میثم محمدی و سپهر این را خواندند
محمد لهاک و سوبژه این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سارا رضایی (sararezayii)
عالی
۰۴ آبان ۱۴۰۲
مرصاد غنی آبادی (mersadghaniabadi)
تراژدی ماندگار
۰۴ آبان ۱۴۰۲
ممنون عالی بود
۰۴ آبان ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خلاصه نمایشنامه هملت

هملت؛ نمایشنامه ی پرآوازه و مشهور ویلیام شکسپیر که بلند ترین اثر وی نیز به شمار می‌رود، شرح زندگی شاهزاده ی دانمارک پس از قتل پدرش است.

هملت پس از خاکسپاری پدرش، زمانی که همچنان سوگوار و غرق اندوه است، درمی‌یابد که هنوز چندی از مرگ پدرش نگذشته، عمویش با مادرش پیوند زناشویی بسته و در کمال بی احترامی به تمام آیین ها و اخلاقیات، به روی تخت پادشاهی نشسته است.

در همین حین که هملت از رفتار مادر و عموی خود در انزجار است نگهبانان، شبح شاه فقید (پدر هملت) را می‌بینند که نیمه‌شب خود را آشکار می‌سازد و بسیار غمگین است اما با آنان سخنی نمی‌گوید. نگهبان تصمیم می‌گیرند این ماجرا را با هملت در میان گذارند که شاید او بتواند با شبح پدر گفتگو کند.

زمانی ... دیدن ادامه ›› که هملت از این ماجرا خبردار می‌شود و به دیدار شبح می‌رود، شبح پدرش به او اشاره می‌کند که تنها بیاید و در آن گفتگو به هملت فاش می‌کند که برادرش با ریختن زهر در گوشش او را به قتل رسانده. سپس از هملت که سخت برآشفته است می‌خواهد انتقام خونش را از برادرش بگیرد.

هملت برای اینکه سندی دیگر مبنی بر شک‌ش بیابد، گروهی از بازیگران را فرا می‌خواند که در مقابل شاه صحنه ای بازی کنند. در این صحنه بازیگر نقش برادر شاه، با ریختن زهر در گوشش بازیگر نقش شاه او را به قتل می‌رساند. شاه کلادیوس (عموی هملت) هنگامی که این صحنه را می‌بیند به قدری حالش دگرگون می‌شود که از جای برمی‌خیزد و مجلس را ترک می‌کند. هملت پس از این اتفاق از درستی اندیشه هایش مطمئن تر می‌شود.

پس از نمایش، هملت در اتاق مادرش، در گفتگویی خصوصی با او فاش می‌کند که تا چه اندازه از او متنفر است! در همین میان سایه ی پلونیوس(پدر معشوقه اش و وزیر دربار) را پشت پرده ای می‌بیند و به این خیال که او عمویش کلادیوس است، شمشیر را در پرده فرو می‌کند ‌و پلونیوس را به قتل می‌رساند.

کلادیوس که سودای قتل هملت را نیز به سر دارد او را برای تحصیل به انگلستان می‌فرستد تا پنهانی به قتل رساند اما با جابجایی نامه‌هایش، این نقشه راه به جایی نمی‌برد و به جای هملت، همسفرانش کشته می‌شوند.

در این حین اوفیلیا که از اندیشه های هملت آگاه شده و در سوگ قتل پدرش به دست هملت است، پاک مجنون می‌شود و هنگام بوییدن گلی در کنار رودخانه، خود را در رود غرق می‌کند.

هملت همینکه از توطئه ی قتل خود آگاه شد به دانمارک برمیگردد.

لایرتیس (برادر اوفیلیا و پسر پلونیوس) که به دنبال انتقام از هملت است، او را به مبارزه ای فرا می‌خواند. قبل از مبارزه، کلادیوس جام شرابی زهرآلود برای هملت کنار می‌گذارد؛ شهبانو (مادر هملت) که بی خبر است، جام شراب را سر می‌کشد و به کام مرگ کشیده می‌شود.

همچنین کلادیوس، نوک شمشیر لایرتیس را هم به زهری قوی آلوده می‌کند. هملت در جریان مبارزه، زخمی از شمشیر زهرآلود برمی‌دارد، در پایان لایرتیس که متوجه می‌شود در کشاکش مبارزه جای شمشیر ها عوض شده و او نیز زهر شمشیر را خورده است ماجرا را برای هملت بازگو می‌کند و از او می‌خواهد حال که هر دو در بستر مرگ اند از یکدیگر بگذرند، زیرا خائن واقعی پادشاه است. هملت با شنیدن این مسئله قبل از مرگش، به آنی شمشیر زهرآلود را برمیدارد در تن پادشاه خائن فرو می‌کند که سوگند انتقامش کامل شود و کلادیوس نیز به تاوان اعمالش برسد.
https://vrgl.ir/GEx3k
سپهر این را خواند
زهرا نورانی، ماه‌بانو کیانیان، مرصاد غنی آبادی و سوبژه این را دوست دارند
زهرا نورانی (zahranurani)
مفید بود
۰۴ آبان ۱۴۰۲
امیرعباس جان خسته نباشی.
۰۴ آبان ۱۴۰۲
مرصاد غنی آبادی (mersadghaniabadi)
محبوب ترین قهرمان شکسپیر...
۰۴ آبان ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سارا رضایی، ماه‌بانو کیانیان و سوبژه این را دوست دارند
سارا رضایی (sararezayii)
عالی
۰۴ آبان ۱۴۰۲
عالیییی
۰۴ آبان ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خلاصه نمایشنامه اتلو

نمایشنامه اتلو اثری تراژیک از ویلیام شکسپیر است که در سال ۱۶۰۳ نوشته شده و یکی از بزرگترین نمایشنامه های تاریخ ادبیات جهان است.

قصه از آنجایی شروع می‌شود که یاگو و رودریگو که از اتلو (سردار مغربی در ارتش ونیز) کینه توزی های بسیاری دارند، جلوی در خانه سینیور برابانیسو می‌روند و به او خبر میدهند که دخترش با اتلو ازدواج کرده است.

یاگو سپس نزد اتلو می‌رود و به او خبر میدهد که سینیور برابانیسو به همراه ملازمان و همراهان دارد به سوی او می آید و قصد زندانی کردن او را دارد، اما قبل از اینکه سینیور به اتلو برسد کاسیو از طرف فرمانروا می آید و اتلو را به محضر فروانروا فرا می‌خواند تا او خود را برای جنگ قبرس آماده کند.

سینیور ... دیدن ادامه ›› برابانیسو شکایت اتلو را به فرمانروا می‌برد و او حکم می‌کند تا دزدمونا در بارگاه او حاضر شود؛ دزدمونا وقتی به بارگاه می‌آید شهادت می‌دهد که عاشق اتلو است و از سر اجبار با او ازدواج نکرده است و فرمانروا هم اختیار را به دزدمونا میسپارد و او تصمیم می‌گیرد تا با اتلو زندگی کند.

فرمانروا به اتلو می‌گوید برای مشاوره دادن به سربازان فردا به سمت قبرس برود. دزدمونا، کاسیو، یاگو، رودریگو و امیلیا(همسر یاگو و ندیمه دزدمونا) اتلو را در این سفر همراهی می‌کنند.

وقتی گروه به قبرس می‌رسند متوجه می‌شوند که کشتی های عثمانی ها در طوفان شکسته و غرق شده‌اند. به همین دلیل اتلو دستور می‌دهد که جشن بگیرند. در این حین یاگو ترتیبی میچیند تا کاسیو افسر معتمد اتلو مست شود و ردریگو را متقاعد می‌کند تا با او دعوایی راه بیاندازد.

اتلو پس از پرس و جو های بسیار کاسیو را مقصر دعوا می‌خواند و او را از سمت خود خلع می‌کند.

یاگو کاسیو را متقاعد می‌کند تا به پیشگاه دزدمونا برود و از او درخواست کند تا با اتلو صحبت کند.

با پا درمیانی دزدمونا کاسیو مقام خودش را دوباره به دست می‌آورد.

یاگو اتلو را تحریک می‌کند و به او می‌گوید که کاسیو با دزدمونا در حال خیانت به او هستند ولی اتلو قانع نمی‌شود و حرف های یاگورا نمی‌پذیرد تا اینکه امیلیا دستمالی را که اتلو به دزدمونا داده بود را در کف اتاق او پیدا می‌کند و به شوهرش یاگو می‌دهد و یاگو با دادن دستمال به اتلو بلاخره او را متقاعد می‌کند دزدمونا و کاسیو در حال خیانت به او هستند و اتلو قسم می‌خورد که آنها را به قتل خواهد رساند.

برای اثبات نهایی یاگو دستمال هدیه اتلو را در اتاق کاسیو قایم می‌کند و به اتلو می‌گوید تا از دور آنهارا تماشا کند. یاگو، کاسیو را قانع می‌کند تا در مورد معشوقه اش با او صحبت کند ولی اسمی از او نبرد.

اتلو با دیدن این صحنه ها خشمگین شده و تصمیم به قتل دزدمونا می‌گیرد. همچنین یاگو ردریگو را به قتل کاسیو ترغیب می‌کند.

ردریگو در خیابان به کاسیو حمله می‌کند. یاگو که هویت خود را پنهان کرده به پشت پای کاسیو زخم می‌زند و وقتی کاسیو درخواست کمک می‌کند یاگو رودریگو را به قتل می‌رساند.

اتلو که دیگر قانع شده دزدمونا به او خیانت کرده وارد اتاق دزدمونا می‌شود و او را با بالش خفه میکند.

وقتی امیلیا وارد اتاق می‌شود و دستمال دزدمونا را می‌بیند از نقشه های شوهرش باخبر میشود و او را لو می‌دهد. یاگو املیا را می‌کشد و اتلو یاگو را زخمی میکند و چندی بعد خودکشی می‌کند.

کاسیو موضف میشود تا یاگو را وقت و محلی معین به سزای اعمالش برساند.
سپهر این را خواند
ماه‌بانو کیانیان، سارا رضایی، مرصاد غنی آبادی و سوبژه این را دوست دارند
سارا رضایی (sararezayii)
خیلی خفنی
۰۴ آبان ۱۴۰۲
عالی.
۰۴ آبان ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سارا تفرشی نژاد، سوبژه و محمد لهاک این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این اثر شاید بهترین و قوی ترین ساخته از اوشان محمودی بود. که پایانی زیبا بر سه گانه پینوکیو بود؛ اثر مناسب تمام رنج های سنی بود و میشد آنرا کنار تمامی اعضای خانواده تماشا کرد و لذت برد.
طراحی لباس به شدت زیبا و درست بود و فضا سازی توسط نور به بهترین شکل انجام میشد و حرکات بشدت هماهنگ و منسجم بودند.
امیدوارم از این نوع اثار فکر شده و تمیز تئاتری بیشتر ببینیم.
 

زمینه‌های فعالیت

سینما
تئاتر

تماس‌ها

09391888082
amirabbasherydarii