ما آدم ها، خودمون رو سرکوب می کنیم. براساس دیدگاه فرویدی، تمایلات و سائق هامون رو در روند یک مکانیسم روانشناختی به ناخودآگاه مون منتقل می کنیم. چون «فشار تمدن»، مرزهای اخلاقی قراردادی و من درآری جامعه، قوانین ضد انسانی و والد سرکوبگر و خشن درون مون، اجازه نمیده حتی درباره شون حرف بزنیم، چه برسه که بیان کنیم؛ و این میشه سکوت دردناک، ملال انگیز و هولناکی که در زندگی ما برپاست. نمایش «تابستان» بازنمایی این سکوته.
اغلب چنین به نظر می رسه که نمایش خوش ریتم (از اون اصطلاح های گشاد و بی در و پیکر در ایران) به کاری گفته میشه که ضرباهنگش تند باشه و سیر وقایع و دیالوگ ها با سرعت بالا طی و گفته بشه. اما «رابرت ویلسون» بزرگ به ما آموخت که در ریتم کُند هم زیباشناسی وجود داره؛ چنان که در آثار تارکوفسکی، آنجلوپولوس و کیارستمی میشه چنین ریتم زیبای آرامی رو دید. ریتم کند این نمایش، نمایانگر ملال و سرکوب روح ما آدم هاست.