درباره روایت و محتوا میشود گفت که دراکولا در این نمایش، دیگر صرفاً هیولایی خونآشام نیست، بلکه بهعنوان نماد استعمار، قدرتهای سلطهگر و ساختارهای بهرهکشانه بازنمایی میشود. بابک صحرایی با نگاهی انتقادی، دراکولا را به موجودی تشنه به منابع معرفی میکند،
نگاه طنزآمیز و طعنهآلود یکی دیگر از نقاط قوت این اثر است.اگرچه محتوای نمایش جدی و تیره است، اما با بهرهگیری از طنز سیاه، فضا برای تأمل بیشتر مخاطب آماده میشود. مثلاً استفاده از اصطلاحات روزمره یا ارجاعهای طنزآمیز به وضعیت اجتماعی و اقتصادی ایران، لحن اثر را از یک نمایش ظاهرا ترسناک ، فراتر میبرد و آن را به اثری اجتماعی-سیاسی تبدیل میکند که ورود به این عرصه از نیازهای مهم جامعه امروز ماست.
شخصیتپردازی چندلایه هم در این نمایش دیده می شود. دراکولا، قربانی و خونآشام است؛ هم سمبل یک گذشته فراموشنشده است و هم بازتابی از واقعیت فعلی. سایر شخصیتها نیز بهطور ضمنی نمایندگانی از اقشار مختلف جامعهاند: از مردم عادی تا روشنفکرانی که در تردید، سکوت یا سازش گیر کردهاند.
این ایده پردازی قابل تقدیر و احترام است و به نمایش ارزش دیده شدن و معرفی شدن میدهد. همین که تماشاگر ۹۰دقیقه بنشیند و منتظر صحنه و اتفاق بعدی باشد نشانگر موفقیت کار است.
هرچند پایان بندی کمی ضعیف سریع و کلیشه ای و نامتناسب با ریتم نمایش بود که شخصا احتمال میدم در اثر ممیزی
... دیدن ادامه ››
بوده باشد!
نقاط قوت در فرم اجرا هم به نظر بنده بازیهای خوب با صداهای پرطنین ، طراحی صحنه مینیمال و استعاری ، استفاده خلاقانه از نور و صدا و طراحی لباس و گریم مفهومی که تداعیگر سبک وینتج یا حتی گوتیک است. گریم دراکولاها اغراقآمیز نبود، بلکه بیشتر بر چشمها و لبها تأکید شده تا حس تشنگی و وسوسه را برساند، نه فقط ترس
در مجموع میشود گفت مخاطب احساس میکند بهش احترام گذاشته شده و برای اجرا زحمت زیادی کشیده شده و به همین خاطر اندک نواقص و کاستیهای جزیی در اجرا نمود چندانی ندارد.
برای همه عوامل این اجرای خوب آرزوی موفقیت روزافزون دارم.