در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | امیرحسین حیرانیان
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:03:05
 

من امیرحسین حیرانیان، متولد ۱۳۷۶ و فارغ‌التحصیل مهندسی نرم‌افزار هستم. در حوزه دیجیتال مارکتینگ، سوشال مدیا و برندینگ فعالیت می‌کنم و همیشه در مسیر یادگیری و رشد هستم. فاندر و میزبان دو پادکست متفاوت به نام‌های «پایداری» و «زندگی به سبک کتاب» هستم و تلاشم بر خلق ارزش‌های نوآورانه و الهام‌بخش در دنیای محتوا و هنر است.

عاشق قهوه صد عربیکا، طبیعت‌گردی، کافه‌گردی، کتاب‌فروشی‌گردی، قدم زدن و کوه‌نوردی‌ام و سعی می‌کنم سبک زندگی سالم و پرانرژی داشته باشم.
دوست دارم چیزهای جدید را با چشم‌ها و گوش‌هایم تجربه کنم و باور دارم هر آدمی باید بهترین چیزها را در زندگی امتحان و تجربه کند. اگر دنبال تجربه‌های خاص هستید، کافه کربن دربند و کتاب‌فروشی همیشه را به شما پیشنهاد می‌دهم.

پروژه بعدی من یک پروژه ویژه درباره فلسطین است، چون معتقدم انسانیت فراتر از هر دین و مرز است و قبل از هر چیزی باید انسان باشیم.

برای مشورت، همکاری یا هر سوالی درباره تولید پادکست، خوشحال می‌شوم با من در ارتباط باشید.

 ۲۸ آذر ۱۳۷۶
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
با سلام و احترام
به‌ شدت خداقوت و تبریک می‌گویم به عوامل نمایش **"مترونیک"**. دست‌مریزاد. اجازه بدهید از همین نقطه‌ای که برایتان می‌نویسم، دوباره ایستاده تشویقتان کنم؛ به‌خاطر نهایت خنده، جذابیت اجرایی، و احترامی که در پایان نمایش ـ آن هم دو بار ـ به تماشاگران گذاشتید.

قبل از ورود به جزئیات، لازم می‌دانم یک تشکر کلی اما جدی از همه عوامل داشته باشم. از بازیگران گرفته تا تمام عزیزانی که در پشت صحنه، روی صحنه، یا در بخش‌هایی فعالیت داشتند که شاید به چشم نمی‌آمد اما اثرشان کاملاً در کیفیت اجرا دیده می‌شد و نام‌های محترمشان در فهرست عوامل این اثر آمده است. من بی‌دلیل تشویق نمی‌کنم و احترام به زحمت این گروه برایم مهم است.
طراح پوستر خلاق که سعی کرده بود مفهوم نمایش و پوستر را با استایل زیبایش نزدیک کند، تا سایر عوامل، و امیدوارم همه عوامل و هنرمندان درجه یک این نوشته را بخوانند چون من بی‌دلیل تشویق نمی‌کنم.

و اما بعد:
آقا فردین راکی درجه یک؛ هم بازی‌ات قشنگ بود و هم احترامت به مخاطب در تک‌تک نظرات نوشته‌شده و پاسخ دادن‌ها نشان می‌دهد شخصیتی ... دیدن ادامه ›› فراتر از شخصیت نقشت داری. غصه نخور؛ تو به اندازه کافی خوب هستی که «کسی با تو بودن را باید افتخار کند».
خانم آسا جور؛ بازی شما هم درخشنده بود و این درگیری مداوم و داشتن دو دیالوگ مستقل شما و آقای راکی نشان می‌دهد این تضاد و خواستن و نخواستن ذهن و آدم از ابتدا بوده و مسئله بسیار مهمی در طول تاریخ است.
خانم غزل نیکوسیمای‌تک؛ به شما هم آفرین می‌گویم. شخصیت جالبی را بازی کردید و من لذت بردم.
خانم آرینا دوده؛ سبک گفتاری و زیبایی صدای شما در این اثر مرا مجذوب کرد و به‌شدت اکت‌های شما را در سایر ذهن‌های بازی که هنرمندان عزیز دیگر بازی کردند بیشتر پسندیدم. آینده موفقی در صدا دارید و نقش شما را زیباتر کرد و البته قدرت بازی هم خوب بود.
خانم ملینا خداپرست؛ مصداق بارز یک فرد «رو مُخی» برای من بودید ـ منظورم کاراکتری است که بازی کردید! «استقلال‌چی؟ استفاده‌چی؟» خخخ. بازی شما هم قشنگ بود.
خانم مهشید آگاه؛ چیکار به نویسنده داشتی؟! بازی شما هم جالب بود و من لذت بردم.
سینا رَجی‌پور عزیز؛ داداش خدا بهت صبر بده، چی بود این دختره که ازش خوشت آمده؟!
بازی تو هم جذابیت خودش را داشت.
خانم حنا نوری گرانقدر؛ بازی شما هم جذابیت داشت و فن بیان زیبا و مناسبی برای نقش داشتید و خوشحالم که شما هم در اکثر نظرات به صحبت فرد نقدکننده پاسخ دادید و محترمید.
خانم دلارام یوسفی؛ به موقع به خوابش آمدید! بازی شما هم قطعاً ارزش دارد.
نوشاد کوهلی عزیز؛ شاید سواد و تخصص من به‌دردت بخورد، خصوصاً که پادکستر هم هستم. بازیت کوتاه اما جذاب و طنز دلنشین بود.
خانم النا عباس‌نژاد؛ شما هم به خوبی بازی کردید.
آقا رضا علی‌زاده عزیز؛ بازیت کوتاه بود اما در طنز به شدت به نمایش قوت بخشید.
خانم مینا مهربان؛ شما نقش را درست ایفا کردید فقط چرا خلاف فامیلی‌تان نقش منفی داشتید؟ قدرت صدای شما هم خوب بود و خصوصاً در نقش‌های جدی عالی خواهید بود.
محمدرضا اقدایی؛ چقدر ادعا و ادا… فقط ادا ادا ادا! با نقش جالبت بالاخره یک سری از افراد کتاب‌خونِ الکی نمایشی را نقد مثبت و طنز کردی.
خانم کیانا کیپادفر محترم؛ چرا کم دیالوگ داشتید؟ شاید شخصیت باید همین‌قدر صحبت می‌کرد ولی انتظار بیشتری از شما داشتیم و قطعاً موفق خواهید بود.
خانم هلیا طباطبایی؛ نمی‌دانم شما تو خواب بودید که بعداً تو‌نمایش تیپ بسیار شیک زدید یا… نمی‌دانم، اما بازی شما هم جذاب بود. (دو بزرگوار را که اشاره به خواب کردم، نقششان را دقیق متوجه نشدم؛ ضعف حافظه، ببخشید.)
خانم طلوع طلوعی؛ جدیت بازیتان جالب بود ولی این اخلاق شخصیت نزدیک به «غروبی» در نقش بیشتر به چشم می‌آمد تا «طلوعی»...
خانم مبینا یوسفی محترم و درجه یک؛ خوشحالم علاوه بر بلاگری زیبا و قوی در حوزه معرفی تئاتر، از نزدیک شاهد بازی خوبتان بودم. نمی‌دانم اولین اجرا بود یا نه ولی باید قوی‌تر ظاهر شوید چون استعداد و هنر زیادی دارید.
خانم سونیا بهرخ؛ به قول منِ پادکستر: «صداست که باقی می‌ماند». شما روی صحنه نبودید اما عالی بودید.

و دو عزیز دل و دوست‌داشتنی:
آقای آرمان آسایش و اگر اشتباه نکنم آقای کامبیز اکبرآبادی؛ شما هم کارگردانی، بازی و صحنه را درست کردید و در اجرا به‌شدت مؤثر بودید.

اگر از همه نام نبردم ببخشید؛ عادت دارم از همه قدردانی کنم.

نقد
یک) من کمی به خاطر تعداد شخصیت‌ها چشم‌درد گرفتم و جاهایی از دیدن اکت‌ها جا می‌ماندم. بازی‌ها درخشان بودند، صحنه جذاب (کمی شاید ساده) اما تعداد زیاد شخصیت‌ها باعث می‌شد موقع دیالوگ نداشتن یک طرف، نفهمم او دقیقاً چه می‌کند.
دو) دسته صندلی من خراب بود و چیدمان صندلی‌ها هم خوب نبود. کاش سالن بهتر شود؛ هم برای مجموعه عزیز و هم این تیم.
سه) دوست داشتم در کنار امید و ناامیدی، یک نظر یا پاسخpersonal از نویسنده و طراح نمایش هم می‌دیدم یا می‌شنیدم. فقط هنرمندانه و خوب به مشکل اشاره شده بود، اما گره باز نشد؛ شاید هم هدف همین بوده.
چهار) اعتقاد مذهبی و خدا‌باوری دارم. فقط امیدوارم مقصود نهایی نویسنده در اجرا، اشاره مستقیم به خدا یا سیستم آفرینش نبوده باشد.

به نظرم آینده بسیار درخشانی در انتظار بازیگران جوان و دهه هشتادی این نمایش است. و این تیم اگر ادامه دهد می‌تواند کارهای موفق دیگری با همین عوامل داشته باشد. اگر بازیگری دیالوگ نداشت، شاید می‌خواست هنرمندانه نشان دهد «جدل میان خواستن و نخواستن دل» با «خواستن و نخواستن ذهن» متفاوت است؛ گاهی هم‌سو، گاهی معکوس و گاهی نامشخص از میان حالت‌های محتمل.

امشب بعد از مدت‌ها لذت بردم و خندیدم؛ در ردیف ۲ صندلی ۶.

با احترام
امیرحسین حیرانیان
بسیار زیاد ممنونم از توجه و نظرتون، خیلی زیاد برام ارزشمنده،سایتون مستدام😘
خوشحالم دوست داشتین و ممنون که انقدر با دقت کارمون رو دیدید🌿
۶ روز پیش، جمعه
امیر صداقت (aasdt)
ممنون بابت اظهار لطفتون
۴ روز پیش، یکشنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

با سلام و احترام
نمایش **"روزهای بی‌باران"**را تماشا کردم. این اثر شاید خیلی فلسفی نباشد و قرار نیست ما را به عمق تفکر ببرد، اما به خوبی تلخی‌ها و دشواری‌های روزمره زندگی انسان را به تصویر می‌کشد.
یکی از بازیگران در ابتدای اجرا گفت: «کلمات و حرف‌ها چنان قدرتی دارند که می‌توانند مسیر زندگی‌ات را تغییر دهند.» این جمله برای من بیش از یک سال است که به باور تبدیل شده و با عمق وجودم زندگی می‌کنم.
در ادامه، همان بازیگر سوال مهمی پرسید: «اگر بین مردن و زنده ماندن با از دست دادن تمام خاطراتت مجبور به انتخاب باشی، کدام را انتخاب می‌کنی؟»

جواب من این است که حتماً زنده می‌مانم، حاضر هستم زندگی‌ام را به قیمت از دست دادن حافظه و خاطراتم عوض کنم؛ چرا که ترجیح می‌دهم هیچ‌کدام ... دیدن ادامه ›› از آن کثافت‌ها، بی‌مهری‌ها و بدی‌هایی که دیگران به من تحمیل کرده‌اند در ذهنم باقی نماند. شاید آن‌وقت بتوانم قلبم را بهتر ببخشم و آرامش پیدا کنم.

شبی که این نمایش را دیدم، درست همزمان بود با لحظه‌ای که مدیرم سر کار حرف‌هایی زد که باعث شد استعفا دهم و چند ساعت بعد اخراج شوم. این تجربه تلخ و اتفاق نمایش کنار هم حکایت این دنیای پر از تلخی و طنز را برایم تداعی کرد و باعث شد بیش از پیش بخندم!

نکته دیگر اینکه صندلی‌ای که روی آن نشستم، بسیار ناراحت‌کننده بود و اذیتم کرد.

بعد از نمایش که حسابی خندیدم و کمی آرامش گرفتم، رفتم چهارراه ولیعصر و در شعبه ایران برگر زینگر برگر خوردم؛ کیفیت عالی بود و دلت نمی‌خواست تمام شود!

بازی آقای آقاپور هم از نزدیک برایم بسیار جذاب و دیدنی بود و نمایش توانست لحظات خوبی برایم رقم بزند.

از تمام عوامل اجرایی و بازیگران عزیز ممنونم و برایشان آرزوی موفقیت‌های بیشتر دارم.

با احترام
امیرحسین حیرانیان
منم دوست عزیز فکر میکنم انتخاب زنده موندن را انتخاب میکردم آنا آخر تاتر بچاین فکر ب ذهنم رسید کن به پارامتر آدم هم بستگی دارن که همراهت باشه یا نه مرسی از نظرت
۲۱ مرداد
نگار امیری (negaramiri)
آقای حیرانیان عزیز
امیدوارم که لبخند بعد از تماشای نمایش ما با شیرینی ادامه فعالیت کاری‌تون یا حتی پیدا کردن یک موقعیت شغلی بهتر همراه بوده باشه
ممنونیم که به تماشای «روزهای بی باران» نشستید
۰۴ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام در انتظارگودو در تبریز به زبان فارسی هست؟
امیرحسین حیرانیان این را خواند
سلام و ادب. اطلاعی ندارم!
۱۹ مرداد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

با سلام و احترام
و خداقوت به تمامی عوامل نمایش **"در انتظار گودو"**، ابتدای اجرا از طولانی شدن سکون و تاریکی صحنه کمی کلافه شدم، اما هرچه بیشتر پیش رفتم، درک کردم که این سکوت و توقف بخشی از پیام عمیق نمایش است؛ نمایشی که ما را به دل انتظاری بی‌پایان می‌برد، صبری که گاهی بی‌نتیجه است و کاری جز تحمل درد و رنج از ما ساخته نیست.
این حس تلخ و سنگین مرا به این فکر فرو برد که کاش همه چیز فقط یک خواب بود و ما هرگز از آن بیدار نمی‌شدیم. خوابی آرام که در آن خبری از درد و رنج واقعی نبود و این انتظار تلخ ما را خسته و ناامید نمی‌کرد. اما واقعیت این است که ما هر روز با همین دردها و رنج‌ها بیدار می‌شویم و این نمایش به زیبایی این واقعیت را به تصویر کشید.

از بازی همه عزیزان، خصوصاً آقای مسیحا ذبیحی که کم‌سن‌ترین بازیگر بودند و آقای حمید رحیمی، بسیار خرسند شدم. بازی‌ آقای رحیمی روح و عمق خاصی ... دیدن ادامه ›› به اجرا بخشید و باعث شد مخاطب بهتر با پیام نمایش ارتباط برقرار کند.

اما متأسفانه رفتار برخی مخاطبان در ابتدای اجرا که در سکوت و تاریکی صحنه نور انداختند، باعث برهم خوردن تمرکز و نظم اجرا شد که بسیار ناراحت‌کننده بود. امیدوارم همه ما یاد بگیریم که احترام به هنر و صبوری در برابر آن، وظیفه هر مخاطب است و چنین رفتارهایی زحمات هنرمندان را زیر سوال می‌برد.

در پایان، برای تمام تیم هنری و تک‌تک عوامل آرزوی موفقیت‌های روزافزون دارم. دم همه گرم و امیدوارم درخشش شما هر روز بیشتر و بیشتر شود.

با احترام
امیرحسین حیرانیان
سلام و احترام،

من معمولاً بیشتر اهل سینما و موسیقی هستم و کمتر به تئاتر سر می‌زنم، اما وقتی تصمیم می‌گیرم، دنبال آثار فاخر و تأثیرگذار می‌گردم. این بار هم کاملاً اتفاقی بلیط نمایش **"من، او، آن"** را خریدم، اما چیزی که دیدم فراتر از یک انتخاب اتفاقی بود؛ نمایشی عمیق، پویا و پر از احساس که تا مدت‌ها در ذهنم خواهد ماند.

بازی آقای سعید یاری واقعاً بی‌نظیر بود؛ تسلط، انرژی و ظرافت بازی‌شان هر لحظه نمایش را زنده و جذاب می‌کرد. اما نقطه اوج این تجربه برای من، بازی خانم شمیم معین بود. ایشان با آن لطافت زنانه و عمقی که در بازی‌شان بود، نه فقط نقش را به زیبایی ایفا کردند، بلکه حسی از مهربانی و قدرت را همزمان منتقل کردند که واقعاً من را تحت تأثیر قرار داد. هر نگاه، هر حرکت و هر کلام‌شان سرشار از احساس بود و به نظرم این مهربانی در کنار توانمندی هنری، بازی ایشان را به یک تجربه متفاوت و خاص ... دیدن ادامه ›› تبدیل کرد.

صدای پس‌زمینه و طراحی صوتی که همراه با بازی‌ها بود، نقش پیش‌برنده و مکمل داستان را به خوبی ایفا می‌کرد و باعث شد احساسات و فضای نمایش چندین برابر عمیق‌تر شود. این جزء کوچک اما تأثیرگذار، نشان از دقت و حرفه‌ای‌گری گروه هنری داشت.

از سوی دیگر، شخصیت خانم شکیبا آن‌قدر روی مخم بود که چند بار وسوسه شدم اعتراض کنم! این تضاد در داستان و عمق شخصیت‌ها همیشه یکی از موضوعات مورد علاقه من بوده و دیدن آن در این نمایش برایم بسیار جالب و آموزنده بود.

امیدوارم خانم معین در آینده نقشی زنانه‌تر، قدرتمندتر و احساسی‌تر بازی کنند تا بتوانند باز هم بیشتر و بهتر هنر و تأثیرگذاری خود را به نمایش بگذارند. برای شما و همه اعضای گروه کارخانه تئاتر، آرزوی موفقیت و پیشرفت روزافزون دارم.

در نهایت، از گروه کارخانه تئاتر بابت خلق چنین اثر بی‌نظیری تشکر ویژه می‌کنم. این نمایش یادآور شد که تئاتر هنوز هم می‌تواند قلب و ذهن مخاطب را به شکلی عمیق و ماندگار لمس کند.

با احترام و بهترین آرزوها،
امیرحسین حیرانیان
امیر مسعود و محمد فروزنده این را خواندند
امین پیکاوا و فراز وزیرزاده این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

شعر و ادبیات

تماس‌ها

ah.heiranian@gmail.com
09366728567
amirhosseinheiranian
amirhosseinheiranian