در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مجتبی عاشوری
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 19:50:29
 

کارگردان

 ۱۹ شهریور ۱۳۶۸
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نمایشی که میشه پیشنهادش داد. در کل کار خوبی شده، خسته نباشید به عوامل.
چندتا مورد به ذهنم می‌رسه: ریتم کمی دچار مشکل است که بخشیش به طراحی ... دیدن ادامه ›› اجرا برمی‌گرده و عمده‌اش به متن. متنی که به نظر میاد می‌خواد مک‌دونایی باشه باید تمپوی بالاتر، عوض شدن سریع‌تر صحنه‌ها و موقعیت‌ها و دیالوگ‌های پینگ‌پنگی‌تره داشته باشه. همچنین این مدل گروتسک، خشونت عریان بیشتری می‌طلبه، هم‌سطح با طنز، خشونت در صحنه نمود داشته باشه، هماهنگی بیشتری بین این دو عنصر ایجاد می‌شه.
بازی‌ها ترکیبی از خوب و قابل قبوله. خوشحالم که محسن نوری رو بعد از مدتی روی صحنه می‌بینم.
طراحی صحنه می‌تونست کاربردی‌تر باشه الان صرفا قابل قبوله. طراحی لباس خوب و جالبه. طراحی نور هم به اندازه است.
عنصری که کمبودش به شدت حس می‌شه فضاسازی صوتی و موسیقیایی هست، که بسیار می‌تونست کمبود ریتم رو جبران کنه و به اجرا هم مود بهتری بده. کما‌اینکه موسیقی‌های انتخابی فعلی به همین اندازه کمی که وجود داره خوبه و تاثیر مثبت خودشو داره. حضور یک آهنگساز و طراح صدای باتجربه می‌تونست به نفع اجرا تموم بشه.
با آرزوی اجراهای پرمخاطب برای گروه اجرایی عزیز.
تجربه متفاوت و جالبی بود. خسته نباشید می‌گم به همگی. کار سختیه برای بازیگر. اگه دوست دارید بخشی از روایت اجرایی تعاملی باشید، فرصت حضور در این کارو به خودتون هدیه بدید...
امیر مسعود، محمد فروزنده و یاشار محمدی این را خواندند
آتنا محمدپور این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مبانی تاریکی
یا
امکان انتخاب شر

چرا مبانی تاریکی اجرای مهمی است؟
مبانی تاریکی، واکنشی‌ست، به آن‌چه نمی‌خواهیم، ولی مجبور به تحمل آنیم، ... دیدن ادامه ›› چون تغییر، بزرگتر از مسئله‌ی اراده‌ی ماست. چون خسته‌ایم. چون همه‌ی ما هر روز با هر اتفاقی مشغول تماشای پایین رفتن خودمان و عده‌ی زیادی و هم‌زمان بالارفتن عده‌ی کمی هستیم!....
مبانی تاریکی آن‌چیزی است که تئاتر ما، که بیش از پیش از جامعه جدا، و در خودش حل‌شده، به آن نیاز دارد. حال چرا؟
این اثر به ما (منظورم جامعه‌ی اقلیتی تئاتر است) یادآوری می‌کند، گاهی باید سرمان را از کتاب‌ها و اجراها دربیاوریم و با سری بالاتر و نگاهی موشکافانه‌تر به خودمان، اطرافمان و واقعیتِ زندگی نگاه کنیم. همین زندگی که برای خودمان ساخته‌ایم و ساخته‌اند. به فشاری که مشغول تحمل آنیم و هنوز نفس می‌کشیم و سر پا هستیم و در حال فعالیت هنری؛ آن‌هم در این شرایط عجیب و غریب، در شرایطی که تقریبن هر کار دیگری، حداقل به لحاظ اقتصادی می‌تواند وضعیت بهتری را برایمان رقم بزند.
نقطه‌ای که روی آن دست می‌گذارد همین‌جاست. آیا می‌شود اوضاع اقتصادی یک عده تئاتری که می‌توانیم بگویم قشر الیت جامعه محسوب می‌شوند تغییر چشمگیری بکند؟ آیا سرقت از خورده بورژوا اخلاقی است؟ و آیا راه حل همین است؟
تمام اجرا پاسخ به این سوالات توام با فرم اجرا در اجراست. با فاصله‌گذاری تمهیدی و درگیر کردن مخاطب در مرزی از بینامتنیت.
یکی از خطوط داستانی درباره‌ی نقشه‌ی سرقتی است که با خط دیگر قصه یعنی تمرین تئاتر، ترکیب شده است. دزدی از کسی که نماینده‌ی تمام آمال و آرزوهای تحقق‌نیافته‌ی شماست، با یک نقشه‌ی هوشمندانه شاید از سال‌ها کار هنری کردن و درجا زدن، حاصل سودمندتری داشته باشد. امکانی در سویه‌ی شر، که می‌تواند نقاب برقراری عدالت اجتماعی و اقتصادی را بزند.
اما در نهایت می‌بینیم که این قیام الیت در برابر خرده‌بورژووازی و بهتر است بگوییم علیه طبقه دلال شبهِ سرمایه‌داری منجر به عملی رادیکال نمی‌شود. چون آن‌را خلاف اخلاق می‌داند.
جمع بندی نوبسنده با ارجاع به مصاحبه اخیر عوامل اجرایی (با رسانه‌ی خبرآنلاین) این است: "تکلیف اخلاقی اجرای ما این است که اگر شما ۵۰۰ تومانی می‌دهید اما به شما پف‌فیل ۳۰۰ تومانی می‌دهند راهش این نیست که شیشه‌ دکه‌ مدرسه را بشکنید یا ۲۰۰ تومان‌تان را به زور پس بگیرید. راهش این است که به مادرتان بگویید دو بسته پف‌فیل ۲۵۰ تومانی خریده‌اید. یکی را خورده‌اید و یکی را برای او نگه داشته‌اید."
اما این جمع‌بندی بیش از این‌که رهایی‌بخش باشد، منفعلانه است. نوعی سرخوشی حاصل از عوض کردن صورت مساله، وقتی نمی‌توانیم کاری بکنیم. این پایان، سرخوردگی روشنفکری را نشان می‌دهد که می‌بیند از پس تغییرات سیاسی-اجتماعی جامعه، هیچ تغییری محسوس و ملموسی در وضعیت زندگی‌اش رخ نمی‌دهد و کورسویی امید هم به آینده و تغییرات رادیکال ندارد. پس با مرور خاطرات گذشته، رنجی را به خود تحمیل می‌کند و تلاش می‌کند با تغییر تعریف، پذیرش وضعیتش را برای خودش تسهیل کند.

فاصله‌گذاری هم در متن هم در شیوه اجرایی
استراتژی‌ای که متن اتخاذ می‌کند در کنار شیوه‌ی اجرایی کارگردان، تماشاگر را با شکلی از فاصله‌گذاری مواجه می‌کند که شاید کمتر تجربه‌‌اش کرده باشد. چراغ‌ها روشن است و ما مشغول تمرین و آماده‌سازی تئاتری هستیم که هرکس با نام خودش است. البته سعید چنگیزیان هم پرسونای آشنای خودش را دارد و هم نقش نویسنده‌ی کار (مهام میقانی) را.
فرم اجرا و کارگردانی ساده و شکلی از سهل و ممتنع بودن را القا می‌کند. شاید شجره به غیر از چند تصمیم مشخص‌کننده‌ی چارچوب کلی تکنیکی اجرا، بیشتر از این‌که در پی سوار کردن یک ایده‌ی اجرایی مجزا روی متن باشد، به دنبال اجرای دقیق متن است چون بخش اعظمی از پیچیدگی فرمی و مسیری که یک اجرا لازم دارد را میقانی در متنش پیموه است.

بازی‌ها
بازی بازیگران در نقش‌های خودشان خوب و باورپذیر هستند اما سعید چنگیزیان بازی مینیمال را بار دیگر بازتعریف می‌کند. او که پیش از این با اجراهای زیادی از جمله بی‌تابستان امیررضا کوهستانی در یاد مخاطب تئاتری خوش نشسته است، این‌جا بار دیگر نشان می‌دهد که چگونه توانایی تطبیق خود با هر متن و کارگردانی را دارد، حال می‌خواهد چخوف و حسن معجونی باشد، یا امیررضا کوهستانی یا میلاد شجره و مهام میقانی. قدرت بازیگری او در این است که برخلاف بسیاری از بازیگران حال حاضر تلاش بیهوده برای باورپذیری نمی‌کند. موجز، مختصر و مفید و بدون اضافه‌‌کاری کاراکترش را خلق کرده و چنان روی صحنه قدم برمی‌دارد که تماشایش غبطه‌برانگیز است.
با توجه به رئالیته‌ی کار و همان‌طور که بار اصلی متن بر روی کاراکتر سعید چنگیزیان است، میلاد شجره در قامت بازیگر،
پرسونای آشنایش را مقابل دیدگان مخاطب قرار نمی‌دهد. در این‌جا خبری از بدن‌های فیگوراتیو به ‌خصوص و پرفورمنس‌های پیچیده‌اش از طراحی حرکت (نمونه اخیرش در برادران کارامازوف خیل‌نژاد) نیست؛ کما این‌که نیازی هم نیست. وی اینجا تمرکز بیشترش را روی کارگردانی کار و برآمدن از پس این چالش سخت گذاشته است.

جمع بندی
مبانی تاریکی بدون شک از مهم‌ترین اجراهای حال حاضر است که تلاش می‌کند با برقراری نسبت با وضعیت حال به موشکافی آن بپردازد و حتا موضعی هم در این بین اتخاذ کند.
مبانی تاریکی، کالبد شکافی یک نویسنده، جسارت یک کارگردان/بازیگر و همراهی بازیگرانی درجه یک است.

اجرایی که باید دید و درباره‌اش گفتگو کرد.
اجرایی شریف و دغدغه‌مند با کارگردانی خوب، بازی‌های خوب و موسیقی گوش‌نواز و شنیدنی.
طراحی نور کمی تکراری بود و می‌تونست خلاقانه‌تر باشه.
و متن هم می‌تونست خیلی قوی‌تر و تاثیرگذارتر اقتباس و دراماتورژی بشه. اما در کل خوب بود.
و بازی درخشان پریسا محسنی.
طراح لوگوتایپ این کار بنده هستم که نه تنها حقوق مادی ام پرداخت نشده بلکه اسمی هم از من در برگه تیوال کار و احتمالا در بروشور ذکر نشده.
آقای عاشوری عزیز، حتما پیگیری خواهم کرد.
۰۱ دی ۱۳۹۸
ممنون، منتظر هستم. مجموعه کاج که وقت و پول اشخاص براش مهم نیست.
۰۱ دی ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
+ چرا شما زنها وقتی باید راستشو بگید، دروغ می گید
- با این کار از خودمون محافظت می کنیم!
اگر خیانتی نبود ، صلیبی هم نبود...
افلیا: من غروبای تهران رو دوست دارم!
علی ژیان این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
+ ببین من هنوز به چیزایی معتقدم
حالا هر چی میگمو تکرار کن
بسم الله الرحمان الرحیم
- کاش لا اقل می گفتی دوست دارم !
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر
سینما