نکتهای که خیلی خیلی ارزش نمایش رو برای من پایین آورد این بود که نمیتونم قبول کنم به صورت اتفاقی این کار شباهت خیلی خیلی زیادی به تئاتر «دوباره بازی» داشت که کمتر از یک سال پیش اجرا رفت. حتی به تئاتر «شلوار جین آبی» که حدود ۸ سال پیش دیدم و در واقع این تئاتر خیلی مونولوگ تکراری و کپی برداری شدهای بود از تئاترهای قبلی که نام بردم. شاید فقط جملهی آخر روی صفحهی نمایش نگاه نیمه تازهای داشت به این تکرار که این یادآوری زندگی یک فرد از زبان خودش رو به لحظهی قبل از مرگ و دیدن زندگی پیش چشمان فرد در حال احتضار تعبیر کرده بود.