اغلب آثار هنری در هر دستهای که باشند ساخته میشن تا دیده بشن، فخر بفروشند، طنازی کنند و ... اما گاهی در زندگی هنرمندان پیش میاد چیزی رو میسازند تا فقط با زبان خودشون درد دل کرده باشند ...
تا حالا کسی دیده یک نفر با نفر دیگه درد دل کنه و طرف مقابل بگه خیلی درد دل تأثیرگذاری بود پنج امتیاز میگیری! یا بگه از نظر تکنیکی خوب درد دل نکردی یک ستاره میگیری؟
درد دل رو یا باهاش حس مشترکی داریم و همدرد میشیم یا ازش حوصلمون سر میره و با خودمون میگیم من خودم بدبختیهای خودم رو دارم ...
من در «کارگردان» درد دل دیدم و شنیدم نه یک نمایش ...
اگر صرف اصول فنی بخوام نمره بدم احتمالا چیزی بین ۲ تا ۳ خواهد بود ... مهمترین
... دیدن ادامه ››
علت من هم حس بازیه ...
نقش یک مادر ایرانی (زنی که هم درد میکشه هم میخواد همه چیز رو حفظ کنه ... همه رو جز خودش دوست داره ... فکر میکنه اضافه است اما میدونه نباشه هم هیچی نیست!)، نقش یک مرد ناموفق در پدری که هرچی بلد بوده انجام داد و موارد مشابه نقشهای سنگینی هستند که نمیشه فقط با تکنیک درشون آورد ... این نقشها زیست نیاز دارند ... درد کشیدن واقعی میخوان ... اجرای موفق یکی از این نقشها از یک بازیگر سوپراستار میسازه ... و ممکنه سالها پیرش کنه ...
بازیگران اثر زحمت زیادی کشیدند ... تمام توان تکنیکی رو به کار بردن اما نمیشه توقع داشت هر بازیگری بتونه این دردها رو زیست کنه ...
ولی من امتیازم رو براساس درد مشترکی که از درد دل کردن در موردش لذت بردم ثبت کردم
و با اینکه روزهای زیادی نمانده اما به نظر بنده حقیر اگر هنوز چیزی خلق نکردید یا با آنچه خلق کردید مواجه و درگیر نشدید... اگر دهه پنجاه شصتیه اهل خاطره بازیهای تلخ نیستید ... اگر انگشت توی زخمهاتون نمیچرخونید تا از درد ایده بگیرید بیخود نه وقت خودتون رو برای دیدن این کار تلف کنید نه با دادن امتیازهای عجیب و غریب بعدش کار رو حیف و بیارزش کنید ...
من خوشحالم که این کار رو دیدم و بابتش سپاسگزارم 🙏☘️