در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تئاتر | اخبار | همان معلم باشرافت
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 16:26:44
نمایش در مه بخوان | همان معلم باشرافت | عکس

هیچ گاه فرصتی برای دوباره خواندنِ این اثر را نیافتم اما این خاطره های دور از آن در ذهنم باقی مانده بود. پس از دیدن اجرای این نمایشنامه به کارگردانی آقای مسعود طیبی در تالار سنگلج، خجالت کشیدم که چرا از خواندنِ دوباره ی این اثر غافل شده ام. تمام لحظاتِ اجرا دچار دهشت شده بودم. این اکبر رادی بود که در سال‌های پیش از انقلاب نقطه ضعف جامعه ایرانی را تشخیص داده بود و با صراحت، نه در مقام یک روشنگر که در جایگاهِ یک روشنفکر کنش گر اعلام می دارد آنچه که باعث عدم پیشرفتِ  جامعه ی ایرانی ست و گذارش از فرهنگ قبیله ای به جامعه و فرهنگِ مترقی  را دچار مخاطره می کند سیستمِ غلط و فاسد آموزش و پرورشِ آنست. اگر جامعه ی پزشکیِ یک شهر یا کشور فاسد شود تعدادی انسان به دلیل سهل‌انگاری و بی توجهی از بین خواهند رفت. اگر پلیس فاسد باشد بخشی از امنیتِ افرادِ جامعه به مخاطره خواهد افتاد و... اما اگر وزارت علوم و به طور کلی نظامِ آموزش و پرورش یک مملکت فاسد باشد همه چیز از بین خواهد رفت. سیاست، اقتصاد، اخلاق، دین، مسؤلیت پذیری، وجدان کاری، پیشرفت، احترام به حقوق هم نوع، خدمت، راستگویی، آرامش، خانواده و ... نابود خواهد شد. استاد اکبر رادی معلم بود و به درستی می دانست که فقرِ فرهنگیِ جامعه ی ایرانی از فقرِ نگاه، درک، احساس و سوادِ خود معلمان ایرانی  ناشی می‌شود. برای همین به بیرحمانه ترین شکل ممکن تصویری سیاه و حتی اغراق آمیز از بد دهنی، بی بند و باری،  فساد، بی باوری، و سلامت معلمان را نشان می دهد. او نشان می دهد که تباهی آموزش، تباهی یک ملت است. چنانچه ما امروز و در سال های پس از انقلاب می‌بینیم سیستمِ آموزش و پرورش مان غلط و ناکارآمد است. تمام عمر و جان دانش آموزان و خانواده ها در دورانِ تحصیلات ِمتوسطه کاهیده می شود. کدام دانش آموز از کلاس های عربی، انگلیسی، ریاضی، تعلیمات دینی، زیست شناسی، جغرافی، تاریخ و... بهره می برد. حال بماند که رابطه معلمان و دانش آموزان رابطه ای عاشقانه و متعالی نیست. استاد اکبر رادی به درستی مشکلِ جوامعِ توسعه نیافته و در حال توسعه را دریافته اند. و خشمگینانه به گونه ی حاکمان و مسؤلان تپانچه می زند تا بیدار شوند. زیرا آثارِ سؤ و مخربِ سیستمِ آموزشی، فجایع جبران ناپذیری را رقم خواهد «در مه بخوان» نمایشنامه ای برای تمام فصول سال و تمام شهرها و روستاهای ایران است.
متأسفانه نمایش «گالیه» را به کارگردانی آقای طیبی ندیده‌ام. اما این اثر با قدرت از دیگر کارهای این کارگردانِ جوان، نو جو و خلاق پیشی می گیرد. تحلیلِ درست از متن، خلق چند تصویر دردناک و در عین حال شاعرانه با آن مهِ صبحگاهی جنگل های شمال، صدای مدامِ ریزش باران و آوازِ پرندگان جنگل، انتخاب بازیگرانِ پر قدرت، جسور و البته هدایتِ آنها که هر کدام نیز به صورت فردی در خلقِ کاراکترهایشان کم نظیر عمل می کنند از نکات دل انگیز نمایش «در مه بخوان» است. ایکاش مرکز هنرهای نمایشی با تخصیص بودجه ای در شأنِ این اثر و بازیگران حرفه‌ای آن، و نیز تبلیغات گسترده در سرتاسر شهرِ تهران موجب استقبالِ کم نظیر تماشاگران از آن می شد.
در پایان هیچ نمی‌ماند برای گفتن جز این که نمایش «در مه بخوان» را نه تنها مردم که تمام مسؤلان باید ببینند و از خواب بیدار شوند. وزارتخانه‌ها، نهادها و سازمان های دولتی می بایست از این گروه به خاطر مسؤلیت پذیری و تلاش شرافتمندانه‌شان در جهت آگاهی بخشی به جامعه و مسؤلان قدردانی و بخشی از حقوقِ مادی آن ها را تقبل کنند. به راستی تا کی باید هنرمند با خون دل ارتزاق کند؟
دیدن این اثر فکورانه را از دست ندهید.

 

منبع: ایران تئاتر

درباره نمایش در مه بخوان
۰۲ اسفند ۱۳۹۶