باسلام و عرض ارادت
چهارشنبه19دی ماه شب به تماشای این نمایش نشستم...
پیش از بیان نظراتم باید اعتراف کنم که بولگاکف از نویسندگان مورد علاقه ام می باشد و کارگردان این نمایش از کارگردانان شریفی است که تاکنون بنده مخاطب نمایش های بسیاری از ایشان بوده ام...
اساسا هر اثر هنری را به زعم بنده با دو معیار می توان سنجید:
اثری آغشته به فرهنگ اجتماعی/روانشناختی
و اثری دارای مولفه
... دیدن ادامه ››
های هنری
چنانچه نمایشی فاقد ساختارهای بنیادین فرهنگ و هنر باشد آن را نمی توان دردسته بندی فوق قرار داد بلکه باید سازوکار متفاوتی برایش در نظر گرفت... این مقدمه بستری برای جریانی است که بسیار کم در سالهای اخیر تئاتر کشور شاهد آن بوده و هستیم...
واما ژوزف:
نمایشنامه ای که شبیه به دنیای دراماتیک متفاوتی است...این جهان دراماتیک ازشعار و ایدئولوژی استفاده نموده تا مفاهیم ارزشمند و عمیقی از بستر فرهنگی اش مطرح نماید یعنی شعارها دیگر شعار نیستند وباور وعقایدی جلوه می کنند که رنج بشری با زبان بی زبانی فریاد کنند...
ژوزف می گوید: من فکر دارم چه خام چه پخته و باید آن را تحمیل کنم(کنایه از اینکه همه ی ما در ذهنمان دیکتاتوری پرورش می دهیم که گاهی بر وجود ورفتارمان مسلط می شود و گاهی مهار)...این فکر هرچه که گسترده تر و عمیق تر می شود خطرناک و غیرقابل بازگشت می گردد... معیار تأثیرگذاری جهل وناآگاهی عمومی است...فرهیختگان و اندیشمندان، مغضوبین این جریان هستند و بی خردان، سردمداران آن...کار به جایی می رسد که ناآگاهی بزرگ و تقریبا هیولا یا غول وحشتناکی از ترس،استرس، خودکامگی گردیده و مدام میخواهد بگوید:اگر نکشی، کشته میشی...
ژوزف در عین حال که تلاش دارد زیبایی ظاهری یک جامعه ی مردم محور را نشان دهد همانطور به هراس اجتماعی دامن می زند و همین امر باعث سقوط ارزش های انسانی،اهداف والای جامعه ی بشری و سودجویی صاحبان قدرت سیاسی می گردد...
ژوزف کارگردانی خلاقانه ای دارد،طراحی لباس و گریم باور پذیر، موسیقی پر طمطراق و بازیگرانی شریف که تلاش دارند در ایفای نقش خود نهایت تواناییهایشان را بروز دهند...
با آرزوی بهترین ها برای گروه اجرایی...