هنرجوی بازیگری تئاتر،عاشق فیلم،سینما و تئاتر.یه روزی میرسه که اسکار و سیمرغ با گرمی دستای من گرم میشن!
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
چرا انقدر ضعیفه؟!
از ممنوعه هم ضعیف تر!
فیلمبرداری اذیت میکنه اون حسی که باید رو نمیده بازی حسین مهری خوب نیست ولی مهدی حسینی نیا و بقیه خوبن!
گریم خیلی بیرون زده و تو چشمه موسیقی اصلا نمیذاره فیلم تنفس عمیقی انجام بده!
سکانس هایی که محل رو نشون میده احساس کنار هم بودن رو به مخاطب انتقال نمیده!
از چشمام برای دیدن همچین چیزی عذرخواهی میکنم!
شاهین، تو فوقالعاده ای👌
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مونالیزا، کجا میری؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خواهش میکنم، همین یه بار! 👆
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پیشامده، پیش میآد!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من که دنبال اونا نیستم، اونا دنبال منن!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خیلی جذاب بود. خیلی خیلی جذاب.
بازی ها خیلی خوب بود.
شخصیت پردازی خوب.
قاب بندی، طراحی صحنه، طراحی لباس خوب.
معماهای خوب(فهمیدن اینکه قاتل کیه، زنده بودن سیمین)
کارگردانی خوب.
متفاوت بودن...
موسیقی و تیتراژ خوب.
هر چقدر این سریال خوب بود، هفت فاجعه بود!
امیدوارم فصل دومش ساخته نشه!
عجب چرت و پرتی بود.
وسطای فیلم رو زدم جلو و به دیدنم ادامه دادم، بدون اینکه چیزی رو از دست بدم یا متوجه نشم.
چرا ته فیلم باید برج آزادی و پل طبیعت رو نشون بدن که هیچ ربطی نداره؟!؟
سوزان حذف میشد، چه لطمه ای وارد فیلم میشد؟!؟
قشنگ بود ولی یه چیزایی اذیتم میکرد.
فکر کن ۴ سال منتظر باشی، چیزی که تحویلت بدن این باشه(مولانا در بچگی محاوره ای صحبت کند، در بزرگسالی کتابی!)
تدوین درهم مثل صحنه ای که شمس باد و باران می آفرینه ،یعنی تدوین تو این صحنه... اوف...
بازیگری که ترکه،چند ثانیه بعد از لب باز کردنش، دوبلور وارد عمل میشه و وقتی دهنش رو میبنده دوبلور بعد چند ثانیه از عمل خارج میشه.
گریم خوب،طراحی صحنه و لباس خوب، فیلمبرداری خوب، دیالوگ ها یه دقیقه خوب یه دقیقه بد( کافی ست بگویی نعم؟!؟)، شخصیت پردازی ضعیف، کارگردانی خوب،بازیگران خوب
ای کاش نمایش داده نمیشد و همون اثر خفنی که تو ذهنمون تصور کردیم میموند.
تو ایران خیلی نمیشه رابطه شمس و مولانا رو نشون داد، یه حسی بهم میگه که با این امکانات کم، جوری فیلم رو ساختن تا مخاطبی که خیلی از شمس و مولانا اطلاع نداره ترغیب بشه تا بره و از این دو اطلاعات کسب کنه.
ولی چرا باید فیلمی که درباره یک فرد بزرگ ایرانیه توی سالن ۶۰ نفره باشه با مخاطب خیلی اندک، ولی یک کمدی جلف توی سالن ۱۰۰ نفره وچند برابر مخاطب؟!؟
سکانس های آخر فیلم عالی بود.
کیمیا خاتون...
چقدر زیبا بود!
من کف کردم از این اثر شاهکار!
اصلا ردپای تکرار و عناصر گیشه ای مثل رقص، کشور خارجی، پای برهنه خانم و... توش وجود نداره.
شخصیت پردازی درست، فیلمنامه تمیز، بازی درست.
یک نقص وجود نداره تو فیلم.
کارگردانی سالم و صحیح.
ماشالله به این همه استعداد.
لطیف، شریف، شیرین، انسانی.
همین
خصوصا سکانس آخر با صدای استاد ویگن.
«بعد از او دیگر نمیخواهم، آفتاب و آسمان را
بعد از او دیگر نمیخواهم، چلچراغ کهکشان را»
نمیشه که
آقای سهیلی زاده، برادر من چطوری میشه از آوای باران، هست و نیست، ملکه گدایان، مانکن، عشق گمشده، پیله های پرواز،... بپری تو عقرب عاشق؟
متن که کاغذ خالی، نویسنده=جهت پر شدن اسامی عوامل
بازیگری درب و داغان
جلوه های ویژه=این خوبه
گریم افتضاح
حیف وقت، چشام و در آخر پولم.
خدایا چرا اینجوری شده دنیا؟
رو حساب اسم کارگردان میری فیلم ببینی، مقوا میبینی!
برای هزارمین بار استفاده ابزاری از رضا عطاران و پژمان جمشیدی.
فیلمنامه برای ویترینه اصلا وجود نداره
ما باید به کسی که داره کار درست رو انجام میده بخندیم، از عیاری بعید نیست، درسته این کار؟
حالا این هیچی، فیلمبرداری و اون پایان غلط رو کجای دلم بزارم؟
دیشب دیدم لذت بردم به تمام معنا.
من وقتی تو اجرا بازیگران رو میدیدم محو بازیشون میشدم و یه جوری میشد چشام که سیاهی پشت رو احساس نمیکردم فقط خود بازیگر رو میدیدم.
اینکه مدیر مدرسه و مدیر پادگان داخل صندلی تماشاگرا بودن خیلی جالب بود و حس قضاوت رو بهم میداد.
صحنه آخر که همه سیب میخورن خیلی زیبا بود.
بازی خانم رجایی فر و خانم جافری خیلی زیبا بود.
همچنین آقای غریب و آقای عراقی و آقای درویش.
کارگردانی و اون نور قرمز خیلی خوب بود.
خیلی لذت بخش بود.
فقط از این به بعد فَواید درست نیست؛ فُواید درسته. در ضمن معنیش هم نمیشه جمع فواید؛ میشه فُواید.
امیرعلی جان نمی دونم بازپخش سریال روزی روزگاری رو دیدی یا نه؟ یه دیالوگ معروفی داشت که محمود پاک نیت می گفت: گوشِتُ می برم خین (خون) بیاد! التماس نکن! حالا عزیز دلم تو هم درخواست بکن ولی التماس نکن.
خیلی قشنگ بود. شروع قدرتی بود، قشنگ یهو ضربه بهت میزنه فیلم، بعد ولت میکنه تو هم میری تو بهت و برگات از هجده طرف میریزه.
فیلمنامه قوی بود، بازی هارو دوست داشتم.ولی پایان بندی خیلی خوب نبود، انگار کارگردان یهو داستانو ول میکنه میگه فیلم به اتمام رسید با قدوم مبارک سالن را ترک و مشرف شوید به خانه.
یه سکانس هاییش هم سانسور شده بود که درباره روز حادثه بود. درسته گرفتن اون سکانس ها سخت بوده و زحمت کشیدن ولی نبود سکانس های باغ به نفع فیلمه چون وقتی که موضوع اتفاقات باغ رو میگن خب ما میتونیم باور کنیم که همه مختلط ریختن توی استخر ولی وقتی که سکانسها باشه خب سینمای ایرانه و نمیشه خیلی باز نشون داد و از باور پذیری فیلم کاسته میشه. البته سانسور هیچوقت چیز خوبی نبوده، نیست و نخواهد بود.
یکی نیست بگه جناب هادی شما اواخر دوره کارگردانیتون آثار قابل دیدن داشتید که بازیگر هم شدید!؟(جناب هادی آثار خوبی هم دارن)
آقای هادی بازیشون خوب بود، جایی بد شد که با خانم ناصر میرن بالکن... . جو سازی الکی، داد و بیداد الکی، کتک کاری الکی.
بعد میرن تو ماشین، اکت اضافی تو بازیشون موج مکزیکی میره. دو نفر میان پیش آقای هادی که اصلا نمیفهمیم کین، چین، فقط میان!
الکی خودشونو میزنن به ماشین(آقای هادی) الکی داد، جیغ، فحش؛
دلیل این کار ها هم معلوم نیست.
سکانس دعوا دیگه بدتر! پیرهنو پاره میکنه، خب چرا؟ برای چی؟
نویسندگان محترم اعتقادی به شخصیت پردازی دارن یا نه؟!
ته فیلم تو کتم نمیره، میره جلوی وانتی که با سرعت 180 داره میاد، داد میزنه نیا؟ اونم میگه چشم سلطان الان ترمز میکنم!
آهنگ آخرم که از آقای زد هست که اصلا ربطی نداشت.
نکته خوب فیلم شات آخر بود که یه پل برفی بود و تیر چراغ برق.
مگه بچه بازیه؟
بلاگر جای بازیگر؟ صرفا فقط به خاطر اینکه مخاطب جذب بشه؟
قحطی بازیگر اومده مگه؟
این صحنه حرمت داره، حرمتش رو به تاراج ندید.
رو این صحنه محمود استاد محمد بوده، صدرالدین زاهد بوده، سیروس گرجستانی بوده و... .
بازیگر تئاتر که هر روز تمرینات بسیار سخت بیان و بدن رو انجام میده، گوشه خونه نشسته پول اجاره خونه نداره، بلاگر میاد رو صحنه؟
بازیگر تئاتر که هر روز تمرینات بسیار سخت بیان و بدن رو انجام میده شب و روزشو یکی کرده که همچین روزی رو صحنه بره، بلاگر میارید رو صحنه؟
بله، صد درصد
منم نظرمو بیان کردم، یکی میتونه زیرش بیاد به من بد و بیراه بگه،
یکی هم مخالفه ولی به نظرم احترام میزاره،
یکی هم موافقه.
تناقض در گفتار دارید متاسفانه ، نمیشه که با همون چیزی که مخالف هستید براش احترام هم قائل بشید . نمیشه بهش بگین بچه بازی ، ولی بهش احترام بذارید چون خود همون کلمات نشانه ی بی احترامی هستند . البته خب هنوز راه درازی دارید تا به شناخت کافی برسید . موفق باشید
با سلام نظرات دوستان رو کم و بیش خوندم بعضیاشون جالب بود اما واقعا یه سوال اساسی برام پیش اومد خیلیا گفته بودن تئاتر هر کشور بازتاب کننده فرهنگ همان کشور هست حالا برای بنده یه علامت سوال پیش اومده چرا در این تئاتر و خیلی از تئاتر های ایرانی خودمون از نمادها و شخصیت ها ( کاراکترهای) فیلم های معروف هالیوودی استفاده شده ؟؟ چه هدفی پشت این ماجراست؟ ایا بخاطر معروفیت این کارکترها و فیلم ها و اینکه مردم کمابیش با این اثار آشنا هستن این مجوزی هست برای اینکه در یک تئاتر وطنی و ایرانی بخوان از شخصیت های معروف و پرطرفدار خارجی استفاده کنن جهت بازدید بالاتر یا سود بیشتر یا سایر عوامل پشت پرده ؟ چرا از زندگینامه اسطوره های خودمون تئاتر نمیسازن مگه کم تو تاریخ ایران اسطوره و افتخارات تاریخی داریم که برای جذب مخاطب دست به دامان هالیوودی ها شدیم ؟؟؟ ایا بنظرتون جای تامل نداره؟
بعد از چند سال تلاش، بعد از هزارو یک بار تحقیر، بالاخره رسیدم به آرزوم!
امروز 14اسفند هست. 4روز مونده تا18 اسفند، روزی که قراره توی یکی از اجراهای آخر سال موسسه بوم زنگ رنگ نقش دم سیاه(گرگ) رو بازی کنم. خیلی خوشحالم و تقریبا استرس دارم.
نیومدم این حرف هارو بنویسم که از خودم تعریف کنم، اینارو نوشتم تا به همه ی اونایی که بهم قول میدادن هیچی نمیشم بگم: اسم من جاهای بزرگ تری به گوشتون میرسه.
همینجا تشکر میکنم از خداوند بی نیاز همیشه بنده نواز، خانواده ام و استاد بزرگم، آقای حسینیان.
توی این 13سالی که زندگی کردم، هیچ روزی غیر 18اسفند اینقدر خوشحالم نکرد
18اسفند، روزی که بعد 3سال تلاش بهش میرسم.
فردا دوشنبه ۱۴۰۲/۱۲/۷ مهدهای کودک و پیش دبستانی تعطیل و مقطع ابتدایی استان البرز غیرحضوری است
معاون هماهنگی امور عمرانی استانداری البرز از تعطیلی مهدهای کودک و پیش دبستانی و غیرحضوری شدن مقطع تحصیلی ابتدایی بدلیل بارش برف و برودت هوا در روز دوشنبه ۷ اسفندماه در استان البرز خبر داد.
جا داره که حقیر، از این تریبون استفاده کنم و خطاب به برادران سازمان آموزش و پرورش کرج اعلام کنم: برادران و خواهران، ما راهنمایی ها هم آدمیم. چه وضعی است که درست شده؟
چرا به خاطر سرما تعطیل نیستیم مگر ما بت هستیم که سردمان نشود و هنگام آلودگی هوا مریض نشویم.
چرا امتحان علوم فردای من کأن لم یکن تلقی نیست اما برای ابتدایی ها کأن لم یکن تلقی هست؟
رسیدگی کنید آقا.