هر متن نمایشی به دنبال بازنمایی یک واقعه است که به نوعی نگرانی، اضطراب، ستیزه، رنج و احساسات یک یا چند شخصیت را برای تماشاچیان به گونهای انتقال دهد که در او همذاتپنداری، یا فهم مشترک از آن واقعه را فراهم سازد.
شروع نمایش با تماس تلفنی مرد با شخصی ناشناس با قطع و وصل و مشکل انتقال پیام رو بهروست. از این دریچه ما با پیش آگاهی معضلی بهنام ارتباط روبهرو میشویم. انتخاب هتل از ابتدا وضعیت ناپایدار رابطه را در وجه عدم سکونت دایمی و تناقص با خانه نشان میدهد.هتل در فارسی مسافرخانه معنی میدهد این واژه «مسافرخانه» ترکیبی متناقض نما (پارادوکسیکال) از رفتن و ماندن همزمان است. در چنین فضایی است که زن و شوهری عاشق از ابتدا با پذیرش سکونت در آن، اجبار جدایی، یا موقت بودن رابطه را در ناخودآگاه پذیرفتهاند. هتل (مسافرخانه) دوگانه عشق و نفرت را با خود به شکلی طبیعی حمل میکند. این مسافرخانه است که تنوعطلبی، گریز از تکرار، نیاز به حریم شخصی و موقت بودن و رهایی را در برابر وفاداری، چرخه تکرار در زندگی زناشویی، رفتار مسوولانه و کوچکی یا فقدان حریم خصوصی به سهولت امکانپذیر میسازد. عشق و نفرت دو آهنربایی هستند که عاشق و معشوق را در وضعیتی ایستا قرار میدهند. زیرا اگر هرکدام اندکی فاصلهشان تغییر کند به سمت یکی از این دو جاذبه کشیده خواهد شد. بنابر این یا خودکشی ناشی از عشق در میان است ، یا دیگرکشی به دلیل نفرت. هنگامی که این تعادل، یا توان تحمل این تعادل ناممکن میشود، گسست و جدایی اجتنابناپذیر میشود. رابطه و تصویری چنین موهش از رابطه انسانی را باید در متنی بزرگتر تفسیر کرد. وضعیت اتمیزه شده روابط میان فردی و بی چهرگی عمومی آدمهای دوران مدرن، سرشت اندوهبار زندگی مدرن موقعیت تقدیری همه انسانهای این دوره از حیات بشری است. بی هویتی گسترده در کنار سیطره قدرتمند تکنولوژی و شهری شدن همه اجزای زندگی. سرشتی ناپایدار و گذرا برای تمامی روابط انسانها رقم زده است. این شرایط میانمایگی، یا حتی فرومایگی عصر مدرن است که انسانها را در وضعیت رشد نایافته و غیرطبیعی نگه میدارد. و این شرایط است که انسان مدرن را همواره در وضعیت انتظار نگه میدارد. انسان مدرن نه از شرایط خود راضی است و نه جسارت یا توان پرواز و گریز دارد.
او همچون مسافری است که هر روز به فرودگاه میرود ولی سوار هواپیمایی نمیشود. او حتی اگر بلیت داشته باشد، خود را در لیست انتظار قرار میدهد. با این انتظار که همواره در لیست انتظار باقی بماند.در هر حال «لاموزیکا سوم»، موسیقی سوم میان صدا و سکوت را به محملی برای تاملی هر چند کوتاه پیرامون زندگی روزمره تبدیل کرده است.در خاتمه اشاره به نقص این نمایشنامه نیز ضروری است. کثرت مضامین و تلاش برای پرداخت به بسیاری از مفاهیم مهم در حد اشاره و عبور از آن مسالهای است که گاه تماشاگر را آزار میدهد. ظرفیت مضامین
مطرحشده به قدری است که میتوان برای هر یک نمایشنامه مستقلی نوشت. البته بیحوصلگی نیز از ویژگیهای این دوران از حیات ما در این سرزمین است.