کامیار صالح پور کارگردان خوش آتیه، با اخلاق، متواضع و اگاهیست که ده سال است به صورت حرفهای تأتر کار میکند، به دقت میداند چه میخواهد و به محدودیتها نمیاندیشد، متولد ۱۳۶۲ در تهران است کارشناسی متالوژی دارد و مشغول به تحصیل کارشناسی ارشد کارگردانی است، در ادامه میخوانیم گپ و گفتمان را با ایشان به بهانهٔ اتاق وهم آلود ۴۹۸:
-چه شد که به فکر اتاق چهارصد و نود و هشت افتادید؟
علیرضا اجلی یک متنی داشت به اسم اتاق ۴۹۸ که دو پرسوناژ داشت و من این متن را خواندم و دیدم که خیلی با دغدغهها و فضای ذهنی من بابت تعلیقها و فضای جالبی که دارد سازگار است و ازش خواهش کردم که این متن را با هم دوباره بنویسیم، درواقع طرح اصلیاش از علیرضا اجلی است و ما با هم این را نوشتیم، و بر اساس فضای ذهنی و پس زمینهای که من داشتم راجع به این کار، یعنی این فضایی که بود، من شروع کردم دامن زدن و چند تا زیر متن به این مجموعه اضافه کردم و بیساش هم از فضای فیزیک مدرن که کوانتوم هست میآید، درواقع از فضای کوانتوم میآید و دلیلش هم علاقهٔ خیلی زیاد من به متافیزیک و به هر حال علم روز هستش، این به این صورت هست که میگوید: «مشاهده شونده و مشاهده کننده، یعنی عامل مشاهده و کسی که ان ازمایش ر انجام میدهد و دارد ان شئ را نگاه میکند، این دو تا، بر اساس آگاهی مشاهده شونده نتایجی که دارند فرق میکند، یعنی اگر که من با دید و ذهن خودم به یک چیز نگاه کنم و شما هم با ذهن خودتان به موضوع نگاه کنید دو تا نتیجهٔ مختلف را به ما میدهد، هیچ وقت نتایج عین هم نیست و اینجا سؤالی که ما مطرح میکنیم این است که: " پس این «آگاهی» هستش که نتیجهٔ کار ما را تعیین میکند، پس مرز بین واقعیت و حقیقت کجاست؟ " اینجا جایی است که دقیقاً درام ما شکل میگیرد، این است که ایا این زن دارد آن چیزی را میبیند که خودش توسط ذهن خودش دارد میسازد یا واقعاً واقعیت است که دارد میبیند؛ این یکی از فضاهای متن هستش، فضای دوم متن اشاره میکند به اینکه ذهن ما و اون محدودیت آگاهی و علم ما است که جهان ما را میسازد، یا دنیای ما به اندازهٔ همان ذهن و اگاهی ما است که نسبت به اشیاء و نسبت به محیطمان داریم، حالا از طرف دیگر هم یک مبحث دیگری مطرح میشود اینکه در روابط ما انسانها و کلاً در زندگی ما انقدر ما از طبیعت و از کائنات دور افتادیم و خودمان را با ذهن محدود خودمان محصور کردیم که زندگی ما به وسعت فقط اتاق خیلی کوچک در ناکجاآباد است، در صورتی ما که خودمان را از کائنات دور کردیم و این دید ما از زندگی باعث شده که ما دچار یک سری از توهمات و خیالات شویم
-از آقای علیرضا اجلی بگویید.
دوست صمیمی من است و بسیار پسر باسوادیست و تا حالا چند تا هم کتاب چاپ کرده و همکاری با او واقعاً لذتبخش است.
-گمان نکردید که نام اتاق ۴۹۸ کلیشهای باشد و تداعی کننده فیلم اتاق ۱۴۰۸ و از این قبیل کارها باشد؟
نه، اگر این جوری باشد که خوب به هر حال شاید هزاران نمایشنامه و فیلم ساخته شده باشد که در واقع مضمون و حرف من را بزند، به هر حال هیچ موضوعی فکر نمیکنم در ساختارش جدید باشد چون ما چندین حالت بیشتر نداریم: عشق، نفرت، جنایت، خیانت و.... من هم این اسم را کاملاً آگاهانه انتخاب میکردم، علتش هم این است که عدد ۴۹۸ هیچ واقعهٔ تاریخی، هیچ عددی، هیچ خاطرهای، هیچ چیزی را به ما یادآوری نمیکند و به همان اندازه هم پوچ و بیمعناست که در واقع زندگی این زن و شوهر هم به واسطهٔ همان تخیلات و توهماتشان خراب شده و به یک پوچی رسیده و به یک بی ثباتی و بیانگیزگی رسیده است.
-آیا هنگام نوشتن متن آن را برای بازیگران تعیین شده نوشتید و میدانستید که با چه بازیگرانی قرار است کار کنید؟
قطعاً نمیدانستم، به خاطر اینکه این کار سفارشی نبود بلکه بر اساس یک چارچوبی بود که در مدت فکر میکنم بیش از یک سال طول کشید که این متن را نوشتیم، من هیچوقت به بازیگر فکر نمیکنم چون که احتمال اینکه بخواهد دقیقاً همان بازیگر انتخاب شود و حالا همهٔ شرایط مشخص شود خیلی کم هستش و من این را بر اساس فضای ذهنی خودم نوشتم.
-چگونه بازیگرانتان را انتخاب کردید؟
بازیگرهایم را من بر اساس تحلیل نمایشنامهام و توانائیهای بازیگرهایم انتخاب کردم و برای هر کدامشان چند تا گزینه داشتم که درواقع همهٔ گزینهها انتخابهای درستی بود به علت اینکه سبک بازی و شیوه و حالتهایشان خیلی شبیه به هم بود، ولی خوب من فکر میکنم الآن بهترین انتخابها را کردم.
-چه شد که از حرکات فرمیک در کار استفاده کردید؟ به نظرتان حرکات فرم پاسخگوی نیاز مخاطب هست؟
بله، حرکت، فرم و کلاً بدن و حرکت جزو تخصصهای من است که چندین سال هم هست که در موسسهٔ بازیگری کارنامه، ورکشاپها و.... من درس میدهم، بدن و حرکت و "یوگا در بازیگری" چیزی تخصصی برای خودم هستش، هیچکسی مشخصاً "یوگا در بازیگری" را تدریس نمیکند، یعنی یوگا درس میدهند ولی"یوگا برای بازیگر" این چیزی است که من تخصصم است و به بازیگران، فرم و حرکت و بدن درس میدهم، این یک دلیلش هست یعنی دلیل اصلیاش علاقه شدید خودم به حرکتهای بدنی است، دوماً که تأتر یک نمایش و ایده و یک تصویر و یک فضایی است که باید تصویر بدهد به تماشاگر و اگر فقط دیالوگ باشد به نظر من خیلی از دنیای روز عقب میافتیم، چون دنیای روز بر اساس حرکتها و بدن هستش و فکر میکنم که این تلاقی بدن و حرکت به پیشبرد داستان کمک میکند و این دفرمگیها و آشفتگیها در حرکتها و فرمهای کاری و بدنی بازیگران فرم من به این آشفتگی و تشنج دامن میزند و آن را تشدید میکند
-جنین در حرکات فرمیک نشانهٔ چه بود و چه حرفی برای گفتن داشت؟
من با تجربهٔ اندکی که دارم البته با استادهای بزرگ، آنها همیشه به من یاد دادند که در تأتر روز ما هیچوقت چیزی را مستقیم تلقین نمیکنیم که این آیا جنین هست یا نه، ولی چیزی که مسلم است این است که یک آدمی در یک پوستهای گیر کرده، در واقع من میتوانم ساعتها راجع به این جنین با شما صحبت کنم و بگویم که این الزاماً جنین نیست، ولی چون بحث سقط و کشتنان بچه پیش میآید میشود آن را ارجاع داد به آن جنینی که در شکم مادر است، ولی چیزی که هست این است که یک انسانی در یک محفظهای گیر کرده، حالا میخواهد جنین در شکم مادر باشد، انسان در گور باشد، یا این ادمها باشند که در آن اتاق گیر کردند، میدانید درواقع این یک جمع بندی کلی در یک سکانس از نمایش من هستش، یعنی در یک تصویر کوتاه من یک جمعبندی کلی با بدن کردم که بدانیم که ما هم مانند این جنین در رحم، گیر افتادیم، مانند این آدم در این پیلهای که دور خودمان تنیدیم گیر افتادیم؛ فضای ذهنی من این بوده، یعنی گیر افتادن و محبوس بودن انسان در دنیای خودش را به تصویر کشیدم، حالا هر کسی میتونه تعبیر زیبایی ازش داشته باشه.
-ایدهٔ آن از کجا آمد؟
اینکه ایدهٔ ان از کجا آمد میشود گفت که طراح حرکتمان آقای بهمن ناصری پیشنهادش را داد و من هم خیلی استقبال کردم، و یک مقدار پرورشش دادیم که کجای نمایش برای ما مناسب است که باشد و چرا و چه لزومی دارد، من قبل از هر چیزی که بخواهم طراحی کنم همیشه به بعد فلسفی و عرفانیاش فکر میکنم و بعد طراحی میکنم، صرفاّ برای زیبایی کار نخواهم کرد هیچ وقت.
-آقای حامد کمیلی بعد از شهرت این اولین کار نمایشی است که انجام میدهند، پس وسواسهای زیادی برای انتخاب نقش داشتند، به نظرتان چه چیزی ایشان را وسوسه کرد برای پیوستن به این اتاق؟
مهمترین عامل اش به نظر من این فضای خیال گونه و سورئال نمایش و انتزاعی بودن و فانتزی بودن نمایش است که به هر حال فکر میکنم متن جوری است که هر بازیگری را میتواند قلقلک دهد، علتش هم این است که ما در تأتر و سینمای خودمان فضای فانتزی خیلی کم داریم، فضایی که آغشته به فرم و تصویر باشد خیلی کم داریم، چون عموماً تأترهای ما فقط دیالوگ محور هستش و فکر میکنم که بازگشت ایشان با یک نقش متفاوت با چهرهای متفاوت خیلی برایشان جذاب بود، به اضافهٔ اینکه خوب ایدههایی هم که من پیشنهاد داده بودم و انجام شد با صحبتهای اولیهای که با هم انجام دادیم، جذبشان کرد، و به نظر خودشان ورودشان با یک همچین چیزی که انقدر از نقشهایی که اخیراً بازی کرده بودند دور بود، توانست برایشان خیلی جذاب باشد؛ از لحاظ بدنی و فرمیک واقعاً از نقشهایی که بازی میکردند دور بود و حتی سریالی هم که الآن دارند بازی میکنند، برای همین خیلی برایشان جذاب بود
-چه حساسیتهایی برای به اجرا در آوردن این متن داشتید؟
من همچنان هم میگویم که شصت درصد از ایدههای من اجرایی نشد، به خاطر امکانات محدود و بودجههای محدودی که ما برای تأتر در نظر میگیریم با توجه به برگشتهای مالی تأتر و بضاعتی که ما در سرمایه گزاری داریم من شصت درصد از ایدههایم در نیامد ولی خوب، برای من فضای تصویرسازی و کارهای بدنیاش خیلی مهم بود و فضایان توهم و ان فضای تردید و یک مقدار ژانر وحشت داشتن برای من مهم بود و این بود که واقعاً آن فلسفهای که پشتش است و باعث میشود که انسان به فکر بیافتد را من روی صحنه ببرم و آدمها و انسانها یک کمی راجع بهش فکر کنند
-گویا نمایش اتاق ۴۹۸ را سالها قبل به صورت دانشجویی به اجرا درآوردید اما این اتاق ۴۹۸ با آن اتاق ۴۹۸ فرق دارید، اگر میشود این را توضیح دهید.
بله، ان ایدهٔ اولیه بود که تقریباً صد در صد عوض شده است یعنی به طور کامل عوض شده و فقط یک اسم و یک طرح اصلی بوده که من به علت علاقهای که داشتم دوباره نشستیم و متن را نوشتیم، و من اجرایی از آن ندیدم و چیزی راجع بهش نمیدانم، چون برای خیلی سال قبل بوده است.
-حرف اصلی اتاق ۴۹۸ چیست؟
حرف اصلی اتاق ۴۹۸ دور افتادن انسان از خودش و واقعیت است و پس زدن حقیقت به واسطهٔ این که با خودش بیگانه است، میتوانم در یه جمله بهتان بگویم انسانزادهٔ تفکر، آگاهی و خواستهٔ خودش است، یعنی ما آن چیزی را میآفرینیم که میاندیشیم، یعنی میتوانم بگویم من انچیزی هستم که میاندیشم، به هر چیزی که فکر کنم همان میشوم، پس انسان به این واسطه است که میتواند به بالاترین درجه برسد، ولی چون انقدر ذهنش محدود است به چیزی میاندیشد که به اندازهٔ بضاعت تفکری و آگاهی خودش است و در نتیجه در همان تله و همان دام گرفتار میشود و همان طوری پست میماند.
-برای این نمایش چقدر تمرین کردید؟
با بازیگران فرم یک چیزی حول و حوش دو ماه، نزدیک سه ماه، با بازیگران اصلی نزدیک دو هفته
-چه شد که به صورت آکادمیک تأتر را پیگیری کردید و از طریق آزاد وارد نشدید؟
من مدتها به صورت آزاد شرکت میکردم ولی بر اساس نیازم که احساس میکردم نیاز به یک سواد آکادمیک دارم و فضای دانشگاهی، ترجیح دادم که از طریق دانشگاه ادامه بدهم؛ علاقهٔ زیاد به درس خواندن و اینکه در فضای درس و جو دانشگاه و فضای تأتر قرار بگیرم برام خیلی جذاب است.
-تأتر برایتان چیست؟
تأتر برای من به پرواز در آوردن تخیل و انچیزیست که در ذهن من است و من دوست دارم که به تصویر ببینماش؛ تخیلات و ارزوها و توهمات و همهٔ آن چیزی که من را تشکیل داده را من بتوانم به تصویر بکشم و از دیدنشان لذت ببرم، که لذت هم بردم واقعاً.
-از چه چیزهایی برای نوشتن و کارگردانی کردن الهام میگیرید؟
از هر چیزی، من یک دفترچه یادداشتی دارم که همیشه همراهم است، هر چیزی را که میبینم یادداشت میکنم، میتواند از مترو باشد، از زندگی باشد، از فیلم باشد، از ایده باشد، از کتاب باشد، از همه چیز.... من دائم در حال تحقیق کردن راجع بهش هستم.
-چه توصیهای برای کسانی که میخواهند وارد این عرصه شوند دارید؟
من خیلی کوچکتر از آنم که بخواهم توصیهای به کسی بکنم ولی واقعاً باید راجع به همه چیز بدانند، تنها چیزی که میدانم این است که واقعاً باید تلاش کنند و انگیزهٔ زیادی برای یادگیری و پیشرفت داشته باشند، واقعاً باید پر از انگیزه و انرژی و آمادهٔ یادگیری باشند، بازیگری سختترین شغل دنیاست.
-آیا برای تأتر محدودیت وجود دارد؟ آیا باید به محدودیتها فکر کرد؟
من هیچ وقت به محدودیتها فکر نمیکنم و اگر نه هیچ کاری نمیتوانستم بکنم، بله محدودیتهای زیادی از جهات مختلف وجود دارد....
-برای سر و سامان دادن به وضعیت تأتر چه پیشنهادی میدهید؟
خوب حمایت سازمانهای دولتی... نمیدانم واقعاً، پیشنهاد من این است که سازمانهای دولتی باید حمایت کنند و حداقلاش اینکه امکانات در اختیارمان بگذارند و ما را از لحاظ تکنولوژی فنی واقعاً تجهیز کنند چه فضای تمرین چه سالنهای اجرا را، و اینکه واقعاً تأتر نیاز به بودجه و سرمایه گذاری و حمایت حالا هم مالی هم معنوی مسئولین دارد که کم کم هم دارد رو به بهبود میرود، و یه چیز دیگر هست اینکه تأتر هم باید مانند سینما تبدیل به صنعت شود تا گردش مالی و هزینههایش و بازیگران و دستمزدها هم حرفهای بشود، خیلی از تأترهای ما هنوز به یک سیستم حرفهای دست پیدا نکرده، همه چیز بر اساس دل و حالا تجربست، در صورتی که به نظر من کسانی هم که در این زمینه دارند کار میکنند واقعاً به هر حال برای گذراندن زندگیشان نیاز به شرایط مالی مناسبی دارند و به نظر من چیزی هم که ذهن آدم را باز میکند به نظر من این است که آدم جیبش همیشه پر پول باشد که بتواند فکر کند و بتواند ایدههایش را اجرایی کند، به نظر من باید هزینههای مالی و معنوی تزریق شود از طریق سازمانهای دولتی، و بودجهها بین کارها تقسیم شود
-رابطهتان با سینما چطور است؟ تأتر را برای سینما آمدید؟
خوب من بازی سینما را انجام دادم و یک فیلمنامه هم دارم مینویسم، چند تا فیلم هم دستیاری و کمک کرم و الان هم دارم کارگردانی سینما را میگذرانم، به نظرم این دو تا خیلی به هم نزدیکاند و این نزدیکی هم باید روز به روز بیشتر شود همانطور که در تمام دنیا این فاصلهها دارد برداشته میشود و کاملاً موافقم با انتقال بازیگر و انتقال سرمایه و تبادل اطلاعاتی و تکنولوژیکی بین این دو تا رسانهای که حالا خیلیها دوست دارند که جدا باشد از هم ولی واقعاّ میتواند خیلی به هم نزدیک باشد.
-برنامهٔ آیندهتان چیست؟
یک تأتر دیگری خواهم داشت و اینکه اگر بشود بتوانم اتاق ۴۹۸ را در شهرستانها هم به اجرا ببرم.
-بازیگرانتان را کوتاه توصیف کنید.
آقای حامد جان کمیلی:
با انگیزه، باهوش و بسیار متواضع و دوستداشتنی
نسیم ادبی:
بسیار توانا با درک و شعور بالا نسبت به تأتر و سواد زیاد، و بسیار حامی و واقعاً به نظر من کار بلد است و باز هم دوست داشتنی
بهناز بستان دوست:
به نظر من یک بازیگر همراه و خیلی توانا و پرانگیزه و خیلی متواضع و پرانرژی
نیکی مظفری:
به نظرم واقعاً سرشار از انگیزه و انرژی است، خوش اخلاق و خیلی دلسوز و مهربان
آرش اشاداد:
بسیار جوان پر انگیزه، خوشذوق و با استعداد.
-حرف آخر؟
بیاندیشیم و قضاوت نکنیم.