در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | ساسان گویا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:32:26
 

تهیه کننده

«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
ساسان گویا (sasangooya)
درباره کنسرت-نمایش میکیس تئودوراکیس i
ای آتش افسرده ی افروختنی
ای گنج هدر گشته ی اندوختنی
ما عشق و وفا را ز تو آموخته ایم
ای زندگی و مرگ تو آموختنی

دست مریزاد به همه ی بازیگر ها و گروه فرم و حرکت و نوازندگان عزیز.
یه کار قشنگ و عاشقانه و عامه پسند.
نمایش نقاط قوت زیادی داشت از جمله گروه موسیقی که فوق العاده نواختن و گوش نواز بودن از نوازنده پیانو گرفته تا نوازنده گیتار و گروه نوازندگان ... دیدن ادامه ›› ویولن.👍🏻👌🏻
منتهی صدای محمدرضا آزاد فرد عزیز به انتهای سالن نمی‌رسید.به نظرم باید یه هاش اف براش در نظر گرفته می‌شد.
من مدل روایت داستان رو برشتی دیدم و به نظرم اگه بین هر صحنه مونولوگ های ممرضا آزادفر عزیز طولانی می‌شد میتونست ارتباط خوب و بهتری با مخاطب شکل بگیره.چون یه جورایی راوی داستان بود ولی راوی بخش هایی نه همه ی داستان.تصاویری که از ویدئو مپینگ پخش می‌شد میتونست بیشتر مرتبط باشه اما نبود و بعضی جاها حتی فوکوس می‌کشید...
راجع به دکتر کریم تقی نژاد میخوام بگم ایشون یکی از حرفه ای ترین و کاربلد ترین آدم ها تو این حوزه هستن که تیمشون عالی بودن و حرکات نمایشی تر و منظم تر بود.معلوم بود خوب از لحاظ زمان بندی و ریتم مچ بودن با همدیگه👍🏻 دست طراحان حرکت باید بیشتر باز باشه برای به وجود آوردن خلاقیت بیشتر در اجرا.
داستان بسیار جذاب بود و کشنده...در جایی وقتی از انقلاب شیلی تا شعله ور شدن عشق به پائولا در زمان انقلاب سخن گفته می‌شد،واقعا عمق زیبایی رو درک کردم که حقیقتا عشق بزرگترین موهبت الهی به آدمیه...
حتی در جایی شخصیت پائولا رو تطبیق دادم با دوره معاصر و اتفاقی که برای زنان بزرگ سرزمین مون در خاطره هامون ثبت شده و به یادگار مونده.
در کل نمایش خوب و چشم نوازی بود.
تبریک و خسته نباشید به خانوم آزاده شمس عزیز که نمایش جذابی رو ارائه داد🙏🏻✌🏻
مریم علیزاده و حسام میرزایی این را خواندند
hami این را دوست دارد
درود، کاملا درسته و در قالب انقلاب شیلی از سالهای اخیر و زنان ایرانی یاد کردند.
مریم علیزاده (malizadehkohan)
ممنون از حضور شما..🌸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درود بیکران.خسته نباشید به همه ی عوامل گروه جناب فلاح.
علیرضا اخوان همکلاسی بنده بوده و به واسطه ی اون با نادر فلاح و کارهاش آشنا شدم که به عنوان بازیگر تو این نمایش خوش درخشید.
اول راجع به نمایشی صحبت میکنم که سطح توقعم رو تا سقف کشید بالا.
نادر جان فلاح! تو خالق نمایشی هستی به اسم کابوس های آن که نمی میرد...اثری که من تا آخر زندگی زمینی ام به یاد و خاطره ام خواهم داشت و ازش حرف ها خواهم زد.من خیلی کار دیدم اما اون اثر تو بی نظیر ترین اثری بود که دیدم و در زمان درست به بهترین شکل انجامش دادی و در لیست بهترینها در ذهنم ماندگار کردی.
نادر عزیز انقد سطح توقعم بالا بود که وقتی اومدم این اجرا رو ببینم گفتم دیگه تمومه میسازی ما رو و مدت ها کاتارسیس وجودم رو تامین میکنی.بدجوری خورد تو ذوقم...حتی اجرای قبلی که جایی که گوزن ها آواز می‌خوانند بهتر بود به مراتب.
اما دیدگاهت رو دوست دارم همچنان و مفهوم اثرت رو درک کردم و فهمیدم چی میخوای بگی اما ارتباط ذهنیم با اثر برقرار نشد.انگار یه چیزی کم داشت نمیدونم بگم چی اما کم داشت.جا نیفتاده.مثل قورمه سبزی های همیشه ت نبود که لوبیاها پخته شده باشن گوشت ها پخته باشن،لعاب ننداخته بود ... دیدن ادامه ›› این نمایش.
تو همچنان در صدر بازیگر های مورد علاقه منی که به نظرم برای درخونگاه سیمرغ باید میگرفتی...اما نمیدونم چرا خودت بازی نکردی تو این کار حداقل به جای نقشی که رامین داشت.نمایشت رو یه تنه میکشیدی بالا.
در هر صورت منتظرت خواهم بود که مثل پرده خانه گلاب آدینه،هر کس یا روز می‌میرد یا شب من شبانه روز سجاد افشاریان و حتی کار مختلف الاضلاع دوباره تو رو قوی و پر قدرت رو صحنه ببینم و حظ ببرم و خر کیف بشم.تو بسیار توانمند و صاحب سبکی.
۱۱ نفر این را خواندند
hami این را دوست دارد
سلام و ارادت آقا ساسان
خیلی از حرفات حرف حسابه
من بیشتر تاتر ایرانی کارگردانی کردم و به نظر دستپختم ( به تعبیر شما ) در ساخت و ساز یک متن خارجی چندان به مذاق بعضی خوش آیند نیست و حتما ایراداتی هم از طرف من هست که تلاش می کنم برطرفش کنم
به هرحال تاتر برای من جای تحربه کردنه و خوب این تبعاتی هم داره که به جان می خرم
احسان قلی زاده (ehsangholizadeh)
نادر فلاح
سپاسگزارم
واقعا کابوس های آنکه نمیمیرد کاری با من کرد که تا مدت ها هیچ‌نمایشی به چشمم نیاد
سلام جناب گویای عزیز
شاید ندانسته به من کمک بسیاری کردی، امروز قرار بود من به همراه حسام دوست نازنینم که فقط امروز را به تهران آمده و مشتاق دیدن تئاتر است، به تماشای این تئاتر بیاییم چون نادر فلاح کارگردان است و علیرضای عزیز بازیگر اما بعد از دیدن کابوس های آنکه نمی‌میرد همیشه نسبت به دیدن تئاتر از این زوج دل چرکین بودم و به اصرار کسانی که دوستشان دارم یعنی استاد ثانی نازنین و حسام اسدی رفیق شفیقم گهگاه به دیدن آثار جناب فلاح می‌نشستم.
من رویاها را دو بار دیدم و هر بار برایم به کاری بی کیفیت تر تبدیل شد، سه ایراد اصلی وجود داشت، متن، بازی‌ها و عدم ارتباط بازیگران با فضا و زمان، این سه ایراد را حتی در خوش و بش منتقل نکردم چون عادت دارم زمانی که کاری ناقص یا معیوب میبینم ... دیدن ادامه ›› سکوت کنم.
آن اثر انگار که داشت روی صحنه تمرین می‌شد تا اجرا، متن چند پاره و پر از شعار امیرحسین طاهری یک طرف، تلاش جناب فلاح برای رسیدن به اجرایی به نسبت متفکر و سازماندهی شده یک طرف، بدن ها به شدت بی فرم و بد ریخت بود و حتی حرکات جمعی هم هماهنگ اجرا نمیشد، بدتر از همه دهخدا در جوانی و پیری و در زندان و خانه و هر جای دیگر یک فرم داشت و حضور در صحنه چیزی بود که برای هیچ یک از بازیگران تعریفی نداشت.
حال شما می‌گویی این اثر از اثر مذکور هم ضعیف تر به اجرا در آمده، شاید پول بلیط تئاتر و بسته فرهنگی برای بعضی ها باری به هر جهت باشد ولی برای بنده اهمیت ویژه ای دارد و نمی‌توانم بپذیرم کاری را به خاطر آشنایی یا رفاقت به تماشا بنشینم.
تلاش دوستان ستودنی است ولی بارها اجراهایی را دیده‌ام که با سختی یک تیم به پنج شب اجرا در سالنی پرت رسیده‌اند و اجرایی به مراتب با کیفیت تر داشته اند، لذا از صمیمانه از آقا فلاح عزیز و همینطور تیم عزیز ایشان خواهشمندم حال که شرایط برای شما بسیار مهیاتر از دیگران است، حداقل ها را در اجراهای خود رعایت کنید و کیفیتی ارائه دهید که مخاطب تئاتر شما به سالن دیگر باره به خاطر دیدن شما بازگردد.
در انتها برادر عزیز جناب ساسان گویا، شما ناخواسته خدمتی به من و دوستم و وقت و هزینه ما کردی، امیدوارم سلامت و شاد باشی و دستت را صمیمانه می‌فشارم. امیدوارم روزی بتوانم جبران کنم.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ساسان گویا (sasangooya)
درباره نمایش فردریک i
درود بیکران.خسته نباشید به همه عوامل.
سومین باری که به دیدن فردریک نشستم.
از اجرای اول در سالن اصلی تئاتر شهر گرفته تا دفعه دومی که در تالار وحدت فردریک روی صحنه بود و این دفعه، میتونم بگم گروه بازیگرانی که همیشه با آقای نعیمی کار میکنن،به شدت عالی ایفای نقش میکنن.فردریک اولی رو با بازی بهناز نازی و کتانه افشاری نژاد رو بیشتر دوست داشتم اما فردریک حامد کمیلی جذاب تر بود.احساس میکنم حامد کمیلی از اونجایی که در شوایک و ریچارد کنار آقای نعیمی بود خیلی خوب میدونه کارگردان چی میخواد ازش و به همین خاطر خوش میدرخشه.
در کل موسیقی بهزاد عبدی و نور رضا خضرایی جایی برای بحث نگذاشته بود.دکور نسبت به اجراهای گذشته تغییرات داشته بود و به شدت بهتر به فضا کمک کرد.
حمیدرضا نعیمی عزیز استاد همه ی ما تئاتری ها و فخر تئاتر... تو فقط بساز و ما بیایم لذت ببریم.تو همیشه و در همه حال بهترینی
ساسان گویا (sasangooya)
درباره کنسرت-نمایش بهارنامک i
بسی رنج بردم در این سال سی / عجم زنده کردم بدین پارسی

چه نمایش خوبی بود آفرین 👏 بازی ها درخشان بودن درخشان👌🏻
واقعا وقتی با این سبک و سیاق اجرا میبری بایدم بازیگر ها به این گونه باشن.قدرت دیالوگ گویی جناب ضیایی،کرامت رودساز،حسین عارف و گیلدا حمیدی ۱۰/۱۰ ✌🏻
گروه حرکت فوق العاده بودن.
نوازندگان جانانه نواختن.
گووان مهر اسماعیل پور این رو برای تو مینویسم: من فهمیدم چه کار بزرگی کردی 👍🏻💪🏻 مطمئن باش کسانی که اجرای تو رو خواهند دید قطعا پی خواهند برد به حرکت بزرگ تو...تو جسارت خوبی نشون دادی و من برای کارت ارزش زیادی قائلم.
اگر از فرط شکنجه و درد و رنج بسیار دشنام دادم به دل نگیر و ببخش زیرا مردمان به کرده ی خویش آگاهی ندارند…
نمایش اینک انسان رویارویی مردمان اورشلیم در واپسین لحظات آسمانی شدن یسوعا ناصری را نشان میدهد.گفت و گوهایی عمیق و پر از معنا…عیسی مسیح به خوب بودن ذات درونی انسان ها ایمان دارد و معتقد است که پدر انسان،سرشت و فطرت پاک را از خود در میان آدمیانش بر جای گذاشته است.
دیالوگ ها به خوبی نوشته شدن و ذهن تون رو به شدت درگیر میکنن.تقابل تشخیص خوب از بد با شماست…بازیگر نقش عیسی ناصری(حسین عارف)خیلی فوق العاده بود و قشنگ حس پیامبر بودن رو ازش دریافت میکردی👍🏻👌🏻
حرکات دستش و لحن صحبتش با طمانینه و آرامش خاصی بودن🙏🏻✌🏻
ریش و موهای بلندش هم به چهره کاراکترش کمک کرد.
میکاییل شهرستانی هم در کاخ پیلاتوس غوغا به پا کرد با بازی خوب خودش.
نورپردازی رو دوست داشتم و همچنین استفاده از تکنیک ویدئو مپینگ هم به نوع خودش جالب بود.طراحی لباس عالی بود و بازیگرها خوب گریم شده بودن.آقای ... دیدن ادامه ›› نعیمی برخلاف دفعه های گذشته از موسیقی و آهنگساز بهره نبرد و شاید علتش این باشه که چون فضای نمایش کاخ پیلاتوس بود و مکالمه و محاوره ها شنیده بشن موسیقی کمتر استفاده شده…
خسته نباشید میگم به بزرگ مرد تئاتر ایران حمیدرضا نعیمی🙏🏻 💙تو بساز مرد بزرگ تا ماها بیایم یاد بگیریم و لذت ببریم.✌🏻
اینهمه سال همه نمایش هات رو دیدم و از تک تک شون آموختم و تو خاطرم ماندگار شده🙏🏻
دست خوش به تیم و گروه بزرگ تئاتر شایا و آقای نعیمی🙏🏻
خانوم مرادی 🧕🏼هم با سابقه درخشان شون در امور تربیتی و پرورشی که در حیطه ی کاری معلمی خودشون داشتن،احتمالا با شکایتی که خانواده ی دانش آموزان🥸 ازشون کردن،که اونم تازه حق داشتن! چون ایشون خودکار میزاشت لای انگشتای بچه ها 🫣🫢و اینقدر فشار میداد که بالاخره یکی از انگشت هاشون بشکنه و بی خیال بشن! میتونن همکاری خوبی با آقای ثابتی 🧔🏼‍♂️داشته باشن و باعث این قتل بشن!…😐😐😐😬🤐😵‍💫🥶
آقای ثابتی🧔🏼‍♂️ بعد از چهار بار ازدواج ناموفق که هر کدوم از همسر هاشون به نحوی غیر معقول غیبشون زد یا فوت شدن،کینه زیادی میتونن از خانوم ها🧕🏼داشته باشن!😐😐😐😬
بلیت فروشی این هفته تا روز جمعه ۲۳ آذر ماه آغاز شد…
نادر نادرپور این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ساسان گویا (sasangooya)
درباره نمایش گالیله i
زندگی رنج کشیدنه…باید رنج کشید…ما به دنیا اومدیم تا رنج ببریم…
نمایش گالیله روایت رنج شخص اول داستانه که نکته خوبی که داشت این بود که بزرگترین توهین به انسان،انکار رنج اوست.
بازی ها خوب بودن اما به نظرم کار خیلی از ریتم میفتاد و خسته کننده میشد.
رقص ها بی ربط بود و حرکات نامفهوم البته نظر شخصی منه.
از فرهاد آییش سقراطی رو به خاطر دارم که تا ابد تو یادم میمونه اما این اون فرهاد همیشگی نبود.
این نمایش چهره های تئاتری سرشناسی داشت که حمید رحیمی،شهروز دل افکار عالی بودن و قابل قبول حتی آرش فلاحت پیشه، نورا هاشمی و فربد فرهنگ دوست داشتنی.
بازی صدف اسپهبدی قابل مقایسه با کار قبلیش در فریز مکبث فریز آرش دادگر نبود.
اما در کل همه بازیگران خوب درخشیدن.
نور ، دکور و صحنه خوب نبود.همچنین من به هیچ وجه نتونستم با موسیقی کار هم ارتباط برقرار کنم.
در کل ... دیدن ادامه ›› من به این کار از پنج،یک میدم اون هم به خاطر بازی های بازیگران و زحماتی که براش کشیده شده.اما من متاسفانه کار برام جذاب نبود و چون متن برشت بود،بعدش نتونست من رو به فکر فرو ببره که البته نظر منه و شاید برای بقیه حرف برای گفتن داشته باشه که قطعا همین طوره.
خسته نباشید به کل گروه،تیم اجرایی و همه عوامل این اثر.
در ضمن اینم بگم من شهاب حسین پور رو خیلی دوستش دارم و انتظارم خیلی خیلی ازش بالاست و شهاب با این کار برام خلاصه نمیشه و مطمئنم کار های فوق العاده ای رو در آینده خلق میکنه و ازش میبینم.
جناب گویا نمایش خوب رو صحنه برای معرفی دارید؟
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
ساسان گویا (sasangooya)
Kiyan Kiyani
جناب گویا نمایش خوب رو صحنه برای معرفی دارید؟
بله یه سر به همون سالن بغلتون یعنی چهارسو بندازید و کار روال عادی رو ببینید.کار خیلی خوبیه.باز اگر کار دیگه ای رو خواستید ببینید دشمن خدا تماشاخانه هامون هم کار قشنگی بود.پایدار و موفق باشید جناب کیانی
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
ساسان گویا
بله یه سر به همون سالن بغلتون یعنی چهارسو بندازید و کار روال عادی رو ببینید.کار خیلی خوبیه.باز اگر کار دیگه ای رو خواستید ببینید دشمن خدا تماشاخانه هامون هم کار قشنگی بود.پایدار و موفق باشید ...
ممنونم
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آزادی و استبداد لازم و ملزومند
دموکراسی چیز عجیبیه…من پادشاهم…قانون منم…
همه جا بوی خون میاد…
اینجا خود جهنمه که به اسم قانون و دموکراسی هر کسی رو که خواستین کشتین…
طلوع خونین اثر دیگه ای از مسعود طیبی عزیز که خیلی حرف برای گفتن داره.
مسعود نازنین برای تو می نویسم؛ من متوجه شدم که چی گفتی و چی میخوای بگی.آفرین بهت که میدونی داری چیکار میکنی.درام تو به زیبایی شکل گرفت.مخاطبانت رو درگیر کردی.متن شکسپیر رو کمتر کسی تمیز کار میکنه اما تو نشون دادی که توانمندی.به خودت افتخار کن چون سواد و معلومات داری و آگاهی که تئاتر بستر چه چیزیه…از مانیفستت خوشم اومد.
دیالوگ ها نفوذی ان و درست ذهنت رو هدف می گیرن.بازیگران درست اند و مو به مو طبق گفته های کارگردانشون عمل میکنن.
طراحی لباس فوق العاده بود ... دیدن ادامه ›› و گریم ها متناسب نقش.
علی کوزه گر هم نشون داد که در طراحی نور بسیار عالی عمل کرده.
درباره دکور کار باید بگم حیف شد که میتونست بهتر از این باشه و قاب های زیبای کارگردان رو تکمیل بکنه با پر زرق و برق بودنش.دکور و صحنه حتی میتونه در فروش کار کمک کنه چون وقتی همه چیز دقیق و منظمه، دکور فضا ایجاد میکنه و قاب ها در چشم مخاطب حک میشه.
و حرف پایانی رو هم با مونولوگ پایانی باسیانوس تموم میکنم: برای هر تغییری اول از خودمون شروع کنیم…
قساوت چشمانت دموکراسی را نشانم داد؛ 

از آن لحظه که من گفتم : قصد رفتن دارم؛

و تو گفتی : هر جور که راحتـــــــــی عزیزم ...

برای احترام به دموکراسی چشمانت

اینبار میخواهم
به دیکتاتوری قلبت
لشکر کشی کنم
به آنجا که رسیدم
قول میدهم هیچ حرکت نظامی انجام ندهم
فقط......
پرچم سفید را بر زمین بکوبم…

خسته نباشید به کل گروه کارگردانی و تیم خوب و همه عوامل اثر طلوع خونین.
درود فراوان

با سپاس از شما مخاطب گرامی که به تماشای نمایش "طلوع خونین" نشستید.

خرسندیم که از تماشای این نمایش لذت برده اید.

تیم روابط عمومی نمایش "طلوع خونین"
۲۷ فروردین ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یادداشتی برای مسعود طیبی
-عشق هم مثل مرگ قدرتمنده…
+لوسیفر:قبل از اینکه شلیک کنی،به حرفام گوش کن! آدم ها فکر میکنن که میتونن مدتی عمر کنن و هنوز فرصت دارن
-رومئو:آدم های باید بدونن که خیلی فرصت ندارن…اگه فقط امروز آخرین روز زندگیم باشه میرم به کسی که دوستش دارم میگم که چقدر عاشقشم و دوستش دارم…
*رزالین:ای کاش استخون های ژولیت مال من بود…کاش دستاش مال من بود…کاش لب هاش مال من بود…کاش من جای اون بودم تا رومئو برای همیشه مال من میشد…
نفرین رزالین برداشتی بود از داستان رومئو و ژولیت همراه با چاشنی عشق نافرجام این دو…
عشق اول رومئو، ژولیت نبود روزالین بود،رومئو تو یه مهمونی روزالین رو دید و عاشقش شد ولی عشقشون یه طرفه بود و خیلی رنج میکشید برای همین وقتی ژولیت رو دید عاشقش شد، روزالین فراموش شد... همه مردم دنیا، رومئو و ژولیت رو میشناسن،ولی کسی نمیدونه روزالین کی بود روزالین عشق اولی بود که ... دیدن ادامه ›› فراموش شد...
ولی تو بگو رومئو؛‌ چرا عشق اینقدر بی ارزش شده و چرا اینقدر ساده عوض میشه؟
«همه عشقی چون رومئو و ژولیت می‌خوان، بدون این که بدونن این عشق فقط ۳ روز دوام داشت و جان ۶ نفر رو گرفت!
به نظرم استفاده از تابوت هایی که حتی نور صحنه هم در قسمت بالای اون ها تعبیه شده بود حرکت قشنگی بود.بازی بازیگران درخشان بود.میزانسن ها درست بودن.یه صحنه تو ذهنم موندگار شد اونجایی که صدای جعبه موزیکال پخش شد و بازیگران همچون یک پرفورمر حرکت میکردن و بک قاب زیبا به چشمان ما هدیه دادن.
مسعود طیبی عزیز،حرکتت رو دوست داشتم و فکر میکنم یه کم باید به مردم عشق تزریق کرد تا شاید نقطه مقابل کنترل کننده خشم و عصبانیت درونشون باشه.احسنت بر تو.بازم ازت کار ببینیم.خسته نباشید به کل تیمت🙏🏻
‏Hidden مخفی یا غیر قابل دیدن…
کوروش شاهونه تو سبک و سیاق کارهای خودش بسیار منحصر به فرده و این خیلی مانیفست قشنگیه👌🏻👍🏻
این تئاتر فراتر از زمان خودشه و به نظرم اینکار میتونست سه چهار سال دیگه انجام بشه چون هنوز یه عده ای درگیر سبک و ژانر های قدیمی ان اما کوروش نشون میده فراتر از اینها فکر میکنه و شیوه های جدید که واقعا تئاتر الان بهشون نیاز داره رو کار میکنه و به نحو زیبایی ازش استفاده میکنه و انصافا هم دمش گرم✌🏻
چیز اولی که بهش خیره شدم دو مانیتور چپ و راست بود که خیلی شیک ازش استفاده شد.دکور و صحنه به حدی سطحش بالا بود که فکر کنم حداقل هفت تا نه ماه رو دکورش کار شده و چقد هزینه برداشته با اون حجم از کار و حتی نور صحنه هم از دکور گرفته میشد و هم از بیرون.
از بازی ها نگم براتون که واقعا احساس کردم رفتم یه آدمی دیدم که واقعا نابیناست و پیشش خط بریل باید یاد بگیرم…بازی ریحانه رضی؛حقا که ترکوند و بازیش رو به رخ کشید که دست خوش بهش…حتی اگزجره بودن هاش هم درست و به جا بود چون بن مایه نمایش همین رو ازش طلب میکرد.
راجع به موسیقی میتونم بگم خیلی گروتسک رو تداعی میکرد و میموندم با حسم تو اون لحظه ... دیدن ادامه ›› چیکار کنم!
استفاده از فضای نوآر و همچنین گونه ی جالبی از ویدئو آرت در این نمایش به چشم میخوره که ایده خوبیه.
و اما راجع به موضوع نمایش تا چند شب درگیرش بودم و خیلی حلاجی کردم چون ذهن منو برد به چیزایی که تا حالا اصلا بهش فکر نکرده بودم.
خالق مانستر اینبار در هیدن هم گل کاشت.تبریک به کوروش شاهونه عزیز و تیمش.👍🏻👌🏻🙏🏻💙
-دوستت دارم ژان…❤️
من نمیبینم! لطفا میشه به من کمک کنید؟!…
ریحانه رضی (reyhanehrazi)
🙏🙏🙏
۱۹ مرداد ۱۴۰۲
ممنونم
۱۹ مرداد ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مارگریت،باز هم که در آشپزخانه ای! تو همسر یک ژنرالی! زنی با جایگاه تو چطور میتواند تمام و فکر و ذکرش سیب زمینی باشد! امان از تو و این جنون پوست کندن سیب زمینی…
نمایش ژنرال مجهول یه ایده قشنگ پشتشه و با چیدمان درست فنی اجرا به صورت جذابی به نمایش درمیاد.
دکتر دریابیگی متخصص شکستن فاصله ی بین مخاطب و اجراست👌🏻 و پرده رو از میان میبره به گونه ای که شما از محیط کافه و قبل از شروع نمایش درگیر نمایش میشید و به دنبال بازیگر میرید و وارد سالن اجرا میشید.ساختن/برساختن
تکنیک استفاده از چند بازیگر برای یک نقش،حرکتی جالب و پسندیده ای هست و همچنین سخت اما علرضو دربیگو میدونه کجا و تو چه لحظه ای از بازیگراش بازی بگیره و درامش رو پیش ببره.👍🏻
خسته نباشید به دکتر و خانوم مقدم و تک تک بچه ها و عوامل و گروه تئاتر یوونتوس🙏🏻🤍🖤
ممنونم که به تماشای ما نشستید 🌹🌹🌹
۱۹ مرداد ۱۴۰۲
سپاس فراوان
۱۹ مرداد ۱۴۰۲
سپاس از اینکه برای ما نوشتید🙏🏻
۲۰ مرداد ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بشنوید ای دوستان این داستان
خود حقیقت نقدِ حالِ ماست آن
بود شاهی در زمانی پیش از این
مُلک دنیا بودش و هم مُلک دین
اتّفاقاً شاه روزی شد سوار
باخواص خویش از بهرِ شکار
یک کنیزک دید شه برشاهراه
شدغلام آن کنیزک، پادشاه
مرغ جانش در قفس چون می‌تپید
داد مال و آن کنیزک را خرید
چون خرید او را و برخوردار شد
آن کنیزک از قضا بیمار ... دیدن ادامه ›› شد…
عشق پدید می آید و هر چه را که هست از میان میبرد…عشق واقعی در حقیقت نوعی رنج کشیدن است و عاشق در وادی طلب معشوق بسیار سختی میکشد…
این نمایش برداشتی از این قصه مثنوی مولاناست که با دراماتورژی جان میگیرد و روی صحنه اجرا میشود.تلفیق ایده های جدید و امروزی در سبک اجرا و درآمیختن آن با نمایش ایرانی،به نظر من حرکتی پسندیده است و تبریک به خانوم ریحانه چزانی بابت اینکه مانیفست جدیدی رو دنبال میکنه که مختص خودشه…
به نظر من موسیقی خودش عامل شکل دهنده و جهت ساز درام میتونه باشه و میشه اون رو در لحظه ها و قاب های خاص و میزانسن ها جاری و ساری کرد.استفاده از نوای خراسانی در بخشی از این نمایش،من رو برد به حال و هوای سمرغند،هرات بلخ و حتی قونیه که مولانا در آنجا زیست داشته…
نکته بعد راجع به اجرا به طراحی لباس اشاره کرد که چشم نواز بود و درباره فضای صحنه به نظرم فضای سورئال داشت و همچنین نمادهایی مثل انار،رود خون و مواردی دیگه در نمایش های آیینی و سنتی ایرانی استفاده میشده،به چشم میخورد.
خسته نباشید به تک تک اعضای گروه.با آرزوی موفقیت و دیدن کارهای بیشتر از این بازیگر و کارگردان.
و در انتها سخنم رو با بخش پایانی شعر مثنوی معنوی تموم میکنم:
عشقهایی کز پی رنگی بُوَد
عشق نَبوَد عاقبت ننگی بُوَد
این جهان کوهست و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
این بگفت و رفت در دَم زیر خاک
آن کنیزک شد ز عشق‌ و رنج پاک…
سپهر، stanco و امیر مسعود این را خواندند
سارا کاظمی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ما از عروسک کمتریم.
آن ها مرده بودند و زندگی می کردند؛
ما زندگی میکنیم و مُرده ایم…
«بهرام بیضایی»
یه دست خوش میگم اول از هر چیز به علیرضا دریابیگی عزیز که تو این زمان اون چراغ کم سو نمایش رو روشن نگه میداره.از جرأتش همین بس که تعداد زیادی بازیگر و هنرور رو کنار خودش جمع کرده،بهشون می آموزه و کار رو پیش میبره حقا که این تعداد و کار کردن باهاشون بسیار سخته.
این نمایش از میزانسن های درست برخوردار بود و همچنین از نور پردازی و فرم های صحیح.
نمیدونم دقت کردید یا نه،دقیقا بالای سرمون و در قسمت سقف سالن قسمت هایی از تمرین های اجرا،به نمایش درمیومد که حرکت ... دیدن ادامه ›› جالبی بود.
شما در این تئاتر بسیاری از گونه های نمایش ایرانی رو مشاهده میکردید از جمله نقالی،خیمه شب بازی،تعزیه،کوسه بر نشین،و…
گروه حرکت و فرم هم خوب بودن.
اما نقدی که دارم اینه که از موسیقی میشد استفاده ی بیشتری کرد حیف بود خیلی جای کار داشت…
اون اسب رو درک نکردم میتونست حرکتش با برنامه ریزی هوشمندانه تر باشه…راجع به بازیگران بگم که تو خیمه و تعزیه مضحک،بازی ها درخشان بودن و به نظرم بهراد محمدی ، شهراد قدیری و ظفر سهرابی نیا الماس کار شدن.
در انتها راجع به متن میتونم بگم که دست گذاشتن روی نوشته بهرام بیضایی کار دشواریه اما به نظرم دکتر تونست مخاطب تئاتریش رو راضی نگه داره و من به عنوان بیننده یاد این جمله از استاد میفتم:
من می روم و نگاه تو ، تنها چیزی ست که با خود می برم…
-چریکه ی تارا…
خسته نباشید به تک تک گروه تئاتر یوونتوس و علرضو دربیگو
امیر مسعود، سپهر و سارا مقدم این را خواندند
امير حسين رضايي، mahdi maleki و شهراد قدیری این را دوست دارند
ظفر سهرابی نیا (zsohrabinya)
سپاس از نقد و نظرتون
سپاس از حضور و مهرتان
خرسندیم که مورد پسند واقع شدیم 🤗🎭
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ساسان گویا (sasangooya)
درباره نمایش بوکسور i
کی میگیره فراش باشی
کی میکشه قصاب باشی
کی میپزه آشپزباشی
کی میخوره حاکم باشی…
از لحظه نشستن روی صندلی این موسیقی فضا رو محیا کرد برای دیدن یه نمایش خاص…
تخت گاه یعنی تهران حدودا سال ۱۳۵۶ که بلوا و روزهای پر آشوبی رو در خودش میدید،خانواده دولابی یه نمونه از یک مشت از خروار بود که داستان جالبی رو روایت کرد.
شهاب مهربان! روی سخنم با توئه که کارگردانیت بسیار قوی و فوق العاده بود و قلمت رو خیلی دوست دارم چون کاملا زیرکانه و با هدف مینویسی.من که پیامت رو درک کردم دمت گرم. و محسن،فریدون،فرهاد،و بقیه کاراکتر ها غرق در نقش بودن و تو به نحو درستی ازشون بازی گرفتی.شخصیت پردازی ها درست بود.
ریتم ... دیدن ادامه ›› صحنه از اول پابرجا بود و لحظه ای نیفتاد و سناریویی که نوشتی به قدری جذاب بود که مخاطب رو تا آخرین لحظه همراه خودش کشوند.
مجادله بین دو برادر که هرکدوم در جایگاه خاصی در اجتماع بودن جذابیت زیادی داشت و قاب های خیلی قشنگی داد به ذهن مخاطب.
ساختن پرتره ای از یک مرد که پدر خونواده بود که درام تو رو شکل داد.
کشمکش های بین شخصیت های داستان گهگاهی توأم با خنده میشد اما درست به مثابه یک کیسه و یک مشت زن بود و به جذابیت کارت افزودند.
آفرین به تو و کل تیمت.
ساسان گویا (sasangooya)
درباره نمایش تلفات i
علیرضا معروفی بهت خسته نباشید میگم.کارگردانی خوبی داشتی و تمام بازیگرها درخشان بودند.داستان طوریه که مخاطب ترغیب میشه به خوندن بیشتر راجع به تاریخ که کار بسیار پسندیده ای هست.درس های خوبی میشه گرفت از تحولات اجتماعی فرهنگی و سیاسی که کشور به خودش دیده.من تو چند صحنه عمیقا به فکر فرو رفتم و دمت گرم که منظورت رو رسوندی.
موسیقی درست بود و میزانسن ها از اون بهتر.
وقتی کار تن ها رو دیدم انتظارم خیلی ازت بالا رفت و نشون دادی که میشه یه متن رو به شیوه قابل قبولی برای تماشاگر تئاتر ارائه کرد.
حسین عارف و ایمان سلگی نگین صحنه بودن.
خسته نباشی و به امید دیدن یه کار دیگه از تو و این تیم فوق العاده ت.
داستان روایت شده از سوی کوروش کلانتری،داستانی کاملا جذاب و پر از هیجان بود و دیدار آکتور مطرح ایران و شاه ماهی بین وصلی کشنده،مخاطب رو وادار به ایجاد حس تعامل با بازیگر و داستان نمایش می کرد.من چندجا میخکوب شده بودم و از مرتضی سالاری پلک نمیزدم! چقد کارگردان کار در ایجاد کاتارسیس هم موفق بوده.
تلورانس ها بجا بودن و طنازی ها گاهی اوقات به لهجه زیبای یزدی،به زیبایی کار افزود.مرتضی سالاری حقا که مروارید بود که میدرخشید.
خسته نباشید به کل تیم و گروه کوروش کلانتری
حسین ابراهیم نیا، امیرمسعود فدائی و امیر مسعود این را خواندند
محمد لهاک این را دوست دارد
خریدار
کوروش کلانتری (kooroshkalantari)
سپاس از ساسان عزیز ??
۰۳ بهمن ۱۴۰۰
کوروش کلانتری
نه متاسفانه دوست عزیز ... اجرا فقط تا چهارشنبه این هفته ۶م بهمن ادامه خواهد داشت ??
آقا نوشته ده بهمن که!!
من برای جمعه برنامه‌ریزی کردم!!
چرا این مدلی شده جدیداً؟!
یا یه تاریخی رو ننویسین، یا اگه می‌نویسین پایبند باشید دیگه...
تو دو هفتهٔ اخیر سومین اجراییه که از دست میدم...
۰۴ بهمن ۱۴۰۰
خریدار
کوروش کلانتری (kooroshkalantari)
امیرمسعود فدائی
آقا نوشته ده بهمن که!! من برای جمعه برنامه‌ریزی کردم!! چرا این مدلی شده جدیداً؟! یا یه تاریخی رو ننویسین، یا اگه می‌نویسین پایبند باشید دیگه... تو دو هفتهٔ اخیر سومین اجراییه که از دست میدم...
سلام جناب فدایی
واقعیتش گروه ما هم تقصیری نداره ... ناهماهنگی هایی از طرف سالن صورت گرفته .
۰۴ بهمن ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پاراسایشگاه نوشته آرتور کوپیت با ترجمه بانوی هنرمند عاطفه پاکباز نیا،نمایشنامه ای هست که کارگردانی با جسارت دست به انتخاب اون میزنه که آشنایی با سایر نوشته های این نویسنده آمریکایی داشته باشه. و فضا و بن مایه و سبک و سیاق کارهای کوپیت رو شناخته باشه.ارسلان گلمحمدی،داراماتورژیه که قبلا نمایش موسیقی مجلسی رو به صحنه برد و اتقاقا موفق هم بود.
درک کردن فضای این نمایش به حدی دشواره که میتونم یه مثال بزنم مثل اینکه یک منتقد تئاتر همچون میکائیل شهرستانی میاد و از یک کاری تمام قد دفاع میکنه که از نظر بقیه مخاطبین کار نامفهومی بوده اما شهرستانی با ارائه توضیحات و روابط بین اشخاص داستان و چگونگی شخصیت پردازی نویسنده و ارتباط متن با دیگر کارها در یک ژانر،کار رو معنا دار و با مفهوم میدونه.
این نمایش از اون دسته است.شما به تماشای یک آسایشگاه روانی رفتید پس طبیعتا بازی ها و دیالوگ ها کاملا در جهت برهم زدن اعصاب پیش میره و کارهایی رو که میبینید برای شما خوشایند نخواهد بود،چون شخصیت ها روان پریش هستند…
در کل خسته نباشید میگم به بازیگران گروه که باورپذیر بودند و واقعا روانی بودند!
و تبریک به شهامت ارسلان گلمحمدی که خوب کار میکنه.
امیرمسعود فدائی و امیر مسعود این را خواندند
نازنین رضوانی و حسین عباسی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عموما برترین نمایش های ایرانی رو میتونید در سنگلج ببینید.
کار تمیزی بود و طنازی های بجا و فوق العاده ای داشت…
لحن،بیان،صدا و لهجه در نمایش های سنتی ایرانی از اهمیت خاصی برخورداره و احساسم این بود که بازیگران نمایش به درستی انجامش دادن.فقط دلم برای مردم کشورم ناراحته…همونایی که وقتی میومدن سنگلج، به مدت زمان نمایش،همه غم و غصه ها از یادشون میرفت و از ته دل میخندیدن…نمیدونم چرا انقد دل مرده شدن که دیگه خنده به سختی بر چهره شون نمایان میشه…
 

زمینه‌های فعالیت

شعر و ادبیات
موسیقی
تئاتر

تماس‌ها

sasangooya7@gmail.com
sasan_gooya