«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
خوشبختانه در کمتر از ۵۵ دقیقه تمام شد وگرنه من بر خلاف اصول خودمُ مجبور بودم سالن را در میانه نمایش ترک کنم!
سینگل نمایشی است که قصه ندارد و بیتجربگی و خامی نویسندهاش در تمام طول نمایش در چشم تماشاگر فرو میرود. نویسنده تکلیفش را با ژانر نمایش نمیداند و بارها از یک ژانر به ژانر دیگر میرود.
موضوع نمایش و سبک مینیمال صحنه جالب است ولی حکایت آن طرف است که یک دگمه داشت و برایش کت دوخت! صرف داشتن یک موضوع جالب منجر به قصهای قابل نمایش نمی شود.
هر چه کردم نتوانستم نقش و پیام ویدیو پروژکتور را درک کنم. دقایق پایانی نمایش مثل یک وصله ناجور بود. احتمالا به این دلیل که اگر این نمایش در جای درستی تمام میشد، مدت آن کمتر از ۴۰ دقیقه میشد و جذابیتش را برای گیشه از دست میداد. ولی تهیه کننده محترم باید به این نکته نیز توجه کند که توهین به فهم مخاطبُ ضرری به مراتب بیشتر برای تمام عوامل نمایش خواهد داشت.
خیلی متعجبم از پذیرش کارگردانی این متن ضعیف توسط مجتبی شفیعی که نقطه سیاهی در کارنامهاش خواهد شد و بیشتر متعجبم از اینکه بازیگر توانمندی مانند امیر غفارمنش چطور چنین کاری را پذیرفته!
دیدن این نمایش را به کسی که تاتر دوست دارد توصیه نمیکنم چون با حس مورد سوء استفاده قرار گرفتن سالن را ترک خواهید کرد.
هر کار هنری برای جذابیت داشتن ابتدا باید موضوع جذاب و محتوای کافی داشته باشد. تعریف کردن بخش هایی از زندگی یک دانشمند آن هم به صورت پراکنده، نه موضوع جذابی است و نه برای ۱۴۰ دقیقه نمایش محتوای کافی تامین می کند. بخش هایی از نمایش، آنچنان کش دار و بی محتوا است که آدم را به خمیازه کشیدن وا می دارد. کارگردان نهایت تلاش خود را کرده است تا با تغییر ناگهانی دیالوگ ها از جدی به شوخی و از علمی به احساسی این بی محتوایی را ترمیم کند ولی در این کار بی اندازه ناموفق ظاهر شده است. وقتی در نمایشی تنها یک بازیگر (فرهاد آییش) باید تمام بار جلب مخاطب را بر دوش بکشد و نواقص قصه و محتوا را با حرکات و بیان خود پوشش دهد، حضور این تعداد بازیگر دیگر خود به نوعی نویز تبدیل می شود که تماشاچی تمایل دارد زودتر نقششان را بازی کنند و بروند.
اگر تم اصلی نمایش قرار است بر کوریوگرافی استوار باشد، می بایست یک طراحی و یک تمرین بسیار دقیقتر بر روی قطعات رقص و موسیقی انجام شود. رقص های تمرین نشده و ناهماهنگ که نه کاملا بی نظمند و نه کاملا منظم، هیچ شور و شوقی برنمی انگیزند و فقط در حد یک کار جالب متوقف می شوند.
به ندرت تاتری می روم که در میانه نمایش افراد با گوشی تلفن خود مشغول باشند یا سالن را ترک کنند ولی گالیله باعث شد عده ای در میانه نمایش سالن را ترک کنند و من هم اگر تنها بودم قطعا همین کار را می کردم. این نمایش شاید برای یک زمان ۶۰-۷۰ دقیقه ای می توانست جذابیت هایی داشته باشد ولی حیف که تهیه کننده به جای تماشاچی، اولویت اول خود را به برآوردن توقعات اسپانسرها و گیشه داده است.
با فاصلهی زیاد، سیاه خال یکی از ضعیفترین تاترهایی بود که در چند سال اخیر دیدم! بازیهای مصنوعی، صحنههای زائد و نامربوط، کارگردانی ضعیف و به کلی خالی از محتوا و پیام! متاسفم برای آنهمه زحمتی که عوامل صحنه برای دکور چنین کار بی محتوایی کشیدند. و مناسفم برای سالن اصلی تاتر شهر که کارش به جایی رسیده که به چنین کاری اجازه احرا میدهد!