- علاقهمند به فیلم خوب، نمایش خوب،موزیک خوب، کتاب خوب، آدم خوب، کافه خوب ، هوای خوب ...
من انتخاب می کنم ، پس هستم !
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
چه غریبانه تو با یاد وطن مینالی
من چه گویم که غریب است دلم در وطنم
کیفیت کار از چیزی که انتظار داشتم بالاتر بود. متاسفانه سیاست غلط قیمت گذاری بلیط باعث شده این نمایش مخاطب کمتری داشته باشه. در روز جمعه و با وجود تخفیف ۲۰ درصدی وفاداری هم تعداد صندلی خالی در سالن زیاد بود.
من در رابطه با این نمایش فقط یک سوال دارم؛ بر اساس چه معنا و منطقی، قطعه ی Ederlezi اثر گوران برگوویچ بوسنیایی که یکی از مشهورترین قطعات فولکلور کولی های شرق اروپا (بالکان) است، باید از دهان دختر چنگیز مغول شنیده بشه؟! دوستان زیبایی و از هر کجا (مثلا فیلم عصر کولی های امیر کوستوریتسا) سرقت می کنند و بدون هیچ ربط و منطقی به کارشون وصله می زنند تا تماشاگر عام و لحظه ای به ارگاسم برسونند. غافل از اینکه بقیه شاید فهم و شعور عمیق تری نسبت به هنر داشته باشند!
واقعا وای به حال ایران و ایرانی که هنوز به فحاشی، شوخی های جنسی، مسخره کردن دگرباشان، لباس زنانه تن مردان کردن، مساله ی اعتیاد، دست انداختن مشکل بیان یک نفر و در یک کلام، «ابتذال»، می خنده! با توجه به نظر بعضی دوستان، با تردید بلیط این نمایش و تهیه کردم و متاسفانه دیدم نظر اقلیت درست بوده و همه ی ویژگی کارهای «روحوضی» در این نمایش هست. با احترام برای بازی ها و موسیقی کار، متن سخیفی که در انتها به شکل مضحکی برای جدی بودن تلاش می کنه، بقیه ی جوانب و هم بی ارزش می کنه.
ممنون که به تماشای ما نشستید
مطمنن برگه ای از تاریخ را نمیشود فراموش کرد
و همینطور نمیشود نمایش اصیل ایرانی را فراموش کرد
و نمیشود نظر و افکار شمایی که دوست نداشتید و تماشاگرانی که دوست داشتند و همچون ... دیدن ادامه ›› شما صاحب تفکر و سلیقه هستند را دور ریخت
و نمیشود از دیالوگ های کلیدی که نباید فراموش کرد و باید کمی تفکر کرد بر مایی که فریاد نژاد آریایی و حق را میزنیم
باید دید معنی ابتذال برای هرکس به چه معناست
نقد شما بر چشم ما جای دارد و پذیرا هستیم
تمام نظرات و نگاه ها برای ما بشدت قابل احترام هست. ممنون که مارا نقد کردید و این ارزشمند است
درود بر شما
سلام و ادب
ممنون که به تماشای ما نشستید
مطمنن برگه ای از تاریخ را نمیشود فراموش کرد
و همینطور نمیشود نمایش اصیل ایرانی را فراموش کرد
و نمیشود نظر و افکار شمایی که دوست نداشتید و تماشاگرانی ...
سلام جالب اینجاست که در ایران با این سطح فرهنگی که خودمان می دانیم حداقلی است در مورد هر چیزی که فیلم یا نمایش بسازی عده ایی شاکی می شوند که به فلان گروه توهین شد، دگرباشان را کاری ندارم شاید کمی زیاده روی شد ولی د. مورد لکنت خود حرف ها خنده دار بود همونطور که مدل حرف زدن های جن ها خنده دار بود خدا رو شکر تا اینجای نظرات را که خواندم کسی نگفته به لحن گفتار اجنه بی احترامی شده …..😊
سلام جالب اینجاست که در ایران با این سطح فرهنگی که خودمان می دانیم حداقلی است در مورد هر چیزی که فیلم یا نمایش بسازی عده ایی شاکی می شوند که به فلان گروه توهین شد، دگرباشان را کاری ندارم شاید ...
ممنوناز شما و توجه و ریزبینی شما به کامنت ها و نظرات
سلام جالب اینجاست که در ایران با این سطح فرهنگی که خودمان می دانیم حداقلی است در مورد هر چیزی که فیلم یا نمایش بسازی عده ایی شاکی می شوند که به فلان گروه توهین شد، دگرباشان را کاری ندارم شاید ...
سطح فرهنگ حداقلی، حداقلی باقی می مونه تا وقتی فقر فرهنگی باز تولید، تائید و عادی سازی بشه. نقد من هم هیچ ارتباطی به شخصی کردن مسائل توسط گروه ها و اصناف و... نداشت. حد و مرزهای اخلاقی اینقدر هم نامشخص نیست!
استفاده ی خوب از پرفورمنس و خلاقیت در اجرا و میزانسن (طراحی صحنه، صدا گذاری، گریم و...) نقطه ی قوت اصلی این نمایشه و با وجود ضعف هایی در متن و بازی ها، کلیت کار و پایان بندی تاثیر گذار شده. کاش از بازیگر بهتری برای نقش کارگردان استفاده می شد.
نیچه می گفت؛ هنر داریم که واقعیت ما را نابود نکند.
اما اخیرا می بینم دوستان خیلی اصرار دارند وسط یک نمایش هم به اشکال مختلف به تماشاگر یادآوری کنند که اینجا هیچ چیز واقعی نیست! بر خلاف لانچر که بر پایه ی متن و بازی های خوبش، یک داستان سر راست و درست اجرا می کرد و هیچ اصراری به جنگولک بازی و اداهای ساختارشکنانه نداشت، این نمایش قراره از فرم و ایده به محتوا برسه، که خیلی هم در این کار موفق نیست (ایده ی کلی نمایش بد نیست). در ساختارهای اپیزودیک وقتی چفت و بست لازم بین اپیزودها برقرار نشه، کلیت اثر دچار نوعی آشفتگی و شلختگی می شه. حتما این آشفتگی و هم نمی شه با «ما یک جفنگی ساختیم» توضیح داد، یا توجیه کرد. ارجاع های بیرون متنی راوی هم همونقدر به حل مشکلات ساختاری نمایش کمک می کنه که اصغر آقای کبابی بگه؛ اگر نمونه ی باکیفیت تر این کباب کوبیده ی چرب و می خواین، تشریف ببرید نایب!
امید نوعی آفت است. بیگناهترین بافتها را می خورد و رشد می کند. می تواند از هرچیزی که به سود رشدش نیست چشم بپوشد و خود را روی چیزی بیفکند که هستیاش را توانمند می کند. سپس آنچه را یافته، به قدری نشخوار می کند که کوچکترین ذرهی غذاییاش استخراج شود. (لنا آندرشون)
می تونست نمایش بهتری باشه، اگر بازی و متن به جای گل درشت و سانتیمانتال بودن، سادگی و عمق بیشتری داشت. فکر می کنم در شرایط فعلی، پرداختن به وضعیت زنان این سرزمین و تجاوزی که هر روز و هر ساعت به حقوقشون می شه، اولویت بیشتری داره و همزاد پنداری بیشتری هم ایجاد می کنه تا آسیب دیدگان جنگ بالکان. اگر محافظه کاری مانع نمی شد، با توجه به متن و فرم نمایش، امکان این ایجاد ارتباط وجود داشت و جای خالیش کاملا احساس می شد. بخش های مشارکتی با تماشاگران، جای کار بیشتری داشت. بعضی قسمت ها نه تنها کمکی به فضای کار نمی کرد به ریتم نمایش و تمرکز تماشاگر هم آسیب می زد. جدا از این تماشاگری که برای تماشای نمایش اومده، نباید تحت تاثیر هیچ اتوریته ای احساس کنه، نقش دیگری داره بهش تحمیل می شه!
با احترام برای تلاش بازیگران این نمایش، این همه تعریف و تمجید از یک کار تجربی با متنی نه چندان پخته، جای سوال و تعجب داره! زخم ایده ی بدی نداره، اما در پردازش این ایده و پایان بندی موفق و تاثیر گذار نیست. بعد از پایان نمایش احساس کردم تماشاگران هم مثل اهالی محله که در امروز گیر کرده بودند، روی صندلی های ناراحت خودشون در این یک ساعت گیر کرده بودند و آرزوی پایان نمایش و داشتند. اگر هدف زخم این بوده، در کار خودش موفق شده!
در ابتدا ممنونیم از لطف شما که وقت گذاشتید و به تماشای ما نشستید و باعث دلگرمیمون شدید🙏🏻و ممنونیم که نظرتون که برای ما صادقانه درج کردید عذرخواهی میکنیم اگر در طول اجرا سختی رو متحمل شدید🌹با نهایت احترام به شما و نظرتون
روانشناسی از شاگردان دبستان پسرانه ای پرسید؛ اولین نفری که باید باهاش مهربان باشید کیه؟!
همه گفتند؛ مامان، مامان و بابا، معلم، خدا و ...
روانشناس گفت؛ خیر
اولین نفری که باید باهاش مهربان باشید؛ خودتونید.
ما از فرهنگ مهر طلبی و روابط چسبناک می آیم. فرهنگ قربانی شدن و قربانی کردن. فرهنگ بزرگ کردن بچه ها برای عصای دست شدن. فرهنگ تقدس بخشیدن به جایگاه والدین. طبیعی است که در چنین فرهنگی یاد نگرفته باشیم که اولویت با مهربان بودن با خودمونه. عجیب نیست اگر با بلوغ، استقلال شخصیت و بریدن بند ناف بیگانه باشیم. در چنین فرهنگی ما برای دوست داشتن طبیعی خودمون هم احساس گناه می کنیم، در حالی که دوست داشتن سالم دیگری، بدون مهربانی با خود، ممکن نیست. به قول کریستین بوبن؛ هنر اصلی هنر فاصلـــــه هاست. زیاد نزدیک به هم می سوزیم و زیاد دور یخ می زنیم. باید یادبگیریم جای درست و دقیق را پیدا و همان جا بمانیم.
نسخه ی غیر قانونی فیلم و دیده بودم و دوست داشتم. برای رعایت حقوق سازنده، نسخه ی قانونی و خریداری کردم. در شرایط فعلی که روشن موندن چراغ سینمای مستقل و غیر وابسته سخت تر از همیشه شده، حمایت از فیلمساز و هنرمند خوب یک وظیفه است.
جناب ایزدی خواهش میکنم. تمنا میکنم ، مفاهیم عمیق را بیجا و بیهوده هزینه نکنید ، سینمای مستقل و مانی حقیقی ؟ بزرگوار قصد شوخی دارید ؟
دوست عزیز مثل هر مفهوم دیگری مستقل و غیر وابسته بودن هم نسبی است. مخصوصا در هنر و سینمای ایران. من شخصا از مانی حقیقی انتظار پناهی یا رسول اف بودن ندارم.
نمایش درباره ی ترانه های ماندگاره (حالا بماند که چقدر همه ی ترانه های انتخاب شده ماندگار بودند) اما در بروشور کار هیچ اثری از اسم سرایندگان این ترانه ها نیست! از همین جا عمق نگاه دوستان مشخصه! خدا پدر آقای رحمانیان و بیامرزه که اگر از این ترکیب عامه پسند و گیشه دوست (کنسرت - نمایش) استفاده کرد، حداقل استانداردهای بخش نمایش و هم رعایت کرد و پیوند قابل قبولی شکل گرفت. اینجا بخش نمایش نه تنها هیج حرفی برای گفتن نداره، بلکه با نگاه سطحی، متن و بازی های ضعیف، دیالوگ های گل درشت و شوخی های مبتذل به وصله ی ناجور تبدیل می شه. در شب های سرد و پاییزی سعد آباد، اگر گرمایی هم حس بشه، از حال و هوای نوستالژیک و صدای ساز و آوازه وگرنه بخش نمایشی اثر هیچ ارزش افزوده ای برای موسیقی تولید نمی کنه.
کامو در جایی می گه: درک بی معنایی زندگی پایان نیست، بلکه خود آغازیست. همه ی جذابیت سبک ابزورد برای من در عمق و مفهوم همین جمله است. قرار نیست به پوچی برسیم، قراره هر آنچه بهش عادت کردیم و کمی زیر سوال ببریم. همه ی کلیشه ها، نورم ها، استانداردها و تعاریفی که در اصل چیزی نیستند جز برساخت های اجتماعی و فرهنگی. تعاریف و ایدئولوژی های خود ساخته ای که این روزها بیشتر از هر وقت دیگه ای ما رو زندگی می کنند تا ما اونها رو زندگی کنیم!
متاسفانه اگر علاقمند باشید که 2 نفره به دیدن این نمایش برید با تدبیر جدیدی که در نظر گرفته شده به علت ایجاد "صندلی تکی" عملا امکان خرید بخش زیادی از ردیف های بالکن تالار وحدت (ردیف هایی که دارای 3 صندلی هستند) برای شما ممکن نیست!