در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال علی ایزدی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:04:21
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
من در رابطه با این نمایش فقط یک سوال دارم؛ بر اساس چه معنا و منطقی، قطعه ی Ederlezi اثر گوران برگوویچ بوسنیایی که یکی از مشهورترین قطعات فولکلور کولی های شرق اروپا (بالکان) است، باید از دهان دختر چنگیز مغول شنیده بشه؟! دوستان زیبایی و از هر کجا (مثلا فیلم عصر کولی های امیر کوستوریتسا) سرقت می کنند و بدون هیچ ربط و منطقی به کارشون وصله می زنند تا تماشاگر عام و لحظه ای به ارگاسم برسونند. غافل از اینکه بقیه شاید فهم و شعور عمیق تری نسبت به هنر داشته باشند!
خلاصه داستان به این فیلم مربوط نیست و اشتباه نوشته شده!
واقعا وای به حال ایران و ایرانی که هنوز به فحاشی، شوخی های جنسی، مسخره کردن دگرباشان، لباس زنانه تن مردان کردن، مساله ی اعتیاد، دست انداختن مشکل بیان یک نفر و در یک کلام، «ابتذال»، می خنده! با توجه به نظر بعضی دوستان، با تردید بلیط این نمایش و تهیه کردم و متاسفانه دیدم نظر اقلیت درست بوده و همه ی ویژگی کارهای «روحوضی» در این نمایش هست. با احترام برای بازی ها و موسیقی کار، متن سخیفی که در انتها به شکل مضحکی برای جدی بودن تلاش می کنه، بقیه ی جوانب و هم بی ارزش می کنه.
سلام و ادب

ممنون که به تماشای ما نشستید
مطمنن برگه ای از تاریخ را نمیشود فراموش کرد
و همینطور نمیشود نمایش اصیل ایرانی را فراموش کرد
و نمیشود نظر و افکار شمایی که دوست نداشتید و تماشاگرانی که دوست داشتند و همچون ... دیدن ادامه ›› شما صاحب تفکر و سلیقه هستند را دور ریخت
و نمیشود از دیالوگ های کلیدی که نباید فراموش کرد و باید کمی تفکر کرد بر مایی که فریاد نژاد آریایی و حق را میزنیم
باید دید معنی ابتذال برای هرکس به چه معناست
نقد شما بر چشم ما جای دارد و پذیرا هستیم
تمام نظرات و نگاه ها برای ما بشدت قابل احترام هست. ممنون که مارا نقد کردید و این ارزشمند است
درود بر شما
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
sahar kamalkhani
سلام جالب اینجاست که در ایران با این سطح فرهنگی که خودمان می دانیم حداقلی است در مورد هر چیزی که فیلم یا نمایش بسازی عده ایی شاکی می شوند که به فلان گروه توهین شد، دگرباشان را کاری ندارم شاید ...
ممنون‌از شما و توجه و ریزبینی شما به کامنت ها و نظرات
۰۹ فروردین
sahar kamalkhani
سلام جالب اینجاست که در ایران با این سطح فرهنگی که خودمان می دانیم حداقلی است در مورد هر چیزی که فیلم یا نمایش بسازی عده ایی شاکی می شوند که به فلان گروه توهین شد، دگرباشان را کاری ندارم شاید ...
سطح فرهنگ حداقلی، حداقلی باقی می مونه تا وقتی فقر فرهنگی باز تولید، تائید و عادی سازی بشه. نقد من هم هیچ ارتباطی به شخصی کردن مسائل توسط گروه ها و اصناف و... نداشت. حد و مرزهای اخلاقی اینقدر هم نامشخص نیست!
۱۵ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
استفاده ی خوب از پرفورمنس و خلاقیت در اجرا و میزانسن (طراحی صحنه، صدا گذاری، گریم و...) نقطه ی قوت اصلی این نمایشه و با وجود ضعف هایی در متن و بازی ها، کلیت کار و پایان بندی تاثیر گذار شده. کاش از بازیگر بهتری برای نقش کارگردان استفاده می شد.
نیچه می گفت؛ هنر داریم که واقعیت ما را نابود نکند.
اما اخیرا می بینم دوستان خیلی اصرار دارند وسط یک نمایش هم به اشکال مختلف به تماشاگر یادآوری کنند که اینجا هیچ چیز واقعی نیست! بر خلاف لانچر که بر پایه ی متن و بازی های خوبش، یک داستان سر راست و درست اجرا می کرد و هیچ اصراری به جنگولک بازی و اداهای ساختارشکنانه نداشت، این نمایش قراره از فرم و ایده به محتوا برسه، که خیلی هم در این کار موفق نیست (ایده ی کلی نمایش بد نیست). در ساختارهای اپیزودیک وقتی چفت و بست لازم بین اپیزودها برقرار نشه، کلیت اثر دچار نوعی آشفتگی و شلختگی می شه. حتما این آشفتگی و هم نمی شه با «ما یک جفنگی ساختیم» توضیح داد، یا توجیه کرد. ارجاع های بیرون متنی راوی هم همونقدر به حل مشکلات ساختاری نمایش کمک می کنه که اصغر آقای کبابی بگه؛ اگر نمونه ی باکیفیت تر این کباب کوبیده ی چرب و می خواین، تشریف ببرید نایب!
امید نوعی آفت است. بی‌گناه‌ترین بافتها را می خورد و رشد می کند. می تواند از هرچیزی که به سود رشدش نیست چشم بپوشد و خود را روی چیزی بیفکند که هستی‌اش را توانمند می کند. سپس آنچه را یافته، به قدری نشخوار می کند که کوچکترین ذره‌ی غذایی‌اش استخراج شود. (لنا آندرشون)
ساعت ۷:۵٠ دقیقه است اما هنوز درب سالن باز نشده! بعد دوستان به تماشاگر تذکر رعایت نظم و وقت شناسی می دن!
منم همین‌طور علی ایزدی!! منم همین‌طور...
۰۱ آذر ۱۴۰۲
اجرای اول فرمودن شب اول تیاتر زنده است، دکور حاضر نیست الان که دیگه شبهای آخر حتماً تیاتر مرده!
۰۱ آذر ۱۴۰۲
واقعا دور از ادب هست که اینچنین وقت تماشاگری که ارزش داده به یک کار و برای دیدنش وقت و هزینه گذاشته رو بی ارزش میشمرند.
۰۱ آذر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
می تونست نمایش بهتری باشه، اگر بازی و متن به جای گل درشت و سانتیمانتال بودن، سادگی و عمق بیشتری داشت. فکر می کنم در شرایط فعلی، پرداختن به وضعیت زنان این سرزمین و تجاوزی که هر روز و هر ساعت به حقوقشون می شه، اولویت بیشتری داره و همزاد پنداری بیشتری هم ایجاد می کنه تا آسیب دیدگان جنگ بالکان. اگر محافظه کاری مانع نمی شد، با توجه به متن و فرم نمایش، امکان این ایجاد ارتباط وجود داشت و جای خالیش کاملا احساس می شد. بخش های مشارکتی با تماشاگران، جای کار بیشتری داشت. بعضی قسمت ها نه تنها کمکی به فضای کار نمی کرد به ریتم نمایش و تمرکز تماشاگر هم آسیب می زد. جدا از این تماشاگری که برای تماشای نمایش اومده، نباید تحت تاثیر هیچ اتوریته ای احساس کنه، نقش دیگری داره بهش تحمیل می شه!
با احترام برای تلاش بازیگران این نمایش، این همه تعریف و تمجید از یک کار تجربی با متنی نه چندان پخته، جای سوال و تعجب داره! زخم ایده ی بدی نداره، اما در پردازش این ایده و پایان بندی موفق و تاثیر گذار نیست. بعد از پایان نمایش احساس کردم تماشاگران هم مثل اهالی محله که در امروز گیر کرده بودند، روی صندلی های ناراحت خودشون در این یک ساعت گیر کرده بودند و آرزوی پایان نمایش و داشتند. اگر هدف زخم این بوده، در کار خودش موفق شده!
در ابتدا ممنونیم از لطف شما که وقت گذاشتید و به تماشای ما نشستید و باعث دلگرمیمون شدید🙏🏻و ممنونیم که نظرتون که برای ما صادقانه درج کردید عذرخواهی میکنیم اگر در طول اجرا سختی رو متحمل شدید🌹با نهایت احترام به شما و نظرتون
۱۵ آبان ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
روانشناسی از شاگردان دبستان پسرانه ای پرسید؛ اولین نفری که باید باهاش مهربان باشید کیه؟!
همه گفتند؛ مامان، مامان و بابا، معلم، خدا و ...
روانشناس گفت؛ خیر
اولین نفری که باید باهاش مهربان باشید؛ خودتونید.

ما از فرهنگ مهر طلبی و روابط چسبناک می آیم. فرهنگ قربانی شدن و قربانی کردن. فرهنگ بزرگ کردن بچه ها برای عصای دست شدن. فرهنگ تقدس بخشیدن به جایگاه والدین. طبیعی است که در چنین فرهنگی یاد نگرفته باشیم که اولویت با مهربان بودن با خودمونه. عجیب نیست اگر با بلوغ، استقلال شخصیت و بریدن بند ناف بیگانه باشیم. در چنین فرهنگی ما برای دوست داشتن طبیعی خودمون هم احساس گناه می کنیم، در حالی که دوست داشتن سالم دیگری، بدون مهربانی با خود، ممکن نیست. به قول کریستین بوبن؛ هنر اصلی هنر فاصلـــــه هاست. زیاد نزدیک به هم می سوزیم و زیاد دور یخ می زنیم. باید یادبگیریم جای درست و دقیق را پیدا و همان جا بمانیم.
درست و مناسب 🙏🏼
خوشحالیم که نظرتون رو به اشتراک گذاشتید💐
۱۳ آبان ۱۴۰۲
سلام دوست عزیز

روایتی تازه‌تر از نمایش عروسکی «مامان» (ویژه بزرگسال)

از ۱۲ بهمن ۱۴۰۲ ساعت ۲۰:۳۰ به روی صحنه‌ی تئاتر ‌هامون می‌رود

مفتخریم که در دور جدید اجراها باز هم همراه ما باشید

لینک خرید بلیت: tiwall.com/p/maman4
۰۷ بهمن ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نسخه ی غیر قانونی فیلم و دیده بودم و دوست داشتم. برای رعایت حقوق سازنده، نسخه ی قانونی و خریداری کردم. در شرایط فعلی که روشن موندن چراغ سینمای مستقل و غیر وابسته سخت تر از همیشه شده، حمایت از فیلمساز و هنرمند خوب یک وظیفه است.
جناب ایزدی خواهش میکنم. تمنا میکنم ، مفاهیم عمیق را بیجا و بیهوده هزینه نکنید ، سینمای مستقل و مانی حقیقی ؟ بزرگوار قصد شوخی دارید ؟
۲۰ مرداد
سعید لشگری
جناب ایزدی خواهش میکنم. تمنا میکنم ، مفاهیم عمیق را بیجا و بیهوده هزینه نکنید ، سینمای مستقل و مانی حقیقی ؟ بزرگوار قصد شوخی دارید ؟
دوست عزیز مثل هر مفهوم دیگری مستقل و غیر وابسته بودن هم نسبی است. مخصوصا در هنر و سینمای ایران. من شخصا از مانی حقیقی انتظار پناهی یا رسول اف بودن ندارم.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش درباره ی ترانه های ماندگاره (حالا بماند که چقدر همه ی ترانه های انتخاب شده ماندگار بودند) اما در بروشور کار هیچ اثری از اسم سرایندگان این ترانه ها نیست! از همین جا عمق نگاه دوستان مشخصه! خدا پدر آقای رحمانیان و بیامرزه که اگر از این ترکیب عامه پسند و گیشه دوست (کنسرت - نمایش) استفاده کرد، حداقل استانداردهای بخش نمایش و هم رعایت کرد و پیوند قابل قبولی شکل گرفت. اینجا بخش نمایش نه تنها هیج حرفی برای گفتن نداره، بلکه با نگاه سطحی، متن و بازی های ضعیف، دیالوگ های گل درشت و شوخی های مبتذل به وصله ی ناجور تبدیل می شه. در شب های سرد و پاییزی سعد آباد، اگر گرمایی هم حس بشه، از حال و هوای نوستالژیک و صدای ساز و آوازه وگرنه بخش نمایشی اثر هیچ ارزش افزوده ای برای موسیقی تولید نمی کنه.
کامو در جایی می گه: درک بی معنایی زندگی پایان نیست، بلکه خود آغازیست. همه ی جذابیت سبک ابزورد برای من در عمق و مفهوم همین جمله است. قرار نیست به پوچی برسیم، قراره هر آنچه بهش عادت کردیم و کمی زیر سوال ببریم. همه ی کلیشه ها، نورم ها، استانداردها و تعاریفی که در اصل چیزی نیستند جز برساخت های اجتماعی و فرهنگی. تعاریف و ایدئولوژی های خود ساخته ای که این روزها بیشتر از هر وقت دیگه ای ما رو زندگی می کنند تا ما اونها رو زندگی کنیم!

دقیقا درست و زیبا گفتید 🙏😍

و این نمایشنامه و این اجرا هدفش ایجاد سوال هست ، قرار دادن آیینه ای روبه‌روی خودمان
تا بی پرده با واقعیت خودمون روبه رو شویم.
۳۱ تیر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اجرای امشب یک مهمان ویژه داشت؛ آقا یا خانوم سوسک! لطفا به بهداشت سالن نمایش بیشتر توجه کنید.
درود بر شما و پوزش بابت این اتفاق
همون لحظه از اتاق فرمان خارج شدم و به مسوول و مدیریت سالن گفتم که آخر شب حلش کردن
۱۷ تیر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کاپیتان میلر: نترسین برین جلو... خدا با ماست ...
سرباز : اگه خدا با ماست، پس کی با اوناست
که دارن ما رو تیکه پاره میکنن؟!!!

نجات سرباز رایان - استیون اسپیلبرگ
اگر خیانتی نبود، صلیبی هم نبود...
واقعیتی که تجربه می کنیم انعکاس انتظارهای ماست!
متاسفانه اگر علاقمند باشید که 2 نفره به دیدن این نمایش برید با تدبیر جدیدی که در نظر گرفته شده به علت ایجاد "صندلی تکی" عملا امکان خرید بخش زیادی از ردیف های بالکن تالار وحدت (ردیف هایی که دارای 3 صندلی هستند) برای شما ممکن نیست!
وحید هوبخت و ح.جوانمرد این را خواندند
الهه الف این را دوست دارد
تا ردیف 8 هم که 70 تومنی شده واقعاً خسته نباشن!
۰۳ آبان ۱۳۹۵
باید پشت سرهم دو تا تکی بخرین!
۰۳ آبان ۱۳۹۵
منم موقع خرید همین مشکلو داشتم. چون می خواستم ردیف جلو باشم یدونه از باکس الف گرفتم یکی از باکس ب. یعنی دو تا صندلی بینمون فاصله بود.
۰۳ آبان ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
افسانه گربه‌های ایرانی
موضوع سرود و هم‌سرایی (و به یک ‌معنا موسیقی) در فیلم «ای ایرانِ» ناصر تقوایی به‌عنوان یک کمدی سیاسی، تقابل فرهنگ و نظامیگری را عریان می‌کند. از نمای اولیه که بر زمینه پرچم شاهنشاهی سه رنگ سبز، سفید و سرخ چند قبضه تفنگ می‌‌آید، نظامیگری رو به زوال به سخره گرفته می‌شود تا پایان فیلم که دانش‌آموزان مدرسه سرود «ای ایران» را روی تیتراژ می‌خوانند. موسیقی و حضورش به‌عنوان یکی از دروس تحصیلی که از پیش از انقلاب در مدارس تدریس می‌شد از «ای ایرانِ» تقوایی که با تاکید روی همین موضوع، بخشی از تاریخ سیاسی- اجتماعی ایران را روایت می‌کند، این‌روزها در نمایش «از زیرزمین تا پشت‌بام» هم خودنمایی می‌کند؛ به‌ویژه این‌روزها که از چهارسوی ایران می‌شنویم کنسرت‌های گروه‌های موسیقی ایرانی لغو می‌شود. سرنوشت شوم لغو کنسرت‌های موسیقی حالا گره خورده به نمایش مستند «از زیرزمین تا پشت‌بام»؛ وارد سالن تئاتر ایرانشهر که می‌شوی، به تو گفته می‌شود مراقب باشی وارد صحنه نشوی (عملا صحنه‌ای وجود ندارد) و بعد که می‌روی روی صندلی‌ات بنشینی، بروشورهایی را که حکم هدفون دارند از روی صندلی برمی‌داری؛ گویی تو نیز با بازیگران نمایش (صابر ابر، الهام کردا، هوتن شکیبا و مارین ون‌هولک) هدفون به گوش می‌زنی تا فقط موسیقی بشنوی. نمایش که شروع می‌شود از چهار زاویه دید که در بازی نور و کلمه مدام تو را بازی می‌دهد، روایت‌هایی از مرگ «سگ‌های زرد» را می‌شنوی. هرچند نمایش می‌خواهد نشان دهد که تاکیدش روی موسیقی یک گروه زیرزمینی ایرانی در اواخر دهه هشتاد است که به دلیل مشکلاتی ناگزیر به خروج از ایران می‌شوند و به آمریکا می‌روند، اما عملا روی موسیقی این گروه مانور نمی‌دهد؛ بلکه آنها فقط مرگ تراژیک «سگ‌های زرد» را روایت می‌کنند. گویی مصداق این حرف فردینان سلین در رمان «قصر‌به‌قصر» است که روایت مرگ یک سگ است: «اشکال مرگ بشر این است که یکسره های‌وهوی است!» در این نمایش نیز، آنقدر که مرگ «سگ‌های زرد»، «های‌وهوی» داشت، صدا و موسیقی‌شان «های‌وهوی» نداشت. نمایش هرچقدر نکات خوبی دارد، اما هرگز سعی نمی‌کند روی «صدا»یی که تاکید دارد زنده است و به حیات خود ادامه می‌هد، و این صدا «فارسی» است، جهت داده شود: «یه‌بار بم گفت تنها چیزی که از یه آدم می‌مونه صداشه. صدا هیچ‌وقت نمی‌میره. ... دیدن ادامه ›› می‌ره تو کف خونه. یه جایی توی شکافای کابینت آشپزخونه، توی بالش و پتوی آدم ذخیره می‌شه...» اما نمایش تنها روایت مرگ است: مرگ چهار موزیسین ایرانی با «رویای آمریکایی» در «ینگه دنیا». نمایش مستند «از زیرزمین تا پشت‌بام» را باید دید، اما نباید فراموش کرد، آن‌قدر که مرگ «سگ‌های زرد» صدا کرد، صدایشان که موسیقی‌شان بود و موسیقی‌شان که زندگی‌شان بود، صدا نکرد. نمایش «از زیرزمین تا پشت‌بام» هم هرچند می‌خواهد این «صدا» را نشان دهد، نمی‌تواند. بااین‌حال، دیدن این نمایش، دیدن دیگرباره خودمان است در موقعیتی که می‌توانستیم کاری کنیم که نه «سگ‌های زرد» بمیرند و نه «صدا»یشان. اگر نمایش‌های مستند «ویران»، «شنیدن» و «دکلره» را هم دیده‌اید، از این نمایش هم لذت می‌برید. شما از همان ابتدای ورود به سالن نمایش وارد دیالوگی می‌شوید که پایانش کودکی یک دانش‌آموز سوئدی است (به‌نوعی کودکی خود شماست) که در مدرسه‌اش موسیقی را به‌عنوان یکی از دروس تحصیلی، می‌خواند، می‌نوازد، و حالا تو با او و از زبان فروغ می‌خوانی: «صدا، صدا، تنها صدا/ صدای خواهش شفاف آب به جاری‌شدن/ صدای ریزش نور ستاره بر جدار مادگی خاک/ صدای انعقاد نطفه معنی/ و بسط ذهن مشترک عشق/ صدا، صدا، صدا، تنها صداست که می‌ماند...»
آریامن احمدی
منبع : http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/163318
شاگرد: آقا چجوری یه آدم گاو میشه؟
معلم ادبیات (شهاب حسینی) : به مرور ...!