در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آرزو ص | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:52:04
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام
با دختر چهار ساله م به دیدن نمایش اومدیم توی فرهنگسرای فردوسی. من دوست نداشتم اما به بچه خوش گذشت.
از نظر هنری امتیاز بالایی به نمایش نمیدم. عناصر مازاد و بی ارتباط به محتوا زیاد داشت. اما یک نکته ی خیلی مثبت داشت که ضعف های کار رو پوشانده بود: تعامل و انرژی خوب بازیگرها! سوال و جواب با بچه ها و حتی بزرگترها، و فراخوندن بچه‌ها به روی صحنه، تجربه ی کم نظیری بود که دیدن این نمایش رو برای کوچولوها ارزشمند می‌کرد.

اما، یک گلایه‌ی بزرگ دارم از فضای اجرا.
اولین بار بود سالن فرهنگسرای فردوسی رو میدیدم و شیب سالن و اندازه ی صندلی‌ها اصلا مناسب کودک نبود. بچه با قد ۱۰۵ سانت نه نشسته و نه ایستاده و نه حتی توی بغل من، دید نداشت.
محمد فروزنده، امیر مسعود و شینا این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برای بار دوم هم نمایش رو دیدم و این بار چند روز بعد از تماشا، بخشهاییش رو تو خونه اجرا کردیم.
من مش مش میشدم و دخترم، اقای ننوا و قصاب و ...
چقدر خوب و چقدر لذت بخش....

این نظر ها واسه زخم ما مرحم.....خخخ
۰۱ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و خسته نباشید به گروه اجرا
من ِِبزرگسال لذت بردم
دختر چهار ساله م هم دوست داشت (البته بعضی دیالوگ ها بزرگتر از سنش بود اما در کل از اونجا بودن لذت برد)

ما تو بالکن بلیط خریده بودیم که دیدش برای بچه ها چندان مناسب نیست. پیشنهاد می‌کنم برای بچه ها بلیط بالکن نفروشید
با دختر سه ساله م همراه شدم و لذت بردیم.
هر سه عروسک گردان عالی بودن اما من عاشق گرگه شدم. از گرگ بودنش لذت می برد.
سپاس از دقت و توجه شما به نمایش و عروسک گردانی ها . نقش گرگ رو خیلی دوست دارم
۲۰ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام، نمایش خوبی، از لحاظ بازی، نور، لباس، عروسک و آهنگ.
از لحاظ قصه و محتوا خیلی قوی نبود
اما در کل نظرم مثبت بود و بچه هایی که همراهمون بودند دوستش داشتند
امیر مسعود، سپهر و نویده شفیع پور این را خواندند
سلام ممنون از نظرتون. خوشحالیم که بچه ها نمایش رو دوست داشتن. ممنون از نکات مثبت و نقدی که داشتید🌱🙏💚
۲۳ آذر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام. این کار دقیقا تا چه تاریخی اجرا داره؟ بعد از ماه رمضون هم هست؟
مژگان عراقی این را خواند
سلام، سعی گروه در تمدید این نمایش است. با تشکر از شما!
۰۳ خرداد ۱۳۹۸
بله امشب عنوان کردن که بعد از این تعطیلات بازهم اجرا میرن
۱۰ خرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام.
گروه زحمت کشیده بود ولی در کل کار را نپسندیدم.
با تصور نمایشی به سالن آمدم که حداقل ارتباطی با شاهنامه داشته باشد اما این طور نبود ... دیدن ادامه ›› و صرفا با نمایشی رو به رو شدن که با به دوش کشیدن کلمات «هفت» و «خوان» با شاهنامه و ماجرای رستم تشابه اسمی داشت.
اثری از جنگ و چالش نبود. ایرانی نمادین و تهمینه ای نمادین تر در داستان بودند که خیلی خیلی نمادین در هر مرحله از هفت مرحله ی نمایش به جنگ یکی از هفت گناه می رفتند. جالب این که هر قدر جنگ ها نمادین و تخیلی بودند، وجود گناهان خیلی جدی و واقعی بودند. به عبارتی، نویسنده و کارگردان در بیان مشکلات جاری جامعه و هفت گناهی که تیشه به ریشه مان زده اند خوب ظاهر شده بودند و دست مریزاد داشتند، بازی بازیگران سیاه پوش (که در نقش گناه/گناه کار ظاهر میشدند) جای تقدیر داشت. اما همین که طرح مسئله به پایان میرسید و نوبت حل مسئله میشد، داستان هیچ نداشت، نه راه حلی، نه پیشنهادی و نه آورده ای و آموزه ای. فقط ایرانی بود که قرار بود تنها نماند چرا که قهرمانانی داشت، تهمینه نام و تهمینه هایی بودند که بر صحنه ظاهر میشدند و به جنگ کلامی با گناهان می رفتند و گناهان را تهدید می کردند و بی هیچ ابزار یا تکنیکی (همان طور که گفتم، خیلی نمادین) بر گناهان فایق می آمد و سرزمینمان را مثلا نجات میدادند و هر از چندگاهی، اگر به خود غره میشدند، در راه این مبارزه بزرگ جان میدادند. .
خلاصه این که طرح مسئله خوب بود و حل مسئله در کل نبود و به نظر من با این اوصاف، متن نمایش نیاز به بازنویسی اساسی دارد.

برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و خسته نباشید.
15 اردیبهشت به دیدن این نمایش رفتم. در کل کار خوبی بود اما چند تا تغییر اگر توی کار میدیدم بیشتر میپسندیدمش:
یک. اگر اجرا واقعا عروسکی میبود به جای استفاده از میکرو تیاتر هیجان دیدن نمایش بیشتر بود
دو. یا حتی اگر به جای لستر و جادوگر، بازیگر هایی مثل راوی داشتیم باز گیرایی کار بیشتر بود
سه. اگر از سه تا عروسکی که راوی ابتدای کار معرفی کرد توی روند قصه گویی استفاده میشد، برام جالب تر میبود
چهار. اگر اسم ها یک کمی ایرانی تر میبود بیشتر می پسندیدم.
در کل به نظرم نقش راوی پررنگ تر از شخصیت ها بود، شاید چون در نمای بزرگ تر و رنگی تری روی صحنه میدیدمش.
محتوای کار برای بچه های حداقل بالای 5 یا 6 سال مناسبه. ما کودک سه سال و نیمه همراه داشتیم و اصلا ذهنش درگیر قصه نشد. بیشتر درگیر وسایل صحنه و فضای سالن بود.


فرزاد جعفریان و امیر مسعود این را خواندند
سلام.
خانم آرزوی عزیز.
مننون که وقت گذاشتید و میکرو تاتر جادوگر درخت انجیر هندی رو دیدید و ممنون که وقت گذاشتید نظرتون رو نوشتید. این یعنی شما برای خوراکی که به کودکتون میدید دقت میکنید.
در مورد سلیقه ی شما نظری نمیدم... به خاطر اینکه شاید هر کس دیگه ای هم کرگزدانی این نمایشنامه رو به عهده میگرفت یه جور دیگه کارش میکرد. برخی زنده. برخی صرفا عروسکی. برخی رادیویی. برخی نمایشنامه خوانی. برخی تاتر کلاسیک و سلیقه ی من هم این بود.
تالار هنر کارشناسانی داره ... دیدن ادامه ›› که سالهاست دارن برای کودکان کار تولید میکنند. مینویسند. و پژوهش میکنند. جدا از اینکه بنده نیز سالهاست در همین مسیر حرکت میکنم....
وقتی نمایشی در حوزه کودکان تولید میشه. این کارشناسان قبل از اجرا اون رو میبینن و اگر مناسب رده ی سنی اعلامی از سوی کارگردان نباشه اجازه اجرا نخواهند داد. و در این مورد با کسی هم شوخی ندارند.به نظرم اجازه بدید کودک عزیزمون خودش در مورد چیزی که دیده نظر بده و حرف بزنه. ما بزرگترها معمولا جای کودکان زیاد تصمیم میگیریم و بعد و بعد این تصمیم رو با نظر کودک اشتباه میگیریم.
در نهایت ممنون که تشریف اوردید. در تهران سالنهای نمایش کودک زیاده. رقص و اواز و داستانهای .... هم زیاده. اما من همیشه با بچه ها در مورد مسائل جدی حرف میزنم. همونطور که شل سیلور استاین یا عمو شلبی نویسنده ی قصه ی لستر که نمایشنامه جادوگر درخت انجیر هندی من اقتباسی از این داستان بود . همیشه و همیشه در طول عمرش با بچه ها در مورد مسائل جدی حرف زد.
پاینده باشید.
۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۸
سلام آقای مجیدی، یک سوال، جایی (صفحه ای، گروهی، وبلاگی ... ) هست که بازخورد تیاترهای کودک رو منتشر بکنه؟ توی تیوال برای نمایشهای بزرگسال کاربرها نظر میگذارند اما نظرات روی نمایشهای کودک محدوده. و خب یکی از راه های انتخاب نمایش های روی صحنه برای تماشا هم بررسی نقد و نظرهای تخصصی یا عمومی روی کار هاست.
۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خوب نبود. با انتظار "مخزن" به دیدن این تیاتر نشستم که برآورده نشد.
یعنی شما انتظار تکرار چیزی رو داشتید که یک بار تجربه شده ؟ شاید این اجرا یک نوع تجربه و ماجراجویی دیگه ای باشه .
۲۷ آذر ۱۳۹۶
برای چندمین بار به تماشای این کار نشستم. باز هم از دکور و افکتهای سر صحنه، متن و بازی خوب بازیگران لذت بردم. مثل همیشه سفر من به اعماق وجودم در مواجهه با صحنههایی که به دست این کارگردان پرداخته می شود. کمتر اثری باعث تفکر و لذت دیداری مخاطب به صورت همزمان است، اما این اثر هر دو را با هم برای من به ارمغان می اورد. به شدت توصیه می کنم به تماشای این اثر بنشینید و از تفکری که در لحظه لحظه یِ اثر در کار وجود دارد و شما را با خود همراه می کند لذت ببرید.
۱۴ دی ۱۳۹۶
والا من اگه وقت داشتم بازم می‌رفتم به دیدنش!
۱۴ دی ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
قارفرین
شراره سرمدی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سخته مونولوگ خوب در بیاد و تماشاچی رو با خودش همراه کنه. این از معدود مونولوگ هایی هست که دیدم که خیلی خوب در اومده. نمایشنامه خوبِ فرهاد نقدعلی و اجرای خوب پژمان عبدی!
یکی از خاطره های خوب تئاتریم :)
ر. پ، hanieh kh و رضا شریفی این را خواندند
شاهین نصیری این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خیلی دوست داشتم ...
پسندیدم و توصیه میکنم. همه کار رو دوست داشتم غیر از پایانش رو ...
manimoon و وحید hoo این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
معرفی گروه‌های خارجی - سی و دومین جشنواره تئاتر فجر – عکس‌های جیهان



نمایش «عکس‌های جیهان» (Pictures from Gihan) نوشتۀ ریکاردو فازی (Riccardo Fazi) به کارگردانی کلودیا سوراسه (Claudia Sorace) کاری از گروه Muta Imago از ایتالیا - تماشاخانه ایرانشهر، تالار استاد ناظرزاده کرمانی ۳۰ دی و ۱ ... دیدن ادامه ›› بهمن ۱۳۹۲



در سال 2006 Muta Imago فعالیت خود را به عنوان یک پروژه آزاد هنری-تحقیقی در رم آغاز کرد. اعضای این گروه، که هسته مرکزی آن را کلودیا سوراسه (کارگردان) و ریکاردو فازی (دراماتورژ و طراح صدا) تشکیل می‌دهند، در سال‌های گذشته اجراها، برنامه‌ها، نمایشگاه‌های هنری را ترتیب داده‌اند که به بازنگری رابطۀ انسان، فضا و زمان می‌پردازند. هدف آثار گروه بررسی روابط و برهمکنش‌ها هنر و واقعیت و یافتن راهی برای همنشینی این دو ستف به گونه‌ای که برای هر دو مفید باشد.

برخی از اجراهای گروه: (a+b)3 (2007), Lev (2008), Madeleine (2009), La rabbia rossa (2010), Displace (2011)

نمایشهای اخیر گروه در جشنواره های داخلی و خارجی ایتالیا و جشنواره های بین المللی سایر کشورها نمایش داشته اند و برنده ی جوایزی نیز شده اند. کارگردان گروه در سال 2011 در بیست و نهمین دوره جشنواره فجر جایزه بهترین کارگردانی را برد.



نویسنده و کارگردان در نامه‌ای در باب آغاز و تکامل نمایش «عکس‌های جیهان» این چنین مینویسند:



جیهان عزیز،

باز دست به قلم می‌شویم تا برایت بنویسیم که به کجا رسیده‌ایم.

زمستان سال گذشته پروژه‌ای دربارۀ انقلاب 2011 مصر را آغاز کردیم. بر این بودیم تا حقایق را با بهره از آثار باقی مانده بر اینترنت بازسازی کنیم و دیدیم که اینترنت چه قدر هنوز پر است از اثرات آن روزها و در میانۀ جستجوهایمان به چیزهایی که تو گذاشته بودی برخوردیم. با نوشته‌ها، عکس‌ها، توییت‌ها و ویدئوهایت آنچه پیرامونت میگذشت را به تصویر کشیده بودی و اتفاقات بزرگ را از نگاه خودت شرح داده بودی. با گذشت زمان تحت تاثیر نگاهت قرار گرفتیم. نگاهی که به دیدگاه ما نزدیک بود با این‌که از تو دور بودیم. و چنین شد که با پیگیری آثار تو بازسازی آن روزهای انقلاب را بر روی صحنه آغاز کردیم. در تلاش بودیم خودمان را جا تو بگذاریم. قرار بود در بخش اول اجرا حقایق 2011 و در بخش بعدی شرایط حال حاضر را به تصویر بکشیم. اما درک اوضاع کنونی بعد از همه آنچه که اتفاق افتاده بود دشوار بود: بعد از سلطه ارتش، اولین انتخابات آزاد دموکراتیک، پیروزی مورسی، رهبری اخوان المسلمین و یک تحول بزرگ سیاسی و دینی. پس تصمیم گرفتیم به قاهره بیاییم، تو را بیابیم و ملاقات کنیم.

اما سی ام ژوئن 2013 همه چیز تغییر کرد. جهان پرشی داشت، زمان دور زد و دوباره انقلابی در مصر رخ داد (که شاید بگویی همان انقلاب 2011 بود که هنوز پایان نیافته بود). بعد از ماه‌ها غیبت تو دوباره در اینترنت ظاهر شدی و شروع کردی به بازگویی روزهایت و ما دوباره شروع کردیم به پیگیری آثارت. اما این بار چیزی فرق داشت. گزارش‌های روزانۀ تو با گزارش‌های ما مغایرات داشت. روزهای شادی، ترس و خشم تو جایی دور از ما اتفاق می‌افتاد ولی نه در زمانی غیر از زمان ما. و ما تمام تلاشمان را می‌کردیم که اتفاقات را درک کنیم، خودمان را به تو برسانیم و هر چه نزدیک‌تر به تو قرار بگیریم. ما دیگر در مقابل یک عکس ننشسته بودیم که بخواهیم اجزای آن را بررسی کنیم. در برابر آینه‌ای بودیم که تصویرش با هر حرکت ما حرکت می‌کرد. این دیگر فقط در مورد تو نبود. در مورد ما نیز بود. همینک در حالی که آماده سفر به قاهره می‌شویم سوالاتی که برای پرسیدن از تو آماده کرده‌ایم در خودمان انعکاس میابد. نمایشی که در این ویدئو میبینی قرار بود ماجرای انقلاب باشد. ولی نهایتاً تبدیل شد به ماجرای یک تابستان. داستان دو نفری که روی صحنه در تلاشند که منابع و بایگانی تحقیاتشان را بگشایند و پا به قصّه‌ای بگذارند که بدون آن‌ها ساخته شده است. ما واقعاً خوشحال می‌شویم که نظر تو را دربارۀ این ویدئو بدانیم و آخر قصۀ با تو روبه رو شویم.

پایانی که کسی چه میداند شاید آغازی نو باشد.

به انتظار پاسخت می‌نشینیم.

با آرزوی بهترین ها

ریکاردو، کلودیا، موتا ایماگو

http://farfaraway.blogfa.com/post-597.aspx
کار خوبی نبود و گروه ناامیدم کرد.
کار قبلی ای که از این گروه دیده بودم «هزار و یک هزار و دو» بود که داستان و اجرای فوق العاده ای داشت. با این شناخت از گروه سراغ این کار رفتم که به هیچ وجه نپسندیدمش.
بزرگترین ایراد رو به متن کار میگیرم که زیر بنای اجراست. نمایشنامۀ پراکنده و ضعیفی بود جز دیالوگهایی که به اون قطره ی آب مربوط میشد.
بازی ها معمولی بودن.
تکنیک هایی که برای اجرا استفاده شده بودند شاید ایده داشتند ولی درست از آب در نیومده بودن.
اجرای نود دیقه ای رو میشه با ویرایش متن به 60 دیقه کاهش داد و بسیار بهترش کرد.
به هر حال، دیدنش رو توصیه نمیکنم.
manimoon و مینا فراهانی این را خواندند
milad zivari و امیرمحمد حسنوند این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بهترین کاری نبود که دیدم ولی ارزش دیدن داره و به عنوان یک کار دانشجویی واقعا امیدوار کننده ست. نمایشنامه ی ایده ی بسیاری خوبی داشت که پسندیدم.

در مورد عنوان به نظرم باید تجدید نظر بشه. گویای چیزی نیست.
بازی ها بعضی جاها خیلی خوب و گاهی متوسط بود.
پایان بندی کار اون تأثیری که باید میداشت رو نداشت.

برای دیدن کار که میرید یه متن داستانی توی کیفتون داشته باشید.
این نمایش رو سالها پیش توی سالن کوچک تالار مولوی دیدم و خیلی دوستش داشتم. خوشحالم که دوباره داره اجرا میره :)