در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | دی نوش مومنی رخ
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:08:19
 

تهیه کننده نمایش آخرین دختر
سرمایه گذاری در نمایش باغ وهمی شیشه ای

 ۰۳ دی ۱۳۷۳
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
امشب به تماشای نمایش انگلیسی نشستم
به طور کلی نمایش خوبی بود

شخصیت های نمایش برای من خیلی واقعی بودند و احساس کردم با نشستن توی امفی تیاتر یک ترم کامل کلاس زبان انگلیسی شرکت کردم

انتخاب بازیگران به شدت درست بود و لهجه ها و تفاوتشون بسیار‌معنادار بود.
موضوع مهاجرت و هویت و زبان و چالش های فرهنگی همچنان در جامعه ما به روز است و کارکرد دارد

ترجیح میدادم زمان نمایش یک ربع کمتر بشه ،حرفی که نمایش میخواست بزنه را به نظرم توی یک ساعت اول زد و مطالب بعد از اون تکرار شد به علاوه ... دیدن ادامه ›› تعویض صحنه ها و رفت و آمد نور بیش از حد بود و نمایش را از ریتم می انداخت ، اگر قرار بود گذر زمان ‌و طی شدن هفته ها را از پی هم ببینیم می‌شد با المان های دیگری نیز آن را منتقل کرد

شخصا من چون مشکل زبان نداشتم خیلی توجهی به ترجمه نداشتم اما گهگاهی که چشمم به تخته می افتاد ترجمه ها عمدتا سینک نبود و تقریبا توی یک سوم از اجرا اصلا پخش نشد
‌گمان میکنم اگر کسی تسلط به زبان نداشت دیالوگ های بین معلم و امید را از دست میداد

‌پ.ن
راستش به شدن از دست مهمان هایی که عوامل دعوت کرده بودند عصبی و ناراحت هستم ، قرار نیست اگر نمایش چاشنی طنز دارد تماشاگر بلند بلند وسط نمایش حرف بزند و تیکه بندازد،تحلیل کند،آهنگ بخواند و مزه بریزد
« دوستان ردیف دو واقعا نمی‌دونم چی بگم به شما »
از لذت نمایش برای من بسیار کاستید

در نهایت به همه دوستان و تیم خوبتون خسته نباشید میگم
سلام‌خانوم دی نوش خیلی از شما ممنونم که تشریف اوردید
برای مشکلات فنی که شما فرمودید من از شما معذرت میخوام
و من از شما دعوت میکنم اگر مایل بودید یک شب دیگه تشریف بیارید و این بار مهمان ما باشید
باز هم من شرمندم 🌹
۴ روز پیش، جمعه
فراز غلامی
سلام‌خانوم دی نوش خیلی از شما ممنونم که تشریف اوردید برای مشکلات فنی که شما فرمودید من از شما معذرت میخوام و من از شما دعوت میکنم اگر مایل بودید یک شب دیگه تشریف بیارید و این بار مهمان ما ...
درود جناب غلامی،
ممنون از توجه شما ،
قطعا با رفع این مشکلات بر کیفیت کار بی نذیر شما افزون خواهد شد
همینکه این اتفاقات برای شب های آتی رخ نده و بقیه تماشاگران هم بتوانند لذت کامل ببرند برای من کافی و مایه خرسندی است
سپاس از مهر و بزرگواری و درک شما 🌱🌷
۴ روز پیش، جمعه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اجرای «کلاغ چوبی» در فستیوال highfest ارمنستان

از گروه مشق؛
کارگردان
#مرتضی_میرمنتظمی،
تهیه کنندگان
#دی نوش مومنی
#پویان علیخانی
بازیگران
#هادی احمدی
#ملوینا زادوریان
دستیار کارگردان
#ماهان آبادی
امشب به تماشای نمایش «مثلث» نشستم؛ نمایشی که فعل خلاقیت را صرف میکند.

تلفیق کردن، هنری دشوار و پیچیده است که نیازمند شناخت عمیق هنرمند از حوزه‌هایی است که قصد دارد آن‌ها را به یکدیگر پیوند دهد. ترکیب صرف، تنها «مخلوط» ایجاد می‌کند، در حالی که عناصرش ممکن است به دلایل مختلف، توی ذوق بزنند و هنوز «محلول» نشده‌ باشند

. اگر شناخت هنرمند نسبت به موضوعاتی که می‌خواهد ترکیب کند، کافی نباشد، خلاقیت می‌تواند تیشه به ریشه اثر بزند

هنرمندان «مثلث» با درکی عمیق از تئاتر و مهارت در عروسک‌گردانی، بیان قوی و توانایی جان‌بخشی به اشیا، نه تنها خلاق و شیرین هستند، بلکه با شگفتی و شوق، تماشاگران را به دنیای خود دعوت می‌کنند.

امشب، شما یک محلول خوشمزه به ما تقدیم کردید که با همراهی بانو برومند و جناب طهماسب عزیز، لذت آن دوچندان شد.
سپاسگزاریم 🌻
اجرای مثلث با حضور جنابان برومند و طهماسب چه معجون گیرا و ثمر بخشی که گواراتون .
میثم هنزکی
اجرای مثلث با حضور جنابان برومند و طهماسب چه معجون گیرا و ثمر بخشی که گواراتون .
سپاس از مهرتون🌱🌷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
#موقت
لطفا یک عزیزی بنده را توجیه کنه
این قضیه که بعد از اظهار نظر در مورد یک نمایش (که احتمالا به نظر عوامل خوش نیامده ) ناگهان چند ساعت تیوال از دسترس خارج می‌شود و نظرات تیوال آن نمایش هم چند ساعت در دسترس نیست و یه دفعه امتیاز آن نمایش از آنچه که بود چند دهم افزایش میابد نشان از چه دارد ؟
نشان از آنکه شما به کجاها وصلی؟😅
گروه همیاری (support)
درود بر شما
غیرفعال‌سازی موقت دیوار که گهگاه روی می‌دهد ارتباطی با انتشار نظرات مثبت یا منفی کاربران عزیز ندارد و صرفا به دلایل فنی در زمان فروش‌های سنگین زیرساخت تیوال (که فراتر از صرف سایت تیوال است) برای بهره‌مندی از تمام توان پردازشی سرورهاست.
گروه همیاری
درود بر شما غیرفعال‌سازی موقت دیوار که گهگاه روی می‌دهد ارتباطی با انتشار نظرات مثبت یا منفی کاربران عزیز ندارد و صرفا به دلایل فنی در زمان فروش‌های سنگین زیرساخت تیوال (که فراتر از صرف سایت ...
درود سپاس از پاسخ شما

امیدوارم زیرساخت های این سایت محترم ارتقا یابد تا مانع از بروز سو تفاهم های آتی شود 🙏🏻
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیشب در جوار دوستان عزیزی به تماشای «امان»نشستم ، و مهمان آنها بودم

کار پر پتانسیلی بود که از ظرفیتش به درستی استفاده نکرده بود
از تماشای ... دیدن ادامه ›› آن هم لذت بردم هم خیلی زیاد حرص خوردم

اولا دغدغه های این نمایش هیچ کدام از جنس سال ۱۴۰۳ نبود ‌. مربوط به حداقل ۱۰،۱۵ سال پیش می‌شد

همان روز ها که پخش شدن فیلم خانمان بر انداز بود یا عمل زیبایی انسان‌ها را انگشت نما می‌کرد،بازار خانم جلسه ای ها داغ تر بود و از جهالت ذهن ها سو استفاده می‌شد شاید اکران این اثر اواخر دهه ۸۰ می‌توانست کارآمد تر باشد

خصوصا کانسپت خانم جلسه ای چیزی بود که نسخه اش با کلیپ های (دیر اومدی نخواه زود برو ) چند سال پیش بسته شده و نسل جدید با آن ارتباط زیادی نمیگیرد.
بگذریم

بازی ها نسبتا قابل قبول بود، اولی و دومی و اخری را بیشتر دوست داشتم چون باورشان کردم

در مورد سومی ؛
لحنی هست که انگلیس ها آن را (uptalk ) مینامند در موردش علی بندی توی بی پلاس توضیح داده که لینکش را اینجا میگذارم ببینید

https://youtu.be/7ERzmjJ6KLg?si=3IzcHP_rUsGhlaOE

لحن او اینگونه بود و این نوع لحن همدلی مخاطب را کم می‌کرد .دوست داشتم پرسش ها کوتاه تر می‌شد و لحن را هم از یکنواختی خارج می‌کرد
در مورد چهارمی ؛
اینکه یک نفر سعی کنه اعمال جراحی زیبایی افراطی اش را با هر فلسفه و منطقی توجیه کنه جذابه اما نمیدانستیم سعی کارگردان برای low level بودن او را باور کنیم ( با این همه تکرار محمود جون ) یا high level بودنش را که آنقدر اشراف به فلسفه و فلاسفه داشت که حتی با آنها می‌توانست شوخی کند .

صحنه مینیمال ، در خدمت اثر بود و برداشتم این بود که هر کدام سعی می‌کرد ابروی ریخته شده از دیگری را جمع کند از نقاط قوت کار محسوب میشد

اما نخ تسبیح داستان که مهم‌ترین بخش پیوند دهنده این مونولوگ هاست مشخص نبود و اصلا وجود خارجی نداشت ، آنقدر روی منحصر به فرد بودن بیان و لحن و تیپ سازی این ۵ نفر تمرکز شده که از جمع بندی درست مغفول مانده است

خاطرم هست بچه تر که بودم وقتی انشا مینوشتم و نمیدانستم مطالب پراکنده ای که نوشته ام را چه طور جمع کنم ،راه ساده را انتخاب میکردم و ادعا میکردم که همه آن چیزی که گفته ام در خواب بودم همیشه این جمله را در انتها مینوشتم ( و با صدای اذان صبح از خواب بیدار شدم )

معلم های ادبیاتم هیچ وقت شاید متوجه این نکته نمیشدند و به انشایم ۲۰ می‌دادند اما خودم خوب میدانستم که در پایان بندی ضعف اساسی دارم

وقتی دیشب بعد از ۴۵ دقیقه که تازه گرم شده بودم منتظر بودم ببینم قراره به چه چیزی برسم گویی نویسنده نوشته بود (و با بلند کردن صدای دعای امان و کم سو کردن نور چراغ قصه به پایان می‌رسد )

این پایان باز نبود، این پایان رها شده و فکر نشده و ازاردهنده بود.

در نهایت به تیم خوش رو و بازیگران خوب خدا قوت میگم
امشب به همراه پدر و مادرم به تماشای نمایش «مضحکه سیاه» نشستم و از شما به خاطر لبخندهایی که بر لبان عزیزانم نشاندید، صمیمانه سپاسگزارم.

تماشاگر ممکن است ابتدا به راحتی با شما ارتباط برقرار نکند، اما انرژی مثبت شما هر گاردی را میشکند

اما درباره نمایش؛

سیاه بازی به‌طور خاص، ژانری‌ نیست که من شخصاً به دنبال پیگیری آن باشم.
انتظار من از این نوع نمایش، بیان معضلات اجتماعی و نقد مسائل سیاسی و به نوعی به چالش کشیدن قدرت است که برای من کمرنگ بود

اگر تعدادی ... دیدن ادامه ›› از بازیگران کمتر بود، به نظر نمی‌رسد که به کیفیت کار لطمه‌ای وارد شود، زیرا حضور مداوم آنها در تمام صحنه‌ها کارکرد چندانی نداشت.

طراحی صحنه و موسیقی مناسب بود، اما نورپردازی به شدت نیاز به اصلاح داشت.

بخش «فلش بک» برای من به عنوان یک نقطه عطف تلقی شد و انتظار داشتم از آنجا به بعد، نمایش به اوج خود برسد، اما متاسفانه، روند داستان ثابت ماند.
(حتی شاید جالب می‌بود اگر هر یک از بازیگران را تا پایان با ورژن عروسکی مشاهده می‌کردیم؛ این می‌توانست ورق را به کلی برگرداند)

در نهایت، بابت خلاقیت، ذوق، ادب و احترام و انرژی مثبتی که به نمایش آوردید ،به شما خدا قوت می‌گویم.و برای تک تک شما عزیزان بهترین ها را آرزومندم
قدمتون رو چشم
سایه پدرو مادر مستدام
خوشحالیم که پشیمون نیستید
و ممنون بابت پیشنهاداتتون🌹🙏🍀
mahdi maleki
قدمتون رو چشم سایه پدرو مادر مستدام خوشحالیم که پشیمون نیستید و ممنون بابت پیشنهاداتتون🌹🙏🍀
سلامت باشید ممنون از برخورد خوب شما و تیم دوست داشتنی تون❤️🌺
دی نوش مومنی رخ
سلامت باشید ممنون از برخورد خوب شما و تیم دوست داشتنی تون❤️🌺
ارادت و درودتان🌹🙏🍀
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از نمایش شما بسیار لذت بردم و نظرم رو در پایین تر بیان کردم، اما نکته ای دیگر و در تایید فرمایش بعضی دوستان میخواهم بگویم که شاید هم شما در تصمیمتان نسبت به آن تجدید نظر کنید و هم سایر گروه های اجرایی برای نمایش های آینده شان ؛

من در دانشگاه در رشته معماری فقط یک ترم کامل طراحی آمفی تئاتر خوانده ام ، نسبت به آن ادعایی ندارم اما
سخت و پر از ضوابط است
ارتفاع هر صندلی نسب به صندلی دیگر
تعداد صندلی مجاز در هر ردیف
جای پا برای ... دیدن ادامه ›› رد شدن افراد
زاویه دید مناسب هر فرد نسبت به صحنه
ارتفاع ، ضخامت دیوار و سقف و تناسبات آنها،مسائل سازه ای ، مسائل آکوستیک و … بسیار مفصل است
طراحی آمفی تئاتر کار هر معماری نیست
صرفا چیدن صندلی روی سکو طراحی آمفی تئاتر نیست
زیاده گویی کردم که این را بگویم
هر سانت به سانت یک آمفی تئاتری مثل آنچه در ایرانشهر میبینید محاسبه شده ، دید هیچ کس با حتی فرد بلند قد جلویی اش کور نمی‌شود و کل فضا در خدمت نمایش است تا اثر گذاری اش بیشتر شود
هر یک سانت آن با احتساب سرانه فردی و تجمعی و بر اساس ابعاد انسانی طرح شده است
حال بنا به هر دلیلی ( که بیشتر تجاری ) است
با فروش بلیت بیش از ظرفیت اولا به علم و هنر طراح(و به آن آمفی تئاتر دوست داشتنی که خودش برای من شخصیت دارد) و سپس به حقوق تماشاگر توهین میشود

به علاوه بروز سانحه ای که خروج اضطراری بطلبد ،حتی اگر احتمال کمی داشته باشد ،با این نوع چیدمان و عدم مدیریت صحیح ازدحام، آسیب دیدگی و تلفات را چند برابر می‌کند

اینجا نوشتم چون احساس کردم به احتمال زیاد نظرات را میخوانید 🙏🏻🌱
حتی قبل از بروز حادثه در شبی که ما ورق الخیال رو دیدیم، تماشاگران داخل و خارج از ظرفیت با یکدیگر درگیر شدند.
زمان بحران که بماند.
۲۸ شهریور
میثم هنزکی
خیر به هیچ عنوان موجب ناراحتی من نیست بلکه خودمم به تبسم افتادم از این یادآوری شما . حتما بهتر از من میدونید یکی از قوی ترین طنز ادبیاتی مربوط به ادبیات روسیه هست که در دوران حکومت کمونیستی ...
درست میفرمایید ؛
سلامت باشید بزرگوار 🙏🏻🌱
۲۸ شهریور
اتفاقا به عنوان یک تماشاچی علاقه مند به عرصه ی نمایش،یکی از سالن هایی که دوست دارم و معتقدم حساب شده ساخته شده همین سالن استاد سمندریانِ ایرانشهر هستش.

اما در باب خارج ... دیدن ادامه ›› از ظرفیت.

همه اینها گفته میشه
حادثه یکبار اتفاق می افته و بعد اون موقع همین کسانی که به این تذکرات گوش نمیدن،میان و میگن غافلگیر شدیم

اگر آتش سوزی و زلزله بشه،ممکنه کسی در اثر عجله برای خروج آسیب ببینه

هرچقدرم گفته میشه که اصلا خارج از طرفیت واقعا برای شخصیت خودمون خوب نیست،طرف میاد میگه نه من میخوام لذت ببرم

خب بعدا بلیط تهیه کن و روی صندلی لذت ببر عزیزِ من.
۲۹ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ورق الخیال ؛

ورق الخیال گاه متاع است ، سبزی است که میبینی به وضوح میکشند ، از دور فکر میکنی ما که اهلش نیستیم ،

ولی ورق الخیال
گاه تقلید است برای آنکه اندیشه کم کنی،
گاه دیدن اخبار است
گاه این گوشی لعنتی و اینستاگرام است
‏Scroll کردن برای دیدن چیزی که شاید به وجد بیاردت و دوپامینت را تامین کند ،
گاه اعتیاد به پورن ... دیدن ادامه ›› است
گاه شغلی است که تو را از محبت کردن به فرزندت دور می‌کند
گاه اجتناب از گفت و گویی است که مدت هاست میدانی باید شروع کنی ولی نمیکنی

گاه هر آن چیزی است که واقعیت را سرکوب کند

چیزی است که همیشه کمی از آن در جیب تو، من، جیب او و جیب ایشان پیدا می‌شود
روزی ساقی موتوری است ،روزی متاع درباری است(با کیفیت خوب یا بد از منبع بیرونی)
ولی اغلب خودت آن را در زمین خودت با اولویت بندی های ناصحیح و تکرار عادات غلط پرورش می‌دهی (که در اینصورت منبع لایزال و نامتناهی است)
آدمی ذاتا گرایش به استعمال ورق الخیال داره به انحاء بی نهایت مگر از دروازه ی اندیشه عبور کند .
۲۸ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امشب به تماشای «ورق الخیال» نشستم.
این اثر، به لحاظ ارجاعات تاریخی و تسلط نویسنده به آن‌ها، تامل برانگیز است.
‎ و نمایشنامه از آن آثار است که می‌تواند به دنبال اعجاز خود، به «تحدی» بپردازد!
قاب‌ها درخشان و بازی‌ها عالی بودند، و بدن‌ها آماده.
نور و دکور مینیمالیستی و کافی به خوبی فضا را طراحی کرده بود.
دایره‌ای بودن سن، خود یادآور رمل، اسطرلاب و گنبد دوار بود به علاوه که تکرار( 🔄 cycle )تاریخ را برای من به تصویر می‌کشید.
حرف نمایش مشخص و سرراست بود.
خوانش تعزیه‌گون، لحن لال را تلطیف و دوست‌داشتنی کرده بود.
شوخی‌ها امشب که من دیدم، به اندازه و فهم و همراهی مخاطب دلنشین بودند.
البته ... دیدن ادامه ›› می‌توانست مدت نمایش کوتاه تر باشد و یکی از خیال ها به دلخواه کارگردان حذف شود تا مخاطب کمتر خسته شود

به طور کلی لذت فراوانی بردم و امیدوارم کارهای بعدی‌تان هم همین‌قدر و حتی بیشتر درخشان باشد. 🌱

احتمال اسپویل؛
چون شنیده بودم محمود افغان ظاهرا بور بوده در طول نمایش خیلی اوقات تصورم این بود که منجم خودش محمود افغان باشد
چند هفته پیش، نمایشی را تماشا کردم که قصد ندارم آن را نقد کنم. در عوض، می‌خواهم درباره شیوه‌ای که آن را تجربه کردم صحبت کنم، زیرا این تجربه برایم جدید و متفاوت بود و می‌خواهم تلاش کنم آن را توصیف کنم.

«دیدن» به‌عنوان یک مفهوم، شامل افعالی است که هر یک نشان‌دهنده سطح متفاوتی از آگاهی و توجه هستند. هر یک از این افعال در فرآیند مشاهده یک نمایش، می‌توانند به شیوه‌ای متفاوت تجربه شوند و بسته به شرایط، تأثیرگذاری آن‌ها تغییر می‌کند.

- **دیدن (See):** فرآیندی ابتدایی و ناخودآگاه که به‌سادگی با باز بودن چشم‌ها اتفاق می‌افتد.
- **نگاه کردن (Look):** عملی است که با انتخاب و توجه خاص به یک موضوع همراه است.
- **تماشا کردن (Watch):** به معنای دیدن طولانی‌مدت و عمدتاً با هدف لذت بردن یا سرگرم شدن است.
- **مشاهده کردن (Observe):** فرآیندی دقیق ... دیدن ادامه ›› و تحلیلی برای درک جزئیات است.

من معمولاً هنگام تماشای هر نمایشی سعی می‌کنم بیشتر به شیوه *مشاهده کردن* (observe) آن را ببینم، تا بتوانم جزئیات و معناهای پنهان را درک کنم.
اما در مورد نمایش «امشب به صرف بورش و خون»، تجربه من به سطحی بالاتر رفت. راستش را بخواهید، کاملاً مسحور و هیپنوتیزم شدم.

- **هیپنوتیزم شدن:**
حالتی است که در آن فرد به شدت درگیر تجربه بصری می‌شود و تمام توجه‌اش به اثر معطوف می‌گردد، در لحظه‌ای که چشم‌ها می‌بینند اما جان می‌نگرد؛ جایی که مرز میان واقعیت و خیال محو می‌شود و زمان از حرکت می‌ایستد.
این تجربه جدید از دیدن، برای من یک کشف بود. تجربه‌ای که باعث شد به نمایش نمره ۵ از ۵ بدهم.
با نمره تان موافق نیستم...
۲۶ شهریور
هاله
We have no time just for looking around proud of you my dear
🙏🏻🌺
۲۸ شهریور
🙏🏻🌺
۲۸ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ادب >>>>>>> سواد
امشب به تماشای نمایش "پپرونی برای دیکتاتور" نشستم. راستش، من پیش‌تر اجراهای این نمایش را مشاهده نکرده بودم و این اولین باری بود که آن را می‌دیدم. به‌طور کلی، زمانی که نام برخی از دوستان بازیگر به‌صورت ترکیبی مطرح می‌شود، تا حدی می‌توان پیش‌بینی کرد که چه انتظاری باید داشت.

در مورد بازی‌ها، به نظر می‌رسید که تقریباً همه در یک سطح قرار دارند؛ اما رویا میر علمی به‌طرزی رهاتر و واقعی‌تر به نظر می‌رسید و پژمان جمشیدی نیز به‌طور کلی در متن، شاید قرار بود نقش کمرنگ‌تری داشته باشد.
گریم ها می‌توانست بهتر باشد ،حداقل در مورد پژمان جمشیدی آن حجم از ریش او را از نقشش دور می‌کرد

آنچه شما را به دیدن این اجرا می‌کشاند، انتظار ۷۰ دقیقه خندیدن است. برخی از تماشاگران در تمام مدت خندیدند و برخی دیگر، تقریباً تنها در یک‌سوم پایانی نمایش به ... دیدن ادامه ›› خنده افتادند.

شخصا استفاده از کلماتی مثل بیشعور و کثافت و خاک تو سرت را طنز نمی‌دانم اما به وفور از این عبارات استفاده می‌شد

من دوست داشتم که مرزهای این کار نسبت به یک کار آزاد، بیشتر نمایان شود. این امر تنها با شخصیت‌پردازی عمیق‌تر کاراکترها امکان‌پذیر بود. فرصتی وجود داشت که می‌شد از تکرار برخی شوخی‌های اضافی کاسته و به این موضوع پرداخت،

که به نظر می‌رسد هدف نمایش نبوده است.

در نهایت صرفاً یک مونولوگ پایانی یا ذکر نام‌های فرانسوی نمی‌تواند این مرزبندی را ایجاد کند.
در هر صورت خسته نباشید 🙏🏻

پ.ن
تماشاگری که ساندویچ می‌خورد، استوری چک می‌کند و صحبت می‌کند، چه چیزی مانع می‌شود که سفره‌اش را هم نچیند و قلیان هم نکشد؟ مرز نهایی که فکر می‌کند از آنجا به بعد دیگر درست نیست، کجاست؟
نوع نگارش و توصیف نمایش قشنگ بود
۲۸ شهریور
Ali Malek
نوع نگارش و توصیف نمایش قشنگ بود
سپاسگزارم 🙏🏻
۲۸ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امشب به تماشای نمایش "پپرونی برای دیکتاتور" نشستم. راستش، من پیش‌تر اجراهای این نمایش را مشاهده نکرده بودم و این اولین باری بود که آن را می‌دیدم. به‌طور کلی، زمانی که نام برخی از دوستان بازیگر به‌صورت ترکیبی مطرح می‌شود، تا حدی می‌توان پیش‌بینی کرد که چه انتظاری باید داشت.

در مورد بازی‌ها، به نظر می‌رسید که تقریباً همه در یک سطح قرار دارند؛ اما رویا میر علمی به‌طرزی رهاتر و واقعی‌تر به نظر می‌رسید و پژمان جمشیدی نیز به‌طور کلی در متن، شاید قرار بود نقش کمرنگ‌تری داشته باشد.
گریم ها می‌توانست بهتر باشد ،حداقل در مورد پژمان جمشیدی آن حجم از ریش او را از نقشش دور می‌کرد

آنچه شما را به دیدن این اجرا می‌کشاند، انتظار ۷۰ دقیقه خندیدن است. برخی از تماشاگران در تمام مدت خندیدند و برخی دیگر، تقریباً تنها در یک‌سوم پایانی نمایش به ... دیدن ادامه ›› خنده افتادند.

شخصا استفاده از کلماتی مثل بیشعور و کثافت و خاک تو سرت را طنز نمی‌دانم اما به وفور از این عبارات استفاده می‌شد

من دوست داشتم که مرزهای این کار نسبت به یک کار آزاد، بیشتر نمایان شود. این امر تنها با شخصیت‌پردازی عمیق‌تر کاراکترها امکان‌پذیر بود. فرصتی وجود داشت که می‌شد از تکرار برخی شوخی‌های اضافی کاسته و به این موضوع پرداخت،

که به نظر می‌رسد هدف نمایش نبوده است.

در نهایت صرفاً یک مونولوگ پایانی یا ذکر نام‌های فرانسوی نمی‌تواند این مرزبندی را ایجاد کند.
در هر صورت خسته نباشید 🙏🏻

پ.ن
تماشاگری که ساندویچ می‌خورد، استوری چک می‌کند و صحبت می‌کند، چه چیزی مانع می‌شود که سفره‌اش را هم نچیند و قلیان هم نکشد؟ مرز نهایی که فکر می‌کند از آنجا به بعد دیگر درست نیست، کجاست؟
با گوگل ترنسلیت نوشتی اینا رو؟
۲۸ شهریور
H.M.kiani2
// پیرونی برای تیوال یا دیکتاتور! // بیاید یک قرار دسته جمعی بگذاریم و این نمایش را نرویم.. نه به خاطر کیفیت اش، چون کیفیت اش را نمی دانم.. به خاطر اینکه نظرات مخالفانش " هاید " ...
من نظرم چند روز طول کشید تا توسط دوستان انتقاد پذیر تایید شد !
اگر میدانستم اینگونه هست بنده هم این نمایش را نمیرفتم
۲۹ شهریور
دی نوش مومنی رخ
من نظرم چند روز طول کشید تا توسط دوستان انتقاد پذیر تایید شد ! اگر میدانستم اینگونه هست بنده هم این نمایش را نمیرفتم
در واقع یه جورایی خودشون مطمئنن که نمایشی فاقد ارزش و اعتبار به صحنه بردن وگرنه نظرات نیاز با بازبینی و هاید نداشت
و صد افسوس … چرا که سالن اصلی تئاتر شهر نباید پذیرای چنین نمایش‌هایی باشه
و کاش ابتدای اجرا ، یه ویدئو آموزشی برای مخاطبین این نمایش بذارن که لااقل کمی و فقط کمی آدابِ تئاتر دیدن رو یاد بگیرن
۲۹ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در آستانه سی سالگی احساس میکنم قایق نمایش ترومن ام به دیوار واقعیت خورده
🐣
Birds flying high
You know how I feel
Sun in the sky
You know how I feel
Breeze driftin' on by
You know how I feel
It's a new dawn
It's a new day
It's a new life
For me
And I'm feeling good
😊 I'm feeling good
از نخستین دقایق نمایش، احساسی در من شکل گرفت که گویی کارگردان یک کتاب ۳۰۰ صفحه‌ای را به دستم داده و با هایلایتر زرد فسفری، مرا وادار کرده است که زیر هر کلمه‌ای، حتی عبارات ساده‌ای مانند "مثل"، "حتی"، "و"، "یا" و "از"، خط بکشم. به گونه‌ای که گویی قرار است فردا در امتحان بیاید!

در پایان نمایش، کتابی ۳۰۰ صفحه‌ای در دست دارم که مملو از هایلایت‌های زرد فسفری است. دیگر هیچ تمایلی به خواندن آن ندارم و حتی اگر بخواهم، نمی‌توانم، چرا که شلوغی و افراط در هایلایت کردن، مانع از درک صحیح مفهوم می‌شود و برایم نامشخص است که «اصل مطلب» چیست!

شوخی‌ها چندان به دل من ننشستند و در بسیاری از صحنه‌ها، با اینکه در ردیف اول نشسته بودم، دیالوگ‌ها را به درستی نمی‌شنیدم. با این حال، به طور کلی بازی‌ها قابل قبول بودند و طراحی صحنه نیز مناسب به نظر می‌رسید. طرح اولیه جذاب بود و واضح است که زحمات زیادی برای این اثر کشیده شده است.

اما این نمایش به گونه‌ای بود که از هر یک از عناصر به میزانی فراتر از حد لازم استفاده شده بود و این عناصر در خدمت اثر قرار نگرفتند. خلاقیت اگر «موج» بزند، می‌تواند اثرگذار باشد، اما اگر به شکل «سونامی» بروز کند، کشتی نمایش را واژگون می‌کند.
"خلاقیت اگر «موج» بزند، می‌تواند اثرگذار باشد، اما اگر به شکل «سونامی» بروز کند، کشتی نمایش را واژگون می‌کند."
دی نوش مومنی رخ
درود بر شما باتوجه با اینکه از تمام مساحت سن استفاده می‌شود و کار پر بازیگر است ردیف های بالا تر معمولا به شما دید پرنده مناسبی می‌دهند که اشراف بهتری خواهید داشت ردیف های بالای b و c شاید نسبت ...
ممنون
۲۲ شهریور
شاهین ه
ممنون
خواهش میکنم 🙏🏻
۲۲ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درود بر دوستان و هنردوستان عزیزم،
یه کافه نقلی و جمع و جور با چندتا از دوستانم در محله یوسف آباد زدیم
دوست داریم بابتش یک هدیه فرهنگی به دوستان تئاتری و تیوالی خودمون بدیم
«۳۰درصد تخفیف روی تمامی محصولات که تا پایان سال معتبر خواهد بود»
و مایلیم تا در بعضی از روزها با هماهنگی جلسات نقد تئاتر هم برگزار کنیم.
در صورتی که پیام بنده را «خواندید» ؛
خوشحال میشیم میزبان شما باشیم،
کافه دی بانز: خیابان یوسف آباد،خیابان جهان آرا ، نبش ۵۵ ام ،پلاک ۱۶۴
موفق باشید 💐💐
۱۹ شهریور
موفق باشین
برای نقدها اطلاع رسانی میکنین؟
۲۶ شهریور
حسین اثنا
موفق باشین برای نقدها اطلاع رسانی میکنین؟
درود بر شما سلامت باشید ، از نیمه مهرماه به بعد شروع می‌کنیم و حتما اطلاع رسانی میکنم 🙏🏻🌱
۲۶ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امشب به تماشای نمایش "شکستن خط فرضی" نشستم. فضایی واقعی و موضوعی عمیق داشت که برای من، به دلیل تجربه‌ ی شخصی‌ام در خانواده، بسیار معنادارتر ... دیدن ادامه ›› جلوه می‌کرد. آشنایان ما، حمید، سعید، وحید و رویا، خواهر و برادرانی واقعی بودند که برای پاسخ به سوال نمایش، هفت سال با هم درگیر بودند تا در نهایت راضی یا مجبور به قطع دستگاه از مادرشان شدند.

سوال اصلی ساده است: آیا مادر در حال زجر کشیدن است؟ آیا زندگی نباتی او عاری از لذت است، یا اینکه در خواب عمیقی به سر می‌برد و در عین حال ،حضور،محبت، و حتی بوی سیگار را درک و احساس می‌کند؟

اما باطن این سوال پیچیده است و نیاز به مواجهه با مفهومی به نام اختیار و آزادی دارد. آیا مواجهه با آزادی و اختیار برای ما آسان است؟ آیا به قدری رشد کرده‌ایم که مسئولیت تصمیمات خود را بپذیریم، یا همچنان منتظر تصمیم‌گیری دیگران هستیم یا منتظریم« وقتش برسد»
زیرا به نظر می‌رسد که جبر راحت‌تر است

آزادی می‌تواند استرس‌زا باشد و عدم توانایی در مدیریت این استرس، گاهی منجر به گرایش افراد به رفتارهای اعتیادی می‌شود. اعتیاد، با وجود اینکه اشکالش در هر فرد متفاوت است، به یک معنا یکسان است. فردی که مواد مخدر را ترک کرده اما به پرخوری عصبی روی آورده، دیگری که استرس را درونی کرده و دچار بیماری خودایمنی شده، یا سومی که با تمرکز بر عذاب وجدان خود از وابستگی به مادر، به وابستگی به پرستار او روی آورده است. چهارمی که با ظاهری منطقی، با ادامه زجر مادر مخالف است، اما در نهایت ترس از دست دادن ارتباطی دیگر، او را از تصمیمش بازمی‌دارد. پرستار و دامادی که هرچند از عدم مسئولیت مستقیم در تصمیم‌گیری راحت‌ترند، اما با توجه به عواقب این تصمیم بر زندگی خود، دچار تنش درونی‌اند.

سیگار کشیدن، که نمادی از استیصال است، در این نمایش به طرز مناسبی به تصویر کشیده شده بود.(برخلاف خیلی جاها که اغلب بی مناسبت سیگار میکشند)

نمایش بسیار لذت‌بخشی بود. حواشی داستان به واقعی‌تر شدن ماجرا کمک کرده بود، شوخی‌ها متوسط بودند جای بهتر شدند داشتند بازی‌ها قابل باور بودند . از بازی پسر سوسیس‌خوار و داماد بی‌خاصیت لذت بردم.

آنچه برای من بسیار جذاب بود، شکل‌گیری درست درام و خداحافظی در اوج آن بود. موسیقی، که تنها صدای تنفس مادر بود، و دکور برای این نمایش کافی و مناسب بودند.

تنها نکته‌ای که مرا آزار داد، خنده‌های بی‌مورد و بیش از حد برخی افراد بود که موجب حواس‌پرتی دیگران می‌شدند. در حالی که نمایش در جاهایی خنده‌دار بود، اما انصافاً نه به حدی که برخی از حضار می‌خندیدند. تأثیر این نوع خنده‌ها، که به نظر می‌رسید از دوستان یا عوامل نمایش هستند، بسیار منفی بود .باور کنید این موضوع چیزی از گوشی دراوردن و حرف زدن و .. کم ندارد.
چه روزهای سختی داشتین🥲. من همش به این فکر بودم که اگر برای خونواده ی خودم این اتفاق میفتاد چه تصمیمی می گرفتم.
۱۹ شهریور
لیلا والی
چه روزهای سختی داشتین🥲. من همش به این فکر بودم که اگر برای خونواده ی خودم این اتفاق میفتاد چه تصمیمی می گرفتم.
💗
امیدوارم در این شرایط قرار نگیرید ، برای شما و خانواده تان آرزوی سلامتی دارم 🙏🏻
۱۹ شهریور
مریم رحیم زاده
خیلی متاسفم از روزهایی که گذروندیم و خیلی خوشحالم یک نفر به صدای خنده های از ته دل و بی مورد حضار اشاره کرد
سلامت باشید ممنونم،بله واقعا صدای خنده ها گاهی طوری بود که من ارتباطم با نمایش رو از دست میدادم و به این فکر میکردم که مخاطب واقعا داره به چی آنقدر میخنده !؟ و آیا این خنده واقعی هست یا از پیش برنامه ریزی شده است !
۱۹ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

از تاریخ ۲۸ مرداد جابه‌جا شده‌ام و امشب، در ۷ شهریور، به تماشای نمایش "ده و ده دقیقه" نشستم.

چند شب پیش، پیش از دیدن این کار، نمایش "بورش و خون" را تماشا کرده بودم و ذهنم به طور ناخودآگاه و شاید هم به شیوه‌ای وسواسی، شروع به مقایسه این دو نمایش کرد. در آغاز نمایش، مدام در فکر بودم که ای کاش این کار را قبل از "بورش" می‌دیدم تا لذتی عمیق‌تر از آن تجربه می‌کردم. این افکار، لذت تماشای نمایش را از من می‌گرفت.

اما از نیمه‌های نمایش به بعد، قطرات عرقی که از چهره بازیگر می‌چکید، مانند یک لیوان آب سرد بر صورتم ریخت و مرا از رویا بیدار کرد. گویی در گوشم گفت: "من صابر نیستم من مرتضی ام و خیلی خوبم !" با آرامش، دستم را گرفت و همه چیز را با صلابت و وضوح بیشتری به ... دیدن ادامه ›› من نمایش داد.

وقتی فهمیدم که قرار نیست فقط صدای فریاد بشنوم، بلکه این اجرا مانند یک پازل هنرمندانه در کنار هم قرار می‌گیرد، احساس کردم که در حال اتصال به یک تجربه عمیق هستم. دیدم، حس کردم و لبریز از احساسات شدم.

پرفورمنس قدرتمند و بدن آماده بازیگر، دکور و موسیقی، همه چیز را بی‌معنا کرد. نه به معنای منفی، بلکه به گونه‌ای که انگار همه آن عناصر در فضایی معلق شده بودند و دیگر ذهنم به حواس‌پرتی‌های اضافی توجهی نداشت. حتی صدای آزاردهنده اسپلیت هم از گوشم محو شد.وحتی از یه جا به بعد مرد قد بلند جلویی که قاب من از نمایش رو مخدوش می‌کرد را نمیدیدم.

تنها نکته منفی از دید من، وجود ویدیو پروژکتور بود که به نظر می‌رسید هیچ لزومی ندارد. شما همه احساسات و مفاهیم را به خوبی منتقل کردید و نیازی به ابزارهای کمکی و حواس‌پرت‌کننده نبود.

به طور کلی، از این تجربه لذت بردم و به عوامل جوان و بااستعداد و به ویژه مرتضی جان نازنین تبریک می‌گویم.
یه اتفاق بامزه ای که افتاده برام اینه
از چند وقت پیش که تئاتر بیشتر میبینم ( منظورم به صورت اعتیادی و هفته ای دو سه تا هست )
یه سری از صحبت های بعضی از عزیزانم به صورت دیالوگ ماندگار تو ذهنم بی اراده پخش میشه که باعث میشه یه لبخند کنج لبم بشینه ،لبخندی تلخ از خاطره ای شیرین
چند دقیقه پیش از حموم اومده بودم از این حوله تنی ها که بلنده تنم بود داشتم به این فکر میکردم که اول لباس بپوشم یا اول موهامو خشک کنم
بعد یه لحظه یاد مادربزرگم افتادم
۵،۶ سالم بود میرفتم خونشون تو بابلسر
هر بار از حموم میومدم با یه ظرافت خاصی مسئولیت مراسم پس از حموم من رو برای اینکه سرما نخورم به ... دیدن ادامه ›› عهده میگرفت
اول موهام رو کمی خشک می‌کرد با حوله و ترکیبی از باد سشوار روی کل محیط بدنم که اسمش رو میذاشت ( آبگیری) بعد لباسامو تنم می‌کرد
بعد دوباره بقیه موهامو خشک می‌کرد
میگفت «آدم از سرش سرما میخوره ببم »

حیف که آلزایمر گرفتی اختر خانم
دیگه برام تاب تاب خمیر شیشه پر پنیر دست کی بالا رو نمیخونی
دیگه منو تو تاکسی رو پاهات نمیشونی ببری برام بستنی توپی بخری
دیگه برام کته گوجه با مرغ درست نمیکنی که عطرش کل محل رو برداره…
دلم برای اینکه موهامو شونه کنی طوری که سرم ۹۰ درجه خم بشه تنگ شده
برای بوت دلم تنگ شده
برای دی نوش گفتنت
برای ببم گفتنت
برای «آدم از سرش سرما میخوره» گفتنت
«آدم از سرش سرما میخوره ببم»😊
خدا همشون رو رحمت کنه. واقعاً جاى خالیشون توى زندگى هامون احساس میشه.
۱۰ شهریور
علیرضا حاجى ترخانى
«آدم از سرش سرما میخوره ببم»😊 خدا همشون رو رحمت کنه. واقعاً جاى خالیشون توى زندگى هامون احساس میشه.
درود بر شما سلامت باشید
بله واقعا جای همشون خالیه
خدا رفتگان شما رو نیز رحمت کند و عزیزان رو براتون حفظ کنه 🌱🙏🏻
۱۰ شهریور
دی نوش مومنی رخ
درود بر شما سلامت باشید بله واقعا جای همشون خالیه خدا رفتگان شما رو نیز رحمت کند و عزیزان رو براتون حفظ کنه 🌱🙏🏻
سپاسگزارم🌺🌱🙏
۱۰ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر

تماس‌ها

09120234389