در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | کیارش: چطور یک تئاتر خوب را پیدا کنیم؛ یا بحران هویت تئاتری چیست؟ به منظور
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:56:20
چطور یک تئاتر خوب را پیدا کنیم؛ یا بحران هویت تئاتری چیست؟

به منظور پیدا کردن یک تئاتر خوب به سایت تیوال می روید. برگه های مختلف تئاترها را باز کرده و نظرات مخاطبان را می خوانید. با برگه ای مواجه میشوید که همه نظر داده اند: "عالی، بی نظیر، حرفه ای، لذت بردم". فقط یک نفر نوشته است: "بنده ی حقیر با عنایت به اینکه از هنر والای تئاتر هیچ نمیدانم، از این تئاتر زیاد لذت نبردم (لذت بردم اما کم) و نتوانستم از سرچشمه ی هنر استاااااااد جرعه ای محظوظ گردم"

به خودتان می گویید این همه آدم که اشتباه نمی کنند. پس بلیط تئاتر را می خرید.

بعد از دیدن نمایش درحالیکه دارید از سالن بیرون می آیید خانمی جلوی شما را می گیرد و درحالیکه دارد صدای شما را ضبط می کند یا شاید هم از شما ... دیدن ادامه ›› فیلم بگیرد از شما می پرسد: "چطور بود؟" در این لحظه شما دچاربحران هویت تئاتری می شوید. نمی دانید بین فرد و جامعه باید کدام را انتخاب کنید؟ بین سوسیالیسم و لیبرالیسم؟ بین علم و دین؟ بودن یا نبودن؟ربنای شجریان یا ربنای امیر تتلو؟ یادتان می افتد که در هنگام خرید بلیط به خودتان گفتید: "این همه آدم که اشتباه نمی کنند" دچار مغلطه ی توسل به اکثریت می شوید و با یک لبخند مصنوعی می گویید: "عالی، بی نظیر، حرفه ای، لذت بردم" و به راه خود ادامه می دهید.

تا رسیدن به منزل همینطور با خود کلنجار می روید: "آیا این منم که نمی فهمم؟ بقیه نمی فهمند؟ چطور ممکن است همه لذت ببرند و من نه؟! سوسیالیسم؟ لیبرالیسم؟ بودن؟ نبودن؟"

به منزل که می رسید از فرط سرخوردگی فورا خود را روی تخت خواب می اندازید و پتوی اجدادی که به شما به ارث رسیده را روی خود می کشید. این پتو یک خاصیت جادویی دارد که زیر آن روحیه انقلابی َشما فوران می کند. تصمیم میگیرید نظر واقعی خود را در برگه مربوطه تیوال بنویسید. مینویسید: "افتضاح بود، بی سروته بود، کشش نداشت، حالم به هم خورد"

متاسفانه نظر شما پس از بررسی فیلتر می شود و مثل همیشه سرکوب می شوید. از سانسور و حذف نظر خود آشفته می شوید. به خودتان می گویید چطور نظر تمام مجیزگویان منتشر می شود اما نظر من نه؟ پس آزادی بیان چه می شود؟ قصد مهاجرت می کنید. یادتان می افتد که عاشق تئاتر هستید و پس از مهاجرت دیگر خبری از تئاتر نیست. احساس خفگی به شما دست می دهد. مقداری پتو را کنار می زنید که هوایی بخورید و به محض کنار زدن پتو روحیه انقلابی شما فروکش می کند. خاطرتان می آید که در راه منزل دچار شکاکیت فلسفی و بحران هویت تئاتری شده بودید. فکر می کردید فقط شما هستید که از این تئاتر متنفر هستید. خیالتان راحت می شود. متوجه می شوید هزاران نفر دیگر هم مانند شما هستند و سانسور شده اند. پس با آرامش از زیر پتو بیرون می آیید و به روش دیگری برای انتخاب یک تئاتر خوب می اندیشید.
من می گم حالا که این رویه زیاد شده و ما هم نمی تونیم دروغ و راست رو از نظرات تشخیص بدیم، دو تا راه داریم: یا تحریم کنیم و اصلا نظر ندیم یا جور دیگری حرف بزنیم.
مثلا به جای "افتضاح بود و اصلا سمتش نروید"
بگوییم: [بشود که من این صحنه را بروبم].
یا به جای " متن کشش خاصی نداشت"
بگوییم: [بشود که من دست این نویسنده را ببوسم].

و این گونه هم ما خوش حال بشویم و هم...:) ؛))))
هما م
عالی بود... طنزی دارک و غم انگیز
ولی پیشنهاد بنده جدی بودها. :)))) برای رهایی از سردرگمی ها
النا
ولی پیشنهاد بنده جدی بودها. :)))) برای رهایی از سردرگمی ها
من پیشنهادم تشکیل یه تیم از باسابقه‌ها جهت افشاگری هست..
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید