اول از همه چیز، میخوام از خانم عکاس تشکر و قدردانی کنم که با آرامش و بدون کوچکترین صدا و نوری سرجای خودش داشت عکس میگرفت.. خانم عکاس مرسی.. لطفا یه کلاس آموزشی برای باقی عکاسها برگزار کنید.
درباره نمایش...
دو کار قبلی آقای تاراج یعنی مشتبا و خالی رو راستش زیاد دوست نداشتم.. ولی اینکار رو خیلی
... دیدن ادامه ››
خوشم اومد..
همونطور که همه میدونیم، ماشین پیکان در ماجرای واقعی و وقوع قتلها نقش کلیدی داشته، در نمایش هم ماشین پیکان مثل یه کاراکتر نقش مهم و پررنگی داشت( کاش تو اسامی بازیگرها هم عنوان میکردن، مثلا پیکان سفید مدل ۶۴ به پلاک فلان😉) و اما دو تکه شدن ماشین خیلی ایده نابی بود.. همونطور که شخصیت غلامرضا به نوعی دوگانه ( و شاید چندگانه) بود، ماشین رو هم دوپاره کرده بودن که علاوه بر راحتی دید صندلی عقب، به نطرم این مفهوم رو هم میرسوند.... و چقدر قیافه غلامرضا داخل ماشین با اون نورپردازی خوب، خوفناک و وهم انگیز بود..
دزدیده شدن، مورد تجاوز واقع شدن، با چاقو کشته شدن، سوزانده شدن، قطع عضو شدن.. اینها همگی تلخ و غم انگیز هست.. ولی میدونید چی توی نمایش تلختر بود؟؟ مگه میشه از این موارد چیزی تلختر هم باشه؟؟ بله میشه.. اینکه زنان قربانی حتا با مسجل شدن اینکه مسافر بودند، ولی باز در مظان اتهام قرار گرفتند، زنانی که بعد از مرگ فجیع اشون هم نگران حیثیت و آبروی خود بودن که آیا چه خواهند گفت ؟؟؟ این چیزی بود که نمایش رو از داستان مستندی که همه تو اینترنت خوندیم و یا شاهدش بودیم مجزا میکرد.. دمیده شدن روح هنر در یک ماجرای واقعی و مستند.
پایان بندی هم فوق العاده بود و همون بخشی هنری کار باز تکرار شده بود..
همگی خسته نباشید.❤️❤️❤️❤️