در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | علی ابراهیم
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:43:42
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
آه ای استخوان اسفنوئیدم، پروانه‌ی من، که هیپوفیزم را دربرگرفته‌ای، عصبِ زوجِ دومِ مغزی‌ام را منفجر کن!
تاریکی.
دل‌افکارم.
تردیدی انتقام فکر.
کلمات.
گمم.
نج!
مرض!
خاکستر.
امشبو متفاوت رفتیم.
خنده.
چه دیوانه‌ایست جهان.
ندانِ ندانِ ندانی آیا؟
این عشقِ...
تار و...
که بازمی‌دارم.
شک بکن بر شک.
نچ!
رورانس
۱۶ آذر ۱۴۰۴
دوست داشتم با همتون خداحافظی کنم و صمیمانه دستتون رو بفشرم و ازتون تشکر کنم، ولی بعد از اجرا تو حال خودم نبودم و خیلی نمیتونستم صحبت کنم.
شاید دوباره اومدم...
دوتا نقدی که آقای آغاز پایین نظر من گذاشتن رو پیشنهاد میکنم بخونید، کار هم اگر هنوز ندیدید که...وای بر شما:))
این تجربه رو از خودتون دریغ نکنید، فعلا همین تا بعد مفصل‌تر راجع بهش بنویسم.
چگونه نقشِ ننوشته را بازی کنم؟!
باز باید صحنه رو به تاریک رود، برگونه‌ایش که انگار هرگز نبوده هیچ بازیگری و تماشاگرانی نیز نیستند، ای تاریکی، روشن شو.

اجرای ((منظومه‌ی زندانی در دانمارک)) را که در قلمروِ اقتباس تحلیلی از هملت جای می‌گیرد؛ به‌جای بازآفرینی ساختار دراماتیک، بر سازمان‌دهی مجدد شرایط ادراک و تولید معنا تمرکز دارد. انتخاب تابوت به‌مثابه تنها عنصر صحنه، کارکردی ساختاری--مفهومی دارد و به‌منزله چارچوبی عمل می‌کند که بدنِ سوژه را در وضعیت پیشینیِ محصور قرار می‌دهد. این وضعیت موجب می‌شود کنشِ نمایشی بر محورِ فشردگی، تراکم و محدودسازیِ دامنه‌ی کنش، بازتعریف شود و بدنِ در مضیقه، به خودعنوانِ مسئله تبدیل گردد.

ساختار ده‌پرده‌ای اثر با تکرار واژه ((تاریکی)) مفصل‌بندی می‌شود؛ تکراری که صرفا کارکردی نشانه‌شناختی ندارد، بلکه نقشِ یک بُرشِ ادراکی را نیز ایفا می‌کند. این برش‌ها مانع تثبیت پیوستار روایی می‌شوند و مخاطب را در وضعیت ناپایدارِ تعلیق نگه می‌دارند. بهره‌گیری از نویزها و افکت‌های صوتی با بسامدهای متفاوت نیز در همین راستا عمل می‌کند: اجرا با مداخله در نظام شنیداری، سطوح هوشیاری مخاطب را مدیریت می‌کند و اجازه نمی‌دهد رابطه‌ی او با صحنه به سطح نظارت خاموش تنزل یابد. به این ترتیب، تماشاگرِ منفعل بارها از وضعیت عادت‌مند بیرون کشیده شده و در مدار تجربه‌ی زنده و لحظه‌ای قرار می‌گیرد.
گنجاندن ... دیدن ادامه ›› پرده‌ی مبتنی بر افیلیا، با توزیع بخشی از روایت در قالب آواز، نمونه‌ای از انتقال بار دراماتیک به قلمرو صوت و ریتم است و امکانِ گردشِ عاطفه و معنا را فراهم می‌آورد.

با این‌حال، مؤلفه‌ی محوری اجرا در جابه‌جایی مرکز ثقل روایت از ((تردیدهای فردی هملت)) به ((نسبت شخصیت با سرزمین)) است. در این اقتباس، هویتِ سوژه نه به‌عنوان موقعیتی صرفا روان‌شناختی، بلکه به‌مثابه برساختی سرزمینی--سیاسی صورت‌بندی می‌شود. این جابه‌جایی موجب می‌گردد که اثر از قالب خوانش‌های کلاسیک فاصله بگیرد و به نظام‌های تعلق، بی‌تعلقی، و بحرانِ بازنماییِ سرزمین بپردازد. چنین چارچوبی امکان هم‌تنیدگی تجربه‌ی مخاطب با تجربه‌ی شخصیت را فراهم می‌کند، نه از مسیر همذات‌پنداری روانی، بلکه از طریق مکانیسم هم‌پوشانی موقعیت.

لحظه خروج بازیگر از تابوت و ورود او به فضای تاریک سالن، نمونه‌ای از گسست خودبازتابانه است؛ گسستی که مرز میان صحنه و تماشاگر را موقتا لغو می‌کند و سطح جدیدی از بازنمایی را فعال می‌سازد. مواجهه‌ی ناگهانی با نور شدید، سازوکاری برای مختل‌کردن رژیم دیداری مسلط و بازسازمان‌دهی رابطه‌ی بدن--تماشا است. این مداخله، تماشاگر را از جایگاه مشاهده‌گرِ بیرون--ایستاده بیرون می‌راند و او را در مرکز رخداد ادراکی قرار می‌دهد.

پایان‌بندی اثر با فراگرفتنِ خون و شن بر تابوت و رهاشدگی سالن و مخاطب در نیمه‌شب، مصداقی از ((پایان‌بندی امتدادی)) است. این پایان‌بندی زمانِ اجرا را از محدوده‌ی زمان سالن عبور می‌دهد و آن را به حوزه‌ی پساحضور منتقل می‌کند؛ جایی که تجربه‌ی اجرا نه در لحظه‌ی خاموشی صحنه، بلکه در امتداد زمانیِ مخاطب پس از خروج از سالن ادامه می‌یابد.

در مجموع، منظومه‌ی زندانی را می‌توان به‌عنوان الگویی از اجرا--پژوهی درک کرد؛ اجرایی که به‌جای بازنمایی صرفِ متن شکسپیر، ساختارهای ادراک، وضعیت سرزمین‌مندِ سوژه، و جایگاه تماشاگر را به عناصر متغیر، مسئله‌مند و قابلِ مداخله تبدیل می‌کند.
من نه فراموشی‌امم
یادِ یادِ یادم
بر روبه‌رو نَه نگاه و بر پشتِ خویشم چَشم
یادم نمی‌روَدم
یک اخگرِ نه‌شتاب، وِی کاسه‌ای نادَرو، نه قرمزی به خون
مستم، نه از شراب
خوابم، نه از قرار
هیچم، به‌رویِ هیچ
بر هیچِ من مَپیچ
ناقوس‌ها به صدا درمی‌آیند، اما برای چه کسی؟
نمایش «شکستن امواج» از همان لحظه‌ی پیش از جای‌گیری تماشاگران، با ایجاد وضعیتی پیش‌اجرایی، قرارداد جدیدی میان خود و مخاطب برقرار می‌کند: مخاطب نه به‌منزله‌ی تماشاگر، بلکه به‌عنوان بازدیدکننده یا عضو موقتِ یک خانواده/قبیله در مناسکِ نمایشیِ اثر حضور می‌یابد. این جابه‌جایی موقعیت ادراکی، مخاطب را از سطح نظاره‌گر به سطح مشارکت‌کننده‌ی آیینی منتقل می‌کند و اثر را از الگوی سنتی تئاتر بازنمایانه به حوزه‌ی گسترده‌تری از هنرِ اجرا وارد می‌سازد.
در ادامه، نمایش با گسستن از برخی قراردادهای تثبیت‌شده‌ی تئاتری، از جمله تقدمِ متن و روایت، در پی تعریف زبانی تازه برای خود است. در اینجا «شکستن امواج» نه تنها از اتکای صرف به گفتار و درام‌نویسی فاصله می‌گیرد، بلکه بر حضور و بدن به‌مثابه‌ی خاستگاه معنا تکیه می‌کند. به این ترتیب، اجرا در قالب رویدادی خودارجاع و زنده عمل می‌کند؛ رویدادی که در آن، معنا در لحظه‌ی تماس میان بدن‌های حاضر-بازیگر و تماشاگر-زاده می‌شود، نه در بازنمایی پیشینیِ یک متن.
در چنین ساختاری، مرز میان قبیله و تماشاگر فرو می‌ریزد. اثر از ما دعوت می‌کند تا موضع خود را انتخاب کنیم: در کدام سوی بایستیم؟ کدام روایت را بپذیریم؟ و در نهایت، کدام مسیر را بسازیم؟
این گشودگیِ ساختاری، تجربه‌ای از اجرا می‌سازد که حتی پس از پایان صحنه نیز در ذهن و زیستِ مخاطب ادامه می‌یابد. به تعبیر زیبایی‌شناسی حضور، اجرا نه به‌منزله‌ی بازنمایی، بلکه به‌عنوان تجربه‌ای تحول‌زا رخ می‌دهد که از سالن فراتر می‌رود و در زندگی روزمره رسوب می‌کند.
با این حال، ساختار دراماتورژیک ... دیدن ادامه ›› اثر در پرداخت شخصیت‌ها از انسجام نظری لازم برخوردار نیست. فرضاً اگر تماشاگر بتواند در مقام مشاهده‌گر-عضو، خود را در نسبت با پدرِ خانواده بازشناسد، انتظار می‌رود این نسبت به فهمی تازه از زنجیره‌ی علّیِ کنش‌ها و انگیزه‌ها بینجامد؛ اما شخصیت پدر بیش از آنکه به کشف برسد، در سطحی از خشم و بی‌قراری پراکنده باقی می‌ماند و ظرفیت تأمل مخاطب در چرخه‌ی قدرت خانوادگی را محدود می‌کند.

(از این‌جا به بعد اسپویل)

در لایه‌ی نشانه‌شناختی، جزئیات متعددی در رفتار و میزانسن به چشم می‌خورند که واجد بار معنایی‌اند: دروغ گفتن برادر به خواهر کوچک درباره‌ی علف کشیدن؛ هم‌رنگ بودن لباس‌های خواهر کوچک با دوستش؛ کار کردن پدر با لپ‌تاپ در حضور خانواده؛ سیگار کشیدن مادر؛ خرید باکس بزرگ آب‌میوه؛ و تلفن همراهی که پیوسته به بدن خواهر بزرگ متصل است. این عناصر، در کنار هم، شبکه‌ای از نشانه‌های مصرف، گسست ارتباطی و بی‌ثباتی هویت را می‌سازند.
با وجود این، برخی گسست‌های روایی همچنان پرسش‌برانگیزند: چرا دختر کوچک خانواده ناگهان در اعتراضات حضور می‌یابد؟ چرا خواهر و برادر بزرگ‌تر گاه به‌سان کودکانِ لجباز رفتار می‌کنند و حتی در تضاد با منافع جمعی عمل دارند؟ این کاستی‌های دراماتورژیک، مانع از آن می‌شوند که مخاطب بتواند در سطحی ژرف‌تر، نسبت علّی و پویای میان کنش‌ها و ایده‌ی مرکزی نمایش را بازیابد.
با وجود این خلأها، «شکستن امواج» در سطح زیبایی‌شناسی بدن و ساختار آیینیِ حضور، تجربه‌ای قابل‌توجه از عبور تئاتر به سوی اجرا ارائه می‌دهد. اثر از تماشاگر می‌خواهد که نه تنها شاهد، بلکه حاملِ تجربه‌ی اجرایی باشد؛ تجربه‌ای که به‌واسطه‌ی تماس بدن‌ها و کنش زنده‌ی جمعی، همچنان در حافظه‌ی حسی ما ادامه می‌یابد.
برای گروه، اجراهایی با مخاطب بسیار، و تعاملاتی روزافزون و ثمربخش میان اجراگر و تماشاگر آرزو دارم.
به حرف بیا، افیلیا.
می‌دانم برای آبشارِ موهایت تو را کشته‌اند؛ برای زیبایی‌ات تو را کشته‌اند.
این کشیشان تو را کشته‌اند.
ای افیلیای کشته، نگاه کن ببین چگونه در خفا به تدفینت مشغولند و می‌خواهند زیبایی‌ات را در پستیِ این خاکِ براماسیده پنهان دارند.
و این ابرها، همدستانِ دستانِ تجاوز، چه می‌بارند، می‌بارند، می‌بارند تا خاکت را باتلاقی کنند فروبَر تا پایین، پایین، پایین، پایین، پایین، پایین برند در دنیای مردگان.
تاریکی.
علی جان چجوری حفظ میکنی!؟
علی ابراهیم
تکذیب میکنم.
😁😉🤔
سپهر
ویس ریکوردر گوشی 😁😉
اتفاقا اینم به فکر افتاد :دی
۴ روز پیش، شنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آقای لهراسبی پس شما یه توپ پینگ‌پونگ لعنتی داشتید که بهشون بدید ولی در عوضش دایناسور و کتاب صدسال تنهایی دادید!
ممنون بابت توپ:)
آقای مهربان بالاخره شخصیت‌هاتون داشتن با کی حرف میزدن؟ با ما؟ با بازپرس؟ با خودشون؟ یعنی دست رو هر کدوم هم بذاریم به نظرتون منطقی داشتن دیالوگ‌ها؟ میلاد داره برای بازپرس از مهناز افشار و خاطرات عرق‌خوری میگه؟! سالن هم که قاه‌قاه من نمیدونم داشتن به چی میخندیدن!
در توضیحات پنجره تیوال نوشته شخصیت ها با بازجو /قاضی صحبت میکنند
تو نمایش میلاد مخاطبشو جناب سروان خطاب میکرد ...
پندارم با نحوه پایان نمایش و مشخص نشدن قاتل ما رو هم به قضاوت دعوت کردن ....
اون دیالوگ در مورد مهناز افشار اگه دقت کرده باشین دو بار تکرار شد تو نمایش بار دوم بدون اسم مهناز افشار و بااسم معشوقش که خانوم کاتوزی بود
والله اعلم
مرتضی سلطان
در توضیحات پنجره تیوال نوشته شخصیت ها با بازجو /قاضی صحبت میکنند تو نمایش میلاد مخاطبشو جناب سروان خطاب میکرد ... پندارم با نحوه پایان نمایش و مشخص نشدن قاتل ما رو هم به قضاوت دعوت کردن ...
عرضم اینه که منطق نداشت چیزایی که شخصیت‌ها میگن خیلی جاها رو به بازپرس باشه.
یه جاهایی هم که مشخصا و به صورت علنی وجود بازپرس زیر سوال میره و شخصیت‌ها به یک‌باره با ما صحبت میکنن، مثل مونولوگ پایانی بهار کاتوزی.
به‌نظرم با در نظر گرفتن مونولوگ پایانی هم این برداشت رو میشه کرد که ما رو هم به قضاوت دعوت نکردن، برعکس فیلم راشومون کوروساوا که فریدون ازش دم میزنه. اگر هم گفته بشه که مثل راشومون اجرا نتیجه گرفته که در آخر مهم نیست قاتل کیه که برداشت سطحی‌ای از فیلم کوروساوا شده.
علی ابراهیم
عرضم اینه که منطق نداشت چیزایی که شخصیت‌ها میگن خیلی جاها رو به بازپرس باشه. یه جاهایی هم که مشخصا و به صورت علنی وجود بازپرس زیر سوال میره و شخصیت‌ها به یک‌باره با ما صحبت میکنن، مثل مونولوگ ...
درست می‌فرمایید
ی جاهایی دیوار چهارم شکسته میشد..
فیلم و ندیدم. جالب شد برام ببینمش
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بسیار بسیار بسیار بهم چسبید و الان تو ابرا دارم سیر میکنم. چه متنی چخوف نوشته، چه اقتباسی کرده مهدی چاکری و چه کارگردانی‌ای کرده لیلی رشیدی. و چه بازی‌های درجه‌یکی. لوپاخین‌ها عالی بودن.
امیرمسعود فدائی، سپهر و امیر مسعود این را خواندند
هانا حسینی این را دوست دارد
من همون لحظه که نوشته‌ات رو دیدم می‌خواهم رو زدم ولی گویا تا جمعه بیشتر نیستن!
اگه یکی دو هفته تمدید بشه می‌تونم برم...
سید حسام حجازیان
از دستم در رفت
امیدوارم به دور سوم
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چرا این رمان کافکا تمام نمی‌شود_.
از اینکه تشریف آورده اید مچکرم 🙏🌻
۱۴ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نه شرقی، نه غربی، چنگیزیان قندی!
تئاتر/اجراهایی که برای من یک تجربه‌ی غنی و درجه‌یک رو رقم زدن:
(طبیعتا در ادامه ممکن است لیست ادامه پیدا کند که در همین‌جا ویرایشش میکنم)
به ترتیب سال:
1- دیوار چهارم / امیررضا کوهستانی
2- هملت / آرش دادگر
3- فصل شکار بادبادک‌ها / جلال تهرانی
4- کالیگولا / همایون غنی‌زاده
5- ماتریوشکا / پارسا پیروزفر
6- ایوانف / امیررضا کوهستانی
7- شنیدن / امیررضا کوهستانی
8- سه‌خواهر / حسن معجونی
9- اگه بمیری / سمانه ... دیدن ادامه ›› زندی‌نژاد
10- زندگی در تئاتر / محمد برهمنی
11- دو دلقک و نصفی / جلال تهرانی
12- فعل / محمد رضایی‌راد
13- طلوع آفتاب 7:14 / سعید بهنام
14- دستورالعمل‌های پرواز برای خدمه و خلبان / فرهاد فزونی
15- فلیک / حسن معجونی
16- افرا یا روز می‌گذرد / سهیل ساعی
17- خاموشی دریا / نیما دهقان
18- فرآیند / علی کرسی‌زر
19- مثل شلوار جین آبی / احسان گودرزی
20- موی سیاه خرس زخمی / جابر رمضانی
21- سالگستگی / امیررضا کوهستانی
22- است / پرنیا شمس
23- بعد از افتادن / حسین حسینیان
24- کشیدن دایره / پویش فروزنده
25- شکوفه‌های گیلاس / محمد مساوات
26- گردن / آرمین حمدی‌پور
27- چخوف ساد(جلد اول) / محمد رحمانیان
28- سفید / صادق برقعی
29- بونکر / جلال تهرانی
30- عابران، شاعران / احسان گودرزی
31- باغ بی‌آلبالو / لیلی رشیدی
32- منظومه‌ی زندانی در دانمارک / محمد مساوات
33-؟
وقتی گفته میشه فرم و محتوا جدا از هم نیستن-بلکه این اجراست که همه‌ی نشانه‌هاش در کنار هم محتوا رو میسازن-نمودِ عینی‌اش میشه این اجرا. گروه‌هایی که متون بیضایی رو کار میکنن گاه تسلیم فنون ادبی و فرمی متن میشن و از تکنیک‌هایی که میتونن برای به صحنه بردن اون استفاده کنن غافل میمونن. ولی ساناز پوردشتی و مهدی وحیدروش با خلاقیت و ذکاوت خودشون از هر فرصتی برای خلق قاب‌ها و ترفندها در میزانسنشون استفاده میکنن تا هم از لحاظ بصری و هم از لحاظ نظام نشانه شناسی، چیزی شگفت‌آور و نویی را به ما عرضه کنن؛ تا باب گفت‌وگو رو درباره‌ی چگونگی و کشف این معناها در نسبت با یکدیگر رو بین مخاطبین خودشون باز کنن-که همانا رسالت تئاتر است-.
چند چیز دیگر: بازی‌ها درجه‌یک است. به نظرم تصاویر پشت بازیگران اضافی‌ست یا به قول یکی از دوستان می‌تواند منسجم‌تر باشد. افکت‌های صوتی اعم از سم اسبان یا صدای غل و زنجیر و کوفته شدن در به گمانم اضافی است یا می‌تواند کیفیت بهتری داشته باشد.
به امید موفقیت روز افزون و اجراهای فراوان.
مهدی وحیدروش (mehdivahidravesh)
سپاس علی جان🙏
ساناز پوردشتی (sanazpourdashti)
ممنون علی جان🙏🌸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر

تماس‌ها

alli.ebrahim._