در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تئاتر | اخبار | «ماکوندو» تزریق تخیل برای بقای حیات
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:24:47
نمایش ماکوندو | «ماکوندو» تزریق تخیل برای بقای حیات | عکس

اگر رمان صد سال تنهایی را نخوانده‌اید، حتما زندگی در دنیای تکینه گابریل گارسیا مارکز را از دست داده‌اید. اگر این رمان را خوانده اید، حتما کتاب زنده‌ام که روایت کنم را نیز بخوانید تا منشا تخیل و منبع الهام نویسنده را بیشتر دریابید و اگر هر دو را خوانده‌اید، حتما نمایش «ماکوندو»، به کارگردانی آزاده انصاری را ببینید تا شاهد توان تئاتر در تجسم تخیل و گسترش آن در بعدی دیگر از وجود خود باشید. 
گابریل گارسیا ماکز در ابتدای کتاب زنده‌ام که روایت کنم آورده: «زندگی آنچه زیسته‌ایم نیست، بلکه همان چیزی است که در خاطرمان مانده و آنگونه است که به یادش می‌آوریم تا روایتش کنیم.»
این جمله در خصوص نویسنده‌ای چون او که هر آنچه نوشته از دنیای زیسته ی خویش است و تخیلات بارور شده در زندگی اش، درست است. همچنین در خصوص دیگر نویسندگانی که به یاد می آورند تا روایت کنند. اما آیا عموم مردم روایتگر زیست خود و خاطرات خود هستند؟ اگر نه؛ چه اندوخته های ارزشمندی که در طول زندگی هر فرد، پیش از خودش می میرند و فراموش می شوند. و چه دنیاهای بیکرانی از تخیل، که رفته رفته با دور شدن از کودکی، در هجوم واقعیت ملموس، از ریشه می خشکند و آدم بزرگهای اطراف ما، به ماشین های خودکاری تبدیل می شوند که جز تبعیت از روزمرگی و کلیشه های زیستی، چیزی دیگر در خود ندارند. 
پیران شهر ما وقتی می خواستند کسی را که حال خوشی نداشت توصیف کنند، می گفتند : «طرف فکری شده » شاید منظورشان همین افسردگی امروزی ها بوده. اما این واژه ی فکری شدن، به خاطر وسعت دنیای تخیل در روزگار پیش از ما بوده. دنیایی که هنوز به اندازه امروز روشن و نورانی نبود. شبهایش با سوسوی چراغی گرد سوز اندک روشنایی داشت و مردم از لرزش سایه های افتاده بر دیوار تخیل می کردند تا اعماق تاریک حیاط و کوچه و بیابان. شبهای بلند آن روزگار، شبهای قصه و خاطره بود. شبهایی راز آلود. امروز اما دنیای ما بیش از حد روشن شده. برای لمس تاریکی کیلومترها از شهر باید فاصله گرفت. امروز تخیل جز برای کودکان خردسال کار نمی کند. که حتی در مورد آنها هم کمی شک دارم. روزمره آنقدر همه چیز را ملموس و در دسترس قرار داده که دیگر چیزی جز آنچه می بینیم برایمان معنا ندارد. و این خطر بزرگی است که بقای ما را تهدید می کند. دنیای بدون تخیل، به مرداب راکتی می ماند که عاقبتش گندابه ای متعفن خواهد بود. دنیای بدون تخیل، دیگر نه کشفی را باعث می شود و نه وسعتی می یابد. دنیای بدون تخیل زندان بزرگی است که روز به روز دیوارهایش به ما نزدیکتر می‌شوند. 
و در دنیای بدون تخیل امروز، تئاتر، این معجزه ی باقی مانده از اعصار، همچنان قادر است مرزهای واقعیت ملموس را بر دارد و ما را به جهان تخیل، احساس و جادو ببرد. 
«ماکوندو»، برای بردن ما به جهان خویش، از قابلیت های فوق العاده نمایش عروسکی بهره می برد. با یک نوع موسیقی افکتیو خاص، مرزهای واقعیت ملموس را برایمان می شکند و ما را سوار بر موج های تخیل، تا ساحل دهکده ای می آورد که همچنان فرشته ها بر آسمانش پرواز می کنند و جادوگرها در معادلاتش تاثیر گذارند. 
آزاده انصاری به خوبی این نوع تئاتر را می شناسد و انتخاب مارکز و جهان تکینه اش برای قصه نمایش، انتخابی هوشمندانه است. همه عناصر اجرا به خوبی در کنار هم نشسته‌اند. صدا و لحن خوب بهرام افشاری، موسیقی و صدای فوق العاده فرشاد فزونی، بازی خوب فرزین محدث که نقشی سخت، بدون کلام و ایستا را به خوبی جان بخشیده، و دیگر بازیگران نمایش، رامین سیار دشتی، مینووش رحیمیان، فرزانه عاقلی، مرضیه ایمانخانی، فاطمه عباسی که همگی در جهان فانتزی و متخیل اثر همراه هستند و به ایجاد این اتمسفر کمک می کنند. و اگر متن نیز به قدرت دیگر عناصر این اثر می توانست از وسعت دنیای بیکران مارکز، جرعه های ناب تری را به ما بنوشاند و کمی در شوخی ها متوقف نشود، قطعا پرواز بلند تری بر آسمان «ماکوندو» می‌توانستیم داشته باشیم. با این حال با دیدن «ماکوندو»، از زمین کنده شدیم و این موهبتی بزرگ است در دنیای ملموس امروز.
«ماکوندو»ی زوج هنرمند تئاتر ایران، آزاده انصاری و نادر برهانی مرند را از دست ندهید.

 

درباره نمایش ماکوندو
۱۷ بهمن ۱۳۹۶