مبانی تاریکی
یا
امکان انتخاب شر
چرا مبانی تاریکی اجرای مهمی است؟
مبانی تاریکی، واکنشیست، به آنچه نمیخواهیم، ولی مجبور به تحمل آنیم،
... دیدن ادامه ››
چون تغییر، بزرگتر از مسئلهی ارادهی ماست. چون خستهایم. چون همهی ما هر روز با هر اتفاقی مشغول تماشای پایین رفتن خودمان و عدهی زیادی و همزمان بالارفتن عدهی کمی هستیم!....
مبانی تاریکی آنچیزی است که تئاتر ما، که بیش از پیش از جامعه جدا، و در خودش حلشده، به آن نیاز دارد. حال چرا؟
این اثر به ما (منظورم جامعهی اقلیتی تئاتر است) یادآوری میکند، گاهی باید سرمان را از کتابها و اجراها دربیاوریم و با سری بالاتر و نگاهی موشکافانهتر به خودمان، اطرافمان و واقعیتِ زندگی نگاه کنیم. همین زندگی که برای خودمان ساختهایم و ساختهاند. به فشاری که مشغول تحمل آنیم و هنوز نفس میکشیم و سر پا هستیم و در حال فعالیت هنری؛ آنهم در این شرایط عجیب و غریب، در شرایطی که تقریبن هر کار دیگری، حداقل به لحاظ اقتصادی میتواند وضعیت بهتری را برایمان رقم بزند.
نقطهای که روی آن دست میگذارد همینجاست. آیا میشود اوضاع اقتصادی یک عده تئاتری که میتوانیم بگویم قشر الیت جامعه محسوب میشوند تغییر چشمگیری بکند؟ آیا سرقت از خورده بورژوا اخلاقی است؟ و آیا راه حل همین است؟
تمام اجرا پاسخ به این سوالات توام با فرم اجرا در اجراست. با فاصلهگذاری تمهیدی و درگیر کردن مخاطب در مرزی از بینامتنیت.
یکی از خطوط داستانی دربارهی نقشهی سرقتی است که با خط دیگر قصه یعنی تمرین تئاتر، ترکیب شده است. دزدی از کسی که نمایندهی تمام آمال و آرزوهای تحققنیافتهی شماست، با یک نقشهی هوشمندانه شاید از سالها کار هنری کردن و درجا زدن، حاصل سودمندتری داشته باشد. امکانی در سویهی شر، که میتواند نقاب برقراری عدالت اجتماعی و اقتصادی را بزند.
اما در نهایت میبینیم که این قیام الیت در برابر خردهبورژووازی و بهتر است بگوییم علیه طبقه دلال شبهِ سرمایهداری منجر به عملی رادیکال نمیشود. چون آنرا خلاف اخلاق میداند.
جمع بندی نوبسنده با ارجاع به مصاحبه اخیر عوامل اجرایی (با رسانهی خبرآنلاین) این است: "تکلیف اخلاقی اجرای ما این است که اگر شما ۵۰۰ تومانی میدهید اما به شما پففیل ۳۰۰ تومانی میدهند راهش این نیست که شیشه دکه مدرسه را بشکنید یا ۲۰۰ تومانتان را به زور پس بگیرید. راهش این است که به مادرتان بگویید دو بسته پففیل ۲۵۰ تومانی خریدهاید. یکی را خوردهاید و یکی را برای او نگه داشتهاید."
اما این جمعبندی بیش از اینکه رهاییبخش باشد، منفعلانه است. نوعی سرخوشی حاصل از عوض کردن صورت مساله، وقتی نمیتوانیم کاری بکنیم. این پایان، سرخوردگی روشنفکری را نشان میدهد که میبیند از پس تغییرات سیاسی-اجتماعی جامعه، هیچ تغییری محسوس و ملموسی در وضعیت زندگیاش رخ نمیدهد و کورسویی امید هم به آینده و تغییرات رادیکال ندارد. پس با مرور خاطرات گذشته، رنجی را به خود تحمیل میکند و تلاش میکند با تغییر تعریف، پذیرش وضعیتش را برای خودش تسهیل کند.
فاصلهگذاری هم در متن هم در شیوه اجرایی
استراتژیای که متن اتخاذ میکند در کنار شیوهی اجرایی کارگردان، تماشاگر را با شکلی از فاصلهگذاری مواجه میکند که شاید کمتر تجربهاش کرده باشد. چراغها روشن است و ما مشغول تمرین و آمادهسازی تئاتری هستیم که هرکس با نام خودش است. البته سعید چنگیزیان هم پرسونای آشنای خودش را دارد و هم نقش نویسندهی کار (مهام میقانی) را.
فرم اجرا و کارگردانی ساده و شکلی از سهل و ممتنع بودن را القا میکند. شاید شجره به غیر از چند تصمیم مشخصکنندهی چارچوب کلی تکنیکی اجرا، بیشتر از اینکه در پی سوار کردن یک ایدهی اجرایی مجزا روی متن باشد، به دنبال اجرای دقیق متن است چون بخش اعظمی از پیچیدگی فرمی و مسیری که یک اجرا لازم دارد را میقانی در متنش پیموه است.
بازیها
بازی بازیگران در نقشهای خودشان خوب و باورپذیر هستند اما سعید چنگیزیان بازی مینیمال را بار دیگر بازتعریف میکند. او که پیش از این با اجراهای زیادی از جمله بیتابستان امیررضا کوهستانی در یاد مخاطب تئاتری خوش نشسته است، اینجا بار دیگر نشان میدهد که چگونه توانایی تطبیق خود با هر متن و کارگردانی را دارد، حال میخواهد چخوف و حسن معجونی باشد، یا امیررضا کوهستانی یا میلاد شجره و مهام میقانی. قدرت بازیگری او در این است که برخلاف بسیاری از بازیگران حال حاضر تلاش بیهوده برای باورپذیری نمیکند. موجز، مختصر و مفید و بدون اضافهکاری کاراکترش را خلق کرده و چنان روی صحنه قدم برمیدارد که تماشایش غبطهبرانگیز است.
با توجه به رئالیتهی کار و همانطور که بار اصلی متن بر روی کاراکتر سعید چنگیزیان است، میلاد شجره در قامت بازیگر،
پرسونای آشنایش را مقابل دیدگان مخاطب قرار نمیدهد. در اینجا خبری از بدنهای فیگوراتیو به خصوص و پرفورمنسهای پیچیدهاش از طراحی حرکت (نمونه اخیرش در برادران کارامازوف خیلنژاد) نیست؛ کما اینکه نیازی هم نیست. وی اینجا تمرکز بیشترش را روی کارگردانی کار و برآمدن از پس این چالش سخت گذاشته است.
جمع بندی
مبانی تاریکی بدون شک از مهمترین اجراهای حال حاضر است که تلاش میکند با برقراری نسبت با وضعیت حال به موشکافی آن بپردازد و حتا موضعی هم در این بین اتخاذ کند.
مبانی تاریکی، کالبد شکافی یک نویسنده، جسارت یک کارگردان/بازیگر و همراهی بازیگرانی درجه یک است.
اجرایی که باید دید و دربارهاش گفتگو کرد.