در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | امیرحسین سرمنگانی (هالین) درباره نمایش خانه وا ده: 📍درباره نمایش «خانه وا ده» – روایتی از انکار، تحمیل و جنون ‌ «خانه
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:07:51
📍درباره نمایش «خانه وا ده» – روایتی از انکار، تحمیل و جنون


«خانه وا ده» اثری است که در مرز بین واقعیت و توهم، پذیرش و انکار، فردیت و جبر ... دیدن ادامه ›› اجتماعی حرکت می‌کند. این نمایش، داستان خانواده‌ای است که اعضایش را وادار می‌کند تا چیزهایی را ببینند که وجود ندارد و چیزهایی را که وجود دارد، نادیده بگیرند. ساختار نمایش، شیوه روایت و طراحی بصری آن، همگی دست به دست هم داده‌اند تا فضایی سیال، پر از شک و بی‌ثباتی ایجاد کنند.

روایت و درون‌مایه: خانواده‌ای در سراشیبی جنون
داستان از یک موقعیت کاملاً واقع‌گرایانه شروع می‌شود، اما خیلی زود مرزهای واقعیت در آن فرو می‌ریزد. شخصیت‌ها یکی‌یکی وارد چالش‌های درونی و اجتماعی می‌شوند؛ پدر برای دختری که از آب بیزار است، لباس شنا می‌خرد و انتظار دارد که او دیگر از آب بدش نیاید. این نخستین نشانه از تحمیل اراده والدین بر فرزندان است.
نقطه عطف اصلی نمایش جایی است که پسر خانواده، وجود هواپیمای تک‌موتوره‌ای را که پدر به‌عنوان هدیه خریده، انکار می‌کند. والدین و دیگر فرزندان تأکید می‌کنند که هواپیما در حیاط خانه است، اما او فقط استخر خالی و درخت‌های خشکیده را می‌بیند. از اینجا به بعد، نمایش به یک آزمایش ذهنی درباره قدرت تلقین و تحمیل باورهای جمعی تبدیل می‌شود.
پسر از سوار شدن به هواپیمای نامرئی سر باز می‌زند و در پرده بعد، او دیگر توسط خانواده دیده نمی‌شود. اینجاست که اثر از یک درام خانوادگی عبور کرده و وارد یک فضای تمثیلی و فلسفی می‌شود. پسر سعی دارد بگوید که هنوز زنده است، اما صدایش شنیده نمی‌شود. در واقع، او از لحاظ فیزیکی حذف نشده، بلکه از لحاظ ذهنی و اجتماعی مرده تلقی می‌شود.
در نهایت، والدین که تا این لحظه سعی داشتند تصویر «خانواده‌ای یکپارچه و منسجم» را حفظ کنند، به‌تدریج شروع به انکار حضور یکدیگر می‌کنند. نمایش در نقطه‌ای تمام می‌شود که دیگر هیچ‌کس، هیچ‌کس را نمی‌بیند. مرز بین مرگ و زندگی، واقعیت و توهم، کاملاً از بین می‌رود.

زبان و فرم اجرایی: تکرار، سکوت و جابه‌جایی منطق
زبان نمایش به‌شدت فرم‌گرا و تمثیلی است. دیالوگ‌ها برخلاف آثار رئالیستی، نه‌تنها روایتگر کنش نیستند، بلکه در لحظاتی کارکردی متناقض پیدا می‌کنند. شخصیت‌ها درباره چیزهایی حرف می‌زنند که ممکن است اصلاً وجود نداشته باشند، و زمانی که باید درباره چیزی واضح صحبت کنند، به سکوت و انکار پناه می‌برند.

تکرارهای کلامی و رفتاری: پدر و مادر بارها یک جمله را تکرار می‌کنند تا دیگران را متقاعد کنند که آنچه می‌گویند حقیقت دارد. این تکنیک، یادآور نمایشنامه‌های ابزورد مثل «کرگدن» یونسکو است.

بی‌توجهی‌ها: لحظاتی که پسر یا خواهرش تلاش می‌کنند خانواده را متوجه حقیقت کنند، اما تنها چیزی که دریافت می‌کنند، سکوت و یا بی‌توجهی است. این سکوت، به‌شدت تأثیرگذار و ترسناک‌تر از هر فریادی است.

جابه‌جایی منطق در دیالوگ‌ها: وقتی پدر اصرار دارد که دختر باید از آب خوشش بیاید، یا زمانی که هواپیمای نامرئی را حقیقت مسلم معرفی می‌کند، یا توپ و چوب تنیس را واقعی می‌داند و برنده و بازنده را خودش مشخص میکند، نمایش منطق روزمره را به چالش می‌کشد و ما را وارد دنیایی می‌کند که قوانین آن نامشخص است.

فرم اجرا، دکوری که دارای چهارچوب و خطوطی محدود استفاده شده تا احساس زندانی‌بودن شخصیت‌ها در یک سیستم فکری بسته را منتقل کند. حرکات بدن بازیگران در پرده پایانی، که با رفتارهای جنون‌آمیز ترکیب شده، نمایش را به یک اجرای فیزیکال و انتزاعی تبدیل می‌کند.

بازیگری: یک چالش دوگانه – مردانی که نقش زن و کودک بازی می‌کنند
یکی از ویژگی‌های خاص نمایش، این است که تمامی شخصیت‌ها توسط بازیگران مرد اجرا می‌شوند. این انتخاب دو کارکرد دارد:
به چالش کشیدن مفهوم جنسیت و نقش‌های خانوادگی
شخصیت‌ها از نظر دیالوگ و رفتار، نقش‌های تثبیت‌شده جنسیتی را اجرا می‌کنند، اما بدن‌های بازیگران این نقش‌ها را زیر سؤال می‌برند. مادر و دختر، با بدن‌هایی که تناسبی با نقششان ندارد، حالتی غیرواقعی و تصنعی پیدا می‌کنند که باعث می‌شود نمایش به سمت فرم تمثیلی و نمادین سوق پیدا کند.

افزودن لایه‌ای از انتزاع به روایت
انتخاب بازیگران مرد، باعث می‌شود که روایت از یک درام خانوادگی صرف، فاصله بگیرد و بیشتر شبیه به یک کابوس جمعی به نظر برسد.
این تکنیک، حس غریبی و نامأنوسی به اثر می‌دهد که کاملاً با مضمون آن همخوانی دارد.
از نظر اجرا، بازی‌ها ترکیبی از بازی‌های واقع‌گرا و حرکات بدن کاملاً کنترل‌شده هستند. لحظاتی که شخصیت‌ها در حال تحمیل باورهای خود بر یکدیگرند، بازی‌ها به‌شدت کنترل‌شده و سردند، اما در پرده آخر که همه چیز فرو می‌پاشد، بازی‌ها به‌شدت پرتحرک و دیوانه‌وار می‌شوند.
در آخر یکی از چیزایی که به شدت برای من جذاب بود ریتم بسیار عالی بود.
و ایده رورانس هم که جالب بود.

موفق باشید و لذت بردم❤️
امتیازم به نمایش: ۵از۵