در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال بهنام شفیعی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:36:13
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
گذشته از ارتباط صمیمی و گرم عوامل و البته سالن گرم ترو بدون تهویه آن! ..که بگذریم .. میخوام بگم چیزی که منو همیشه به این فرم منولوگ روی صحنه میکشونه و به شخصه این تاتر رو خیلی دوست دارم فرصت اندیشیدن ساده و همذات پنداری گاه بگاهی است که احساس منو درگیر میکنه و این فرصت اندیشه در نمایش های شلوغ و پر بازیگر کمتر دست میده . خوب .. این نمایش رو از دو جنبه میشه بررسی کرد . یکی ساختار فمنیستی و جنسیتی اون بخصوص واگویه های زن آنگاه که احساس میکنه درک نمیشه .. نه در هیچ محیطی و نه از جانب هیج نفر و این نفرها غلی القاعده همه از جنس مرد و آن هم مردان خودخواه منفعت جو هستند . زن در این فضا زندگی میکند .. بالا میرود .. پایین میاید .. چرخ میخورد ... و زندگی میکند بدون این که در نهایت معنایی برای زندگی متصور کند و بهتر بگیم خلق کند و این ها همه در گدر زندگی و با مردان زیستن و جفا دیدن اکتساب شده است .
اما من به عمد نمیخوام روی این جنبه از تحلیل ماهوی مانور بدم . نقدی که به نظر من زیباتر و جدی تر است و فکر میکنم اقای محمدخانی عزیز ... احتمالا البته ... در متن دنبال کرده نه یک مساله فردی ( خودکشی ) بلکه فراتر از آن طرح یک مساله اجتماعی به نام اخلاق است . خودکشی در جوامع مدرن اصولا محصول اجتماع است و متن با فهم همین موضوع به علت یابی این پدیده در کنش واکنش های شخصیت های بازیگر درون اجتماع میپردازد. شخصیت هایی که غیر از زن ما به عمد سه شخصیت دیگر را نمیبینیم و به در واقع اینها محصول ذهن پر تلاطم و اسیب دیده زن و سوبزکتیو هستند . متن که گاهی از زاویه درونی روایتگر است و گاه آنچنان حکم میدهد که به مثابه دانای کل عمل میکند در نهایت اخلاق در یک جامعه ( حالا درکه به عنوان سمبلی از تهران و در واقع یک شهر مدرن ) را به چالش میکشد . نمایش سخت است چون بار تمامی احساس روی یک نفر است که البته ویدیوآرت به کمک میاد ولی تنها یک نفر باید در حدود یک ساعت با زبان لفظ و زبان بدن کار را پیش ببرد. خانم نوربخش با آنکه گاهی میمیک صورت و زبان بدنش مطابقت با مونولوگ نداشت و همراهی نمیکرد ( تن صدا و هیجان صحنه میتونست بیشتر باشه ) ولی یک سال تمرین و زحمت و مرارت هم ایشون و هم سرکار خانم پورحسینی قابل تقدیر و ستایش است . متن در کل تلفیقی از سورریال .. واقع گرایی و نمادین بود. بسیار نشانه هایی رو میشد ... دیدن ادامه ›› در متن کشف کرد . و البته باگ هایی هم داشت ( منجمله چگونگی فهمیدن حاملگی بار اول از قول پدر! ) که خوب میشه ندیده گرفت
در نهایت برای آنانی که میخوان تاتر خوب ببینن .. و اندیشه ورزی کنن .. و آنان که عاشق کارهای اینجنینی هستند دعوت میکنم وقت بزارند و به تماشای این " مواجهه انسان با خود و دیگری " بروند.
از حضور و دقت‌نظر و نگاه موشکافانه شما سپاسگزاریم.
خوشحالیم که اجرا نظر مخاطب حرفه‌ای چون شما رو جلب کرده.
نگاه و تحلیل‌تون از متن و اجرا، تامل برانگیز و ارزشمنده، متشکرم
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تا قسمت سوم چیزی که شاهد هستیم فقط لوکیشن های داخلی و حرف است و حرف است و حرف . میشد کار رو به صورت یک نمایش رادیویی هم ارایه کرد
و هیج چیز هم فرق نکند انگار قرار است بیننده از لابلای دیالوگ ها رمز و راز و گره رو کشف کنه. . قصه ظاهرا بر اساس یک حادثه واقعی رخ داده در تهران ساخته شده که با ارجاع به آن میشود تفاوت های فاحشی در آن دید. نتها صحنه هیجان اور و در واقع نقطع عطف سریال یعنی صحنه قتل خیلی کلیشه ای و با بازیهای مصنوعی و گاه خنده دار ساخته شده. حدس زده میشود در ادامه قصه آن چیزی که باعث کشش قصه و جذابیت آن است نه خود درام .. که اوردن بازیگران جدید به صحنه است . تعدد شخصیت در واقع وقتی مفید است که در جهت قصه و داستان باشد وگرنه زاید و غیر ضروری است . شخصیت ها اصولا تا بدینجا خوب پردازش نشدند . صرف همسایگی چند نفر با هم نشانه اختلاف بعضی شان با هم یا بر عکس روابط غیر عرف بعضی دیگر نیست .
جمله آخر که نظر شخصی من هست اون چیزی که تنها برایم خیلی لذت بخش بود بازی بسیار عالی اقای معجونی و سرکارخانم نونهالی است که نشان از سبقه و تجربه صحنه این دو عزیز دارد .
در داریوش در واقع شخصیت اصلی و محور بازیساز بهرام است و نه داریوش. شخصیت ها همه حتی افراد زیردست بهرام به نوعی زخم خورده او هستند.
برایند کلی این میشود که اصولا همه در این سریال بدمن هستند . همه به نوعی در این هجمه اکت ها و تعامل ها به دنبال منفعت شخصی خود هستند . این به دنبال بودن نفع شخصی خشونت را به همراه دارد . تم اصلی و پیش برنده قصه در واقع نه مساله ای اجتماعی .. بلکه مساله ای روانشناختی است به نام خشونت . آن هم خشونتی بیرحم که بعضی جاها در ذهن بیننده یک مقدار دور از المان ها و فرهنگ شرقی و ایرانی میاید . البته جذاب است . این جذابیت خشن بودن سریال را رفتار خود داریوش در مقام یک شخصیت مصلح و محافظه کار و گاهی بذله گو تلطیف میکند و فرصت نفسی دوباره به ریتم میدهد .
سریال میتواند یک نقد کلی به فضای جامعه پیرامونی و روابط سطحی بین ادم ها هم باشد . ولی از آنجا که (البته تا اینجای کار قسمت دهم ) قرار نیست یک منجی بیاید و نوید رهایی از این همه بی اخلاقی بدهد قصه در جواب یک مشکل فرهنگی و اجتماعی عقیم مانده . علیرغم فیلمنامه که باگ و ضعف های منطقی خودش رو دارد هادی حجازی فر به نظر من توانسته با بازی خوب خود و البته انتخاب خوب بازیگر ها در نقش خودشون یک نمایش خوش ساخت ارایه کند .
متن نمایشی فاقد انسجام بود. یک مقوله درهم برهم از آثار اگاتاکریستی و رمانهای ر. اعتمادی!. شروع بد و پایان بدتری داشت . شخصیت ها اصلا قابل باور و ملموس نیستند . اصلا شخصیت نداریم . پرگویی و پرحرفی و دیالوگهای بدون منطق سه زن دردی از قصه .. سابقه آنها .. چرایی رابطه آنها دوا نمیکند. تم اصلی نمایش اصلا تم غالب بر جامعه ایرانی و دغدغه هایش نیست . اگر هم بافت یک بافت جامعه شناختی باشد خوب پرداخت نشده. میزانسن و صحنه ارایی که در حد صفر بود . چه لزومی داشت که این نمایش در یک سالن با چیدمان صندلی متقارن اجرا شود که ناگزیر باشیم کاناپه ها را عمود بر چشم بیینده بگزاریم؟ نمیدانستید نقاط کوری به خصوص در گوشه های سالن ایجاد میشود که اصلا نمیشود بازیگران و اکت هایشان را دید؟ ضرب اهنگ هشداردهنده ای که به فواصل گاهی پخش میشد و ادم رو یاد بعضی برنامه های کودک مینداخت اصلا لزومی نداشت . چه بهتر بود که جای این صوت رو یک فید باز بسته نوری پر میکرد. اخر نمایش هم رها و ساسپند است . آنقدر که تماشاچی منتظر است ببیند چه بر سر ادامه قصه میاید ( البته اگر قصه ای بوده باشد چون از اول قرار بوده انگار ما با یک اثر پست مدرن و ضد قصه مواجه شویم ) بعد به لطف روشن شدن چراغ ها تماشاچی میفهمد که باید کف بزند . شاید بتوان گفت
نقطه قوت نمایش همان بازی و اکت بازیگران حرفه ای بودند که شاهد هنرنمایی شان بودیم که به خصوص میخوام تاکید کنم بار اصلی روایت و کشش متن به عهده بازی خوب آنها و به خصوص تاکید بر زبان بدن و میمیک صورت بود که شایسته تقدیرند . برای همه ارزوی تعالی دارم.
مطمئنین از چیزی ناراحت نبودین؟
یکم ارامتر
۳۱ شهریور
امیرمسعود فدائی
من به تجربه تو این ده سال دریافتم اکثر هنرمندان ما علاقه‌ای ندارن کارشون نقد بشه یا حتی نظر تماشاگر جایی درج بشه. برای همین سعی می‌کنم خیلی نظر منفی دربارهٔ کارها ننویسم. خیلی از اجراها هم اساساً ...
ممنونم اقای فدایی از نظرات کارشناسی تون . در تکمیل فرمایشات شما بگم نقد اصولا کاری سخت و طاقت فرساست . نه از آن جهت که بعضی دوستان فکر میکنند نباید حرفی زده شود که به قبای فلان هنرمند بربخورد . خیر . نقد اصولا پدیده ای مدرن هست و کلا نوشتاری است . یعنی نقد ادبی هنری در یک مدیای نوشتاری مانند بلاگ . مجله .. کتاب و .. رکورد میشه که اولا رجوع به ان اسانتر باشه و هم این که دوباره قابل کنکاش و خود نقدپذیر باشد . من واقعا شو های تلویزیونی نقد رو که اکثرا یک فضای پراشوب و احساسی دارند نمیفهمهم . همینطور کسانی رو هم که نقد رو مساوی تخریب و ابرو بری و نون بری!! و اینها ... نمیفهمم . نقد لازمه هنر و لازمه توسعه سبک و متد ان اثر هنری است . من خودم رو منتقد حرفه ای نمیدونم ولی به عنوان یک هنرپزوه سعی میکنم در فضای اینگونه احساسی نشم . فورم رو مقدم بر ماهیت بگیرم و ببینم اصولا به قول سقراط کبیر صغرا و کبرای اولیه آیا منطقا به نتیجه آخر ختم میشود یا نه .. به عبارتی مثلا در یک اثر نمایشی درام با توجه به فضای درام و ابزار و دکوپاز مسیر و قصه رو قدم به قدم طی میکنه یا نه .. تماشاچی رو فقط در اون سیال و گرداب توهم و احساس نگهمیداره و متوقف میکنه . متاسفانه با عرض معذرت و متاسفانه بگم هنوز نگاه احساسی در میادین هنری ما غالب است . من در یک جلسه تحقیقاتی که مستندی از تاریخچه موسیقی ایران رو به تناوب پخش میکردند شاهد بودم عده ای دانشجو که احتمالا دانشجوی ... دیدن ادامه ›› موسیقی بودند هنگام پخش یک ریتم شش و هشت دست و بشکن میزدند!!! .. این تازه همایش تحقیقاتی خاص بود . از عوام چه انتظاری داریم. هنوز و هنوز و هنوز ... تاکید میکنم خیلی زوده که بیاییم و انتظار داشته باشیم نقد حرفه ای ( وقتی میگم حرفه ای دقیقا منظورم بدون حب و بغض و خیلی منصفانه و بسیار البته دقیق و همه جانبه ) بکنیم و عده ای مخالف ما نباشند . چرا؟ چون عادت کرده ایم و به ما گفته اند نقد نکن چون بده! فلانی تحقیر میشه ووو ... نقد های قبلی من هم پر است از هم تعریف و هم گوشه زدن به برخی اشکالات صحنه ای . نقد یعنی همین. پیروز باشین
بهنام شفیعی
ممنونم اقای فدایی از نظرات کارشناسی تون . در تکمیل فرمایشات شما بگم نقد اصولا کاری سخت و طاقت فرساست . نه از آن جهت که بعضی دوستان فکر میکنند نباید حرفی زده شود که به قبای فلان هنرمند بربخورد ...
سلامت باشید، ممنونم از شما، فقط خواستم مجدداً تأکید کنم نظرات من خیلی شخصی و غیر حرفه‌ای و غیر کارشناسی است. نظرات یک تماشاگر عادی که دلش می‌خواد وقتی بعد از چند وقت به برگهٔ نمایشی سر زد، حال و هوای خودش رو بعد از دیدن اون اجرا به یاد بیاره!

🙏🏻🙏🏻🌹🌹♥️♥️
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در ابتدا بگم ما مواجه نه با یک تاتر بلکه یک پرفورمنس حاصل از ترکیب موسیقی و شعر و رقص بودیم. میشد تم و کالبد سلوک مستان یک قصه باشد که روایت شود و معنا در پس زمینه ان شکل بگیرد . اگر اینگونه میشد که نشد هم خوش پرداخت تر میشد و البته زمان بیشتری هم میشد به این نمایش اختصاص داد و البته تاثیر آن بر مخاطب اهل ادب و عرفان بیشتر بود . اما بهرصورت کارگردان تصمیم به ایجاز محتوایی گرفته و در حدود کمتر از یک ساعت مفاهیم ثقیل و شدید عرفان عطار رو در قالب هایی که ذکر کردیم ارایه داد که البته باز در این عرصه ضعف این چنین اثرهایی شایسته تقدیر هست .
به نظر من شاید نیمی از بار لذت نمایش و جذب عناصر معنایی نمایش رو علاوه بر موسیقی و صوت .. نورپردازی به دوش میکشید . نورپردازی چنان هم نوا و هم صدا و کمک دهنده به ریتم بود که گاه واقعا تماشاچی رو از خود متن غافل میکرد که باید افرین گفت . گروه موسیقی خوب بود ولی موسیقی پشت صحنه و اکوردیک آنچنان چنگی به دل نمیزد . میشد انتخاب های بهتری داشت . کارگردانی خانم پناهی سخت و قابل تحسین هست اما در مقام راوی و خواننده اشعار ضعیف ظاهر میشد . و اما بازی ها .. من هرموقع به یک گروه جوان علاقمند ( فکر میکنم البته گروه خانم های دانشجویی بودند ) که پرشور و با انرزی روی صحنه نهایت اکت خودشون رو به اجرا میزارن دیگه واقعا دلم نمیاد روی ضعف کار فوکوس کنم و این کار رو دور از انصاف میدونم!
ولی واقعا بازیگران خوب بودند و به جز چند مورد ناهماهنگی در رقص های جمعی و خروج و ورود به صحنه میشه نمره عالی به تک تک این عزیزان داد .نوع پوشش و لباس سفید سنت سماع نیز بسیار جالب بود . البته که کار های اینگونه سخت و تمرین های پر مرارت میطلبه که خسته نباشید به همه شون میگم . در خروج از سالن هم فقط به این فکر میکردم گه این همه تمرین تناسبی دارد با حدود ده اجرا ؟ چقدر کم؟ البته امیدوارم زمان و جاهای دیگر دوباره بشود سلوک مستان را دید و لذت برد . شاید خودم هم دوباره بیایم و ببینم و شاید تلنگری باشد برای فهم شناخت.
به جز ناهماهنگی در اجرای گروهی حرکت موزون که آن هم به لطف بدن های اماده و منعطف اعضا میشد ندیده گرفت همه چیز خوب بود . بیشتر از بازی ها من مجذوب طراحی صجنه و فضاسازی عالی شدم که بیننده حتی آن سوی دکور رو انگار حس میکنه و تمام صحنه و چیدمان آن با ذهن ادم یکی میشه.
بازیگرها جوان و پرانرزی بودند و الحق که بسیار برای کار مایه گذاشتند و لایق آفرین هستند . نورپردازی حالا جدا از خود سالن حقیر ارغوان خوب و بجا بود . متن اقتباسی فکر میکنم وفادار مونده باشه با این که اصلا دلیل بر این نیست که ذهن تماشاچی ایرانی رو قلقلک نده و کلا چون کار کار احساسی و روانشناختی-انسانی بود جامعیت داشت .
من روز اخر موفق شدم ببینم نمایش رو و از این بابت هم خوشحالم .. چون واقعا یک تاتر فاخر دیدم و ناراحت شدم چون از بچه های گروه شنیدم که یازده ماه تمرین داشتند . حیفه واقعا دو هفته اجرا . کاش فرصتی پیش بیاد که این کار باز هم در یک لوکیشن بهتر و مدت زمان بیشتر باز هم اجرا بشه و مردم بیشتری بهره مند شن.
جمله اخر که میخواستم بگم اینه که نمایش ترس و دلهره ذاتی داشت ولی در نهایت یک اثر زیبا و به غایت انسانی بود . تشکر و خسته نباشید از گروه
امیر مسعود این را خواند
eric و شکیلا محمدی فرد این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ریتم بعضا کند و فضا و مکان نامناسب یرای همچه اجرای مولتی مدیایی و نیز دیالوگ هایی که گاه خورده و ناشنیده میشدند .. این ها بودند ولی باز دلیل نمیشه که من تماشای این اثر رو توصیه نکنم . فرم ترکیبی زیبایی از تاریخ . موسیقی . جنگ و عشق با بازی های عالی که انگار به مرور زمان در طول بازی کیفیت این کار بهتر و بهتر میشد .
بعضی اثرها برای سرگرمی صرفند . بعضی در طول نمایش فکر رو به تکاپو میندازن . و بعضی دیگه ساعت ها و گاه روزهای بعد نمایش با ادمی هستن و زندگی میکنن . صخره ای در میان رودخانه جزو این دسته قرار میگیره . . برای همه عوامل . بازیگران .. نوازندگان و کارگردان عزیز ارزوی موفقیت و تعالی دارم .
اولین سوالی که بعد از نمایش به ذهنم امد این بود که چه لزومی به بازی دو نفر به جای پنج یا شش کاراکتر بود که البته وقتی تنها دکور صحنه که یک میز و دو صندلی بود احتمالا نقش اقتصاد در هنر برایم تداعی شد. و نیز سوالات بی جواب دیگر .. مگر چند موقعیت وجود داشت که این همه فید نوری داشتیم ان هم به مدت طولانی ؟ نمیشد نویز صدای نریشن یا راوی رو قبل از اجرا برطرف کرد و اصلا چرا بعضی جاها صدا ها مفهوم نبود و یا قاطی میشد؟ چه دلیلی بر تاکید احساس روی مقوله مهاجرت وجود داشت؟ البته که همه جای دنیا دوری از وطن و اقوام سخت و گاه طاقت فرساست اما با ارجاع المان های تاریخی در این نمایش مانند چند بار اسم ایران بردن یا اشاره به انقلاب فرهنگی متوجه میشویم که مساله مساله انسانی جهانی نیست .. آیا واقعا مهاجرت ایرانیان هیچ چیز جز حرمان و غم نداشته ؟ آیا مهاجرت های موفق یا حتی بازگشت پربار به وطن نداشتیم؟ ممکن است بگوییم این یک تک روایت است . بله ولی فضا فضای قصه و داستان سرایی نیست و نمایش بیشتر بار سمبلیک و سمیتولوزیک دارد .حتما نقش پیشگو هم در پرده ای از نمایش میخواست به صراحت حکم به جبریت سرنوشت نگون بختانه افراد مهاجر رو بدهد . آن برد متاسفانه هم در متن و هم در چیدمان اجرا ضعف داشت .موسیقی که اصلا بدرستی انتخاب نشده بود . تنها نقطه قوت این نمایش ری-اکشن های دو بازیگر آن هم در دقایقی بود .
امیر مسعود، محمد فروزنده و بهاره مکرم این را خواندند
مری و عطیه سلیمانی فرد این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بعد از پایان نمایش فکر کردم که این متن و اجرا میتونه فراتر از روابط بین دو نفر باشه .نوعی سمبولیسم در متن اجتماع یا .. نمیدونم . شاید لازم باشه دوباره برم و نمایش رو ببینم . کلا با نمایش هایی که ادم رو ول نمیکنن و درگیر میکنن روزها و هفته ها و ..... میونه خوبی دارم . بازی ها خیلی خوب بود و شاید تاثیرپذیری نمایش بار اصلی اش بیشتر از متن به دوش بازیگرهای عزیز بود .. براتون ارزوی موفقیت دارم .
جناب شفیعی عزیز ممنون که به تماشای «شکافتن کام ماهی » نشستید 🙏🏻🌹‌باعث خرسندیست که اثر برای شما درگیر کننده و تاثیر گذار بوده
از این که نظر و احساستون رو با ما به اشتراک گذاشتید سپاسگزاریم
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مستندی که میخواهد به ریشه یابی مساله کودکان کار بپردازد ولی در سطح می ماند . البته بخشی از این غفلت رو میتونیم به مشکلات ساخت این نوع مستند ها در ایران و نهادهای مربوط و مجوز های دست و پاگیر آن بدانیم اما در کل فیلم روایتی است که صرفا با یک نمونه مطالعاتی موجود ( یک مدرسه تحت نظر بهزیستی در جنوب تهران ) و بررسی وضعیت دو سه خانوار به این نتیجه برسد که کار کودکان عمدتا منشا اقتصادی و از روی نیاز خانواده به حداقل هاست . البته این روایت کارگردان است اما روایت های زیاد دیگری هم هست و گفته شده مانند بودن مافیاهای سودجو پشت این پدیده و یا قاچاق و خرید فروش کودکان و یا مواد مخدر که در این فیلم اشاره ای نشده . روایت فیلم همانطور که عرض شد بیشتر حاوی زیست تجربه های چند کودک و والدین انهاست و به مسایل ریشه ای تر مثل باند های مرجع - گردش پول - مهاحرت از روستا ها و شهر های کوچک به سمت کلانشهر ها - فقر - فرهنگ حاشیه نشینی و .... اصلا نمیپردازد . و در نهایت با جند راه حل دم دستی مانند برخورد صحیح با متکدیان و کودکان کار ( باز اینها فرق دارند با هم و در این فیلم یکسان انگاشته شده اند ) و اموزش در مدارس به این سوال جواب نمیدهد که اصولا راه حل ریشه ای این معضل اجتماعی چیست .
بهنام شفیعی (u.uiu32n)
درباره فیلم‌تئاتر دیکته i
خیلی برام جالب بود دیدن این فیلم تاتر بعد این همه سال که البته به همت خانه هنرمندان برگزار شد . لذت بردم . جدا از خود نمایش که حدود یک ساعت بود و البته اموزه هایی که دوربین روی دست و کادرهای عالی آن که اصولا حس فضای باز نمایش رو با نمایش تلویزیونی اون متفاوت میکنه و شاید تماشاچی فیلم رو به دقت در جزییات فرا میخونه .. و همینطور حضور سرکار خانم برومند ... از اجرای خوب جناب غفاری و صحبت های عالی استاد باختری بسیار اموختم و استفاده کردم .
متاسفانه متن اصلی درام یا قصه که متعلق به مرحوم ساعدی است نخوندم و بالطبع نمیتونم نظر کلی بدم . حتما که داود رشیدی مثل هر کارگردان دیگر بسته به میزانسن ها دخل و تصرف جزیی در متن به عمل اورده اما چیزی که عیان هست و در بحث های متقابل جلسه هم مطرح شد تاکید بر نقد نظام سیاسی و اموزش پرورشی وقت بوده ... و چیزی که مطرح نشد و بنده البته فکر میکنم میشه دیکته رو فراتر از این نقد ها هم دید . ساعدی هر نظام بسته فکری و صفر و یکی و به قولی نظام های ایدیولوزیک رو نقد میکنه و اشاره به این گفته داره که تنها راه رسیدن انسان مدرن به سعادت نه مخالفت با زنجیرهایی است که راه تفکر رو بسته اند بلکه برعکس تن دادن به خواسته های صاحبان قدرت و ثروت در یک جامعه توسعه مدار میباشد .
نمایش یاقوت در واقع نه کمدی است نه تاریخچه قسمتی از تهران .. فردوسی با صدها خاطره جمعی همه ما... و نه بیان سرگذشت یاقوت زنی افسرده و کم حرف ( که اینجا تصادفا و نمیدونم بنا بر ضرورت درام خیلی هم اهل صحبت و بگومگو و درد دل هست! ) بلکه بیشتر نقبی است به دل اجتماع و نقد خرده فرهنگ ها و رفتارهای خوب و زشت ما . اما از انجا که هدف متن این هست از اصل داستان نمایش به ناچار گریز میزند . در واقع از واقعیت دور میشود . به نظرم در این راستا برخلاف نقل قول کار تحقیقاتی خوبی انجام نشده . مثلا دهه شصت رو هفتاد عنوان میکنن و یا خوابیدن یاقوت رو شبانه در گورستان عنوان میکنن که هیج سندی ندارد . بر خلاف گفته های شبهه ناک هم در مورد ایشون .. یاقوت طی تنها مصاحبه ای که در زمان خودش با مسعود بهنود میکنه صریحا به عشق خودش اشاره میکنه و شکی در این مورد بجا نمیزاره. در مورد فرم نمایش طرح ابتکاری اینستال میدان فردوسی و فروشنده هاش و اجزای اون در محیط سالن چهار شهرزاد ( که اصلا فکر میکنم از خشت اول برای همین نمایش ساخته شده بود! ) بسیار به دل نشست و زیبا بود . موسیقی و خواننده خوش صدا به موقع حضور پیدا کردند و حس رو تقویت میکردند . کاراکتر فردوسی گاهی حضورش با اعلام هشتگ های معروفش زیاده از حد بود و به طنز میزد. نکته مهم که همینجا میخوام اشاره کنم معطوف به همین نکته اخر هست . بنده جای دیگر هم عرض کردم . نمایش مدرن ( اصولا هنر مدرن ) باید این اجازه رو به خود مخاطب ( در اینجا تماشاچی ) که برداشت خودش رو خودش پیدا کنه و به بیرون ببره . به بیان دیگر مولفی در بین نیست . تاتر نباید هیچ پیام مستقیمی بده . اصلا جای پیام نیست . معنی تعامل هم سوال و جواب گرفتن از تماشاچی نیست ( البته اگر برنامه ریزی نشده باشه ) . گاهی جوابی از تماشاچی میشنویم که باعث اختلال فکری و سکته در بیان ادامه نمایش میشود . دیگه لازم هم نیست در اول نمایش یک متصدی بیاد وسط و تذکر بده که ادب رو رعایت کنید !! چون که تعاملی اجرا مبشه . تعامل یعنی اکت همراه با تماشاچی . از میان انها گذشتن . با احساسات شون درگیر شدن . گاهی حتی دیدم که آب یا رنگ هم پاشیده میشود . ولی صحبت و سوال نداریم . تاتر صحنه با سخنرانی . با تاک شو ..حتی با استند اپ کمدی فرق دارد .بهاره رهنما در یک خروج و ورود به درستی دست خود رو روی شانه یک خانم تماشاچی گذاشت . تمام اون سی ثانیه برام سرشار از بار احساسی و پیام و سیگنال هایی بود که کمک میکرد بقیه نمایش رو بهتر بفهمیم . تعامل در صحنه یعنی این !
سالون رو دوست داشتم . بار اولم بود میرفتم . شاید به خاطر همپوشانی بود که با این نمایش داشت . و نکته اخر این که ... دیدن ادامه ›› بازی ایوب اقاخانی میتونه یک فرصت باشه برای اونها که میخوان فن بازیگری رو از نزدیک ترین فاصله توسط یک ادم حرفه ای ببینن و یاد بگیرن . من که لذت بردم . و این که دعوت میکنم تا وقت باقی است نمایش رو بیایین و ببینین و...... هنر و هنرمندان رو حمایت کنیم.
نمایش یاقوت در واقع نه کمدی است نه تاریخچه قسمتی از تهران .. فردوسی با صدها خاطره جمعی همه ما... و نه بیان سرگذشت یاقوت زنی افسرده و کم حرف ( ... دیدن ادامه ›› که اینجا تصادفا و نمیدونم بنا بر ضرورت درام خیلی هم اهل صحبت و بگومگو و درد دل هست! ) بلکه بیشتر نقبی است به دل اجتماع و نقد خرده فرهنگ ها و رفتارهای خوب و زشت ما . اما از انجا که هدف متن این هست از اصل داستان نمایش به ناچار گریز میزند . در واقع از واقعیت دور میشود . به نظرم در این راستا برخلاف نقل قول کار تحقیقاتی خوبی انجام نشده . مثلا دهه شصت رو هفتاد عنوان میکنن و یا خوابیدن یاقوت رو شبانه در گورستان عنوان میکنن که هیج سندی ندارد . بر خلاف گفته های شبهه ناک هم در مورد ایشون .. یاقوت طی تنها مصاحبه ای که در زمان خودش با مسعود بهنود میکنه صریحا به عشق خودش اشاره میکنه و شکی در این مورد بجا نمیزاره. در مورد فرم نمایش طرح ابتکاری اینستال میدان فردوسی و فروشنده هاش و اجزای اون در محیط سالن چهار شهرزاد ( که اصلا فکر میکنم از خشت اول برای همین نمایش ساخته شده بود! ) بسیار به دل نشست و زیبا بود . موسیقی و خواننده خوش صدا به موقع حضور پیدا کردند و حس رو تقویت میکردند . کاراکتر فردوسی گاهی حضورش با اعلام هشتگ های معروفش زیاده از حد بود و به طنز میزد. نکته مهم که همینجا میخوام اشاره کنم معطوف به همین نکته اخر هست . بنده جای دیگر هم عرض کردم . نمایش مدرن ( اصولا هنر مدرن ) باید این اجازه رو به خود مخاطب ( در اینجا تماشاچی ) که برداشت خودش رو خودش پیدا کنه و به بیرون ببره . به بیان دیگر مولفی در بین نیست . تاتر نباید هیچ پیام مستقیمی بده . اصلا جای پیام نیست . معنی تعامل هم سوال و جواب گرفتن از تماشاچی نیست ( البته اگر برنامه ریزی نشده باشه ) . گاهی جوابی از تماشاچی میشنویم که باعث اختلال فکری و سکته در بیان ادامه نمایش میشود . دیگه لازم هم نیست در اول نمایش یک متصدی بیاد وسط و تذکر بده که ادب رو رعایت کنید !! چون که تعاملی اجرا مبشه . تعامل یعنی اکت همراه با تماشاچی . از میان انها گذشتن . با احساسات شون درگیر شدن . گاهی حتی دیدم که آب یا رنگ هم پاشیده میشود . ولی صحبت و سوال نداریم . تاتر صحنه با سخنرانی . با تاک شو ..حتی با استند اپ کمدی فرق دارد .بهاره رهنما در یک خروج و ورود به درستی دست خود رو روی شانه یک خانم تماشاچی گذاشت . تمام اون سی ثانیه برام سرشار از بار احساسی و پیام و سیگنال هایی بود که کمک میکرد بقیه نمایش رو بهتر بفهمیم . تعامل روی صحنه یعنی همین !
سالون رو دوست داشتم . بار اولم بود میرفتم . شاید به خاطر همپوشانی بود که با این نمایش داشت . و نکته اخر این که بازی ایوب اقاخانی میتونه یک فرصت باشه برای اونها که میخوان فن بازیگری رو از نزدیک ترین فاصله توسط یک ادم حرفه ای ببینن و یاد بگیرن . من که لذت بردم . و این که دعوت میکنم تا وقت باقی است نمایش رو بیایین و ببینین و...... هنر و هنرمندان رو حمایت کنیم.
زمانی نقد رو مینویسم که اجرا پایان یافته .مرد کمدی جلوه برخوردهای گوناگون رفتارها ( نه لزوما افراد ) سنتی و مدرن است و میخواد البته با پایانی معلق این شانس رو به تماشاچی بده که خود این تناقض تاریخی رو در پس این حدود یک ساعت نمایش حل کنه . نمایش ولی موفق نیست . بازیگر زن که البته خیلی بد بازی میکرد ( البته که ادا دراوردن با بازی کردن فرق میکنه ) در بیشتر جاها اکت موقعیتی مناسبی نداشت . اصلا میشد به جای زن و موقعیت های او از همون صدای مدیوم تلویزیون در وسط صحنه و یا یک عنصر نریشن غایب استفاده میشد . هیچ فرقی نمیکرد . بازیگر مرد به رغم اکت عالی باز با توجه به ضعف متن این بازخورد رو به تماشاچی میداد که بیشتر داره سخنرانی میکنه تا بازی . نصف بیشتر نمایش روخوانی و رکورد صدا ( خوب احتمالا حدس میزنم برای ایندگان ) بود تا دیالوگ و تعامل و دیلکتیک صحنه . نقطه قوت نماش شاید همین بازگشت مرد به کمد در انتها بود .. یک حرکت سیکل وار و اجبارگونه که البته اینگونه رفتارهای انسان به سنت رانده شده رو که دایما در پی خواستن اسایش و راحتی است ولی در نهایت به غار تنهایی خود پناه میبرد به چالش میگیرد .
همیشه دوست داشتم این غول تاریخ و اسطوره یعنی میرچا الیاد رو از نزدیک ببینم . ممنون که ارزوی منو براورده کردین ! نمایش در کل باب انتظار من نبود ولی چون گروه جوان اند و جویای نام .. من هم به رسم ادب ارزوی تعالی و کارهای بهتر برای تیم دارم .
زمانی نقد رو مینویسم که اجرا متاسفانه تموم شده . متاسفانه از اون جهت که واقعا تو اون سالن نه چندان عالی با یک نموره سرما.. واقعا باز احساس خوبی داشتم . یک تیم از جوانان نه چندان حرفه ای .. ولی هماهنگ با هم و پر ار انرزی و با یک فرم میزانسن عالی ..چهار بازی در بازی صحنه و همه در خدمت رساندن یک مفهوم اجتماعی و اقتصادی . آنقدر فرم کار خوب بود که من و فکر میکنم تمام تماشاجیان دیگه قطع چند ثانیه ای چند لامپ صحنه رو ( به رغم فروتنی و ادب بازیگر ها مبنی بر عذر خواهی در انتهای نمایش ) متوجه نشدیم . دیالوگ و متن هم به خوبی درامده بود .عوامل زحمت کشیده بودند و احتیاج به حمایت بیشتری دارند قطعا . برای گروه ارزوی تعالی و پیشرفت دارم .
همیشه حسرت اینو داشتم که سریال های ایرانی پارت دوم به بعدشون بهتر و قوی تر بشن ولی حیف! علت هم ساده است . تولید سریع و هفتگی مثل چرخ گوشت .. و روانه بازار مصرف کردن . هنوز بعد گذشت این همه قسمت شخصیت پردازی ها گنگ .. قصه از اون بدتر .. فیلمنامه طبیعتا دم دستی .. مثلا خیلی ساده بود اگر یه تحقیق میشد که ماینینگ رمز ارز ربطی به نگهداشت شمش طلا نداره !! و یا اینکه اشرف با اون دبدبه و کبکبه و مال و منال و رییس به اصطلاح باند مافیایی چرا خونه اش باید تو اون محله داغون باشه . و خیلی نقص های موردی دیگه که فرصت میطلبه . البته که لطف وجود بازیگران حرفه ای به دیدن سریال کمک کرده . با تمام این حرف ها صنعت سرگرم سازی کار خودشو میکنه و حیف وقت من و شما .
مستند پزوهشی خوبی در نوع خود بود و توانست در یک بازه زمانی حدود یک ساعته ما را به بعضی زوایای تاریخ لاله زار و تهران قدیم ببرد . به نظر من بیشتر وقت مستند روی طرح های اتی شهرداری روی این ناحیه از شهر به تصویر کشیده شد و میتونست برای آنان که بیشتر برای دیدن تاریخ امده بودند خسته کننده باشه ولی همین خط سیر فیلم به دنبال ارایه پیام درستی به مخاطب بود که همان غلبه سرمایه سالاری بر فرهنگ بود . شکست ببیشتر طرح های فرهنگی لاله زار رو شاید بشه در این دیالوگ کوتاه ولی تلخ فیلم بین یک مسیول میدانی و یک مغازه دار دید که کاسب چشم در چشم ادعا میکند که شما نون ما رو میخواید اجر کنید !
به نظرم پشتوانه اجرای این کار یک متن قوی و دراماتیک بود که نمایش رو دیدنی میکرد .. هرچند معتقدم میشد زمان و البته به طور اخص دیالوگ ها رو
کوتاه تر دراورد . و در نهایت باز ارزو کردم ای کاش نمایش در سالن دیگری اجرا میشد .. با تیم انتظامات غیر حرفه ای . خسته نباشید میگم و برای گروه ارزوی تعالی دارم.
عطر ادم برگرفته از متن چهاردهم این اثر و به نوعی پیام نهایی است که میخواهد و تلاش میکند موتیف " انسان شناسانه "و در واقع هستی شناخت رو به مخاطب تماشاچی حاضر القا کنه . ولی متاسفانه در این امر موفق نیست . اول که اشعار و ترانه ها ( که نمیدونم چه اصراری به سرود نامیدن آنها داشتند)
دارای کمترین نسبت و هماهنگی معنایی یا هم بودند و مخاطب رو سردرگم میکردن .. موضوعات متفاوت و درجات احساسی از نوع غم و شادی که یهو فرود میومد و صرفا ذهن رو درگیر میکرد و نه تفکر رو . این عدم همگونی و همبستگی در خود متن تک تک ترانه ها هم موجود بود که خوشبختانه خود اقای فرشیدی عزیز هم در پاسخ به یک مخاطب گفت که اصلا بعضی اشعار عمدا بی معنا نوشته شده اند! حال چرا نمیدونم .. اگر به دنبال ساخت یک تاتر ابزورد بودند که باز با فرم نمایش که نشستی از افراد دارای سنین مختلف ( انگار یک خانواده و در معنای وسیع تر البته انگار یک جامعه ) بودند نمیخونه .
ثانیا من نفهمیدم چرا این کار در محل کانون اجرا شد اما اصلا بعضی اشعار مناسب سن کودکان نیست . صرف بازی چند کودک ( که اتفاقا خیلی هم اکت داشتند و پرانرزی .. بر عگس اکثر بزرگترها ... که قابل تقدیر هم هست ) دلیل بر فراخوان بچه ها برای نمایشی نیست که اصلا فهم ان برای بزرگسال هم ( به دلایل هم فرم کار و سبک که معلوم نیست این سرود- تاتر اصلا از کجا اومده و هم محتوا ) سخت و دشوار هست .
نکته مهم دیگه که خواستم عرض کنم در رابطه با نقش تماشاچی و رابطه اون با اثر است . یادم هست دوستی تعریف میکرد تو همین تهران به دیدن یک نمایش به اصطلاح اوانگارد رفته بود و آنجا حین نمایش ..یک بازیگر قوطی رنگی رو بین تماشاچی ها پرت کرد که ثمره اش البته چیز مهمی نبود ولی پیراهن دوستم که البته قرار بود به یک محفل کاری برود دفرمه شده بود!! دقیقا بنده بعد از بیرون اومدن از محل نمایش عطر ادم حس بد دوستم رو داشتم . منتها این بار قوطی رنگ مبود بلکه ... دیدن ادامه ›› نوعی بد سلیقگی و موج ارسال پیام هایی بود که بی احترامی رو ترویج میکرد . البته که در نهایت تماشاجی میره که وقتی بگذزونه و لذتی ببره .. که البته این هم نطری است ولی حرف من چیز دیگری است ..عزیزان برگزار کننده ... کارگردان محترم .. محل نمایش عمومی که محل اکادمیک و تخصصی نیست . اینجا یه عده ادم از فرهنگ های مختلف . سلیقه های مختلف .. سطح سنی و تحصیلی و تربیتی مختلف اومدن .مثل خود بنده . بهرحال باید نمایش صحنه ای با یک برنامه ریالیته یا تاک شو تلویزیونی فرق داشته باشه . و حتما داره . بگزارید در این دنیای مدرن هر کس برداشت خودش رو کول کنه و با خودش از محل نمایش به خونه ببره . این چه اصراریه که بعد از هر قطعه ترانه میخواهید نطر بشنوید؟ اون هم با این فیلترگزاری که نه جواب کس دیگه رو بدین نه راجب ما بگین!! ( عجبا .. که اتفاقا معنی مشارکت و اتاق فکر همین دو تاست! .. که باز تاکید میکنم محلش در نمایش نیست) متاسفانه نتیجه کار میشود که یکی بیاید از خاطرات شخصی اش بگوید که میدونیم تجربه فردی هر کس در منتهی به درد خودش میخوره .. یکی دیگه هم چیزهایی رو میگه پر از غلط املایی و بدون هیچ ربطی به موضوع و یک نفر روان پریش هم ( که نمیدونم کجا میخواست بره و اشتباهی اونجا اومده بود ) از فضای اونجا استفاده کرد و بدون شرم از خانم ها و کودکان حاضر ضمن بیان خاطرات کودکی خودش و کشتی گرفتن هاش با کی و کی .. از .. ببخشید .. الفاظ بدی مثل بوی پا و بدن و لای ..... بدن .. و غیره اون هم نه یک بار بلکه جند بار استفاده کرد . جالب بود که هیچ اعتراضی هم از هیج کس نشد.و البته اقا مهدی عزیز سعی کرد جمع کنه مطلب رو زود و موفق هم بود ! این بی اخلاقی ها اصلا شایسته محل هنری نیست . بهرحال در کل خواستم بگم این فرم دخالت تماشاچی در تاتر و البته در هر هنری به معنای اینگونه نیست ( و میتونه شاید ذهنی و حاوی مفهوم مرگ مولف باشه ) و نتیجه ای جز پریشانی ذهن و از همه مهمتر نگرفتن نتیجه غایی نمایش و کار نمیاره . در اخر برای کل تیم . خانم ها و اقایان... به خصوص کودکان عزیزم که چند ماه بهرحال زحمت کشیدند .. کارگردان عزیز .. ارزوی سلامتی و تعالی دارم .
عشق کردم . با اجازتون کنار کامنتهای دیگه کامنت شما رو هم‌ منتشر میکنیم .
۰۶ دی ۱۴۰۲
sara malek
جناب شفیعی کاش با خوندن کامنت شما منصرف شده بودم از رفتن و با کلی بدو بدو و ایجاد استرس برای خودم و خانواده ام انقدررررررررررررر حال بد برای هممون ایجاد نمیکردم با دعوت دوستی که بسیار بسیار ...
خانم ملک ممنونم از نظراتتون .. برای شما و خانواده شریف تون ارزوی بهترین ها رو دارم . شاد باشید و رستگار .
۱۵ دی ۱۴۰۲
sara malek
جناب شفیعی کاش با خوندن کامنت شما منصرف شده بودم از رفتن و با کلی بدو بدو و ایجاد استرس برای خودم و خانواده ام انقدررررررررررررر حال بد برای هممون ایجاد نمیکردم با دعوت دوستی که بسیار بسیار ...
به به چه وقتی گذاشتید و گسترده نوشتید. اگر اجازه بدید در اجرای بعدی کامنتتون رو بدون ذکر نام ، بخونم برای تماشاگرا🙏☀️⚘️
۲۱ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید