در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال سحر بهروزیان | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:05:10
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
به قول علی عابدینی در هامون:
خوش بین امیدوار،بدبخت ناامید دیگه چه فرقی می کنه…….
واقعاً چه فرقی می کنه؟
افسرده، باانگیزه/ خوشحال،غمگین/ خسته،با ... دیدن ادامه ›› اترژی/ منظم، بی نظم/وسواسی،بی خیال/تمیز،کثیف/مرتب، نامرتب/حساس،بی احساس واقعاً چه فرقی می کنه وقتی توشه زندگی برای شونه ها مون زیادی سنگین؟
با هر روشی بیشتر از یک قدم نمی تونیم جلو بریم هرچقدر هم بهمون سیخونک بزنن……
نمایش بازی بی کلام سرشار از کلام بود،بازیها و تسلط بازیگران خیلی خوب بود و نشون دادن تناقض در تمامی ابعاد جذاب بود.
بدرخشید♥️💫🙏🏻
اون اولی خودِ خودِ منم!
چه فرقی میکنه؟
۲ روز پیش، یکشنبه
H.M.kiani2
اون اولی خودِ خودِ منم! چه فرقی میکنه؟
😂😂😂
زهره سپهریان
من خیلی نوشته شما رو پسندیدم در برداشتتون از نمایش سحر جان آفرین
🙏🏻♥️
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سحر بهروزیان (saharb)
درباره نمایش فردا i
فردای خودت را به یاد بیار.......

نمایش فردا بسیار درخشان و خلاقانه و با استانداردهای یک تیاتر واقعی بود من اجرای سالن مولوی رو دیده بودم و ... دیدن ادامه ›› موضوع خیلی محو یادم بود منم مثل کاراکترها داشتم سعی می کردم یادم بیاد ولی انگار بیشتر ازش دور می شدم، هنگام ورود اقای ناظر تماشاگران هست تماشاگرانی که به نظرم خودشون شاهد ازمایشی نیستن بله موشهای ازمایشگاهی هستن تا تحقیقات در مورد حافظه و بازیابی خاطرات رو تکمیل کنند!
دکور شامل یک اتاق مکعبی شیشه ای (ذهن) عین قفس موشهای ازمایشگاهی است، دری شفاف و قفل شده و آینه ای روی در قرار داره و نقش تماشاگر رو هم نشون می ده و دیوارهای نامریی و چراغ های کم نور و سری قفسه های فلزی (که هر کدوم بخشی از کد یادآوری رو درونشون دارن (عین سلولهای خاکستری) است، در شروع موزیکی در حال پخش هست و مه غلیظی انگار که روی حافظه پوشانده شده کف زمین پخش هست و دونفر گیچ و ترسیده کم کم با شرایط جدید مواجه می شن یکی از شدت ترس (به دلیل ناخوادآکاه ترسناک تر) چشمانش رو باز نمی کنه تا نکنه با واقعیت مواجه بشه و یکی سردرگم دنبال اینکه چه اتفاقی افتاده و اونجا کجاست!
عدد شماره دو درج شده روی گردن یکی از کاراکترها بازی رو شروع می کنه ، قفسه های شماره دار به ترتیب باز می شن حاوی اشیایی هستن که در ادامه بازی و بازیابی خاطرات نقش مهمی دارند.
عکس و صوت دو عامل اصلی برای ثبت خاطرات در بازیابی در قفسه های مختلف به کمک می یان
رابطه‌ای قوی میان موسیقی و حافظه وجود دارد گاهی اوقات که تمایل بیشتری به شنیدن برخی از آهنگ های خاص داریم به این علت که آن موسیقی را مکررا به عنوان موسیقی پس زمینه شنیده این این پدیده روانی “اصل آشنایی” نامیده می شه، ثبت لحظه ای که ممکنه قبل یا بعدش یادمون نیاد اما همون لحظه می تونه حاوی بار عاطفی سنگینی باشه ،کم کم رابطه دو نفر به عنوان برادر مشخص می شه علاقه مندیهاشون یادآوری می شه واینکه داشتن رو پاک کردن هیپوکامپ تحقیق می کردن یا آزمایش می شدن.
هیپوکامپ بخشی از مغز است که خاطرات کوتاه مدت را به بلند مدت تبدیل می کند و سپس آنها را در قسمت دیگری از مغز ذخیره می کند. هیپوکامپ یکی از معدود بخش هایی از مغز است که در آن سلول های جدید عصبی تولید می شوند. هیپوکامپ در شکل گیری، سازماندهی و ذخیره سازی خاطرات جدید و پیوند دادن برخی احساسات و هیجانات با آن خاطرات نقش مهمی دارد.
کلید اصلی در پیدا شده اما کلید 4 پیدا نمی شه کلیدی قفسه ای که حاوی کد یادآوری اصلی ترین ترومایی هست که دو برادر و شاید ناظر در صدد پاک کردن همشگی از حافظه شون هستند !
در نهایت برادری که در ناخودآگاه فشار بیشتری احساس می کنه کلید رو در جایی پیدا می کنه که بارها خوشون در اون دیده بودن پشت آینه!
مواجه با تروما مواجه با خود بدون واسطه های دفاعی است و البته دردناکترین لحظه!
برادری که آسیب بیشتری دیده و حتی خاطراتی از زندان داره وقتی در رو باز می کنه از حضور تماشاگر شوکه می شه و تحمل ناظر بودنشون در ذهن شیشه ایش رو نداره ترجیح اش برگشت به درون ذهنش هست!
در باز شده رهایی می تونه اتقاق بیفته اما گذشته عین مهمی غلیظ همراهشون و نمی زاره خارج بشن!
و در پایان ناظر وارد می شه چوب خطی به فراموشی و یادآوری خاطرات اضافه می کنه!
بازیهای جناب زارعی و جناب برهانی هر دو بسیار درخشان و جذاب بود، دکور موسیقی ونوپردازی و افکت صحنه بسیار هماهنگ باهم و در راستای نمایش انتخاب شده بود ، سپاس از جناب اسفندیار و جناب مولویان که حضور چند دقیقه ای شون هم روی صحنه لذت بخش است!
با تشکر از همه عوامل اجرای بعد از مدتها اجرای لذت بخشی دیدم بدرخشید!♥️🙏🏻💫
راستی در قفسه شماره 4 ما کدوم خاطره دفن شده؟!

پ ن: این روزها قدرشناسی خیلی نایاب و کمیاب شده وقتی دیدم اسم جناب افشاریان در بروشور درج شده خوشحال شدم که این گروه قدردان حضور ایشون به عنوان تهیه کننده در دور اول اجرا بودند!
ممنونم از نظر جامعتون
۵ روز پیش، پنجشنبه
Saeed Zarei
ممنونم از نظر جامعتون
🌸🙏🏻
۵ روز پیش، پنجشنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سحر بهروزیان (saharb)
درباره نمایش هار i
پوستر نمایش قبل از دیدن اجرا برام جذاب بود کت واکی که در بالا و بایین پوستر در حال رفت و برگشتن به رنگ قرمز و مشکی!

تعریف اجرا رو از دوستان ... دیدن ادامه ›› شنیده بودم و می دونستم که کار بدون دیالوگ هست، صحنه یک فوم سفید که به درستی انتخاب شده بود تا در انتها عوارض و نتایج پیشرفت های بشری رو نشون بده!

بازیگران با تسلط نقش آفرینی درستی داشتن، روند تکامل در همه ابعاد زندگی و جنسیتی با خلاقیت نمایش داده شد و کد های در اجرا بود که شاید برای هر کسی رمزگذاری متفاوتی داشت مثل بالا بردن پیراهن خونی بود!

هر کدوم از کاراکترها صحنه نمایشی بودن که بازیگرش بدن ها و المانهای متصل به بدن ها بود!

در انتها از تماشاگران فیلم برداری می شه و خروجشون نشون داده می شه و مشعل این کت واک از بازیگران به تک تک تماشاگران داده می شه تا مسیر این تکامل ادامه پیدا کنه!

طراحی لباس و موسیقی خیلی خوب انتخاب شده!
اجرای خاصی بود بدرخشید🙏🏻🤍💫
سحر بهروزیان (saharb)
درباره نمایش تاری i
اختتامیه تاری!
سحر بهروزیان (saharb)
درباره نمایش پس از i
عکاس آیدا عظیمی
من این اجرا رو ندیدم.خدا کنه بازم تمدید شه🥲
۱۵ شهریور
سحر بهروزیان
سلام نمایش تاری اجراهای پایانی اش اگه ندیدین و نمایش فردا.
به تاری نرسیدم
اجرای خوب دیگه نیست؟
۲۹ شهریور
میثم
به تاری نرسیدم اجرای خوب دیگه نیست؟
هنوز اجرا دارن در کاخ هنر تا سه شنبه فروش سایت ایران کنسرت، نمایش فردا خوبه از هفته اینده شروع می شه.
۲۹ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیشب برای بار دوم ورق الخیال ورقی خورد!
من اجرای اول رو دیده بودم و در هفته گذشته در کمال خوش شانسی تونستم پای صحبت نویسنده نابغه کار بشینم ... دیدن ادامه ›› و نکاتی رو در اجرا پررنگ تر ببینم!
صحنه اجرا دایره ای است دوار که آغاز و پایانی ندارد کهکشانی است که هر شخصیت مثل برجی فلکی در مداری از آن در حال گردش است و این صور فلکی در مقاطعی باهم برخورد کرده ادغام می شوند و یکی می شوند و گاهی از هم فاصله می گیرید!
زندانبان ها همیشه از مردم عادی هستن و گاهی اوقات زندانی به زندانبانش تعلق خاطر بیشتری پیدا می کنه، زندان یا زندان بان ، رعیت یا ملیجک ، وزیر یا آشپز، همسر شاه یا کنیز هیچ فرقی نمی کنه وقتی سایه طالع نحس بر سر مردم یک مملکت می افته!
کل مملکت زندان بزرگی که فقط چرت و هپروت می تونه مردمش رو به سرزمین سبز برسونه!
منجم ها (در هر عصری با یک ترفند) از حماقتها استفاده می کنن صدای حقیقت رو خفه می کنن تاریخ ظهور تعیین می کنن تاریخ مرگ رو انتخاب می کنن و تماماً در جستجوی خُون هستن!
باید خون ریخت برای هر شکستی و چه خونی رنگین تر از خون زن!
اسماعیل گرجی شکنجه می شه، زبانش برده می شه که سینه به سینه نقل نکنه تاریخ شفاهی این حکومت ابدالدوام رو ولی در پایان فقط او از دایرده بسته سرنوشت خارج می شه و حاکمان و وزیران رو در سیاه چاله خودساخته شون جا می زاره!
مرز بین توهم و واقعیت ، خیال و رویا با حقیقت یک ورق است، ورق الخیال ورق زدن صفحات تاریخ یک ملت و ورود به آرزوها و حسرت های سبزشان بود!
اجرای دیشب تغییراتی داشت در بعضی صحنه ها بعضی دیالوگها، بازی هر چهار هنرمند درخشان بود!

پ ن:دیدار دوستان عزیز دیشب برای من حکم ورق الخیال رو داشت♥️✨🙏🏻
موافقم جز اینکه در این نمایش از "سرزمین سبز" یا "سبز آباد" به نیکی یاد نمیشه. این سرزمین هم بخشی از توهم کاراکترهاست.
۱۲ شهریور
برای من دیالوگ بین آقای گرجی و منجم اونجایی که گفت " برویم " منطقی نبود! یه‌جور حس هم‌دست بودن گرفتم!!! و اینکه به نظرم منجم باید از همون جایی خارج می‌شد که به صحنه اومد! نه اینکه با آقای گرجی هم مسیر باشند!
۱۲ شهریور
ثریا زارعی
برای من دیالوگ بین آقای گرجی و منجم اونجایی که گفت " برویم " منطقی نبود! یه‌جور حس هم‌دست بودن گرفتم!!! و اینکه به نظرم منجم باید از همون جایی خارج می‌شد که به صحنه اومد! نه اینکه با ...
دایره تقدیر رو شکستن و ازش خارج شدن!
۱۵ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سحر بهروزیان (saharb)
درباره نمایش تاری i
عکاس شاهین آزما
کاخ هنر
سحر بهروزیان (saharb)
درباره نمایش تاری i
سحر بهروزیان (saharb)
درباره نمایش تاری i
این زندگی نیست این جهنم!
و تو این جهم فقط باید بگی چشم!
نمایش تاری در کاخ هنر جذابیت خاصی داشت چون واقعاً در کاخی متروکه بودیم!
اجرا نسبت به اجرای ایرانشهر تغییراتی در نورپردازی داشت( صحنه سایه ها خیلی جذاب تر شده بود) از ردیف ٥ صحنه بسیار زیبایی تاری ساخته شد که فوق العاده بود! تغییراتی در طراحی لباس داشتن و چند دیالوگ جزئی.
دود سیگار پیرمگس ها که مه رو ایجاد کرده بود که نمی شد واقعیت رو از رویا تشخیص داد قاب زیبایی رو ساخت!
بازیها به شدت هماهنگ و جذاب بود مهشید جان و جناب اسدی درخشان بودید♥️💫🙏🏻
بعد از اجرا جناب برهمنی لطف کردن در مورد اجرا گپی با دوستان زدن که خیلی خیلی لذت بخش بود صحبتها و حضورشون!
پ ن: پشتی صندلی های سالن خیلی بهتر شده و اذیت کننده نیست هر چند که این اجرا مهلت نمی ده به چیز دیگه ای جز صحنه تمرکز کنید!
صندلی گذاشتن؟ بریم پس! البته تاری نه ها😊😊
۰۹ شهریور
سحر بهروزیان
عرض ادب تازه صندلی ها الان خیلی اکی شده قبلاً شما روی تخته شاسی بنایی می شستین بدون پشتی!
حالا تخته بنایی خوبه که ، یه روزی بود تئاتر سه ساعت و نیمه رو روی جعبه میوه تماشا کردیم تو مستقل !
۱۸ شهریور
میثم هنزکی
حالا تخته بنایی خوبه که ، یه روزی بود تئاتر سه ساعت و نیمه رو روی جعبه میوه تماشا کردیم تو مستقل !
🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️
وای چه شرایطی رو گذروندیم!
۱۸ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سحر بهروزیان (saharb)
درباره نمایش تاری i
من تو همین کثافت تو رو پیدا کردم……
تو همین کثاقت عاشقت شدم……
ممنون که برای اجرای کاخ هنر اطلاع دادید🌸
۰۸ شهریور
مهسا
ممنون که برای اجرای کاخ هنر اطلاع دادید🌸
🙏🏻♥️
۰۸ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سحر بهروزیان (saharb)
درباره نمایش سیزیف i
بلانش، من سایه توام و هرچی سایه بزرگتر باشه یعنی نور بزرگتره و وقتی نور بزرگتر باشه سایه هم بزرگتره!
سحر بهروزیان (saharb)
درباره نمایش تاری i
به بهانه آغاز دور دوم اجراهای تاری
تاری و تجربه‌ی فرایند محور اندام‌های معلق نمایش تاری نوشته‌ی پویا صادقی و عاطفه غیبی و به کارگردانی محمد برهمنی که اجراهای موفق و پر مخاطبی را در تماشاخانه‌ی ایران‌شهر پشت سر گذاشت؛ از چهارشنبه 7 شهریور دور جدید اجراهای خود را در کاخ هنر آغاز می‌کند. کسانی که در این سال‌های اخیر آثار محمد برهمنی را دنبال کرده‌اند می‌دانند او و گروه همراه و خلاقش برای تولید هر نمایش تمریناتی طولانی مدت را تجربه می‌کنند. و خلق موقعیت‌ها، ژست‌ها و طراحی‌ها همه در طی پروسه‌ای فرایند محور، دراماتورژی گروهی و با هدایت خاص و منحصر به فرد او شکل می‌گیرند. از «زندگی در تئاتر»، «سیزیف»، «آلنده‌ی نازنین» تا همین نمایش «تاری» که در ادامه و به صورت اجمالی به آن خواهیم پرداخت. روایتی ساده و تصویر وهم آفرین قدرت نمایش تاری روایت ساده‌ای دارد؛ که در آن دو انسان را در آستانه‌ی قدرت به تصویر می‌کشد. زن و مردی که در قصری رو به ویرانی رسیدن به قدرت را تجربه می‌کنند. اما بحران نمایش از جایی آغاز می‌شود که قدرت آن‌ها رو به افول حرکت می‌کند؛ و اوج خلاقیت برهمنی در طراحی میزانسن‌ها از همین جا خود را به رخ می‌کشد. اندام‌های معلق و ژست‌های خیره کننده محمد برهمنی بارها گفته است صحنه‌های گوناگون نمایشش را لحظه به لحظه همانند تابلوی نقاشی طراحی می‌کند. او بر همین اساس برای هر لحظه از نمایشش برنامه‌ دارد. بدن‌های بازی‌گران (که ماه‌ها تمرین و ممارست را شهادت می‌دهند) به ندرت در حالتی طبیعی دیده می‌شوند. همه چیز با ژست‌های خیره کننده‌ی آنان که بیش‌تر در وضعیتی معلق ( به ویژه در آستانه‌ی افول قدرت) به سر می‌برند روایت می‌شود. طراحی صحنه‌ و هویت اجرایی مثلثی بزرگ، بسته و تار که در هر صحنه از نمایش زاویه‌ای تازه پیدا می‌کند تبدیل به جولانگاهی برای قدرت نمایی بازی‌گران می‌شود و تار بودن دیوارهای آن همه‌ی تصاویر نمایش را در فضایی وهم آلود فرو می‌برد. این یکپارچگی صحنه با میزانسن‌ها تاری را تبدیل به نمایشی یک دست، با هویت اجرایی مشخص و بسیار خوش ریتم کرده است که داستان خود را در عین عمق معنایی آن ساده و شفاف روایت می‌کند.
ایران نمایش
امشب که ماه کامل بود کامل آبی کالیگولا رو دیدم:

داری کجا میری هلیکون؟
دارم میرم برات ماه و از آسمون بیارم…….
صابر ابر امشب هم دنبال ماه ... دیدن ادامه ›› بود با اینکه ماهش زیر میز خوابیده بود!
دنبال دلیل خیانت نگردین، خیانت دلیلی نداره اصلاً پیچیده نیست خیانتکار هیچ وقت جواب قانع کننده براتون نداره فقط شما با هزار سوال توی ذهنتون هر روز به قتل می رسید حتی توانایی کشتن طرف رو هم نخواهید داشت!
شما می مونید و جنازه یک رابطه زیر میز نهارخوری اتاق تون، توی تختخواب، توی آشپزخونه، توی راهرو، توی حمام،توی………
و مجبورید این زخم دردناک رو زیر نقاب و دود سیگار پنهان کنید!
مونولوگ جذابی بود خوشحالم فرصتی پیش امد برای دیدنش!
آخه تو این اجرا صابر ابر انقد با خانومای سالن ارتباط میگرفت که من استنباطم این بود که خیانت از مرد شروع شده
به همین دلیل هم مستخدم انگار اون رو مقصر میدوسنت
۰۱ شهریور
میثم
آخه تو این اجرا صابر ابر انقد با خانومای سالن ارتباط میگرفت که من استنباطم این بود که خیانت از مرد شروع شده به همین دلیل هم مستخدم انگار اون رو مقصر میدوسنت
همون رفتارش بود و تاکید بر من خانم باز نیستم ولی در نهایت خیانت دید!
۰۱ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش ورق الخیال خودش ورقی سبز بود برای بردن مخاطب به هپروت! ورقی که مرز صحنه رو هم حذف می کرد و شما هم قاطی می شدین با بازی ها و بازیگران! دود ... دیدن ادامه ›› ورق ها کم کم چشمان مخاطب رو هم نیمه باز می کرد!
نمایش شروع جذابی داشت ،شکنجه ادویه ای!
شکنجه های سخت دورانش گذشته باید با دارچین و پودر سیر و زردچوبه و سرکه شکنجه داد تا شکنجه گر به خاطر این خلاقیت حس بهتری داشته باشه احساس مفید بودن!
و کم کم قلم جادویی جناب عارفی که به نظرم بازیگر توانایی هم هستن ،به رخ کشیده می شه و بهتون مهلت نفس کشیدن نمی ده متن بی نهایت مسجع و آهنگین و سنگین بود و هماهنگ با بازیها و اکت ها، بازی اسماعیل گرجی عالی بود درخشان یک بعدی دیگر از استعدادهاش رو به نمایش گذاشت!
بقیه بازیگران هم بازی خیلی خوبی داشتن، موسیقی خوب ،نور پردازی عالی بود با اینکه زمان زیادی برای تست نداشتن.
موضوع درباره سیاستهای سلطانی ایران است با اشاره به صفویه و قاجار و قربانی بودن همیشگی زنان در طول تاریخ این سرزمین توسط حاکمان خارجی و غیر خارجی، فنا شدن جوانان راوی واقعیت های تلخ به جای عاملان جنایات و کشتار، خرافات و حماقت جماعت خواب زده ،جماعت چرتی همیشه در هپروت از بالا سلطان تا پایین درویش !
اگه تایم اجرا کوتاهتر بود اجرای جذاب تری بود به نظرم،با سپاس از همه عوامل بدرخشید♥️💫🙏🏻

پ ن: من ردیف دو بودم و دید خوب بود اما فکر کنم ردیف های بالاتر نورپردازی زیباتری می بینن!
ردیف پایین بهتره🙃
سلام وقت بخیر
چقدر توضیحات شما به من کمک کرد.
من دیشب نمایش مرغ دریایی رو میدیدم که همزمان با این تئاتر اجرا میشه و دائم از داخل تهویه ها بوی دارچین میومد که من فکر می کردم بیرون دارن شله زرد میپزن :))))
۰۳ شهریور
پوریا سالخورده
سلام وقت بخیر چقدر توضیحات شما به من کمک کرد. من دیشب نمایش مرغ دریایی رو میدیدم که همزمان با این تئاتر اجرا میشه و دائم از داخل تهویه ها بوی دارچین میومد که من فکر می کردم بیرون دارن شله زرد ...
😂😂😂
۰۳ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش رو در شب اختتامیه دیدم به همراه رعنا و محمد عزیز، هنگام ورود احساس کردم عین الیس دارم سقوط می کنم به سرزمین عجایب!
فضا سازی همهمه و بازی بازیگران که از قبل شروع شده بود مهلت نمی داد موقعیت سنجیده بشه ارتباط تعاملی سالم تاکید می کنم "سالم" نه سادستیکی بین بازیگران و برخی مخاطبین برقرار بود ، در صحنه سیبیل خونین، صندلی قدرتی حبابی، سنگهای تعادلی وجود داشت، سه کارکتر یکی شبیه کلیپ و دستیاریش در دختری به نام نل و یک راهب شبیه ای کیو سان در صحنه حضور داشتند!
در ابتدا سنگها در تعادل کامل هستند و با لگد نماد قدرت به روی صحنه پخش می شن و در طول زمان اجرا در جهت مخالف توسط راهب مجدد تعادل برقرار می شه نحوه جا به جای سنگ ها و حتی لباس راهب مثل علامت یونگ بود؛ تضاد در کنار تکامل!
داستان به طور واضح در بروشور و صحنه توضیح داده شد و دوستان خیلی جامع به المانهای اجرا پرداختن، از اولین اکوی صدا در سر چاه من خودم ته چاه احساس کردم ته چاه سمندریان با اون سقف بلند و نورهای تعبیه شده در سقف، و در نهایت چاهی که عین ∞ بزرگ و کوچیک می شد اما راه نجاتی نیست!
عروسک های پایانی خیلی جذاب بودن ، بازیها بدون کوچکترین نقصی بود و در کل اجرای زیبایی بود.
سحر بهروزیان (saharb)
درباره نمایش تاری i
قهرمان خود تویی
تو
تو
تو
تو قهرمانی……
سحر بهروزیان (saharb)
درباره نمایش تاری i
نمی دونم دیگه کار درست و غلط چیه
درست غلط درست غلط درست غلط درست غلط
عین تیک تاک ساعت
هر روز همشون تو سرم می شنوم
اینها برای من فقط یک جا رو تداعی می کنه:
جهنم
جهنم دوک!
سحر بهروزیان (saharb)
درباره نمایش تاری i
نمایش تاری به خاطر دکور مثلثی شکل اش من رو یاد هرم مازلو انداخت، مازلو روانشناسی انسان گرا بود که به نیازهای اساسی انسان توجه ویژه ای داشت.
هرم نیازهای مازلو ٥ دسته را شامل می شه:
١-نیازهای فیزیولوژیک:برای همه‌ی ارگانیسم‌ها وجود دارند. نیازهایی که به حفظ وضعیت بیولوژیک ارگانیسم و بقاء آن کمک می‌کنند مثل غذا، آشامیدنی‌ها، خواب، اکسیژن، سرپناه و رابطه‌ی جنسی اگر نیازهای فیزیولوژیک برای مدت نسبتاً طولانی تأمین نشوند، فرد برای تأمین نیازهای دیگر برانگیخته نخواهد شد.
٢- نیاز به امنیت:این نیازها به ارگانیسم کمک می‌کنند تا بتواند دنیایی منظم، پایدار و قابل پیش‌بینی در اطراف خود ایجاد کند.
نبودن شرایط پایداری و ثبات، می‌تواند به اضطراب و حس ناامنی منتهی شود.
٣-نیاز به عشق و تعلق :پس از تأمین نیازهای فیزیولوژیک و نیازهای مربوط به امنیت، نیاز به عشق و تعلق خاطر، برانگیخته می‌شود.
٤-احترام به خود، در قالب دو نیاز مختلف ... دیدن ادامه ›› نمایان می‌شود:
میل به کسب احترام از سوی دیگران (پذیرش اجتماعی، موقعیت اجتماعی، پرستیژ و مانند این‌ها)
احترام خودم به خودم.
٥-نیاز به خودشکوفایی :اگر همه‌ی نیازهای لایه‌های قبل، تأمین شوند، نیاز‌های مرحله‌ی خودشکوفایی فرصتی برای ظهور و بروز پیدا می‌کنند.
دوک و دوناتا در اولین طبقه هرم جهنمی مشغول بازی و خوردن نوشیدن هستن و در تلاش برای بالا رفتن در طبقات این جهنم برای رسیدن به امنیت!
دوناتا با رفتن روی میز یک طبقه خودش رو بالا می کشه اما امنیت لازم رو در قصر حتی با پنجره های بسته احساس نمی کنه و در همین طبقه همه چی به پایان می رسه اجرا ارجاعات سیاسی زیادی داره که بعضی از دوستان در کامنتهاشون بهش اشاره کردن!
تاری نمایش باشکوهی است در همه ابعاد!
جناب برهمنی به قول دوست بسیار عزیزی شبیه به استایل کارش ،شبیه شکوه کاراش و یک لحظه فکر نمی کنی که این فقط یک نمایش و ادا اطواره بر خلاف اجراهای دیگه ای که رو صحنه هستند و فقط ادا است!
با همه نوشته تان موافق نیستم...
امین کاکولکی
عالی گفتید
😍🙏🏻🤍
۱۶ مرداد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سحر بهروزیان (saharb)
درباره نمایش سیزیف i
بهش گفتم بازیگر روبه‌روی من باید آدم باشه من با حیوون جماعت کار نمی‌کنم.
-این با حیوون جماعت کار نمی‌کنه.
+تشخیص این‌که کی آدمه کی حیوونه با خودمه نه هیچ حیوون دیگه‌ای.
-تشخیص این‌که کی حیوونه کی آدمه با خود حیوونشه. نه هیچ حیوون دیگه‌ای.
+مرسی.
-خواهش می‌کنم
سحر بهروزیان (saharb)
درباره نمایش تاری i
🎬 در این پروسه بازیگر باید رها، آزاد و صبور باشد
مجید اسدی بازیگر نمایش«تاری» در گفتگو با روزنامه صبا: یک بازیگر باید کاملا رها باشد تا بتواند خودش را در این پروسه سخت و طاقت فرسا قرار بدهد. بازیگر باید در این پروسه بسیار صبور باشد و به نوعی می‌توان گفت که ما در این زمینه حتی به تمرکز کامل هم نیاز نداریم.
لینک منبع:
http://rooznamehsaba.ir/32975/