در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تئاتر | اخبار | درباره نمایش «داستان خرس های پاندا»
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:58:14
نمایش داستان خرس های پاندا | درباره نمایش «داستان خرس های پاندا» | عکس

«داستان خرس های پاندا» ماتئی ویسنی یک (نمایشنامه نویس، شاعر و روزنامه نگار فرانسوی رومانیایی) مطرح ترین نمایشنامه او که به زبان های مختلف دنیا ترجمه و اجرا شده، یک اثر روانشناختی و سمبلیک و معناگرا با زبانی روان و ساده و شاعرانه و رویاپرداز است و داستان رشد و تکامل شخصیتی انسان در ٩ شب، که هر شب سمبل یک مرحله و به اندازه یک زندگی کامل است. زن سمبل نیمی از ظرفیت ها و توانمندی های شخصیتی مرد در «ضمیر ناهوشیار» یا «خود درونی راستین» او است که در مقابل نقاب یا نمود برونی شخصیت او قرار گرفته است و «حجاب و نقاب تن» فرصت ظهور و بروز به آنها نداده است و با ترک جسم از روح وارد جهان خودآگاه مرد می شود. آنیما (Anima) یا «مشی» در اسطوره های ایرانی، ظرفیت ها و توانمندی های جنبه های زنانه ناخودآگاه مرد است همانند احساسات، خلق وخوهای مبهم، مکاشفه های معنوی، حساسیت های غیرمنطقی، قابلیت عشق، احساسات نسبت به طبیعت و سرانجام روابط با ناخودآگاه که معمولا تحت تاثیر شخصیت مادر شکل می گیرد.

چنانچه مرد به هر دلیل نتواند با مادر ارتباط عاطفی مناسب برقرار کند مثل: فوت، سردی و بی توجهی مادر یا توجه بیش از اندازه مادر و... این عنصر زنانه کارکرد منفی خود را بروز می دهد. این احساس ناتوانی می تواند مرد را به شرایطی دچار کند که او احساس کند زندگی اش یکسره سرد و خالی است. آنیموس (Animus) یا مشیانه ظرفیت ها و توانمندی های جنبه های مردانه ناخودآگاه زن از مهم ترین «آرک تایپ»هاست که معمولا تحت تاثیر شخصیت پدر شکل می گیرد و چنانچه زن نتواند با پدر به هر دلیلی ارتباط عاطفی متعادلی برقرار کند، این عنصر مردانه جنبه منفی خود را به نمایش می گذارد و گاهی چنان حالت انفعالی به وجود می آورد که ممکن است به فلج شدن احساسات یا احساس ناامنی شدید و احساس پوچی منجر شود. هر انسانی زمانی به رشد و تکامل شخصیتی می رسد که بتواند بین جنبه های ناخودآگاه مردانه و زنانه (مشی و مشیانه) خود تعادل ایجاد کند.

شب اول تصمیم و اراده برای رسیدن به این تعادل و رشد و تکامل و حرکت از ضمیر ناخودآگاه به ضمیر خودآگاه است و توجه نکردن به صداها و حرف های مزاحمی که از بیرون و خارج شنیده می شود و شروع و تولد و جشن این تصمیم است.

شب دوم آموزش هنر معجزه گر بیان و ابراز احساسات با حرف «آ» است همان هنر و توانمندی که در هستی مردانه کمتر دیده می شود و یکی از مشکلات اساسی هستی زنانه همین عدم ابراز احساسات مثبت یا منفی توسط مردان است. (زن: بگو آ، یه جوری که انگار می خوای بهم بگی دوستم داری- بگو آ، مثل اینکه بخوای بگی خوشبختم- بگو آ، یه جوری که انگار می خوای بهم بگی دیگه هیچ وقت نمی خوای من رو ببینی) شب سوم توجه به جزییات اتفاقات ساده بودن است. طعم و بو و رنگ و سس یک شام، توجه به بطری شیر، به درختان داخل باغچه که می توانند هر کدام ارزش حضور یک انسان را داشته باشند، خوردن یک سیب همان سیبی که در آغاز خلقت حوا خورد. (زندگانی سیبی است، گاز باید زد با پوست. سهراب سپهری) شب چهارم رسیدن به خودآگاهی است، تولدی دوباره و ایجاد بستر و فرصت برای ظرفیت ها و توانمندی های هستی زنانه که همان قدرت تولید و باروری و ابراز احساسات و عواطف و حس های خوب است. هدیه پرنده ای که «نامریی نیست، ولی نمی شه دیدش، موقع کسوف می شه باهاش حرف زد و با حرف و فکر و ضربان قلب تولید مثل می کند.»

    در شب پنجم بعد از رسیدن به خودآگاهی آنان به کشف و شهودی اشراقی از محیط و زندگی می رسند. (مرد: صدای پاها، حرفا، حتی نفسا رو می شنوم. حتی راه رفتن حشرات روی دیوار، حتی وقتی سکوت می کنن، سکوت شون رو می شنوم) و حتی می توانند تشخیص دهند کدام مرد و زن برای با هم زندگی کردن مناسب هستند. مرد نسبت به هستی زنانه و مردانه شناخت کامل پیدا کرده است.

    شب ششم مرد به فضیلت سکوت می رسد، سکوت می کند تا بهتر و بیشتر بشنود و بفهمد، سکوت می کند تا شنیده شود. شب هفتم مرد تمام ظرفیت های هستی زنانه را در خود دارد.

    او مانند زمین و درخت سیب می تواند تولید و تکثیر کند و پرنده ناموجود با نفس و حرف و فکر او تولیدمثل می کند. شب هشتم وحدت و حل شدن و یکی شدن هستی زنانه و مردانه است و ازدواج جادویی بین این دو هستی است. شب نهم آغاز همراهی و پرواز این دو هستی با هم است.

    شیوا اردوئی در سومین تجربه کارگردانی سراغ نمایشنامه ای پیچیده و لایه دار و سمبلیک و شاعرانه و رویاپرداز با تصویرسازی سخت سوررئال رفته است که با شناخت و درک درست از مولفه ها و بن مایه های متن، روایتی مناسب ارایه می دهد.

    او با طراحی صحنه مینیمال و استفاده از تونالیته های رنگ آبی و نورپردازی موضعی و نورهای نقطه ای ستاره گونه بر بستر آبی پنجره ها و استفاده از سه لته منحنی به جای مبلمان داخلی که بازیگران با چیدمان های مختلف موقعیت های جدیدی به وجود می آورند و یکی از منحنی ها که شبیه ماه است فضای سوررئال و رویاگونه ای را خلق می کند و با انتخاب درست بازیگر مرد با استایل و صدای بم مردانه و بازیگر زن با صدای پرانرژی و لطیف به ضمیر ناخودآگاه هستی مردانه و زنانه عینیتی ملموس می بخشد و با دیالوگ های پینگ پنگی بین آنها ریتم خوبی به کار داده است.

    شروع نمایش بازیگر زن و مرد هر کدام زیر دو پارچه بزرگ سفید روی دو منحنی که شبیه ماه است خوابیده اند، نور موضعی روی بازیگر زن آرام آرام روشن می شود و او بسان پروانه ای که از پیله متولد می شود با فرم های موزون سماع گونه در صحنه نمایان می شود و با سماع به سوی پیله مرد می رود و او را بیدار می کند. تابلوی زیبا و شاعرانه در قاب صحنه به وجود می آید.

    چنین تابلوهایی در این نمایش زیاد خلق می شود. دراز کشیدن و تاب خوردن زن بر دست های ماه (تختخواب) خوابیدن مرد روی کت و شلوارش و گذاشتن دستکش های زن روی صورتش، صحنه ازدواج آنها که در کل صحنه تنها دو چهره دیده می شود و صحنه لطیف و شاعرانه بازی حباب ها توسط زن و مرد که در آخر حباب ها از آسمان صحنه بر سر تماشاگران می بارد و آنها با حس و حال بازیگران و نمایش شریک و همراه می شوند.

    شاید اگر این صحنه زیبا با صحنه خالی صدای در زدن همسایه ها عوض می شد و به عنوان صحنه پایانی نمایش انتخاب می شد نمایش پایان بندی بهتری پیدا می کرد. در شب پنجم با اطلاعات تکراری در مورد همسایه ها نمایش کمی از ریتم می افتد و می توانست با حذف آباژور سمت چپ صحنه که طراحی کلاسیک و قرینه ای ایجاد کرده است فضای سوررئال تر و مینیمال تری به صحنه بدهد.

بازی صمیمی و روان و پر حس رضا مولایی و سهیلا گلستانی با هم خوب مچ و سینک شده است. رضا مولایی با اکت های درست و ایجاد فراز و فرودهای لحنی و بیانی مراحل رشد و تکامل شخصیت را به خوبی نشان می دهد و از لحنی با تردید در ابتدا به لحنی مطمئن و باثبات در پایان نمایش می رسد. سهیلا گلستانی با بازی پرانرژی و با نشاط در بیان و حرکات منحنی هستی زنانه و زن اثیری نمایش را عینیتی ملموس می بخشد.

انتخاب قطعات موسیقی کار توسط مهیار طهماسبی با موتیف ساکسیفون در لحظه های متفاوت همراهی بسیار خوبی با اتمسفر فضای درام دارد و به درک و فهم حسی صحنه ها کمک می کند. نمایش داستان خرس های پاندا یک اثر شریف و شاعرانه و عاشقانه و روانشناختی از یک گروه خوب و حرفه ای است که حال تماشاگر را خوب می کند.

روزنامه اعتماد - نویسنده: محمد حمزه ای

درباره نمایش داستان خرس های پاندا
۰۳ مرداد ۱۳۹۶