«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
یک نمایش بی نظیر که مشخصا یک استاد دانشگاه ساخته بود با در نظر گرفتن تمام ظرایف اعم از نور و دکور عالی، هماهنگی خوب با وجود تعداد بازیگران زیاد، طراحی لباس و تنوع لباس بالا.
ایده جمعه بازار و بالارفتن برج ایفل عالی.
بازیگر مظفرالدین شاه عالی. گروه موسیقی عالی. خانم پورجمشید هم عالی بودن.
متاسفانه من در روز اول تئاتر فجر رفتم. خیلیها انگار دفعه اول اومده بودن میومدن تئاتر. با هم با صدای بلند حرف میزدن. مخصوصا ردیف ۶ صندلی ۲۶ تا ۲۹ که یه نفر آقای عکاس بود با ۳ خانم. این ۳ خانم مرتب با صدای بلند با هم حرف میزدن، گوشی و اینستا چک میکردن. گویا خبرنگار بودن و در حال تهیه گزارش و مرتب تایپ میکردن نظراتشون رو و کلا هدفشون تماشای تئاتر نبود. نور گوشی و صدای حرف زدنشون و البته صدای همهمه سایر دوستان باعث شد سالن رو با سردرد ترک کنم به جای خاطره خوش
تو جشنواره تئاتر فجر امسال با همین بازیگران اجرا هست؟ بلیط تهیه کردم.
سلام
شروع خوب و پایان عالی. بازیگران عالی. ریتم مناسب که گذر زمان احساس نمیشه.
جناب زرآبادی و خانم نادری عالی بودن. بقیه دوستان هم خوب از عهده نقش براومده بودن. شوخیها عالی و به جا بودن. در کل سرگرم کننده بود. ولی اوج کار به نظرم شیخ صنعان بود و اومدن خیام که واقعا تاثیرگذار بود.
شاید اگه فین جین رونمیرفتم یا اگه نمینوشتن بعد از فین جین توقع من و خیلیها بالا نمیرفت. کار نسبت به فین جین ضعیفتر بود. شوخیها بعضیهاش نگرفته بود. و نقد سیاسی و اجتماعیش خیلی عمیق نبود و سطحی مونده بود. بازیگرها عالی بودن و متن روان بود آهنگها هم مناسب بود و به اندازه . هنرمند نوازنده هم عالی بود. در کل برای سرگرم شدن خوب بود.
این نمایش اصلا راجع به جنگل صحبت نمیکنه
راجع به عشق هم صحبت نمیکنه. بیچاره الاغهای عاشق وفادار
خطر اسپویل:
الاغها فریب میخورن و چون خرکی عاشق شدن آخرشم حاضر نیستن عشق رو زیر پا بذارن ولی تنها کسانی هستند که برای سلطان جنگل تا آخرین نفس میجنگن.
وقتی بلبلها رفتن جنگل بالا و گرگها و گاومیشها هم فراری شدن.
الاغهای عاشق وفادار.
سلام
بسیار خلاقانه و هوشمندانه موضوع انتخاب شده بود. هم متن داستان از یک سرویس بهداشتی تا مکبث. هم پوستر نمایش از دستمال توالت، سودای پادشاهی و خون! هم اسم نمایش که مثلث نوشتهشده بر وزن مکبث. چقدر دیالوگها به جا بود و شوخیها سر موقع انجام میشد. از یک تابلوی سرویس بهداشتی عالی وصل شدهبود به مکبث و البته از بقیه آثار شکسپیر هم وام گرفته بود.
اکتها عالی. سرعت جابجایی بین کاراکترها عالی. شیرآلات لرد گروهه و محل قتل شاه عالی. فقط ایکاش یه جوری اونتیکههای ترکی شاه برای همه ترجمه میشد. ما که ترک نیستیم دوس داشتیم بدونیم. حدس میزنم بخشیش حرفهای بی ادبی بود که برای بیانش زبان دیگهانتخاب شده بود
شایعه پشت کوهیها: میگن دنیا یه توالت بزرگه که ما استیکرهای سر در اونیم.
خلاصه عالی بود.