«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
سلام و عرض ادب.
هنرمند عزیز، شجاع و خلاق، جناب جهانجونیا، شب گذشته اجرای شما رو تماشا کردم. ابتدا بهترینها رو برای شما و تیمتون در اجراهای آینده آرزو میکنم اما لازم میدونم که مواردی رو از دریچهی ذهن و نگاه خودم به ثبت برسونم. با نظر شما مبنی بر ارائهی روایتهای جدید از آثار بزرگان موافقم اما در این میان نکتهای قابل تأمل وجود داره که شاید غفلت از اون آثار به مراتب زیانبارتری به همراه داشته باشه. ما ممکنه زمانی تصمیم بگیریم که شعری از شعرای کلاسیک ایران مثلاً حافظ رو در قالب رپ ارائه بدیم. لازمهی این موضوع نه فقط شناخت صحیح چارچوبهای این سبک موسیقی بلکه شناختی به مراتب عمیقتر از ادبیات کلاسیکه. شما زمانی به بهترین شکل شعر حافظ رو با رپ ارائه میدید که بهترین شکل خوانش کلاسیک حافظ رو بشناسید. در واقع اگر قرار بر ارائهی واریاسیونهایی از یک تم هست، ابتدا باید تم رو درک و باور کرد. در اجرایی که من دیدم گرچه خلاقانه بود و البته شجاعانه، اما بیشترین مشکل عدم شناخت تم بود و این موضوع واریاسیونهای حاصل رو هم به نابودی کشونده بود. برای ارائهی چنین اثری با روایت جدید باید فنبیانی داشت بارها قویتر از آنچه در ارائهی نمونهی کلاسیک اثر لازمه، باید شناخت و تجربهای از مفاهیم داشت بارها عمیقتر از آنچه در تم وجود داره، باید ریتم رو به نحوی شکست که پشتوانهی اون درک صحیح ریتم و بیان آهنگین اصلی اثر باشه و... . من با خوانش جدید آثار بزرگان و ارائهی دیدگاه هنرمندان جوان و خوشذوقی چون شما بسیار موافقم اما مشروط بر دانش و مهارتی که در درک تم به نقطهی قابل قبولی رسیده باشه.
موفق باشید و سلامت و البته در مسیری رو به پیشرفت روزافزون.
سلام و عرض ادب.
مدت زیادی نیست که جدا از کتاب و سایر آموزشهای تئوری، با نمایشهای ایرانی، بر روی صحنه، آشنا شدم. بخش زیادی از این احساسِ خوب رو مدیون توانمندی و هوشمندی جناب انصافی در این حوزه هستم و ابتدا به اعتبار حضور ایشان، نمایش رو انتخاب و تماشا کردم، اما به حق آشنایی با جناب آویژهی بزرگوار و دوستان بازیگر، افتخار بزرگی بود که این نمایش برای من به ارمغان آورد. روانی و رهایی روایتها(گاه بداههها)، خلاقیت در ارائهی مفاهیم، ارتباط زیبا و محترمانه با مخاطب، متن، کارگردانی، دراماتورژی و بازیگری درست به نحوی که با وجود ارائهی یک اثرِ مطابق با سلیقهی روزِ جامعه از تیپ شخصیتی سیاه غافل نشده بود، تعویض جذاب صحنهها که در عین حال در خدمت روایت بود و ... همگی از نقاط قوت این اثر بودند. چقدر زیباست که در چند نمایش ایرانی که تماشا کردم از اساتید بزرگ و ارزشمند این حوزه به زیباترین شکل یاد میشه. ادب، شخصیت با وقار و دلنشین تکتک شما عزیزان به یاد ماندنی بود. تیمی در این سطح که به وضوح در جزئیاتِ کار تأمل کرده و برای نگاه مخاطب احترام قائله شایستهی قدردانی و تحسینه.
تماشای این اثر رو به افرادی که دغدغهی تماشای یک نمایش ایرانی متشخص رو دارند پیشنهاد میکنم.
سلام و عرض ادب.
ضمن عرض خسته نباشید به دغدغهمندان حوزهی فرهنگ و هنر،
برتری این نمایش، از دیدگاه من، به طور کلی، با متن و نویسنده بود.
گرچه بازیگرانی با توانمندی بالقوه دیده میشد اما در اکثر اپیزودها چنان درگیر دیالوگها بودند که بازی و کارگردانی به وضوح از متن عقب میماند. محتوای نمایش و نحوهی ارائهی آن بسیار سطحی بود در حالیکه همین متن با اجرا و کارگردانی مناسب شاید میتوانست پتانسیل بالایی برای یک اجرای نسبتاً قابل قبول داشته باشد. نور، صحنه و ... معمولی بود و خلاقیت خاصی ندیدم. ابتدا تصور میکردم چیدمان صحنه که به تدریج در هر اپیزود خلوتتر میشد خلاقانه است و حرفی برای ارائه دارد اما در ادامه که با اجبار کارگردان برای نوشتن نظرات بین اپیزودها مواجه شدم، حس کردم شاید این نوع مشارکت گرفتن اجباری از مخاطب، که در نوع خود غیرحرفهای تلقی میشد، دلیلی داشته باشد؛ مثلاً پرت کردن حواس تماشاچی از آشفتگیها و آنچه حین تعویض اپیزودها، پیش روی ما، بر صحنه میگذشت. برای فردی که برای یادگیری و تقویت سواد بصری به تماشای نمایشی مینشیند تمام این موارد تنها فاصلهی مخاطب و هنرمندان را به مرور بیشتر و بیشتر میکند و در نهایت این ارتباط گسسته میشود، اتفاقی که برای من به معنای واقعی افتاد. در کل در عین حال که نویسنده و توانمندی تعدادی از بازیگران را تحسین میکنم، احساس خوبی از تماشای اثر نداشتم، جز درس عبرت، جنبهی آموزشی دیگری برای من نداشت و تماشای آن را پیشنهاد نمیکنم. بااحترام.