«انسان/اسب، پنجاه/ پنجاه» را در تئاتر شهرزاد حتما ببینید. مخصوصا به دانشجوها و آنها که اجراهای خلاق و طراحی در فضای اجرایی را دوست دارند دیدن این تئاتر را توصیه میکنم.
انسان/اسب یک اقتباس است؛ نه برداشت آزاد و نه عناوین دیگری که بهجای اقتباس از آنها استفاده میکنیم. یک اقتباس درست و هنرمندانه است از «کلهگردها و کلهتیزها»ی برشت. اتفاقا در آن شیوه بیگانهسازی برشت هم مثل نمایشنامه او بهروز شده و نمونه خوبی برای آموزش میتواند باشد.
هاله مشتاقینیا و مرتضی اسماعیلکاشی آن روایت خطی را در سهلایه بهروز کردهاند و با زبان روایت و اجرایی مدرن اجراومیکنند. سه لایهای که در روایتی منطقی یک جهان مستقل را پیکربندی کرده و در فرم نیز برخط و بهجا عبارتسازی میشود. یکی همان حاکم و محکوم سیاسی برشتی است که دارد موتیفهای دورانی دیگر را معنا میکند؛ وحشت است؛ "ترس از دور" است. دومی، با "تماس با ترس" و دهشت سروکار دارد و مربوط به اردوگاه مرگ بوخنوالد است. ارواح در ابتدای نمایش احضار میشوند تا رنج و شکنجهای که بر آنها گذشته را در نمایشی به اجرا بگذارند؛ اینجا آن فرم اجرایی چشمنواز و پر از زیبایی که میتواند در تئاتر اتفاق بیفتد را گروه اجرایی به بهترین شکل نمایشی میکنند. و سومی لایهایست که به کمک تاویل میآید و میخواهد تا معانی را از خلال آن وحشت و دهشت برایمان تفسیر کند. سومی، خود هراسانگیز و کابوسوار نشان میدهد. میخواهد که کابوس باشد. نسخهی بهروزشدهی همان فئودالیسم وحشتناک برشت است در ترکیب با رنج دهشتناکی که فاشیسم دهه چهل و ایدئولوژی افراطی دارد تحمیل میکند؛ نتیجهاش را این اجرا بهزیبایی توانسته در متن خود بهروز کند؛ خوانش مدرنی شده است از دلهره و وحشتی که همچنان نتیجه تحمیل همان ایدوئولوژی افراطی طبقه حاکم بر عموم مردم است. وجه سیاسی و برشتیاش بیشتر بر رنج طبقاتی و تودهی محکوم تمرکز پیدا کرده. به تعبیری؛ برای مای امروز بهروز شده.
انسان/اسب نمونه بسیار موفقی از درک یک متن و بهروزرسانی آن در تئاتر است. کاری که میکند هیچ وابستگیای به متن اولیه ندارد و در عین استقلال، دارد خودش را بهواسطهی آن تعریف تاریخی از دادهها به اثبات میرساند. یک فرآیند گسترشیافته برای نتیجهگیری و اثبات در ژرفساخت و معنامندی را پی گرفته است که به زیبایی بهانجام میرسد.
اجرای اسماعیل کاشی زیباست. پر از حرکت است. فضا میسازد و روی صحنهاش زیبایی میآفریند و در تمام مدت نهتنها در ساختن تصاویر و گسترش فضای تئاتری دچار تکرار نمیشود بلکه بیوقفه کار خلاقهاش را ادامه میدهد؛ هر لحظه زیباترش میکند و آن را تا لحظهی آخر ادامه میدهد.
انسان/اسب یک کلاس کامل آموزشی است.
۱.نمونه موفقی از یک اقتباس هنریست. نشان میدهد که چطور میتوان در فرآیند اقتباس همواره مولف بود و چه در فرم و ساخت و چه در معناسازی، اثری تازه، کامل و مستقل خلق کرد که تمام آن متعلق به سازندهاش باشد.
۲.یک تراژدی موفق دربارهی محاکات فروتر است که بهروز شده و میتواند چگونه معنا داشتن و صاحب تفکر بودن و فهمیدنی شدن توسط مخاطب امروز جامعهاش را آموزش بدهد. آگاهانه سیاسی است. هم به جنبههای عام آن اشاره دارد و هم رنج امروز ایرانی را سیاسی کرده است.
۳.میخواهید بدانید چگونه میتوان بدون افههای تکراری و کپی کردن از روی کتاب، براساس متد کار کرد؟ این اجرا آن را به خوبی دارد انجام میدهد. انسان/اسب در اقتباسش از برشت نهتنها ساختار روایت قصهای برخط و براساس سهلایه روایی را ساخته است، بلکه از شیوه اجرای همین روایت در ساختارش به خوبی توانسته به همان هدفی که منظور برشت از بیگانهسازیست دست یابد. با این تفاوت که آنرا هم به شیوهی خودش انجام میدهد. در ساختار تازهای که طراحی میکند؛ با ظرافت در اجرای برهم این لایههای روایی فاصله میگذارد و هرچند هیجان عاطفی ایجاد میکند اما بیشتر فرصت اندیشیدن میدهد.
۴.فضاسازی و پویایی و حرکت و تصاویر زیبایی که میتوان در تئاتر خلق کرد را میتوانید در اجرای اسماعیلکاشی ببینید. طراحیصحنه و میزانسن و ضرباهنگ اجرا آنقدر درهمتنیده و خوشریتم برروی ضربان فضاهای حسی و دیداری قرار گرفتهاند که نمیشود از اجرایشان لذت نبریم. جاهایی حتی میخکوبمان میکند. در لحظههایی از دیدن تصاویر غرق لذت میشویم و یک جاهایی هم تلنگر میخوریم که این جماعت رنجور و محکوم کیست؟ فریب نمیدهد. معلوم است دارد چه چیزی را اجرا میکند و مشخص است که دارد چه میگوید.
اجرای مرتضی اسماعیلکاشی، صادقانه، هنرمندانه و کامل است.