این شاهکارِ عزیزِ من، بعد از ۶ بار دیدنِ اجرا، هنوز هم دلیل داره برای چندباره دیدنش. صابر ابر هم با اجرای درخشانش، کاری میکنه که همیشه تو این تئاتر منتظر یه چیز جدید باشی تا بعدش با ذوق بخوای برای بقیه تعریف کنی و بگی امشب اینو گفتا! هرشبی که به تماشای تئاتر نشستم، به خودم تو راه برگشت گفتم دیگه امشب یه چیزی مینویسم درموردش، ولی خب فکر میکنم "تو سکوت یه شکوهی هست که تو وراجی نیست." بنابراین، امشب که میدونم دل/تنگ خواهم شد برای تکتک ثانیههای حضور داشتن به عنوانِ مهمان صابر ابر، دوست دارم پیشنهاد کنم که یک بار هم که شده به تماشای این شاهکار بشینین و لذت ببرین و زندگیش کنین و نفسش بکشین. و به قول مهرنوش مومنی عزیزم، بذارین در آغوشتون بگیره. شاید این آغوش انقدر امن باشه که دلیلی بشه برا بودن. آقای ابر عزیز، هنر قدردان شماست، برای انقدر درست ادا کردنش.
و تمامی عوامل که به اندازهی بینهایت زحمت میکشن برای همچین کیفیتی.
تا هرموقع بنویسم میدونم که کلمات کم میان برای نوشتن احساسم به این اجرا. برای همین، سعی میکنم استاد حرف زدن تو سکوت باشم و تا ابد تو یه گوشهی خیلی خیلی عمیقِ قلبم، امشب به صرف بورش و خون رو نگه دارم. چون قلبمه که توی این سالن جا مونده. از اولین اجرایی که دیدم، تا همین حالا.
الهی که ثانیه به ثانیه بیشتر بدرخشین و همینقدر باکیفیت باشین، همهجا و همیشه.🫀