در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تئاتر | اخبار | بندناف؛ نمایشی که ما را در موقعیتی متضاد قرار می‌دهد
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:53:49
نمایش بند ناف | بندناف؛ نمایشی که ما را در موقعیتی متضاد قرار می‌دهد | عکس

به گزارش نوآوران آنلاین، نمایشی که رفتار دارد، حرکت دارد، سکوت دارد، عصبانی می‌شود، می‌رقصد و حتی کابوس می‌بیند و برای خودش شخصیت می‌شود. شخصیتی که اعوجاج دارد و دستانش می‌لرزد. کانسپت مورد علاقه‌ام؛ دور شدن تا حد جنون از جهان رئالیستی است. دگرگون کردن آدم‌ها و موقعیت‌هایی که دقیقا از دل زندگی آمده‌اند. جهانی با قواعد خاص خودش ، این سلیقه‌ى من است، نزدیک به آنچه هست و دور از آنچه در حقیقت هست.
نمایش “بند ناف” به نویسندگی و کارگردانی مصطفی پوریوسف با مختصات خاص خودش و خوش‌سلیقگیِ کارگردان در انتخاب‌هایش همین کار را می‌کند یعنی دور می‌شود از واقعیت. اما واقعیت گاهی می‌آید، پرسه می‌زند و دوباره به ما می‌گوید، نگاه کن، من تو هستم و زندگی‌ام دقیقاً زندگی توست. انتخاب کارگردان در خطوط، رنگ، بافت، نور، صدا سطحی نیست و همه این‌ها کنار هم اتمسفری خلق کرده‌اند؛ تلخ، مضطرب، کش دار و سمج. معنا گریزان است و این دقیقا در سلیقه من است.
گاهی تا می‌خواهی از شدت بی‌معنایی خسته شوی، معنا می‌آید از دل کنش‌ها، لحن‌ها و موسیقی. در “بند ناف”، تکرار عنصر مهمی است که به‌موقع و به جا شروع می‌شود و تمام می‌شود، تا بار بعدی، تکرارِ جنون‌آمیزِ کلمات و میزانسن‌ها. همین تکرار است که مخاطب را خیلى زود به جمع‌بندی نمى رساند.
باید فکر کند، جست‌وجو کند، و در نهایت با هزار و یک سوال از سالن بیرون برود و به نظرم، این بهترین بخش یک اثر هنری است چرا که به ما اجازه رویاپردازی می‌دهد ما را مملو از رنج می‌کند، و این رنج کمک می‌کند تا حقیقتِ دنیا را لمس کنیم. در “بند ناف”، نابهنجاری، ترس، استهزا، تردید، دلهره، تناقض و انزجار موج می‌زند. با کسی شوخی ندارد تلاش نمی‌کند باوری ایجاد کند، راه‌حل ارائه دهد یا چیزی بیاموزد تلاش نمی‌کند ما را تغییر دهد حتى ما را با تمام نابسامانی‌ها و اندوه‌مان رها می‌کند.معتقدم هنر باید چرخه ى فکر را فعال کند. اساسا درد آگاهی‌بخش است و بند ناف مملو از درد است نمایشی است که نه‌تنها تاریخ انقضا ندارد، بلکه در طول زمان کامل‌ می‌شود. بازیگری که روی صحنه به دنبال زیبا بودن نباشد را باید ستایش کرد و در این نمایش، فصل مشترک همه بازیگران همین بود تلاشِ به اندازه برای زشتی. زشتی در صدا، رفتار، بدن و صورت، رنج، بن‌مایه ى مورد علاقه من. بازیگر رنج می‌کشد، تماشاگر رنج می‌کشد، بیرون از سالن رنج با من هم قدم می‌شود تا خانه‌ام ، مسیر ناآشناست ما مهاجر هستیم در سرزمینی غریب. می‌چسبد؛ سرما، دوریِ مسیر، زمختی اجرا. می‌دانم، فعلاً با من کار دارد. نمایش به خودی خود سخت است. تهیه کار به زبان دیگر آن هم ترکی سخت‌تر اجرا در خاکی غریب به مراتب سخت‌تر. می‌ایستم و قدردانم از سارا حدادى عزیز برای تهیه و تولید این نمایش، برای این رنجِ سمجِ چسبنده.

درباره نمایش بند ناف
۰۷ بهمن ۱۴۰۳